بخشی از مقاله

تأثیر عوامل مدیریتی و زیرساختهای مدیریت دانش در پذیرش نوآوری باز

چکیده:

مدیریت دانش فرایندی است که طی آن، سازمان به تولید، بدست آوری، تسخیر و بهکارگیری دانش برای ارتقای بهرهوری سازمان پرداخته است و بستری برای ایجاد رقابت، مزیت رقابتی و توسعه پایدار فراهم نموده است. در مباحث نوآوری باز نیز تأکید شده است که توانایی جذب دانش خارجی، محرک عمده برای رقابت بوده است. در نوآوری باز، سازمانها محیط را برای فناوری و دانش کاوش نموده وصرفاً به تحقیق و توسعه داخلی خود وابسته نبودهاند. درواقع پیششرط کلیدی این بوده است که سازمانها از ظرفیت جذبشان بهرهبرداری نموده تا دانش خارجی را درونی سازی و بومیسازی نمایند. ازاینرو با توجه به نتایج تحقیقات و اهمیت مدیریت دانش در جهت حرکت به سمت نوآوری، در این تحقیق به ارزیابی عوامل مدیریتی و زیرساختهای مدیریت دانش برای پذیرش نوآوری باز پرداختهشده است. روش انجام پژوهش بهصورت میدانی و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است. جامعه آماری این تحقیق کلیه شرکتهای تحقیقاتی موجود در شهرک علمی- تحقیقاتی واقع در شهر اصفهان بوده که 33 شرکت بهعنوان نمونه در نظر گرفته شدهاند. تکنیک آماری مورداستفاده در این تحقیق، آزمون همبستگی و رگرسیون بوده است. طبق نتایج آزمون همبستگی پیرسون در این تحقیق، مشخص شد که میان متغیرهای عوامل مدیریتی، مدیریت دانش و عوامل نوآوری همبستگی معناداری وجود داشته است. نتایج آزمون رگرسیون ساده نیز نشان داد که متغیرهای عوامل مدیریتی و زیرساختهای مدیریت دانش در پذیرش نوآوری باز، تأثیری معنادار و مثبت داشتهاند.


کلمات کلیدی: عوامل مدیریتی، مدیریت دانش، نوآوری، نوآوری باز.


.1 مقدمه:

امروزه دانش به یکی از نیروهای محرک اساسی برای موفقیت کسبوکارها تبدیل شده است. یکی از مسائل مهم در مدیریت نوین این است که دانش، عامل پیش برنده اصلی رقابت و مزایای رقابتی است.[1]

در این دنیای رقابتی، نوآوری یکی از مهمترین عوامل بقای شرکتها در بازار و رشد اقتصادی کشورها مطرح شده است. دانش علمی، ازاینروی که در بسیاری از نوآوریهای جدید نقش جدی بازی میکند، میتواند بهمنظور ارتقای نوآوری مورد توجه سازمانها قرار گیرد . درنتیجه، سازمانها باید در زمانهای لازم متوجه فراهم آوردن مبنای علمی موردنیاز برای نوآوریها باشند.[2] بر اساس این مدل، "اگر شرکتها به دنبال پیشرفت تکنولوژی خود باشند میتوانند و باید از ایدههای خارجی و ایدههای داخلی، و مسیرهای داخلی و خارجی به بازار استفاده کنند".[3] هنگامیکه شرکتها ساختار خود را برای حرکت به سمت نوآوری باز تغییر میدهند، دانش خارجی هم باید سازماندهی و با ساختار و فرهنگ سازمان تطابق یابد.[4] امروزه با پیشرفت سریع دانش و گسترش فناوری، شرکتها بهتنهایی دارای همه اطلاعات در جهت نوآوری موفق نیستند. ریتالا 1 توانمندی جذب و سازماندهی مناسب را بر خروجی نوآوری بنگاه مؤثر میداند.[5] این توضیحات منجر به تأکید بر تعاملات درون شرکتها میشود که نوآوری و خلق دانش جدید را در داخل شرکت مهیا میکنند. شرکتها برای ارزیابی و در جریان قرار داشتن پیشرفت فناوری اخیراً با یکدیگر تشکیل تیم میدهند.[6] این شبکهها انتقال و جذب دانش خارجی را بهمنظور تکمیل فعالیتهای داخلی نوآوریهای سازمان فعال میسازند.[3] سازمانها باید با اتخاذ ساختارها و انتخاب صحیح عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش از قبیل فناوریهای فرایند، فرهنگ سازمانی نوآورتر و عوامل مدیریتی کارآمدتر، به چالشها پاسخ دهند تا در بازار نوآور و جدید، مزیت رقابتی ثابتی به دست آورند.[8] پس بحث در مورد آن دسته از عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش و زیرساختهای آن، که هر چه بیشتر سازمانها را به سمت استفاده از مدل نوآوری باز سوق میدهند، ضروری به نظر میرسد.

