بخشی از مقاله

چکیده:

مطالعه×مبانی فکری اندیشمندان و فیلسوفان و×طبیاًعت×نتایجی×که×از×آن×استنتاج×میگردد مبنی×بر×پارادایمی×است×که×فرهنگشناسی× به×آن×اتکا×دارد؟ هنر نیز یکی از مباحث و مفاهیمی است که در حوزهی فرهنگ به شمار میرود. دستیابی به نظریههای هنر بر اساس نظام حاکم در اجتماع آن جغرافیا و فرهنگ بوده است. لذا اندیشمندان، هنرمندان و غیره که برخاسته از آن اجتماعات هستند چه در غرب باشند چه در شرق، روحشان آمیخته از یک هویت اصیل برگرفته شده از تفکرات، پندارها و انگارههای ذهنی مسلط شده در آن جامعه است. لذا آشنایی با بینش، تمدن، ادبیات و دانش آن جامعه معرفت و شناخت ما را از فرهنگوهنر آن جوامع میگستراند. از این رو مقالهحاضر ضمن معرفی اندیشمندان و فلاسفه شرق و غرب به مطالعه و باخوانی نظرات و عقاید آنان نسبت به فرهنگ و هنر میپردازد. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی با رویکرد تاریخی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام شده است. دستاورد این

پژوهش نشانگر ان است: اختلاف نظر جدی میان اندیشمندان شرقی و جمیعی از فلاسفهی هنر غرب وجود ندارد و اکثریت آنان همچون اندیشمندان شرقی، هنر را همچون ابزاری میدانند که برای غایتی به کار میرود و این غایت از جنس تعلیم و آموزش و پرورش محتوایی است، که این محتوا نیز میتواند مفید و سازنده و یا مضر و مخرب باشد و در توسعه و یا بازماندگی فرهنگ نقش بسزایی ایفا کند. لیکن اندیشمندان شرقی هنر را ابزاری قدرتمند برای انتقال و نگهداری و نفوذ و جلوهگری محتوا میدانند که می-
تواند در راه مقاصد گوناگون فرهنگی به کار گرفته شود.

مقدمه:

فرهنگ ظرف ظریفی است که باورهای بنیادی و رفتاری انسان را نشان می دهد، ارزش ها و هنجارها یا مجموع بایدها و نبایدهای زندگی از فرهنگ استخراج شده و در جامعه نهادینه می شود و این امر مقوله فرهنگ و توجه به آن در جامعه را دو چندان می کند که هر گونه کاستی در این حوزه باعث افزایش آسیب ها و معضلات اجتماعی می شود؟ فرهنگ و هنر به عنوان بستر و زیربنای توسعه می تواند موجبات رشد و بالندگی سایر حوزه های توسعه را فراهم سازد و موفقیت های آنها را تضمین کند. از این رو هنر نقش بسیار تأثیرگذاری در تعالی فرهنگ جامعه به سوی پیشرفت و ترقی در تمامی زمینههای سیاسی، اجتماعی و غیره می- شود. تعریف چیستی هنر در طول تاریخ بسیار مناقشه برانگیز بودهاست و فلاسفهی زیادی در زمانها و مکانهای مختلف، هر یک از زاویه دید متفاوتی در این راه همت گماشتهاند که برخی مکمل دیگری و برخی ناقض یکدیگر بودهاند. برخی فلاسفه - همچون دکارت و فوکو - خود دربارهی هنر سخن نگفتهاند اما پیروان آنها  فلسفهی کلی ایشان را به هنر نیز تعمیم دادهاند - مددپور،1390،ج:5 565و. - 566 اغلب فلاسفه، هنر را شامل ساحات مختلفی دانستهاند و از این میان برخی اعتباری یکسان برای این ساحات قائل شدهاند و برخی دیگر جنبه یا ساحتی از ساحات هنر را پررنگتر و مهمتر از ساحات دیگر دانستهاند و یا منکر اعتباری برای بعضی ساحات
شدهاند و اصالت را تنها به یک ساحت دادهاند. در مباحث فلسفی ارزش طرح یک سوال خوب کمتر از پاسخ گویی به همان سوال نیست و عموماً کشف ساحات تازهی هنر نیز از یک سوال متفاوت آغاز می شود. نمونهی این سوالات را کلایوبل در مقالهی فرم معنادار چنین بیان میکند: »آیا همهی آثار هنری بصری دارای یک ویژگی مشترکاند، یا هنگامی که دربارهی »آثار هنری« سخن می-گوییم، سخنمان معنای مشخصی ندارد؟ شخصی که دربارهی هنر سخن میگوید، نوعی رده بندی ذهنی به عمل میآورد که بر اساس آن، ردهی »آثار هنری« را از دیگر ردههای اشیاء متمایز میسازد. این ردهبندی بر چه مبنایی صورت میگیرد؟ چه ویژگی مشترکی در همهی اعضای این رده یا این صنف از اشیاء وجود دارد؟ آن ویژگی هر چه باشد بدون شک با ویژگیهای دیگری همراه است، ولی آن ویژگهای دیگر، تصادفی - یا عَرَضی - هستند، و آن ویژگی مشترک، ذاتی است. باید یک ویژگی مشترک وجود داشته باشد که موجودیت هر اثر هنری موکول به آن باشد؛ یعنی هر اثر هنری با داشتن حداقلی از آن، یکسر ناهنر نباشد. این ویژگی چیست؟«

هدف و روش تحقیق:

مقالهحاضر ضمن معرفی اندیشمندان و فلاسفه شرق و غرب به مطالعه و باخوانی نظرات و عقاید آنان نسبت به هنر و فرهنگ میپردازد. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی با رویکرد تاریخی انجام شده است. گردآوری مطالب و اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید