بخشی از مقاله
تاثیر آفرینش فضاهای داخلی با فرمهای پارامتریک بر یادگیری ارزشهای زیباشناسانه از منظر اندیشمندان غربی
چکیده
در جهان معاصر که تحولات گسترده تکنولوژیکی، ابعاد مختلف زندگی بشر را درنوردیده، محیط زندگی باید معلول علم و تکنولوژی عصرحاضر، دیدگاه انسان از خود و محیط خویش و مطابق با شرایط امروز، بازتابش ارزشهای گذشته باشد، که بهره گیری از فرمهای پارامتریک و آفرینش سیالیت موثر در فضاهای داخلی، در تضاد با ساختار رایج معماری داخلی، تجربه جدیدی را برای انسان به ارمغان آورده است، دراین کاوش سعی شده تاثیر بهره گیری از تکنولوژی دیجیتال، منحصرا پارامتریک در شکل دهی فضای داخلی انعطاف پذیر بر تعامل دوسویه انسان و محیط زندگی اش، و اثرتغییرات حاصله در یادگیری به روش پیمایشی بررسی گردد، بطوریکه اثرات عوامل و عناصر بصری محیط زندگی درتعامل با پاسخ فعالانه انسان قرار گرفته، تا نیاز انسان به تجربه محیط بعنوان الگوی رشد و ترقی خویش از یک سو، و تمایل به یادگیری ارزشهای جدید از سوی دیگر، انگیزه رهیافت به ارزشهایی وام گرفته از تحولات تکنولوژیکی شود، و تکنولوژی بعنوان بخشی از محیط با تکیه بر زبان و گرامر نقوش هندسی با کمک رایانه فرمهایی پارامتریک بیآفریند که پیش از این وجود نداشته، و در عناصر و اجزاء معماری داخلی متجلّی شده و فضاهای بلاقوه ای ایجاد نماید، و از آنجا که انسان ظرفیت بالایی برای تطبیق فعالیتهای خود با قابلیتهای محیط های جدید ساخته شده دارد، به نظر می رسد تغییر محیط زندگی با آفرینش فضاهای داخلی دیجیتال ضمن عرضه تجربه جدیدی از روابط با معنا، سبب یادگیری ارزشهای زیباشناختی و رهیافت به تغییر دائمی خواهد بود.
واژههای کلیدی: ارزشهای زیباشناسی ، معماری پارامتریک ، کنشهای رفتاری ، یادگیری
1
-1 مقدمه
معماری داخلی امروز بیشتربسانِ بوم سفید رنگیست که در انتظار نقشی نو، نشسته.. در انتظار نقاشی، که پیش از آنکه قلم را دستانش گیرد، ایده هایش به آرامی در کناره بوم مرتب کند... امروزه در جامعه نیاز جدیدی در عرصه معماری داخلی شکل گرفته است، و باوجود اینکه اشتیاق وافری برای خلق فضاهای داخلی سیال هویدا گشته، و سیالیت فضایی که از دوران مدرن بسان جرّقه هایی ماندگار با طرح ایده های متحورانه ای مانند: پلان آزاد، از لابه لای غبار، رویکرد محافظه کارانه جوامع رؤیت گردیده، اما الگوهایی همیشگی با همان ترکیب بندی متقارن و ایستا، تکرار شده خود را ارجع می یافتند، شاید باید دوباره بیاندیشیم و بنابر باور شوپنهاور ]"این[ اندیشیدن به آن واقعیاتی باشد که در برابر دیدگان همه]ما [ قرار دارد، ولی کسی به آنها نپرداخته است"، نیازهای جدید درحال رشدی در فرهنگ و معماری ایرانی همسو و همزمان با تغییرات جهانی رو به افزایش نهاده، که معماری امروز باید همگام با این افزایش نیاز ویژگی های فرمی، فضایی و کیفیت های زیباشناختی خود را به بصورتی دیگر به معرض نمایش گذارد، و با تار و پود زمانه در آمیزد، چراکه بنابر اعتقاد جنکز در جهان کنونی "معماری باید معلول باشد، معلول دیدگاه انسان از خود و از جهان پیرامون خود، معماری امروز باید معلول شرایط امروز باشد، معلول علم، تکنولوژی و فلسفه کنونی"(چارلز جنکز1، [1](1995، و با آفرینش سیالیت در فضاهای داخلی، متضاد با ساختار رایج معماری داخلی، تجربه جدیدی را به انسان عرضه دارد.
دراین کنکاش سعی شده تاثیر بهره گیری از معماری پارامتریک در شکل دهی به فضای داخلی واحدهای مسکونی، انطباق این سبک معماری با آراء اندیشمندان غربی در حوزه زیبایی، و اثر تغییرات بوجود آمده با این سبک طراحی در یادگیری ارزشهای زیباشناسانه در استفاده کنندگانی که در معرض چنین فضایی قرار خواهند گرفت، بررسی گردد. لذا بخش ابتدایی؛ مجموعه ای از انطباق پذیری بین انسان با محیط ساخته شده]مصنوع[ مورد توجه قرار می گیرد، بااینحال در این بخش بیشتر به بیان کلیات می پردازیم، در بخش بعدی؛ آراء و نظریات اندیشمندان و فلاسفه غربی ازنظر می گذرد، و در سیری تاریخی از دوران کلاسیک تا عصرحاضر زیبایی در بیان اندیشمندان تاثیرگذار غربی تبیین می شود، در بخش سوم؛ به فرآورده ها و دستاوردهای معماری دیجیتال و تاثیر آن در شکل دهی به فضای زیست انسان اختصاص یافته، بخش چهارم؛ به تشریح و تحلیل یافته ها می پردازد، و نهایتا در بخش پایانی پژوهش؛ نتایج حاصله اختصارا تشریح می گردد، تا دریابیم که چگونه تغییرات محیطی با تکیه بر آفرینش فضاهای داخلی سیال، تجربه جدیدی از روابط با معنا عرضه داشته، و سبب یادگیری ارزش های زیباشناختی و رهیافت به تغییر دائمی خواهد بود.
-2 کلیات
محیط ساخته شده
"محیط ساخته شده، بخشی از فضای زیست انسان است"(ون فریش2، 1974م.)، مجموعه ای از انطباق پذیری بین انسان با محیط، که قابلیتهایی برای فعالیتهای انسانی جهت پاسخگویی بهتر به مقاصد و تجارب زیبا شناختی است.[2]
معماری داخلی
معماری داخلی محیطی مصنوع]ساخته شده[، در برگیرنده طیف گوناگونی از عناصر و مؤلفه های بصری، کارکردی و تزئینی؛ بیانگر هویت، نیاز، درک و خواسته های مخاطب، و نهایتا آفرینش فضایی که در عین زیبایی، عملگرا و کارآمد باشد.
سیالیت3
تحرک و سیالیت فضایی را به معنای آشکار نبودن مرزها و حدود فضایی دانسته اند، که نمی توان آنرا در یک قالب تمامیت یافته مطلق تفسیر نمود، در اینگونه فضاهای سیال با وجود تفکیک و تشخیص فضاها و تنوع بی نظیر آن، می توان یک
2
کلیت واحد فضایی را دریافت و احساس نمود.[3] بااینحال سیالیت قابل رویت در آثار معماران معاصری چون زاهاحدید تداعی نوعی بی مکانی پویاست.
ادراک]محیطی[
می دانیم که انسان ها محیط را تحت تأثیر قرار داده و خود تحت تأثیر آن قرار میگیرد، برای این عمل متقابل، ابتدا باید تحریکات انجام یافته توسط پدیده های خارجی بر روی اندامهای حسی انسان، و تبدیل آنها به تکانه های الکتریکی و انتقال آنها توسط اعصاب مرکزی به مغز انسان انجام پذیرد[4]، زیرا ادراک، فرآیند فعال و هدفمند کسب اطلاعات از محیط اطراف انسان است[2]، فرایندی که در مرکز هرگونه رفتار محیطی قرار داشته؛ زیرا منبع تمام اطلاعات محیط است، بنابراین مشابه احساس نیست؛ بلکه نتیجه تصفیه پردازش صورت گرفته توسط فرد، به واسطه تجربه شناختی خودش است. در واقع فرد، بعنوان بخشی از محیط مورد مشاهده، با رفتار خود و حرکت در فضا نقشی مؤثر در تعریف حدود و دیگر ویژگی های آن پیدا
می کند، بطوریکه می توانیم فضا را تجربه فردی تلقی کرده که حاصل فرایندهای ادراکی وی، و نسبت دادن معانی خاص از سوی او به کلیت، اجزا و ارتباطات بین آن اجزاست]4[، با این وصف ادراک نقطه ای است که شناخت و واقعیت به هم خواهند رسید.[2]
کنش
پاسخ فعالانه و خلاقانه یک کنشگر]انسان[ به محیط ساخته شده به پیرامون خویش]صرف نظر از اینکه سیال باشد یا نه[، که چیزی جز تلاش کنشگر در راستای انطباق با هنجارها نیست، لذا پارسونز، یک "واحد کنشی" به چهار دسته تقسیم می نماید، که بشرح ذیل است:
-1 محتاج حضور یک کنشگر انسانی است -2 باید یک هدف در میان باشد تا کنشگر کنش خود را به سوی آن جهتگیری نماید
-3 سپهر و موقعیتی ]باشد[ که کنشگر در درون آن قرار دارد، واجد عناصر مهارشدنی]وسایل[ و عناصر مهارنشدنی ]شرایط[ است
-4 کنشگر برای انتخاب وسایل دستیابی به هدفها، از هنجارها و ارزشها بهره میگیرد.
انگیزش
"انگیزه بخشی از کنش است"(پارسونز4، 1937م.)، و نیروی هدایتگر رفتار، تا رفتارها در جهت ارضای نیازهای انسانی شکل گیرند.[2]
یادگیری
چنانچه فردی پاسخی جدید را به یک انگیزش دریافت کند که منجر به تغییری دائمی در رفتارش شود، یادگیری انجام می شود[2]، یادگیری نوعی تغییر نسبتا پایدار در رفتار از طریق تجربه است، ما به واسطه آنچه یاد می گیریم در رفتار خود تغییراتی ایجاد کرده، و عکس العمل های خود را اصلاح می کنیم، یا آنها را در جهت رسیدن به اهدافمان ارتقاء می بخشیم .[5]
نیازهای انسانی
بنابر اعتقاد مازلو نیازهای انسان از سلسله مراتبی برخوردارند و رفتار افراد در لحظاتی خاص تحت تأثیر شدیدترین این نیاز قرار میگیرد، در هنگامه ی آغاز ارضای نیازها، تغییری در انگیزش فرد رخ می دهد، بصورتی که بجای نیازهای قبلی، سطح دیگری از نیازها برای وی اهمیت یافته، و محرک رفتارش خواهد شد، نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج
3
گرفته و پس از ارضاء، دوچار فروکش شده و نوبت را به دیگری میسپارند، در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه دسته بندی گردیده که به ترتیب عبارتند از: نیازهای زیستی، نیازهای امنیتی]ایمنی[، نیازهای اجتماعی، احترام، و خود شکوفایی. که بعضی از نیازها مبنای فیزیولوژیک، بعضی جامعه شناختی، و بعضی ترکیبی از اینها هستند، اما بیشتر نیازهای اساسی مبنای فیزیولوژیک دارند[2]، و بدیهی است که مردم نیز براساس نیازهایشان به قابلیتهای محیط توجه می کنند، لذا تشخیص عامه مردم از محیط نیز به میزان زیادی بستگی به رفع نیازهایشان خواهد داشت.
-3 زیبایی شناسی
زیبایی شناسی یا استتیک5 بعنوان یکی از نیازهای انسانی، مشتق از واژه یونانی((Aisthesis به معنایحسّی بکار رفته[6]، که در سال 1750م. توسط بومگارتن6 برای بیان مفهوم سلیقه در هنرهای زیبا وضع شد[2] ، با این وجود از دوران کلاسیک تفاسیر زیبایی در کنار مباحث وجودشناسی بعنوان بیان حقیقت مطرح بوده، اما مفهوم زیبایی به معنایی که امروزه بکار می رود از قرن هیجدهم بیشتر جنبه روانشناسانه به خود گرفته، و در ارتباط با فرآیندهای ادراکی مطرح می گردد[7]، در امتداد همین مبحث آراء فلاسفه و اندیشمندان در باب زیبایی را از نظر می گذرانیم.
افلاطون7
افلاطون برترین شکل هنر را هنر آفریننده الهی می داند که کائنات را بعنوان تقلیدی از صورتهای اصلی و تغییرناپذیر آفریده است[8]، لذا "هیچ چیز زیبا نیست مگر حقیقت"(نیکولا بوالو8، 1677م.)، و تصویر هر شیء نزدیکترین چیز به واقعیت آنست[9]، که این واقعیت بزعم افلاطون در واقع سایه ای از حقیقت بروی زمین است، و هیچ شیء یا خاصیت قابل دسترس برای حواس نمی تواند چیزی باشد که زیبایی فی نسفه راتشکیل دهد.[10]
ارسطو9
زیبایی از منظر ارسطو ]امری[ واقعی اما چند معناست، و معنای آن از ماهیت شیء زیبای مورد نظر استنتاج می شود[10]، لذا وی معتقدست یک اثر باید نشان دهنده تقارن، هماهنگی و قطعیت باشد[8]، و به زیبایی حسی، عینی بخشد.
قرون وسطی
دلمشغولی عمده قرون وسطی رابطه نظری خالق و مخلق بوده، و یکی از اندیشمندان پیشگام این دوره زیبایی را اینگونه تعبیر می نماید: "هرچیز که بازگو کننده خوبی باشد زیباست"(آکویناس10، 1942م.)، اما بعدها ایمانوئل کانت 11 در نقد آکویناس، بین ]امر[ زیبا وخوب بر این اساس فرق می نهد که " زیبا" مستقیما ادراک می شود، درحالیکه "خوب" همیشه به معنی "خوب برای" چیزی است، و ارزش آن باید نسبت به غایت تعیین شود.[10]
مدرن
با نظر داشت تعدد و تضاد آراء اندیشمندان دوران مدرن ]نهضت جدید[ که نمی توان به بیان همگی آنها همت گماشت، تنها به تعاریف روانشناختی زیبایی می پردازیم، چراکه کوو12 معتقدست زیبایی مستلزم شناخت روانشناسی است، از اینرو سانتایانا تحت تاثیر روانشناسی ویلیام جیمز، زیبایی شناسی را به سه دسته:حسّی، فرمی، نمادین تقسیم بندی می نماید، که بطور معمول توجه وافری به زیبایی فرمی و نمادین نسبت به زیبایی حسّی وجود دارد زیرا زیبایی حسّی بشدت ذهنی و دورنی است،[1] اما زیبایی فرمی و نمادین با فرآیندهای ادراکی قابل استنتاج خواهد بود، از دیگرسو هیچهگاه نمی توان براحتی از تاثیر عمیق عوامل وعناصر بصری در زیبایی گذشت، زیراکه بنابر اعتقاد بوش:13 "زیبایی شناسی براساس شناخت و کاربرد عوامل و
عناصر بصری است".
4
پست مدرن
در تفکر پسامدرنیسم، هنر بسان گذشته صرفا یک تجربه زیبا شناختی نیست بلکه روش شناخت جهان است، و مشخصا در معماری؛ "پست مدرن، نوعی معماری است که بر پایه فنون جدید و الگوهای قدیم استوار است"(چارلز جنکز، 1975م.) که، نه تعلق به چارچوب ارجاعی و معیار داوری خاصی، و نه به اتوپیا]ی14[ خاصی تعلق دارد.[8]
-4تکنولوژی
تکنولوژی بعنوان بخشی از محیط، از ریشه واژه یونانی تکنولوژیکا15 به معنای رفتاری سیستماتیک وضع شد، که در اوایل قرن هیجدهم تعریف ماهیتی از تکنولوژی، صرفا توصیفی از هنرها، و دراواسط قرن نوزدهم تکنولوژی به معنای هنرهای تجربی بکار رفت،[11]، اما تکنولوژی دارای مصدایق متفاوتی نزد فلاسفه است، هارت دیوید سون16، تکنولوژی را به مثابه مجموعه هایی از مصنوعات، اعتقادات فرهنگی، تجربیات وزمینه هایی که تولید را دربر می گیرند تعریف نموده که شامل مصرف، توزیع و طراحی این مصنوعات که برای تولید برخی شرایط فرهنگی طراحی شده اند می داند،[11]، درحالیکه مارتین هایدگر17 معتقدست: تکنولوژی نوعی ابزار و فعالیت انسانی می باشد، مفهوم و معنی شایع آنرا می توان تعریفی ابزاری و انسان شناختی از تکنولوژی نامید،[12] ، اما به نظر یاسپرس18، فن و تکنیک همچون وسیله است و تکنیک با بکار بردن وسیله برای رسیدن به منظوری]غایتی[ پدید می آید.[11]
فرآورده های معماری دیجیتال
امروزه تمایل معماران بیشتر به سمت خلق فرمهای سیال و پیچیده تری کامیوتری است که با بهره گیری از پیشرفتهای تکنولوژیک در حوزه دیجیتال امکان پذیر گردیده، مفهوم این معماری نوین]دیجیتال[، تولید با استفاده از کامپیوتر در یک چشم انداز تجربی است[13]، و بی شک ابزارها و روش های سنتی نمی توانست نیازهای این سبک جدید معماری را برآورده کند، زیرا معماری دیجیتال به ابزار جدید منحصر به خود نیاز دارد، بنابراین "معماری دیجیتال را کاربست ابزار رایانه و تکنولوژی برای ارائه و نمایش ساختار هندسی فضاهای پیچیده می دانند که از ارتباط معماری و کامپیوتر حاصل می شود" [14]، درحقیقت بمعنای تجزیه کردن یک فرآیند به اجزاء و الگوهای گسسته و جمع بندی این الگوها در قالب هایی است که می توانند به وسیله کامپیوتر درک و پردازش شوند[15]، بدین معنا که فرم طراحی شده می تواند از همان ابتدا تحت تاثیر فاکتورهای ساخت بوده تا هر گونه حرکت، پیچش و یا خمش، اندازه و یا موضوعی که ساخت آنرا مشکل می کند، حذف شود تا فرم نهایی برمبنای این ملاک ها قابلیت ساخت داشته باشد.[16]
معماری پارمتریک19
پارامتریک و یا به عبارتی دیگر، گرامر اشکال هندسی شاخه ای جدید از علوم مربوط به کامپیوتر است که هدف آن کشف و به کارگیری روابط منطقی و ریاضی بین اعداد و ارقام از یک سو و اشکال از سویی دیگر است، و با کشف این رابطه، زبان و گرامر ارتباط اشکال با دنیای دیجیتال تعریف می شود[15]، و تحت تاثیر نظریات مارکوس نواک20، معماری سیال و آب گونه را عرضه می کند، که باید براساس قوانین موجود در جهان پیرامون ما شکل و فرم خود را انتخاب کند[14]، در واقع پارامترگرایی21، مفهوم جدیدی برای معماری به حساب می آید که توانایی دستیابی به سیالیت در تمامی مراحل و تمامی مقیاس ها، از اسکیس های ابتدایی تا ساخت و ساز، از ساختمانهای منفرد تا کمپوزسیون بزرگ شهری را برای طراحان فراهم می آورد[17]، در این حالت فرم در محیط کامپیوتری و با توجه به داده هایی که در اختیارش قرار می گیرد به خودی خود تولید می شود، و شکل ها در حقیقت پاسخی به معیارهای اولیه هستند، که بر اساس یک یا چند معیار خاص شکل گرفته و فرمهای نهایی از تغییرات آن معیارها تبعیت می کنند[16]، تا نیازهای جامعه را از طریق تعداد زیادی از تکنیک های طراحی]پارامتریک[ پاسخ گوید، که پاتریک شوماخر22 تئوریسین معماری معاصر در دوسالانه ونیز 2008، از این جریان به
5
عنوان یک سبک جدید در معماری بنام "معماری پارامتریک" یاد می کند[16]، که تنوع زیادی را وارد صنعت ساختمان کرده و نگرش جدیدی به معماری را به وجود آورده است.
فرم یابی پارامتریک فضاها
همانطورکه می دانیم "فرم، تحقق فیزیکی یک مفهوم درونی است[18]، و از آنجاییکه ارتباط تنگاتنگی با شکل دارد "فرم را باید طوری برگزید که این فرم با درونمایه و مفهومی که دارد، با نوع طراحی مطابقت داشته باشد"[7]، در طول تاریخ معماری، توسعه فرمهای ساخته شده این انطباق وجود داشته، و درقالب دو سیستم کل گرا و جزء گرا صورت گرفته، در سیستم کل گرا یک قاعده اصلی رابطه بین کل مطلوب و اجزا سازنده آنرا تعیین می کرد، درحالی که در سیستم جزء گرا، اجزا با قاعده ای خاص تکرار شده و کل مطلوب را تشکیل می دادند[19]، مشاهده می شود که رویکرد جزیی نگر به فرم در معماری مشابهت بسیاری به فرم یابی پارامتریک دارد، و از فرمولهای ریاضی برای کنترل نحوه تکرار اشکال هندسی استفاده شده تا درنهایت به شکل گیری کل سطح بیانجامد، که این شیوه شکل دهی"به معنای روند پیش گرفته شده بر مبنای راه حلهای ارائه شده به مسائل فضایی(چند بعدی) با بهره گیری ازمتغییرهای قابل تغییر"[20] است، هدف از بیان گرامر اشکال در واقع تولید اشکال هندسی است و با کمک آن می توان فرم ها و نقوشی را توسط کامپیوتر به وجود آورد که پیشتر از این وجود نداشته اند. در واقع در این سبک، کاربر تنها به فرمول سازی پرداخته و کامپیوتر از طریق آن فرمول ها، فرم را تولید می نماید. گرامر اشکال پارامتریک نوع پیشرفته تر گرامر اشکال می باشد که در فرمول سازی آن یک یا چند پارامتر عددی وجود دارد که با تغییر آنها می توان خروجی های مختلفی از یک فرمول را دید، و به نوعی می توان اینگونه بیان داشت که با استفاده از طراحی پارامتریک می توان از کامپیوتر انتظار خلاقیت و نوآوری داشت و به فرم هایی دست یافت که در روی کاغذ، و حتی در ذهن ما قبل از این هرگز وجود نداشته اند، اما این قابلیت را دارند که در اجزای مختلفی از معماری مورد استفاده قرار گیرند، لذا استفاده از تکنیک های مبتنی بر تنوع پارامتریک در مدلسازی به طراح اجازه می دهد، به جای طراحی یک مدل، به طراحی یک سامانه اقدام کند[15]، که با استفاده از تکنیکها و ابزارهای جدید این امکان را یافته تا ویژگی ها و کیفیت های سیستم های پیچیده طبیعی را استخراج کرده و آنها را به طرح و پروژه های معماری وارد نماید[16]، چنانکه در تصویر شماره1 قابل مشاهده است.