فرضیه اصلی در این پژوهش این است که انتخاب صحیح عوامل مدیریتی و زیرساختهای مناسب مدیریت دانش، در پذیرش نوآوری باز توسط سازمانها مؤثر هستند و اهداف فرعی عبارتاند از:

.1 عوامل مدیریتی در موفقیت مدیریت دانش تأثیر دارد؛ .2 عوامل مدیریتی در پذیرش نوآوری باز تأثیر دارد؛

.3 زیرساختهای مدیریت دانش در پذیرش نوآوری باز تأثیر دارد.

.2 پیشینه پژوهش:

علامه و همکاران، در پژوهشی که به بررسی تأثیر مدیریت دانش بر نوآوری پایدار در سازمان[9] میپردازد، بیان کردهاند که دانش و نوآوری و نیز مدیریت بر این دو لازم و ملزوم یکدیگر و تفکیکناپذیر میباشند. آنها شمایی از ارتباط این دو مفهوم در ادغام با یکدیگر و تأثیر آنها در ایجاد مزیت رقابتی پایدار برای سازمان را ارائه دادهاند. فلمینگٍ و واسپَ در تحقیقاتی که درباره رهبری در نوآوری باز، داشتهاند، بیان کردهاند که برای رهبری نوآوری باز، ابتدا باید ترکیبات قوی فنی از موقعیتها

 

2


ساختاری که بتوانند باهم همکاری لازم را داشته باشند، ساخته شود و برای آن لازم است که موانع اجتماعی و مرزهای ساختهشده بین قسمتهای فنی مدنظر قرار گیرند. همچنین بیان کردهاند که کمبود اعتماد در سازمان، منجر به موانعی در روابط فیزیکی میشود.[11] حجازی در پژوهشی دیگر[11] به بررسی نقش نوآوری باز در ارتقاء توان رقابتی شرکتهای دانشبنیان پرداخته است و چارچوبی مفهومی را بهمنظور بهکارگیری مکانیسمهای نوآوری باز در راستای ارتقاء توان رقابتی شرکتها پیشنهاد کرده است. مطابق این مدل، شرکتها قادر خواهند بود با افزایش درآمد حاصل از بهکارگیری مکانیسمهای نوآوری باز یا کاهش هزینههای ناشی از همکاریهای مشترک، توان رقابتی خود را ارتقا بخشند. واعظی نژاد[12]، با مقایسه و بررسی استراتژیهای تکنولوژی و بیان نقاط قوت و ضعف آنها در داخل کشور، از "نوآوری باز" بهعنوان استراتژی کلیدی شرکتهای تکنولوژی بنیان داخلی برای حضور در بازارهای داخلی و خارجی نام برده است. سلامی و همکاران[13]، به شناسایی

و ارزیابی عوامل حیاتی موفقیت پارکهای علم و فناوری پرداختهاند، آنها در این پژوهش عوامل حیاتی موفقیت پارکهای علم
و فناوری در قالب بیستوهشت عامل در چهار گروه شامل عوامل مکانی، عوامل حمایتی، عوامل مدیریتی و عوامل فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار دادهاند. نتایج نشان داده است که از بین گروههای چهارگانه، عوامل مدیریتی حائز بیشترین اهمیت هستند و از بین عوامل احصا شده داشتن راهبرد، اهداف و برنامههای مشخص، تسلط مدیران به مباحث مربوطه، جو سیاسی موجود برای حمایت از سازمان و اهداف آن و تعیین ضوابط شفاف و رسمی پذیرش، حضور، ارزیابی و کنترل فعالیتهای بیشترین اهمیت را دارند. در تحقیقی که روی گالاکسو اسمیت کلاین [3](GSK)، بزرگترین شرکت داروسازی چندملیتی در مصر صورت گرفت، در مورد اهمیت نوآوری و ارتباط آن به الزام پیادهسازی چارچوبهای مدیریت دانش، بهعنوان یکی از زیرساختهای حیاتی خود، بحث شده است. انتخاب اینکه کدام چارچوب مدیریت دانش در شرکت استفاده شود، وابستگی آن به فرآیندها، اهداف و مقاصد تجاری شرکت، مورد بررسی قرار گرفته است و عوامل حیاتی موفقیت برای پیادهسازی چارچوبها شناسایی شدهاند. نتایج تجزیه و تحلیل ارائه شده، نشان میدهد دو عامل موفقیت شامل استفاده از ابزار مدیریت دانش مناسبٌ

و ایجاد یک تیم هوادار دانش که به اشتراکگذاری، استفاده مجدد و ایجاد دانش در تمام واحدها در GSK مصر حمایت کنند، میباشند. یکی از مسائل مهم در رابطه با GSKمصر این بود که زمانی که یکی از عوامل موفقیت توسط مدیریت ارشد نادیده گرفته شده بود بهخودیخود به یک چالش، تبدیل شد. این موضوع اهمیت حمایت از عوامل حیاتی موفقیت را نشان میدهد. تحقیقی دیگر[14]، ضمن معرفی مدل نوآوری باز و بررسی چالشهای آن، نوآوری باز را مهمترین مزیت رقابتی شرکتها در بازار معرفی کرده است. ژو و لی (2119) در تحقیقات خود دریافتند که تسهیم و خلق دانش رابطه معناداری با عملکرد نوآوری دارد. واکارو و همکاران (2111) نیز در تحقیق خود به رابطه معناداری بین مدیریت دانش و نوآوری پی بردند.


.3 مبانی نظری تحقیق:

.1.3 مدیریت دانش:

مدیریت دانش عبارت است از »فلسفهای شامل مجموعهای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی و فناوریهای به کار گرفته شده که افراد را بهمنظور تسهیم و بهکارگیری دانششان بهمنظور دستیابی به اهدافشان یاری میرساند.« مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها در شناسایی، گزینش، سازماندهی، انتشار و انتقال اطلاعات و تخصصهای مهمی کمک مینماید که بخشی از حافظه سازمان بوده ونوعاً بهگونهای سازمان نیافته در سازمان وجود دارد. این ساختاردهی دانش، حل مسئله را

3


بصورت کارا و مؤثر، یادگیری پویا، برنامهریزی استراتژیک و تصمیمگیری را ممکن میسازد. ابتکارات مدیریت دانش بر شناسایی دانش، بیان آن بهنحویکه بتواند بهگونهای رسمی تسهیم گردد و استفاده از خاصیت اهرمی ارزش آن در اثر کاربرد مجدد، تمرکز دارد.[15] کلوپولوس و فراپائولو بیان میکنند که مدیریت دانش بر بهکارگیری دوباره اعمال و تجارب گذشته از طریق تمرکز بر طراحی و اجرای برنامههایی بهمنظور تغییر چشماندازها تأکید میکند.

مباحثی که در جامعه دانشمحور مطرح است، این است که سازمانهایی که خواهان موفقیت در جامعه اطلاعاتی جهانی هستند میتوانند ارزش سرمایه دانش خودشان را شناسایی کرده و در ایجاد و توسعه آن تلاش کنند (راولی، (2111 در این راستا، انواع مؤسسات بهمنظور بقاء و توسعه خویش و انطباق با تغییرات محیط رقابتی پیرامون، نیازمند اجرای اثربخش مدیریت دانش هستند و اگر سازمانی نتواند دانش موردنیاز را در جایگاه مناسب آن تشخیص دهد، در عرصههای رقابتی با مشکل مواجه خواهد شد. با این دیدگاه مدیریت دانش ابزاری است که امکان بهر ه گیری مؤثرتر از دانش را در راستای اهداف و برنامههای سازمانها فراهم آورده و رقابتپذیری یک سازمان را ممکن خواهد ساخت.[16]

.2.3 عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش:

لوکاس و اگیلویٌ معتقدند که انتقال دانش تنها زمانی موفق است که ما منابع حیاتی را کنترل کنیم و آنها را بهطور مؤثر مدیریت کنیم. تاکنون منبعی که عوامل مؤثر بر موفقیت مدیریت دانش را از دیدگاه فرایندی دستهبندی کند، یافت نشده است، اما تحقیقات فراوانی در این زمینه صورت گرفته است. این دستهبندیها میتوانند به مدیران کشور کمک کند تا عملکردهای سازمانی را بهصورت فرایندگرا مورد سنجش قرار دهند. طالبی و همکارش در پژوهش خود[13] عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش به ترتیب اهمیت اینگونه بیانشدهاند: مدیریت استراتژیک، زیرساختهای سازمانی، فرهنگ، مدیریت منابع انسانی، فرآیندها، اندازهگیری موفقیت، منابع سازمانی، الگوبرداری؛ که البته این شاخصها بهطور عمده با حمایت مدیریت ارشد و استراتژی سازمان مرتبط میباشند. نتایج تحقیقات دیگری[18] نشان میدهد که سازمانهایی که علاقهمند به استفاده از مزایای مدیریت دانش هستند بایستی به ترتیب به عوامل حمایت مدیران، ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، منابع انسانی و فناوری، توجه بیشتری داشته باشند و در جهت هماهنگی آنها با سیستم مدیریت دانش تلاش کنند. ثابتی در پژوهشی دیگر[19] برخی از عوامل کلیدی موفقیت به این صورت بیان کرده است: تعهد و حمایت مدیریت ارشد سازمان، درک واضح از اهداف کسب و کار و نیازمندیهای سازمان، آمادگی سازمان و زیرساخت مناسب IT، مدیر پروژه قوی، تیم مناسب و متخصص (عوامل تاکتیکی)، آموزش کافی، مشارکت کاربران در پروژه، حفظ نیروی متخصص و آموزشدیده( عوامل فنی). در تحقیق اخوان و همکارانش[1] مهمترین عوامل مؤثر بر موفقیت مدیریت دانش اینگونه بیان شدهاند: مشوقهای انگیزشی مناسب، حمایت مدیریت ارشد، یادگیری مداوم و فضای آزاد. در تمامی این تحقیقات و بسیاری دیگر از پژوهشها، "عوامل مدیریتی" به عنوان یکی از عوامل حیاتی که در موفقیت مدیریت دانش نقش بسزایی دارند، مطرح شدهاند.

.3.3 عوامل مدیریتی:

لازمه اجرای موفق هر پروژه، پشتیبانی کامل و همهجانبه مدیریت از آن میباشد که پیادهسازی مدیریت دانش نیز از این قاعده مستثنی نیست و مدیریت دانش، نیازمند رهبری اثربخش است. شرط لازم برای اخذ نتایج موفقیتآمیز در اجرای روند مدیریت دانش این است که مدیریت سازمان، دارای انگیزه و در امور پیشرو باشد (کارل کالست،(1382 و نیز به میزان بالایی قادر به

 

4


فراهم آوردن فرایندهای سازمانی فعال و مبتکر بوده و همچنین به رشد دانش کمک کند ( مانویل و ابرٌ، 2113؛ یوهی بین و همکارانٍ، 2114؛ به نقل از مارتین و مارین، .(2115 در چنین شرایطی مدیریت دانش در پیکره سازمان نفوذ کرده و بر همه فرایندها، کارکردها و فرهنگ و ارزشها تأثیر گذاشته و اعضاء را در همه سطوح و بخشها در برمیگیرد.

سملَ (2112) ده عملکرد مدیران را در ارتباط با اجرای مدیریت دانش به شرح زیر خلاصه کرده است: .1 تخصیص منابع مالی لازم برای فعالیتهای مرتبط با بخش مدیریت دانش؛ .2 استفاده از درآمدهای بالقوه تولید شده از مدیریت دانش؛ .3 تلاشهای ارزنده و رضایتبخش در جهت رشد دانش سازمانی؛ .4 تبیین اهداف و آمال مدیریت دانش بین کارکنان؛

.5 فراهم ساختن زیرساختهایی که اعضای سازمان را به یکدیگر نزدیک کند؛ .6 تدوین اهداف و برنامههای سازمانی بر مبنای دانش؛ .3 تسهیل راههای انتقال دانش؛ .8 ارتباط دادن مدیریت دانش به بودجه؛

.9 فراهم ساختن امکان دسترسی به یک هوش سازمانی در تمام سازمان؛ .11 و به وجود آوردن جو اعتماد و اطمینان در سازمان (به نقل از متاکسیوتیس و دیگران، .(2115

.3.3 نوآوری باز:

در مدل نوآوری باز شرکتها بخشی از فرآیند تحقیق و توسعه را برونسپاری میکنند. از ایدههای خارجی استفاده کرده ورتباًم محصولات جدید رقبا و شرکتهای پیشرو را رصد میکنند. سپس روی محصولاتی که موفق بودهاند، سرمایهگذاری میکنند. در بعضی موارد هم با رقبا و دیگر مراکز تحقیقاتی همکاری مشترک انجام میدهند. در مدل نوآوری باز مشتریها بهعنوان همکار در فرآیند تحقیق و توسعه نقش فعالی را بازی میکنند. درحالیکه در نوآوری بسته تمام مراحل در داخل همان شرکت انجامشده

و مشتری تنها یک نقش دریافتکننده غیرفعال محصول یا خدمات را دارد. شایستگی اصلی در فرآیند نوآوری باز بر پایه مدیریت تشریک مساعی و همکاری مشترک در انجام پروژههاست. هدف از نوآوری باز توسعه محصول جدید از طریق مشارکت خارجی بر-دبرد و رسیدن به حداکثر ارزش تجاری سرمایهگذاری میباشد[14] و .[12]

توضیح بیشتری را برای نوآوری باز اضافه کردهاند چنانچه براساس فرضیهای که به وجود آمده، سازمانها نیاز به پیش بینی بیشتر و وسیعتری برای توسعهی شبکههای خود دارند تا دانشی را که برای ایجاد محصولات و فرآیندهای جدید مورد نیاز است، فراهم آورند. امروزه مشاهده میکنیم که چگونه ایدهها و همچنین دانش بدست آمده از داخل و خارج سازمان به انجام این مورد تأکید دارند که نوآوری نه تنها در مورد فرآیندهای باز میباشد، بلکه به یکپارچگی دانش بدست آمده از منابع گوناگون از انواع مختلف شبکهها نیز بستگی دارد (فرانک و همکاران، .(2111
دیگر پژوهشگران [3] در مطالعاتشان، عوامل مدیریتی برای نوآوری باز را به شبکهها، ساختارهای سازمانی، فرآیندهای ارزیابی
و سیستمهای مدیریت دانش طبقهبندی کردهاند.

5


.3.3 ارتباط مدیریت دانش و نوآوری:

مالهترا ٌ، یکی از صاحبنظران مدیریت دانش، حوزه مشترک و همپوشی تنگاتنگ دو مفهوم مدیریت دانش و نوآوری را اینگونه تعریف میکند: مدیریت دانش موضوعات کلیدی سازگاری، بقا و شایستگی سازمانی را در مواجهه با تغییرات محیطی فزاینده پوشش میدهد. مدیریت دانشاساساً آن دسته از فرایندهای سازمانی را در برمیگیرد که در اندیشه ترکیب همافزای ظرفیت پردازش دادهها و اطلاعات در فناوریهای اطلاعاتی و ظرفیت خلاقانه و نوآورانه موجودات انسانی میباشد. مالهترا مدیریت دانش را ترکیبی از فناوری اطلاعاتی و نوآوری انسانی میداند.
کلید توفیق در عرصه رقابت، توان سازمان در خلق نوآوریهای مستمر میباشد و سازمانها برای انطباق با شرایط تجاری در حال تغییر و ایجاد نوآوری، بایستی خود را درگیر فرایند مدیریت دانش کنند. آنچه از مجموع تعاریف مدیریت دانش برمیآید آن است که مدیریت دانش فرایندی است که دانش سازمانی را بهوسیله سازوکارهایی همچون تحقق نوآوری در فرایند تولید محصولات و ارائه خدمات، تصمیمگیری مؤثر و انطباق سازمان با تغییرات افزایش میدهد. لذا مدیریت دانش هم ابزار نوآوری و هم خود نتیجه و مولود فرایند نوآوری میباشد.[9]

در شرکتها، نوآوری باز فرهنگ مدیریتی را تغییر خواهد داد. برای ایجاد فرهنگ استفاده از نوآوریهای باز نیازمند تشویق تیمهای کاری و ایجاد تغییرات سازمانی هستیم تا همکاریهای داخلی و خارجی را افزایش دهیم و برای تحقق این اهداف باید ریسک کنیم. البته این ریسک نیز قابل کنترل است و در نهایت منجر به کسب سودآوری هنگفتی میشود و اینکه در قرن 21 داشتن دید جهانی، اجباری خواهد شد (استنلی و کوالسکیٍ، .(2118

.3 روششناسی تحقیق:

.1.3 جامعه آماری:

جامعه آماری تحقیق حاضر، کلیه شرکتهای تحقیقاتی موجود در شهرک علمی- تحقیقاتی واقع در شهر اصفهان میباشد.


.2.3 تعیین حجم نمونه:

برای محاسبه حجم نمونه آماری در مطالعه حاضر از فرمول کوکران(1963) 3 استفاده شده است.


.3.3 ابزار جمعآوری اطلاعات:

ابزاری که برای جمع آوری اطلاعات در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت، پرسشنامه میباشد که متغیرها و حوزههای سؤالات مربوط به آن، به قرار ذیل هستند


.1 حوزههای مربوط به عوامل مدیریتی:

بیان چشمانداز و اهداف مدیریت دانش توسط مدیریت سازمان؛ حمایت از توسعه و انتقال دانش؛ حاکمیت رهبری آگاهانه، هوشمندانه و مدیریت مشارکتی؛ توجه ایجاد و توسعه فرهنگ دانش؛ انجام کارها بصورت تیمی؛ توجه به سرمایههای فکری و دانش و اعمال استراتژی دانشمحور؛ امکان تبادل اطلاعات با سایر سازمانها؛ واحد مسئول مدیریت دانش؛ تیم هوادار دانش؛ فرصت مناسب برای جستجوی دانش، دانشآفرینی و مبادله آن؛

.2 حوزههای مربوط به مدیریت دانش:

تخصیص منابع کافی، ایجاد و توسعه زیرساختهای لازم؛ ارزش قائل شدن سازمان برای علم، تکنولوژی، سرمایه انسانی؛ توسعه سیستمهای مالی؛ حساس بودن سازمان به تغییرات بازار و شراکت با مشتریان بینالمللی؛ کسب اطلاعات و توزیع آزادانه آنها؛ توزیع دانش در حین انجام کار با استفاده از فناوری؛ استفاده از دانش موجود برای پاسخ به نیازهای مشتریان و رقابت با رقبا؛ بازاریابی؛ تضمین دانش و مکتوب کردن آن؛ ایجاد یک فرآیند منظم برای کارمندان جدید؛ آموزشهای مربیگری عمومی و حرفهای؛ ایجاد یک پایگاه داده از صلاحیت و توانمندی کارکنان؛ به روز رسانی منظم وب سایت سازمان؛ تعامل با مراکز پژوهشی، دانشگاهها و مشاورین.

.3 حوزههای مربوط به عوامل نوآوری:

حمایت مدیران از نوآوری و توجه آنها به انجام خلاقانه کارها؛ پاداش دهی به خلاقیت و ابتکار؛ انعطافپذیری سازمانی؛ تخصیص منابع و امکانات کافی برای خلاقیت و اختصاص وقت کافی برای پیگیری اندیشههای خلاق؛ پذیرش تغییر و تحول؛ به اشتراک گذاری آزادانه اطلاعات را در سراسر مرزهای سازمان؛ احترام واقعی به همه افراد سازمان؛ هزینه برای نوآوری؛ ایجاد بخش تحقیق و توسعه؛ اتکا به منابع داخلی و خارجی در فرایند نوآوری؛ حفظ مالکیت فکری دانش سازمانی.

.3.3 روش سنجش پایایی پرسشنامه:

برای سنجش پایایی پرسشنامه در این تحقیق از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید