بخشی از مقاله

بررسی رابطه و تاثیرات متقابل جامعه، فرهنگ و معماري مبتنی بر رویکرد هاي روانشناسی محیطی

چکیده


مقاله حاضر بر آن است تا به رابطه مثلث گونه سه مقوله جامعه، فرهنگ و معماري بپردازد. قبل از بررسی ایـن رابطه مطالعه و انتخاب رویکرد مناسب که »عدم« یا »وجود« و در صورت وجود، »نوع و میـزان« ایـن رابطـه را مشخص نماید، لازم مینمود. بدینسان گام نخست پژوهش مطالعه روانشناسی محیطـی و رویکردهـاي مختلـف آن بود تا چهارچوبی مشخص براي گامهاي بعدي بدست دهد. چهار رویکرد در روانشناسی محیطی ارائه شدهاند که هر یک به نوعی مبین این رابطه اند. سپس به رابطه جامعه، و فرهنگ و معماري پرداخته شده است. در این مسیر نخست واکاوي دو مقوله »جامعه« و »فرهنگ« بطور مسـتقل صـورت گرفـت. بعـد از آن از برآینـد ایـن بررسی تعریفی »جامعه شناسانه« از فرهنگ بدست آمد. شناخت انواع »گروه هاي« صاحب فرهنـگ مشـترك،

»نسبت« آنها با یکدیگر و »ریشه هـاي فرهنـگ« بخـش دیگـري از ایـن مرحلـه بـود. بعـد از مشـخص شـدن چهارچوب از سویی و شناخت فرهنگ و معماري از دیگر سو رابطه انها در بستر هر رویکرد بررسی شد. در قـدم بعدي »تاثیر« فرهنگ بر معماري و معماري بر فرهنـگ بـا ارائـه مصـادیق و البتـه در چهـارچوب رویکردهـاي حاصله، ذکر شد. در پایان »نتایج« که مبین میزان سودمندي شناخت این رابطه اند، آورده شده اسـت. تحقیـق حاضر بیشتر مبتنی بر مطالعات کتابخانه اي است. موضوع مقاله فرا رفتن از حوزه کتب معمـاري و اسـتمداد از علوم انسانی بویژه کتب روانشناسی، جامعه شناسی و پدیدار شناسی را نا گزیر می ساخت. کتب فرهنـگ لغـت براي واکاوي واژگان مرتبط استفاده شده اند، ضـمن اینکـه مصـادیقی از حـوزه ادبیـات در اداي حـق مطلـب و افزودن بر غناي ادبی نوشتار به مدد جسته شده اند.


واژگان کلیدي


رویکرد، روان شناسی محیطی، جامعه، فرهنگ ، معماري

١


-1 مقدمه


»معمار اتاق آبی در شالوده ریزي، نه طناب سفید به کار برده بود نه طناب رنگارنگ پـنج لا، صـدایی کـه از زمـان هـاي دور در ناخودآگاهی او پنهان شده بود، به دست او فرمان داده بود)«سپهري،.(30 :1382

رابطه و تعاملی که در طول تاریخ بین دو مقوله معماري و فرهنگ وجود داشته بر هیچ کس پوشیده نیست، تا آنجا که برخی این دو را »مفهوم« و »مصداق« انگاشتهاند و رابطه علّی بین آنها قائل شدهاند. رابطهاي که آنچه ساخته شده را »معلول« یک فرهنگ دانسته و هم این مصنوع بشر را »علت« فرهنگی دیگر. فرض شروع این پژوهش نیز بر این باور استوار بود که کیفیات و ویژگیهاي یک فضاي معماري به تنهایی می توانند عامل »رفتار« و در مقیاس بزرگتر »فرهنگ« شوند. رویکردي که ناشی از اعتقاد نگارنده به جبرگرایی یا معینیگري معماري در شروع تحقیق بود، و با شروع مطالعه روي مقوله فرهنگ دیگر پاسخگوي ابعاد گسترده و متباین موضوع نبود. این مسئله حقیر را بر آن داشت که قبل انجام هر کاري رویکردهاي بررسی مسئله و بطور خاص مسائل روانشناسی محیطی را مطالعه نمایم تا به تبیین موضوع در چهارچوب تعریف شدهاي پرداخته شود.

»لازم به ذکر است هر یک از این رویکردها، قانونمندي ها و ویژگی هاي رفتار انسان را بنابر جهت گیري غالب خود نسبت به موضوع بررسی می کنند. بنابراین هیچ یک از رویکردها کامل نبوده، تنها به یک جنبه از جوانب گوناگون و پیچیده رفتار و فرایندهاي ذهنی انسان می نگرند. به همین خاطر باید به یاد داشته باشیم که در توضیح علت و چگونگی رفتارها و عکس العمل هاي انسان ها باید این رویکردها را مکمل هم دانست (پاکزاد، .«(26


-2 روانشناسی محیطی


با توجه به اینکه مطالعات پژوهش حاضر بر اساس روان شناسی محیطی بنیان نهاده شده است، ذکر مختصري از این دانش به عنوان چهارچوب نظري تحقیق لازم مینماید. دانشی که به نحوه ارتباط رفتار انسان و محیط میپردازد. بررسی رابطه فرهنگ و محیط نیز در این چهارچوب صورت خواهد گرفت.

بنا بر نظر کریک روان شناسی محیطی مطالعه روان شناختی رفتار انسان به گونه اي است که به زندگی روزمره او در محیط کالبدي مرتبط باشد. همان گونه که از این تعریف مستفاد می شود روان شناسی محیطی رابطه انسان با محیط کالبدي و تاثیرات این دو بر یکدیگر را به گونه اي مورد بررسی قرار می دهد که »ارزش ها« ، «نگرش ها« و »احتیاج هاي« او مورد توجه قرار گیرد(مطلبی، 1380، .(55


1-2 رویکردها در رابطه رفتار- محیط


در مورد رابطه محیط و رفتار، چهار موضعگیري نظري قابل تشخیص است :


٢

1-1-2 رویکرد اختیاري1

»رویکرد اختیاري« معتقد است که محیط هیچ اثري بر رفتار انسان ندارد. با توجه به اینکه براي رفتار انسان محدودیت هاي جدي مثل بعضی از ویژگیهاي زیست شناختی وجود دارد، رویکرد اختیاري غیر قابل دفاع است (لنگ، 1381، .(114 بر مبناي این نگاه هیچ رابطهاي میان رفتارهاي انسان و محیط وجود ندارد.


2-1-2 رویکرد جبري2

بر اساس اعتقاد به »رویکرد جبري«، وقتی که مردم آزادانه عمل می کنند در واقع تحت کنترل توارث و محیط هستند. جبر گرایی محیط که شاخه اي از نظریه تکامل می باشد، محیط را تعیین کننده اصلی رفتار انسان می داند. در این نظریه، محیط به معناي محیط جغرافیایی یا زمینی فرض شده است معتقدین به جبرگرایی، کارکرد محیط ساخته شده را نیز این گونه فرض کرده اند (لنگ، 1381، .(114 رویکرد جبري، رابطه محیط- رفتار را رابطه اي علّی می داند. عقاید نهضت معماري جدید

(مدرن) بر پیش فرض هاي جبرگرایانه بنا شده است.


3-1-2 رویکرد امکان گرا3

بر اساس »رویکرد امکان گرا« محیط امکان یا محدودیتی را فراهم میسازد و رفتار بر اساس مسائل فرهنگی شکل میگیرد.

بعنوان مثال در پارکی محله اي که یک نیمکت در گوشهاي از پارك و نیمکتی دیگر در گذر عابران قرار دارد، دو امکان بروز رفتار (نشستن) ایجاد شده است و اینجاست که مفهوم تاثیر مسائل فرهنگی هویت پیدا میکند (خطیبی،67،.(1392 امکان گرایان محیط را تامین کننده رفتار انسان و کمی بیشتر از آن می دانند. این رویکرد محیط را شامل مجموعه اي از فرصت هاي رفتاري می داند که بر طبق آن ممکن است عملی رخ داده یا رخ نداده باشد. تحلیل رفتارهاي انسان نشان می دهد که مردم به اندازه اي که امکان گرایان فرض می کنند در رفتار خود آزادي عمل ندارند. هر فردي مجموعه اي از انگیزه ها و شایستگی ها را در خود دارد که حداقل بخشی از آن توسط محیط هاي جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی تعیین می شود (لنگ، 1381، .(114


4-1-2 رویکرد احتمال گرا4

محیط پر از »قابلیت هایی5« براي رفتار انسان است، و ادراك محیط و استفاده از آن وابسته به نیازها و شایستگی هاي فردي می باشد : با در نظر گرفتن فرد A با شرایط c , b , a که در محیط انسان E و با ویژگیهاي f, c, d با انگیزش براي انجام عمل

M قرار گرفته است، این احتمال وجود دارد که A رفتار B را انجام دهد. این موضع به عدم قطعیت نظام وقوع رفتارهاي انسان و محیط عمل طراحان معقتد است، ولی فرض می کند که اساس رفتار انسان متغیر نیست. موضع احتمال گرایانه مبناي بیشتر تحقیقات اخیر رابطه رفتار و طراحی محیط بوده است (لنگ، 1381، .(114 بنابراین محیط پر از قابلیت ها یا توانش هایی است که میتوانند تسهیل کننده وقوع رفتارهایی خاص شوند. در این نظریه محیط به دلایل شرایط کالبدي خاص احتمال بروز برخی رفتارها را نسبت به برخی دیگر افزایش میدهد. در اینجا گوناگونی و حق انتخاب مطرح است (خطیبی،67،.(1392


٣

-3 فرهنگ و جامعه :


1-3 تعریف لغوي فرهنگ

واژه فرهنگ در زبان فارسی از دو بخش »فر« بمعناي پیش و »هنگ« به معناي آهنگ و قصد تشکیل شده. تربیت، دانش، علم و معرفت واژگانی هستند که در تعریف آن بکار رفتهاند (معین ، » .(916 :1387آهیختن« به معناي برآوردن بـا پیشـوند »فـر« واژه »فرهیختن« را می سازد که آن نیز به معناي تربیت کـردن و ادب آمـوختن مـی باشـد (دهخـدا ، .(2117 :1385 واژگـان

»کولتور« در زبان فرانسوي و »کالچر« در زبان انگلیسی معادل فرهنگ قرار دارند که به معنی پرستش مذهبی، پاشیدن بذر در زمین، پرورش گیاهان و تعمیم آن به پرورش انسان به کار برده می شود. واژه »ثقافه« نیز معادل عربـی فرهنـگ اسـت کـه بـه معنی مهارت یافتن و آموختن میباشد.

بنابراین فرهنگ مجموعه شیوههاي زندگی و آداب و رسوم و عاداتی است که یک »جامعه« اکتساب نموده است.

انسان همواره در جستجوي راه حل هایی براي برآوردن نیازها و سازگاري با محیط و با سایر انسانها بوده اسـت و در ایـن مسـیر پاسخ ها و راه حل هایی یافته که مقبول و مورد پذیرش عموم جامعه اند. این پاسخ ها که البته قرین موفقیت بوده انـد »فرهنـگ« آن جامعهاند. بدینسان فرهنگ »آموخته شود«، »مورد قبول همه است« و »موفقیت را به همراه دارد.«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید