بخشی از مقاله
چکیده:
مقاله تهیه شده تا حدودی به مطالعه زبان می پردازد و می کوشد تا ارتباط زبان و زبان شناسی را با توجه به تاریخ تحول این علم و رابطه آن با سایر علوم، مورد توجه قرار دهد.
نگارندگان در این مقاله به بررسی زبان شناسی شعر، منطق، معرفت شناسی، ترجمه و رابطه ترجمه در پیشرفت علوم جدید نظیر ریاضی و شاخه های وابسته به آن و تاریخچه این علوم و توسعه آن در تمدن اسلامی و همچنین کاربرد ساخت گرایی در زبان شناسی که موجب تغییرات مهمی در روش های این علم شده است، می پردازد.
به اعتقاد تیم تحقیقی ما کاربرد زبان در علوم و فنون جدید و ارتباط پیشرفت این علوم با زبان و زبان شناسی حائز اهمیت است. بدین ترتیب به جمع آوری مقاله به روش کتابخانه ای پرداخته است.
مقدمه
زبان فعالیتی است که هم توجه ما را به خود می خواند و هم از چنگ توجه ما می گریزد.
ما همه به زبان مادری خود تسلط داریم و آنرا به راحتی به کار می بریم، اما هر وقت سخن می گوییم همیشه یک گام از سخن خود جلوتر هستیم و به جای سخن به چیزی می اندیشیم که سخن ما درباره ی آنهاست. در واقع هر وقت ما به مطالعه زبان می پردازیم معمولاً نخست از نظر گاهی خارج از خود زبان به این کار دست می زنیم:
فلسفه به نقش زبان در فرآیند شناخت و رابطه زبان با منطق علاقه نشان می دهد؛ روانشناسی به رابطه زبان و تفکر از یکسو و به فرآیند زبان آموزی از سوی دیگر نظر دارد. زیبایی شناسی به زبان به عنوان یک ابزار ادبی نگاه می کند در قرن گذشته نیز وقتی مطالعه زبان به صورت یک رشته علمی شناخته شده زبان شناسی به بررسی زبان به خودی خود نپرداخت، بلکه به مطالعه رابطه زبان ها و تحلیل تاریخی آن ها همت گماشت.
پیشرفت زبان شناسی به سوی یک علم تجربی که بر شالوده نظری محکمی قرار گرفته، اساساً نتیجه موفقیت جنبش وسیعی است که معمولاً نام ساخت گرایی بر آن اطلاق می شود. کاربرد ساخت گرایی و زبان شناسی موجب تغییرات مهمی در روش های این علم شده است و در ضمن پیشرفت های رشته های علمی دیگر نیز با این تغییرات قرین شده است
کشفیات تازه درباره بعضی از جنبه های منطق صوری، ریاضیات، روالنشناسی، نظریه رفتار و آواشناسی - فونتیک - همه به نوبه خود به جنبه های نظری زبان شناسی کمک کرده اندمتقابلاً،. اندیشه ساخت گرایی زبان شناسی نیز از همان آغاز کار در روش بررسی رشته های علمی دیگر، مخصوصاً انسان شناسی، شعرشناسی و زیبایی شناسی عمومی، تأثیر گذاشته است.
دانش زبان به عنوان کانون تحقیق:
مطالعه زبان، تاریخی طولانی و غنی و چندهزار ساله دارد. با این فرض که »زبان بهترین آیینه ی ذهن بشر است« - لایب نیتس - ، مطالعه زبان را اغلب تحقیق در مورد ماهیت ذهن و تفکر دانسته اند. تصور رایج این بود که از نظر جوهر دستور زبان در همه زبان ها یکی است؛ اگرچه به طور اتفاقی تفاوت هایی دارد - راجر بیکن - اغلب ذهن و اعمال آن »جوهر« ثابت محسوب می شد؛ اما زبان های خاص برای بیان فکر، که در میان زبان ها ثابت است از ساز و کارهای مختلفی استفاده می کنند که برخی ریشه در خرد انسان دارد، و بقیه دلخواسته و اتفاقی است.
یک دستور نویس پیشگام دستور عقلانی قرن هجدهم »دستور عمومی« را به عنوان علم قیاسی، مربوط به »اصول کلی و تغییر ناپذیر زبان گفتار و نوشتار« و پیامدهای آن تعریف کرده است؛ این دستور »مقدم بر همه زبانهاست« - بوزه - . بنابراین »علم زبان به هیچ وجه با علم تفکر تفاوت ندارد» «دستور زبان خاص« از نظر سنت عقل گرایی »علم«واقعی نیست زیرا صرفاً مبتنی بر قوانین ضروری جهانی نیست؛ آن دستور یک »هنر« یا فن است که چگونگی واقعیت بخشیدن زبان های خاص به اصول کلی خرد انسان را نشان می دهد.
همانطور که جان استوارت میل بعدها همان نظر پیشرو را بیان کرد، »اصول و قواعد دستور زبان وسیله ای است که صورت های زبان را منطبق بر صورت های جهانی تفکر می سازد...« ساخت هر جمله ای درسی در منطق است. دیگران به ویژه در خلال دوره رمانتیک استدلال می کردند که ماهیت و محتوای فکر تا حدی توسط ابزارهای موجود برای بیان آن در زبان های خاص تعیین می شود. این ابزارها ممکن است شامل کمک های فرد نابغه ای شود که »سرشت« یک زبان را تحت تأثیر قرار می دهد و بدون آنکه بر »صورت« آن، یعنی نظام آوایی و قواعد واژه سازی و جمله سازی اثر می گذارد، به وسیله بیان آن و افکار بیان شده، غنا می بخشد
در مورد فراگیری دانش، بسیاری معتقد بودند که ذهن »مانند ظرفی نیست که از بیرون آنرا پر کرد بلکه باید آن را روشن و بیدار نمود«رالف - کودوُرت - ؛ رشد دانش...تقریباً - شبیه - ... رشد میوه است؛ اگرچه عوامل خارجی ممکن است تا حدی مشارکت کنند؛ اما این نیروی درونی و خاصیت درخت است که باید عصاره میوه را به کمال مطلوب خود برساند
اگر این نظر را در مورد زبان به کار ببندیم، این نظر اساساً افلاطونی حاکی از آن است که دانش یک زبان خاص در طی جریانی که تا حدی به طور ذاتی تعیین می شود، با جرح و تعدیلاتی که بازتاب کاربرد مشاهده شده است، و تا حدی همچون دستگاه بصری یا دیگر »اندام های« بدن که در طی جریانی که توسط راهنمایی های ژنتیکی تحت تأثیر عوامل محیطی محرک و شکل دهنده تعیین می شود رشد می کند و به بلوغ می رسد.
آیا تفکر، بدون به کار بردن شکلی از واژه ها ممکن است؟
پاسخ کوتاه و ساده به این پرسش قدیمی است: آری ممکن است انسان می تواند صرفاً به مدد تصاویر بیاندیشد، بدون سود جستن از هر شکل کلمه. انسان می تواند به کمک نمودارها، بازساخته ها و حرکات جمیع اندام ها و حتی ندرتاً به کمک حرکات عضلانی بیاندیشد.
اگر، همچنان هستید، صدای سوت ممتد یک ماشین آتش نشانی را - از راه دور - بشنوید، شاید تصویر خانه مشتعلی را با چشم ذهن ببینید، بی آنکه هیچگاه به فکر کلمه »آتش« یا بیان آن بیافتید و یا لحظه ای از پیگیری کاری که با آن مشغول هستید باز ایستید.
اگر در خیابانی نگاهتان به کودکی بیافتد که از وسط خیابان عبور می کند و بیم آن می رود که تصادف کند، شما بدون آنکه کلمه ای را فراخوانید یا به کلمه ای بیاندیشید به »فکر« نجات او می افتید. در چنین موردی، بینایی، نقش یک محرک را بازی می کند، به حرکت سریع شما پاسخ این محرک است.
با وجود همه آن ها - علیرغم گفته های رفتارگرایان - یک انسان هرگز موجودی مطلقاً »متکی بر حس« نیست، چراکه یک موجود متکی بر حس مطلق، ممکن نیست دچار اشتباه بشود