بخشی از مقاله

چکیده

امروزه رهبران تحول آفرین اثربخشی را به کارایی ترجیح می دهند و سعی می کنند با توجه به روحیات خود و کارکنان، از منابع انسانی سازمان بهره مند شوند. هوش هیجانی نیز، یکی از مفاهیم تازه در حیطه روابط کارکنان و مدیر است که توانایی افراد را در شناخت و کنترل هیجانات در خود و دیگران می ستجد. بنابراین در این پژوهش به بررسی و تحلیل ارتباط بین هوش هیجانی و سبک رهبری تحول آفرین در سازمان ثبت و احوال زابل پرداخته شده است. جامعه آماری این تحقیق کارکنان سازمان ثبت و احوال شهر زابل بود که با توجه به آن حجم نمونه برابر با 35 نفر تعیین شد.

داده های مربوط به هوش هیجانی به وسیله پرسشنامه قابلیت های هیجانی "گولمن" و داده های مربوط به سبک رهبری معنوی تحول آفرین به وسیله پرسشنامه چند عاملی رهبری "بس و آوولیو" جمع آوری گردید. تحلیل اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن حاکی از این است که رابطه بین هوش هیجانی با سبک رهبری معنوی تحول آفرین معنادار است. بعلاوه تمامی مؤلفه های هوش هیجانی با سبک رهبری معنوی تحول آفرین رابطه معناداری دارند. همچنین تحلیل رگرسیون چند عاملی بیانگر این است که از میان مؤلفه های هوش هیجانی، خود آگاهی و مدیریت روابط بیشترین تأثیر را در رهبری معنوی تحول آفرین دارند.

مقدمه
سالهاست که محققان، متخصصان منابع انسانی، آموزگاران سازمانی، استخدام کنندگان، کارکنان و غیره می دانند چه چیز کارکنان متوسط را از ستارگان متمایز می کند و آن نه مهارتهای فنی است که آسان فراگرفته شود و تشخیص فرد دارایی آنها ساده باشد و نه لزوماً به هوش برمی گردد. چیز دیگری وجود دارد که اگر دیده باشید، آنرا می شناسید اما تعریف دقیق آن دشوار خواهد بود. آن مهارتهای اجتماعی است. آنهایی که ارزشگذاری و سنجش توانایی تفسیر مردم، درک مردم و درک احساسات را به دلیل اینکه مهارتهای نرم افزاری هستند، نا ممکن می دانند باید در موضع خود تجدید نظر کنند. چون هوش هیجانی بعنوان نوعی هوش یا مجموعه ای از تواناییها در این امر تواناست

دانیل گولمنٍ در کتاب خود به نام کار با هوش هیجانیَ - 1998 - بر نیاز به هوش هیجانی در محیط کار - محیطی که اغلب به عقل توجه می شود تا قلب و احساسات - تمرکز می کند. او معتقد است نه تنها کارکنان و رؤسای شرکتها نیازمند هوش هیجانی هستند، بلکه هرکسی در سازمان کارمی کند نیازمند هوش هیجانی است - مُوری ُ،. - 2 :1998 اما هرچه در سازمان به سطوح بالاتر می رویم، اهمیت هوش هیجانی در مقایسه با هوش عقلی افزایش می یابد. به همین علت هوش هیجانی از اهمیت زیادی برای یک رهبر برخوردار است

از سویی رهبری معنوی تحول آفرین ِ، یکی از تازه ترین رویکردهای مطرح شده نسبت به رهبری است که تحقیقات مربوط به آن در کشور انگشت شمار است. نظریه سبک رهبری معنوی تحول آفرین یکی از چارچوبهای نظری در دنیا است، که از سوی برنزّ - 1978 - و بسْ - 1985 - مطرح شده است. در سالهای اخیر نیز توجه زیادی به آزمودن الگوی نوین مدیریتی رهبری تحول گرا شده است. بطوریکه تنها در طی سالهای 1990 تا 1995 بیش از یکصد پایان نامه و تحقیق، مفهوم رهبری تحول گرا را بررسی کرده اند. بس در سال 1990، بیان کرد که رهبران می توانند با استفاده از ویژگیهای رفتاری رهبری معنوی تحول آفرین ، پیروان خود را به سوی عملکرد بیش از انتظار، رهنمون کنند

با توجه به تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر در دنیا و توجه روزافزون به بررسی هوش هیجانی در عرصه های گوناگون و نیز بررسی مدیریت تحول آفرین به عنوان سبک مدیریت موفق در سازمانهای امروز، تحقیقات اندکی در این رابطه در ایران انجام شده است. هدف از انجام این تحقیق سنجش میزان هوش هیجانی کارکنان و مهمتر از آن پیدا کردن دلایلی دال بر وجود رابطه بین هوش هیجانی بالاتر و سبک رهبری معنوی تحول آفرین است. به عبارت دیگر این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به این سؤال است که آیا بین هوش هیجانی و سبک رهبری تحول آفرین در نمونه مطالعه شده رابطه وجود دارد؟

.2 ادبیات پژوهش ومبانی نظری

.1-2 هوش هیجانی

عنوان هوش هیجانی به صورت علمی برای نخستین بار در رساله ای علمی در مقطع دکتری رشته روانشناسی مطرح شد - بار - آنٌ. - 1985 از آن زمان تاکنون پژوهشگران مختلف در حوزه های گوناگون به پژوهش در این رابطه پرداخته اند. اولین نظریه پردازی که تعریف علمی از هوش هیجانی بیان کرد، پیتر سالووی - 1990 - 2است که آنرا نوعی از پردازش اطلاعات عاطفی می داند که شامل ارزیابی درست هیجان و احساس در خود و دیگران، بیان صحیح احساس، و تنظیم انطباقی احساسات است به شیو های که سطح زندگی بهبود یابد. در سال 1999 مایر و همکاران او این تعریف او این تعریف را بهبود بخشیدند. مایر و همکاران هوش هیجانی را توانایی می- دانند که به شناخت مفهوم عواطف و روابط آنها، و استدلال و حل مسائل بر مبنای آنها می پردازد. هوش هیجانی شامل ظرفیت درک عواطف، تلفیق احساسات مربوط به عواطف، درک اطلاعات این عواطف و مدیریت آنها می باشد -

به جای کسانی که برای اولین بار اصطلاح هوش هیجانی را به کار بردند، دانیل گولمن کسی است که بیش تر از همه نامش با عنوان هوش هیجانی گره خورده است - هینّ، . - 1 :2004 در همین دوران، گولمن با انتشار کتاب معروف خود با عنوان "هوش هیجانی" در سال 1995 تعریف هوش هیجانی را تا حد زیادی تغییر داد. وی در تعریف خود هوش هیجانی را این چنین معرفی می کند: ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساسات و عواطف خود و دیگران، برای برانگیختن خود، و کنترل مؤثر احساسات خود و استفاده از آن ها در روابط با دیگران

گولمن مهارتهای اجتماعی همچون ارتباطات، رهبری، مدیریت تضاد را به هوش هیجانی مرتبط می داند. بعد از چند سال گولمن - - 2001 مدل خود را ساده کرد و یک ماتریس دو در دو را با متغیرهای خود آگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط ارائه کرد - شکل شماره . - 1 در همین دوران بار-آن - 2000 - تعریف خود را از هوش هیجانی ارائه کرد: هوش هیجانی طبق تعریف وی عبارتست از مجموعه ای از مهارت ها، قابلیت ها و تواناییهای غیر شتاختی که قابلیت کلی ما را در پاسخ به نیازها و فشارهای محیطی به طور مؤثری تحت تأثیر قرار میدهد

2-2 رهبری معنوی تحول آفرین

یکی از دغدغه های سازمان و پژوهشگران در چهار دهه پیش، رهبری بوده است و تلاش بر آن بوده که این پدیده را با یک سری از معیارهای دانشگاهی عملی کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید