بخشی از مقاله
چکیده
در سال های اخیر، باور عمیقی درباره ارزش آفرینی برای سهامداران از طریق سازو کارهای حاکمیت شرکتی به وجود آمده است. در این پژوهش به منظور تایید نقش ارزش آفرینی حاکمیت شرکتی بر سهامداران و تاثیر آن بر افزایش کیفیت اطلاعات مالی، به این سوال پاسخ داده شده که استقلال اعضای هیات مدیره شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می تواند بر رابطه بین جریان وجوه نقد آزاد و مدیریت سود تاثیر گذار باشد یاخیر؟ برای پاسخ گویی به این پرسش نمونه ای به تعداد 109 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، در دوره زمانی 1388 تا 1393 مورد بررسی قرار گرفت.
متغیر مدیریت سود با استفاده از مدل تعدیل شده جونز - 1995 - و جریان وجه نقد آزاد بر اساس مدل جنسن - 1986 - مورد ارزیابی قرار گرفت. در این فرآیند از آمار توصیفی و استنباطی، رگرسیون های چند متغیره، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون های اف لیمر و هاسمن استفاده گردیده است.
یافته های پژوهش نشان می دهد که در حالت کلی بین مدیریت سود وجریان وجوه نقد آزاد رابطه معنا داری وجود دارد. همچنین مشخص گردید که میان مدیریت سود با جریان نقد آزاد و دوگانگی وظایف مدیر عامل رابطه معنادار و مثبت وجود دارد و میان مدیریت سود با جریان نقد آزاد و نسبت اعضای غیرموظف هیات مدیره به کل اعضای هیات مدیره رابطه معنادار و منفی وجود دارد.
-1 مقدمه
سرعت توسعه فن آوری، گسترش ارتباطات، اتصال بازارهای کشورها به یکدیگر و نظایر آن ها موجب وسیع تر شدن گستره های عملیاتی و در نتیجه پیچیده تر شدن محیط های اقتصادی و سرمایه گذاری گردیده که در نتیجه آن، امر تصمیم گیری اقتصادی به موضوعی تبدیل شده که انجام آن روز به روز مشکل تر و نیازمند داشتن اطلاعات و توانمندی هایی بالاتر برای تصمیم گیرندگان است.
طبیعی است که در چنین فضای آکنده از رقابت و تغییر، تصمیم گیری های اقتصادی نیز هرچه بیشتر متکی بر دانش و اطلاعات گردیده و از جنبه های تصادفی و غیر منطقی فاصله می گیرد. در این میان پایه و اساس بسیاری از تصمیم گیری های اقتصادی استفاده کنندگان که سرمایه گذران مهمترین آنها هستند را می توان اطلاعات مالی و حسابداری و خلاصه صورت های مالی اساسی دانست.
در راستای حفظ حقوق سرمایه گذاران و سهامداران، سازمان بورس اوراق بهادار طی سالیان اخیر ساز و کارهای راهبری شرکتی از جمله نقش هیات مدیره را به منظور افزایش کیفیت گزارشگری مالی تعریف نموده است. از منظر دیگر شرکت هایی که دارای جریان های نقدی آزاد مثبت هستند قطعا از عملکرد خوبی برخوردارند، بنابراین مدیریت تمایل دارد تا سود را به دلیل هزینه های سیاسی کاهش دهد.
چون عملکرد خوب و مناسب شرکت توجه نهادهای عمومی - اداره مالیاتی - را جذب می کند، به همین دلیل با استفاده از مدیریت سود سعی در کاهش و یا پنهان کردن حجم فعالیت زیاد خود دارند. اما در مقابل شرکت های دارای جریان های نقدی آزاد منفی از حمایت کردن رشد سود و درآمد ناتوان هستند و جریان نقدی آزاد ناکافی، می تواند شرکت را به افزایش سطح بدهی های خود مجبور کند. بنابراین مدیریت با افزایش مدیریت سود تمایل دارد عملکرد بهتری از خود نشان دهد
از دیدگاه جنسن - 1986 - مدیران به دلیل تضاد منافعی که با سهامدارن دارند در شرکت هایی که با جریان های نقدآزاد زیاد مواجه هستند، به احتمال زیاد اقدام به مدیریت سود می نمایند تا در کوتاه مدت برخی منافع شخصی خود را تامین کنند. به طور کلی مدیریت سود منجر به تضاد منافع و سرانجام هزینههای نمایندگی میگردد که این وضعیت در شرکتهای دارای جریان وجوه نقد آزاد افزایش خواهد یافت.
تئوری نمایندگی سازو کارهایی برای تطابق منافع سهامداران و مدیران و در جهت هم تراز و هم سو کردن منافع نمایندگان و سهامداران و نیز برای نظارت بر رفتار نمایندگان اتخاذ می کند. این سازو کارها شامل ابزارهای نظارتی خارجی از قبیل خرید شرکت - قبضه مالکیت - و ادغام و یا کنترل داخلی از قبیل اعمال نظارت هیأت مدیره ، دو گانگی وظایف مدیر عامل، کمیته حسابرسی، کیفیت حسابرسی مستقل، اعمال نظارت توسط سهامداران نهادی، مالکیت سهام مدیریتی و حسابرسان داخلی می باشد. یکی از این سازوکارهای تاثیر گذار نقش نظارتی هیأت مدیره می باشد، که استقلال هیأت مدیره بر نحوه نظارت تاثیر گذار است. از این رو هدف پژوهش " ابتدا بررسی رابطه جریان وجه نقد آزاد و مدیریت سود و سپس بررسی استقلال هیأت مدیره بر ارتباط بین جریان وجوه نقد آزاد و مدیریت سود " می باشد.
-2 مبانی نظری و فرضیات تحقیق
در راستای تحلیل ارزش ایجاد شده برای سهامداران، جریانهای وجوه نقد آزاد شرکت از اهمیت خاصی برخوردار است. مدیران میتوانند از طریق شناسایی فرصتهای رشد مناسب، وجوه مذکور را در پروژههای با خالص ارزش فعلی مثبت سرمایه-گذاری و به این ترتیب باعث افزایش ثروت سهامداران خود گردند. با توجه به تئوری تضاد منافع بین مدیران و مالکان، ممکن است برخی مدیران وادار شوند جریانهای وجوه نقد آزاد را در پروژههای با خالص ارزش فعلی منفی سرمایهگذاری تا در کوتاه-مدت برخی از منافع شخصی خود را تأمین نمایند.
جنسن هزینه های ناشی از جریانهای وجوه نقد آزاد را هزینههایی دانست که در پروژههای با خالص ارزش فعلی منفی سرمایهگذاری شدهاند. از نظر جنسن، مدیران واحدهای تجاری با جریانهای نقد آزاد ، سود را مدیریت مینمایند تا سودهای کم و زیانهای ناشی از سرمایهگذاری در چنین پروژههایی را از بین برده و در کوتاهمدت منافع شخصی خود را تأمین نمایند
همچنین ریچارد چیونگ و همکاران در سال 2005 در تحقیق خود این چنین مطرح میکنند؛ شرکتهای دارای جریان وجوه نقد آزاد بالا برای جبران سود کم و یا منفی خود، که به ناچار همراه با ارزش خالص فعلی منفی میباشند، از اقلام تعهدی اختیاری افزایشدهنده سود استفاده میکنند. بنابراین فرضیه اول به شرح ذیل تدوین می گردد:
فرضیه اول: میان اقلام تعهدی اختیاری با جریان نقد آزاد، رابطه معنادار و مثبت وجود دارد.
مدیران واحدهای اقصادی دارای جریان وجوه نقد آزاد که در پروژههای اضافی - نهایی - یا حتی پروژههای دارای خالص ارزش فعلی منفی سرمایه گذاری می نمایند، به منظور پنهان کردن و پوشش دادن این نوع سرمایهگذاریها، از اقلام تعهدی اختیاری حسابداری برای افزایش سود استفاده میکنند و مدیران سود گزارش شده را به منظور مبهم و نامفهوم ساختن آن، دستکاری و به اصطلاح مدیریت سود مینمایند.
ایجاد سرمایهگذاریهایی که ثروت سهامداران را بیشینه نمیکند، مشکلات نمایندگی و تضاد منافع را افزایش می دهد - ریچارد چیونگ و همکاران، . - 2005 تئوری نمایندگی یک سری از سازو کارهایی را پیشنهاد میکند که در جستجوی تطابق منافع سهامداران و مدیران میباشد. شرکتها میتوانند این قبیل سازو کارها را برای هم تراز و هم سو کردن منافع نمایندگان و سهامداران و نیز برای نظارت بر رفتار نمایندگان اتخاذ نمایند.
این سازو کارها شامل ابزارهای نظارتی خارجی از قبیل خرید شرکت - قبضه مالکیت - و ادغام میباشد. تضاد بالقوه مدیریت و سهامدار را همچنین می-توان با بهرهگیری از سازو کارهای کنترل داخلی، از قبیل اعمال نظارت هیأت مدیره ، دو گانگی وظایف مدیر عامل، کمیته حسابرسی، کیفیت حسابرسی مستقل، اعمال نظارت توسط سهامداران نهادی، مالکیت سهام مدیریتی و حسابرسان داخلی، کاهش داد. در چارچوب" نظریه وابستگی منابع" - ففر و سالانسیک1، 1978، بیسینگر و باتلر2، 1985، زهرا و پیرس3، 1989، بوید4، 1990، جانسون و دیگران 5، - 1996 اظهار می دارند که هیات مدیره عمومی - هیات مدیره ای که صدای اکثریت سهامدارن را با خود همراه دارد - ، نه تنها بر مدیریت شرکت نظارت و کنترل دارد، بلکه علاوه بر آن دانش کارشناسی و تجربه لازم برای ایجاد ارزش بیشتر برای شرکت را به ارمغان می آورد.
همچنین وانس - 1983 - ، نیز اظهارات مشابهی دارد و بر نقش هیات مدیره فراگیر و در چارچوب تئوری وابستگی منابع مبتنی بر نقش هیات مدیره در به وجود آوردن ارزش بلند مدت برای شرکت تاکید دارد. آن گونه که پژوهش ها نشان می دهد اثر بخشی هیات مدیره تابعی از عوامل مختلف نظیر ترکیب هیات مدیره، درصد مالکیت سهام هیات مدیره، تجربه و تحصیلات هیات مدیره، استقلال هیات مدیره و سایر عوامل می باشد. تمامی عوامل ذکر شده از عناصر مهم و موثر بر مفهوم اصول راهبری شرکت می باشند
با توجه به تئوری نمایندگی و تئوری وابستگی منابع اهمیت نقش نظارتی هیات مدیره در کاهش منافع سهامداران و مدیران روشن گردید، که استقلال هیأت مدیره بر نحوه نظارت تاثیر گذار است. سطح استقلال براساس دو منصب داشتن مدیرعامل و درصد اعضای غیر موظف هیأت مدیره - رحمانی و همکاران، - 1389 اندازه گیری می شود. حال علیرغم تئوری های مطرح شده، هم چنان جای این سوالات تجربی خالی است که آیا استقلال اعضای هیات مدیره در شرکتهای دارای جریان نقد آزاد تعدیلی بر مدیریت سود خواهد داشت؟ بنابراین موضوعات فوق به طور طبیعی بستر فرضیات دوم و سوم پژوهش را به شرح ذیل فراهم می آورد.