بخشی از مقاله

چکیده

از نظر دیوید هاروی، دولتهای غیردمکراتیک همواره بخش اعظمی از جریان انباشت ثروت را در کشور خود صرف بلند پروازیهای ژئوپلیتیکی برای شکلدهی به تهدیدات بیرونی، و دشمنسازی در خارج از مرزهای خود میکنند تا بدینوسیله بتوانند جریانهای اجتماعی دمکراتیک را در درون کشور خود به راحتی سرکوب نمایند. در این میان افزایش نظامیگری و حتی شکلدهی به درگیریهای نظامی خارج از مرزها میتواند بقای یک نظام غیردمکراتیک را تضمین کند. یکی از مهمترین نشانههای وجود بلند پروازی های ژئوپلیتیکی در هر منطقه از جهان، شدت رشد خرید سلاح از سوی دولتها در آن منطقه است. عربستان نیز در سالهای اخیر با بهبود وضع زندگی شهروندان خود همواره با فشارهای متعدد اجتماعی در داخل مواجه بوده است که برای جلوگیری و سرکوب این مطالبات همچون سایر کشورهای غیردمکراتیک به بلندپروازیهای ژئوپلیتیک در منطقه خاورمیانه روی آورده است. موقعیت جغرافیایی عربستان و دسترسی آن به دریای سرخ و خلیجفارس موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومی منحصر به فردی به این کشور داده است. از نظر ژئواکونومی، عربستان با داشتن ذخایر نفتی جهان و قدرت تولید نفت تا قریب 12 میلیون بشکه در روز، این امکان را دارد که در قیمتگذاری تولید، توزیع و مصرف آن نقش مهمی را ایفا کند و بخشی از درآمدهای خود را صرف خرید تسلیحات نظامی نماید. انباشت سرمایه در کشور عربستان سعودی سبب شده است تا این کشور جزء یکی از بازیگران مهم در این منطقه شود. به طور کلی عربستان با سیاست محافظهکارانه و حفظ وضع موجود در منطقه سعی مینماید موازنه سیاسی خاورمیانه را به نفع خود تغییر دهد. آمارها حاکی از آن است که عربستان در سالهای اخیر در رتبه دوم بازار برای صنایع نظامی دولت آمریکا قرار گرفته است، بنابراین بجاست که با دقت نظر نظامیگری عربستان و بلند پروازیهای ژئوپلیتیک آن در بحرانهای منطقه مورد بررسی قرار گیرد. هدف از پژوهش پیش رو، بررسی رابطه درآمدهای نفتی عربستان و میزان نظامیگری و بلند پروازیهای ژئوپلیتیکی این کشور در منطقه میباشد . بررسیها نشان دهندهی آن است که این کشور در سالهای اخیر با افزایش درآمد ناشی از فروش نفت و خرید تسلیحات نظامی از آمریکا نقش مداخله گرانهای در بحرانهای منطقه خاورمیانه داشته.

واژگان کلیدی: انباشت سرمایه، بلند پروازیهای ژئوپلیتیک، نظامیگری، بحرانهای خاورمیانه، عربستان

.1مقدمه

امروزه، کشورها در حال تجربه مرحله جدیدی از روابط خود با همسایگان خود هستند که عوامل مختلفی بر نحوهی ارتباط

آنها تأثیر میگذارد. در پس تمام عوامل تأثیرگذار بر روابط خارجی کشورها با یکدیگر، میتوان به نقش پررنگ و انکارناپذیر
»اقتصاد« اشاره کرد که از آن به عنوان سرآمد عوامل تعیین کنندهی روابط و سیاستهای خارجی کشورها یاد کرد. میتوان اظهار داشت که مبنای تمام روابط سیاسی کشورهای جهان را اقتصاد و یا اقتصاد سیاسی شکل میدهد. نفت نقش بسیار مهمی در میزان قدرت کشورهای نفتی و نوع روابط آنها با یکدیگر رقم میزند. درآمد حاصل از نفت این کشورها، خرج مصارف
مختلفی میشود که میتوان از تجهیز و تقویت قدرت نظامی آنها یاد کرد. بنابراین نفت دارای نقشی بسیار حیاتی در روابط کشورهاست که نمیتوان آن را نکار کرد و یا نادیده گرفت.

بیشک، نفت دارای مهمترین نقش در جهان است و در عین حال سیاسی و اقتصادیترین کالا به شمار میرود. نفت از
ابتدای کشف تا امروز، از جنبههای گوناگونی بر زندگی بشر تأثیر گذاشته که مهمترین آن نقش نفت در اقتصاد و سیاست مورد توجه صاحبنظران و ذینفعان قرار گرفته است. تجربه تاریخی نشان داده است که داشتن منابع عظیم نفتی و درآمدهای دوران

سرخوشی نفت، به هیچ وجه با داشتن امکانات رفاهی و دولت رفاهی هم معنی نبوده است

نفت عامل پیوند دهندهی اقتصادی کشورها با یکدیگر بوده؛ اما از جنبهای دیگر، عامل قدرت دهنده و متمایزکنندهای نیز بشمار

میآید که هر کشوری با توجه به توان خود از آن در راستای قدرتمندی سیاسی و نظامی خود در مقابل دیگر کشورها استفاده

میکند. نفت در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، کشاورزی و نظامی کشورها و در نتیجه در ماهیت روابط بینالملل کنونی مبتنی بر سرمایهداری، نقش حیاتی ایفا نموده است و تاکنون باعث بروز کودتاها، جنگها و رویدادهای سیاسی کلانی در مناطق مختلف و کشورهای نفت خیز شده است

کشورهایی که اغلب به دلیل اقتدارگرایی رژیم حاکم بر آنها دچار ایستایی سیاسی میباشند همواره از وقوع هر گونه تغییر
گسترده در محیط پیرامونی خویش، به ویژه تغییر از پایین به بالا -به شکل انقلاب و یا قیام مردمی- بسیار هراسنک بوده و

بیشتر طالب حفظ وضع موجود حتی در کشورهایی هستند که از رقبای منطقه ای آنها به شمار میروند؛ زیرا بیم آن میرود چنین تغییری به درون مرزهای آنا تسری یابد. عربستان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بلافاصله پس از قیام تونس و تسّری این تحولات به مصر، دست به اقداماتی برای کنترل اوضاع داخلی زد که از جمله معروفترین آنها، اعلام سرمایه گذاری 37 میلیارد دلاری به دستور ملک عبداالله برای اصلاح اوضاع اقتصادی، ایجاد مشاغل جدید، افزایش حقوق کارمندان و کمک به دانسجویان
و بیکاران بود

نفت گاهاً باعث ایجاد دولتهای غیردموکراتیک درجهان و بویژه در خاورمیانه شده است، که اغلب آنها با درآمدهای

حاصل از فروش آن بدنبال ایدههای بلند پروازآنهای هستند تا از طریق آن بتوانند در جستجوی فضای حیاتی و یا گسترش آن

در کشورهای دیگر باشند و از طرفی دیگر با جریانها و جنبشهای داخلی ناشی از مطالبات اجتماعی شهروندان که در اثر غیردموکراتیک بودن نظام حکومتی اغلب آنها سرکوب میشود، دستاویزی برای سرکوب و مقابله پیدا کنند. رژیمهای حاکم بر کشورهای عرب منطقه خلیج فارس بنا به دیدگاه اکثر قریب به اتفاق کارشناسان سیاسی، رژیمهای سنتی، اقتدارگرا، غیرمردمی

و    غیردموکراتیک هستند و از مشروعیت لازم در میان مردم خود برخوردار نیستند. این کشورها که اغلب کشورهای صادر کننده

نفت هستند دارای درآمدهای نفتی فراوان بوده و از این درآمد، در راستای دستیابی به منافع ژئوپلیتیکی و سیاستهای هویت

و    غیرتسازی خود بهره میبرند. یکی از کاربردهای عمده درآمدهای حاصل از فروش نفت در این کشورها تجهیز نیروهای

نظامی، خرید تسلیحات نظامی جدید و گرانقیمت، ترویج سیاستهای هویت و گسترش نظامیگری در سیاست خارجی آنها میباشد. در این خصوص و در پیوند با نوع نظام حکومتی این کشورها میتوان اذعان داشت که با گسترش تفکر نظامیگری؛

دموکراسی و آزادیهای دموکراتیک به شدت مورد تهدید قرار میگیرد و جامعه هر چه از لحاظ سیاسی بستهتر باشد این امر

سریعتر گسترش مییابد
علیرغم آن که حاکمان سعی دارند از طریق کلیه مجاری قانونی و سیاستهای اعلامی، ماهیت مدنی دولتهای ملی را تبیین کنند، با این حال برای حفظ امنیت خود سازمان نظامی ایجاد میکنند. گاهی شرایط به گونهای میشود که سیاستمداران مجبور میشوند منابع مالی کشور را صرف مخارج نظامی و خریدهای تسلیحاتی پایانناپذیر نمایند که در این صورت میلیتاریسم - نظامیگری - بیش از پیش در تارو پود این کشورها نفوذ می کند
 توماس فریدمن1در سال 2006 با بررسی مفهوم جدیدی به نام Petro- politics بر این اعتقاد است که میان افزایش درآمد و قیمت نفت در کشورهای صادر کننده نفت و سرعت ایجاد دموکراسی رابطه معکوس وجود دارد. افزایش درآمدهای نفتی بنا

به تجربه تاریخی نه تنها موجب رشد اقتصادی و رفاه عمومی نشده است بلکه بیشتر صرف هزینههای نظامی شده و افزایش
کیفیت تسلیحاتی را به دنبال داشته است

خاورمیانه دارای موقعیت منحصر به فردی است که هم قدرتهای بزرگ جهانی برای تسلط به آن و استفاده از منابع و

ذخایر نفتی آن، با یکدیگر رقابت و قدرت نمایی میکنند و هم کشورهای منطقه برای افزایش قدرت و بازیگری در سطح
قدرت منطقهای با یکدیگر به رقابتهای ژئوپلیتیکی مستمر میپردازند. این کشورها که دربرگیرنده عمده ذخایر نفت جهان این

منطقه هستند، عموماً فاقد نهادهای دمکراتیک میباشند که در آنها به علت عدم پاسخگویی به موقع به مطالبات اجتماعی

شهروندان احتمال بروز اعتراضات مردمی همیشه وجود دارد و دولتها به شیوههای گوناگون سعی در کنترل و ممانعت از ایجاد آن را دارند. عربستان جزء کشورهای نفت خیز منطقه خاورمیانه است که بالاترین درصد ذخایر نفتی را به خود اختصاص داده است. قرارگیری عربستان به صورت محاط بین سه گذرگاه دریایی »تنگه هرمز، تنگه باب المندب و کانال سوئز« بر اهمیت

ژئوپلیتیکی این کشور در مناسبات سیاسی منطقه افزوده است. عربستان در نظریههای مطرح ژئوپلیتیکی جایگاه ویژهای دارد،
عربستان در بازار جهانی نفت دارای جایگاه و نقش مؤثر و منحصر به فردی است. این نقش از آن رو مؤثر است که عربستان

بزرگترین صادرکننده نفت در سازمان اوپک میباشد و به عنوان بالانس کننده - تراز کننده - بازار نفت عمل میکند. در عین حال، نقش عربستان انحصاری است؛ زیرا این کشور ادعا میکند بزرگترین مجموعه ظرفیت مازاد یکپارچه را در بازار نفت تحت اختیار دارد؛ بازاری که تحت تأثیر نگرانیهای عمیق ژئوپلیتیک است این در جالیست که قرار گرفتن قبله گاه مسلمین همواره سبب شده است تا این کشور ازجایگاه ژئوکالچر در مناسبات ژئوپلیتیکی جهان اسلام و منطقه
خاورمیانه برخوردار شود.
از جمله معضلات اساسی دولتهای نفتی2، پیشگیری از پیشرفت فرآیند توسعه سیاسی از طریق بهرهگیری از رانت در
جهت مرتفع ساختن هر چند موقتِ مشکلات ساختاری ناشی از اقتدارگرایی میباشد. دولتی که بر منابع درآمد خارجی و

مستقل از جامعه برخوردار است، نیازی به پاسخگویی به جامعه نمیبیند و تنها به طور موقت و برای رفع بحران فوری این پاسخگویی لازم می باشد - احمدیان و زارع، - 84 :1390

پس از بیداری اسلامی و آغاز بهار عربی در کشورهای همسایه، عربستان؛ که دارای سیستم حکومتی اقتدارگرایانه و غیردموکراتیک است و هرآن در این کشور احتمال بروز بحران داخلی و اعتراضات مردمی قابل پیش بینی بود، همواره برای

جلوگیری از سرایت این حرکت دومینو وار به داخل مرزهای داخلی خود، سیاست مداخله در کشورهای همسایه را در پیش گرفت و اقداماتی از جمله تجهیز تسلیحات نظامی خود، اعزام نیروی نظامی، مشارکت و... را در اولویتهای خود قرار داد.

2 دولت رانتیر؛ رانت به درآمدهایی گفته میشود که یک دولت از منابع خارجی معینی یا فروش منابع زیرزمینی و دریافت کمکها از بیگانگان بدست میآورد. بدین ترتیب هرگونه درآمدی که حاصل کار و تلاش تولیدی نباشد، تحت عنوان رانت نامگذاری میشود. برخی از اقتصاددانان رانت را به عنون پرداخت به یک عامل که عرضه آن نسبت به اندازه پرداخت لازم برای استفاده از آن بدون کوشش باشد، تعریف میکنند. میتوان عنوان کرد که رانت درآمد و در واقع جایزهای است که از مالکیت بر منابع طبعی ناشی میشود. این درآمد بدون تلاش به دست میآید، و در برابر مفاهیمی چون دستمزد و سود قرار دارد. در واقع هر دولتی که قسمت عمده درآمد خود را از منابع خارجی و به شکل رانت دریافت کند، دولت رانتیر نامیده میشود. دولتی که با صدور نفت درآمدهای بودجه خود را تأمین میکند، مشمول تعریف دولت رانتی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید