بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه سبک زندگی قابلیت زیادی برای شناخت دقیقتر از رفتارها و پیش بینی آنها را دارا می باشد و در این میان رسانه ها با اشاعه و پردازش اطلاعات و با حذف فاصله های زمانی و مکانی به عنوان منبع اطلاعاتی قوی عمل می کنند که تعیین کننده ی نوع نگرش و سبک زندگی افراد می شود. پژوهش حاضر تحت عنوان رسانه های گروهی و سبک زندگی انجام شده است.

هدف از اجرای این تحقیق پاسخ به این سوال بوده که آیا بین رسانه ها و سبک زندگی دانشجویان رابطه وجود دارد؟ در این مقاله از نظریه های بوردیو، گیدنز و مکتب فرانکفورت بهره گرفته شده است. روش تحقیق پیمایشی و قلمرو زمانی پژوهش، پاییز 92 بوده، جامعه آماری دانشجویان دانشگاه زابل و تعداد نمونه برابر 374 نفر می باشد .

روش نمونه گیری تصادفی است و به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه با ضریب آلفای 0,74 و مصاحبه استفاده شده است.داده ها با استفاده از نرم افزارspss و آزمون پیرسون مورد تحلیل قرار گرفته است و طبق نتایج بدست آمده بین میزان زمان صرف شده با رسانه ها و مولفه های سبک زندگی نظیر مدیریت بدن، عقاید و ارتباطات فردی همبستگی معنادار و مثبت وجود دارد ولی با پایگاه اجتماعی ارتباط معناداری مشاهده نشد.

مقدمه و طرح مساله

ما در عصر به هم پیوسته ای زندگی می کنیم که مردم سراسر جهان در نظم اطلاعاتی واحدی مشاکت دارند. این وضع تا حد زیادی ناشی از برد بین المللی ارتباطات مدرن است. ارتباط سرچشمه فرهنگ و موجب تکامل آن است. تا زمانی که انسانها پراکنده بودند، بدرستی هیچ یک از عناصر ارتقایی فرهنگ را کسب نکردند. انسانها با تجمع به تبادل دانستنی ها دست میزنند، با تراکم ارتباط این تبادل قوس صعودی می پیماید و در جریان نوعی انباشت قرار می گیرد. تقسیم کار اجتماعی به بیان دورکیم منعبث از همین تجمع انسانها است که خود موجبات احراز تخصص و سرانجام ارتقای فرهنگ را فراهم آورد.

رسانه های گروهی شامل تنوع وسیعی از رسانه ها مثل تلویزیون، روزنامه، فیلم، مجله، رادیو، تبلیغات، اینترنت، بازی های کامپیوتری و سی دی ها می شوند. این رسانه ها را »گروهی« یا توده ای می نامند زیرا به توده های مخاطبان عرضه می شوند یعنی مخاطبانی که شامل شمار بسیار زیادی از مردم می شود. گاهی به این رسانه ها، ارتباطات جمعی گفته می شود. ارتباطات جمعی دربرگیرنده بسیاری از جنبه های فعالیت های اجتماعی ما است. رسانه هایی مثل تلویزیون و اینترنت تأثیر و نفوذ پر دامنه ای روی تجربه های های ما و همچنین روی افکار عمومی دارند.

وسایل ارتباطی، خود برگردونه ارتباطی تأثیر شگرف بر جای می گذارد. این وسایل بر خلاف انتظار،پدیده هایی خنثی و صرفاً کاتالیزور نیستند، خود عصری نو پدید می آورند و بر تمامی ارکان جامعه موثرند.

وسایل ارتباط جمعی وسایلی شگرفند که مظهر ارتقای تکنولوژیک انسانند دارای بیشترین تأثیر فرهنگی از میان تمامی ابزار فنون جدیدند و بالاخره در آستانه ورود جامعه بشری به هزاره سوم میلادی، وسایل ارتباط جمعی پرتاب جوامع را به سوی آینده موجب گردیده اند. این وسایل در پیدایی عادات تازه، تکوین فرهنگی جهانی، تغییر در رفتار و خلق و خوی انسانها، سبک زندگی و بالاخره کوچک شده کره زمین و همسایگی ملل دور دست شگرف بر عهده دارند.

در ارتباط با مفهوم سبک زندگی جامعه شناسان برای تحلیل جایگاه طبقاتی به طور سنتی به معرف های متعارفی مثل موقعیت در بازار، رابطه با ابزار تولید و شغل متکی بوده اند اما برخی از نویسندگان این استدلال را مطرح می کنند که جایگاه طبقاتی افراد را نباید فقط یا حتی عمدتاً بر مبنای اقتصاد و اشتغال ارزیابی کنیم بلکه باید نقش عوامل فرهنگی را نیز در نظر بگیریم.

طبق این رهیافت، عصری که ما در آن زندگی میکنیم عصری است که "نمادها" و علائم مربوطه نقش بیشتر و بیشتری در زندگی روزانه ایفا می کنند. هویت های فردی به میزان بیشتری گرداگرد انتخاب های سبک زندگی ساخت می یابد. مثل چگونه لباس پوشیدن، چگونگی مراقبت و رسیدگی به بدن و چگونگی استراحت و تفریح ... و کمتر بر اساس معرف های سنتی تر طبقه مثل اشتغال شکل میگیرد.

با گذری اجمالی بر تاریخچه و مفهوم سبک زندگی از آغاز تا امروز تعاریف متعددی بر مبنای رویکردهای خاص ارائه شده است. برخی از این رویکردها بیشتر جنبه روان شناختی دارند و برخی دیگر جنبه جامعه شناختی بارزتر. محمد فاضلی در کتاب مصرف و سبک زندگی تعاریف مربوط به این مفهوم را به دو گروه عمده تقسیم می کند: مجموعه تعاریفی که سبک زندگی را از جنس رفتار می دانند وارزشها و نگرشها و جهت گیریهای ذهنی را از دایره این مفهوم بیرون می گذارند.

در اینجا می توان به الگوی خرید کالا اشاره کرد. در این نگاه، سبک زندگی نشان دهنده شیوه زندگی تمایز جامعه یا گروه اجتماعی نشان دهنده شیوه ای است که مصرف کننده در آن خرید می کند و شیوه ای که کالای خریداری شده را مصرف می کند. بدین ترتیب الگوی مصرف قابل مشاهده ترین و بهترین شاخص سبک زندگی است. در این گروه تعاریف دیگری هم وجود دارد که سبک زندگی را فراتر از الگوی مصرف می برند و نشان دهنده توجه به سامان کلی زندگی است. در اینجا هر عرصه ای از زندگی را به عنوان نمادی از سبک زندگی مورد توجه قرار می دهند. دوبریانوف چهار عرصه برای شناخت سبک زندگی بر می شمرد عرصه فعالیت کاری عرصه فعالیت سیاسی و عمومی، عرصه فعالیت فرهنگی و ارتباطی و عرصه باز تولید زندگی.

دسته دوم تعاریفی هستند که بیشتر جنبه روان شناختی دارند که جمع رفتار و ذهنیت را در بر می گیرد. در این تعریف، رفتار مصرف کننده عبارت است از فعالیت های ذهنی، عاطفی و فیزیکی که مردم به هنگام انتخاب کردن، خریدن و مصرف کردن محصولات و خدمات برای برآوردن نیازها و تمنیات خود انجام می دهند.

اهمیت موضوع همایش که ابعاد گوناگون سبک زندگی را مورد بررسی قرار می دهد، دارای دامنه اجتماعی- فرهنگی گسترده ای در سطح جامعه می باشد. در زمان کنونی که افراد و بویژه نسل جوان و قشر دانشجو مواجه با رسانه های نوپدید، دسترسی آسان و تاثیر پذیری بسیار از آن ها هستند، محقق را برانگیخت تا برای تدوین این مقاله دست به اقدام تحقیق پیمایشی بزند و جنبه های گوناگون موضوع را به شیوه ی علمی مورد تحقیق قرار دهد. این پژوهش بر آنست که تاثیر رسانه ها را بر سبک زندگی دانشجویان مورد بررسی قرار دهد.

مقوله مخاطب - گیرنده -

درباره گیرنده پیام ارتباطی، نظریه ها و مفاهیم بسیاری وجود دارد. ادبیات غنی این مقوله باعث شده تا شاخه علمی جدیدی به نام »مخاطب شناسی« شکل بگیرد. در مخاطب شناسی، مخاطب را می توان از دیدگاه سایر علوم مثل روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت و انسان شناسی مطالعه و بررسی کرد. مخاطب، مانند فرستنده پیام می تواند فرد، گروه، سازمان و غیره باشد. شناخت بهترین و تأثیرگذارترین نوع ارتباط، بدون شناخت ویژگی های مخاطب غیرممکن است.

برخی از مکاتب جامعه شناسی درباره جایگاه و نقش مخاطب در فرایند ارتباط و میزان آزادی و خلاقیت او، فرضیه هایی را ارایه داده اند که می تواند در شکل گیری پارادایم های جدید در این مقوله، کارساز باشد. برای مثال نظریه ساخت اجتماعی که توسط برگر و لاکمن مطرح شده است و همچنین نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین، مکتب پدیدار شناسی و مکتب کنش متقابل نمادین، برای انسان به طور کلی و مخاطب به طور خاص، نقش کنشگری و خلاقیت قائل شده اند. مخاطب در چنین رویکردهایی آزاد و گزینشگر است؛ در حالی که رویکردهای دیگر مثل مکتب ساختارگرایی و نظریه سیستم ها، انسان را اسیر ساختارها و فرهنگ حاکم بر جامعه می دانند.

به طور خلاصه می توان گفت: کلیه نظریه ها درباره مخاطب به سنخ شناسی دوگانه منتهی می شود. در یک سر طیف، نظریه هایی قرار دارند که مخاطب را فعال، آزاد، خلاق و گزینشگر در نظر می گیرند و در سر دیگر طیف، نظریه هایی قرار دارند که مخاطب را منفعل، مجبور، مخلوق و گزینش شده در نظر می گیرند. به عبارت دیگر در حالی که گروهی از نظریه ها به مخاطب نقش پر اهمیتی داده و او را در ساخته شدن فرایند ارتباط، خلاق و گزینشگر می دانند.

نظریه های دیگر معتقدند، مخاطب تنها عروسک خیمه شب بازی است که به راحتی قابل بازی دادن و » دستکاری - Manipulation - « شدن است. مک کوایل در این زمینه می گوید: »منشأ نظریه های جایگزین در مورد مخاطبان، ماهیت اساساً دوگانه این پدیده است. مخاطبان تشکیل جمعی را می دهند که یا در واکنش به رسانه ها - مجراها و محتواها - به وجود آمده و یا از نیروهای اجتماعی با موجودیت مستقل تشکیل شده است. البته بیش تر مواقع این دو با هم آمیخته اند.

نظریه هایی که مخاطبان را منفعل و آلت دست رسانه ها می دانند، ریشه در »رفتارگرایی - Behaviorism - « دارند. رفتارگرایان براساس یافته هایی که »اسکینر« از انجام ازمایش های متعدد درباره رفتار حیوانات به دست آورده بود به این نتیجه رسیدند که انسان ها نیز مانند حیوانات براساس محرک های بیرونی، رفتار می کنند و هر محرکی، رفتار مشخصی را به دنبال دارد. از نظر پیروان این مکتب، برای ایجاد تغییرات دلخواه در رفتار انسان ها کافی است تا محرک های مناسب را وارد کرد. به همین دلیل این مکتب به الگوی »محرک- پاسخ« مشهور شد. نظریه هایی که در حوزه رسانه ها از این الگو تأثیر پذیرفته اند؛ عبارتند از: نظریه »سوزن تزریق - Hypodermic Needle - «، »جامعه توده ای - Mass Society - «، »مارپیچ سکوت - Spiral Silence - «، »اسکرین - Screen - « و تا اندازه ای نظریه »برجسته سازی« و نظریه »کاشت.«

براساس نظریه »سوزن تزریق «، مخاطبان در برابر قدرت رسانه ها، موجوداتی منفعل و کاملاً تأثیرپذیر هستند. اگر پیام مناسب را از طریق رسانه ها به آن تزریق کنند، آن ها رفتارهای مورد انتظار را انجام خواهند داد.

نظریه » اسکرین« توسط محققانی ساخته و پرداخته شد که معتقد بودند سینما و به خصوص سینمای هالیوود با به کارگیری فنون و روش های متعدد از نورپردازی و فیلم برداری گرفته تا گریم و موزیک، تماشاگران را محو خود کرده و آنان را به مخاطبانی بی اراده برای دریافت پیام های ارسال شده، تبدیل می کنند.

نظریه »جامعه توده ای« به جامعه ای اشاره می کند که در آن نهادهای واسط بین توده مردم و حکومت، تضعیف شده و هیچ سلسله مراتب و گروه بندی پایداری نیز مشاهده نمی شود. در چنین وضعیتی افراد فردیت و روابط گروهی را از دست داده و به اتم های منزوی و بی اراده تبدیل می شوند. در چنین جامعه ای، رسانه ها و تبلیغات، قدرت بسیار زیادی پیدا کرده و با استفاده از آن میتوان به راحتی توده مردم را به این سود و آن سو حرکت داد.

از نگاه روانشناسانه می توان به نظریه »ناهماهنگی شناختی« فستینگر، نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو ونظریه استفاده و خشنودی مک کوایل، اشاره کرد. »فرض اصلی الگوی استفاده و خشنودی این است که افراد مخاطب، کم و بیش به صورت فعال، بدنبال محتوایی هستند که بیشترین خشنودی را فراهم کند.

همان طور که ملاحظه می شود، نظریه استفاده و خشنودی از نظر فلسفی و انسان شناسی فلسفی، ریشه در فلسفه »فایده گرایی - Utilitarianism - « جرمی بنتهام و جان استوارت میل و »نظریه انتخاب عقلانی - Rational Choice Theory - « دارد. نظریه انتخاب عقلانی، انسان را موجودی مختار می داند که براساس منطق سود و زیان از بین گزینه های ممکن، گزینه ای را که بیشترین منفعت را برای او داشته باشد، انتخاب می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید