بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه حاضر به بررسی منزلت رشته هاي علوم انسانی- اجتماعی در بین دانشجویان این رشته ها و برخی عوامل موثر بر آن پرداخته است. روش تحقیق پیمایشی و ابزار آن یک پرسشنامه محقق ساخته است که بر روي 400 نفر از دانشجویان رشته هاي علوم انسانی دانشگاه هاي پیام نور استان اصفهان به روش نمونه گیري ترکیبی خوشه اي – در دسترس پیاده شده است.نتایج به دست آمده با استفاده ازآزمونهاي t تک نمونه اي و رگرسیون چند متغیره حاکی از منزلت متوسط رشته هاي علوم انسانی-اجتماعی در بین دانشجویان است و این مسئله ناشی از غیر بومی بودن نظریات این رشته هاست.

مقدمه

علوم انسانی در حیطه موضوعی خود ،فهم معماي انسان ،تشخیص مسایل و ارائه طرحی براي رفع گرفتاري هاي انسان را بر عهده دارد و این امررسالت علوم انسانی را در قیاس با سایر علوم سنگین تر می نماید. علوم انسانی خط دهنده وجهت دهنده اند و در تعیین هدف و مسیر فعالیت هاي بشري از جمله تلاش هاي فکري او نقش موثر دارند.از علوم پایه و علوم انسانی کاربردي که فاقد جهت گیري و به تعبیري بی طرف هستند در واقع در همان مسیري بهره برداري می شود که در علوم انسانی مشخص شده است هر گونه تحولی که در این علوم رخ دهد به تبع آن، تحولی در کاربرد آن علوم به وقوع خواهد پیوست.زیرا علوم دیگر در این زمینه تابعی از متغیر علوم انسانی است. 

از سوي دیگر علوم انسانی ارزش هاي مورد پذیرش پژوهشگر را با خود حمل می نماید در نتیجه اگر علوم انسانی وارد سرزمین و فرهنگ دیگري شوند،ارزش هاي مورد قبول پژوهشگران و دانشمندان آن سرزمین را نیز با خود وارد فرهنگ جدید می کند.

علوم انسانی باعث افزایش بینش و بصیرت فردي،توسعه تخیل اجتماعی ،رشد خلاقیت تحلیلی ،افزایش سرمایه فرهنگی و توسعه تفکر انتقادي می شود.در حال حاضر دانش آموختگان این رشته ها اگر نتوانند این امتیازات فردي از رشته تحصیلی را به دست آورند عملا زندگی تحصیلی شان را بر باد رفته قلمداد می کنندالبته. اگر چنان در زمینه این علوم توانمند شوند که بتوانند این علوم را در زمینه ابعاد فردي زندگی شان بکار گیرند احتمال موفقیت آنها در بهره گیري از این علوم در سطح کلان اجتماعی هم بیشترمی شود.

بدون تردید چگونگی نگرش فرهنگی نسبت به علوم انسانی نقش بسزایی در منزلت و جایگاه آن در هر جامعه اي دارد.نگاه تحلیلی به تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی بیانگراین حقیقت است که همواره تولید اندیشه هاي پویا و پردازش نظریه هاي نوین و پرچالش توسط اندیشمندان هوشمند در حوزه ي علوم انسانی بوده است. از همین رو دولتمردان و کارگزاران جامعه همواره تلاش می نمودند در اداره امور و توسعه کشور از معاضدت، مشاورت و راهنمایی موثر ایشان استفاده نمایند.

به نظر می رسد امروزه توجه به علوم انسانی در سیاست گذاري هاي و برنامه ریزي هاي دولتی بیشتر شده است.برنامه اي که امروزه از سوي وزارت علوم در ارتقاي جایگاه علوم انسانی اعلام شده نشان دهنده این مطلب است براي نمونه؛برگزاري جشنواره بین المللی فارابی،تدوین 120رشته میان رشته اي در حوزه علوم انسانی-به منظور کاربردي کردن علوم انسانی-و بازنگري و تجدید نظر در عناوین سرفصل هاي دروس علوم انسانی اشاره کرد. اما آیا جایگاه واقعی رشته هاي علوم انسانی و توجه به آنها براي دانشجویان این رشته ها روشن است؟چرا کلاس هاي درس رشته هاي علوم انسانی علیرغم پتانسیل قوي این رشته از پویایی و جذابیت لازم براي دانشجویان برخوردار نیست؟

نظریه اي که در این پژوهش می کوشد بر پرسش اخیر پاسخ دهد نظریه "مکدونالدي شدن جامعه شناسی"ریتزر است. جورج ریتزر بعد از انتشار نظریه "مکدونالدي شدن " خود در کتاب مکدونالدي شدن جامعه که بر فرآیند عقلانی شدن و استاندارد شدن سبک زندگی در جهان به روش امریکایی اشاره داشت - ریتزر،1374،ص - 102 این نظریه را در کتابی به نام نظریه مکدونالدي شدن به مکدونالدي شدن اندیشه جامعه و مکدونالدي شدن جامعه شناسی بسط داده است.

ریتزر استدلال می کند که در دنیاي امروز دانشگاهیان نظریه ها ومفاهیم وایده هاي علم و نظریه هاي اجتماعی غربی به خصوص امریکایی را مانند غذاي مکدونالدي امریکایی مصرف می کنند او استدلال می کند که کتابها و مراجع درسی دانشگاهیان ، جامعه شناسی ،رهیافت ها ، نظریه ها و تحقیقات جامعه شناسی امریکا به منزله استاندارد علم اجتماعی درآمده اند

پیش از ریتزر یک جامعه شناس صاحب نام آلمانی خطر مکدونالدي شدن علوم اجتماعی را گوشزد کرده بود ریچارد مانچ در دو مقاله به بررسی تاثیرات منفی علوم اجتماعی آمریکایی می پردازد. مانچ می نویسد جامعه شناسی آمریکایی حرفه اي شده است بر جامعه شناسی اروپایی که جنبه هنري بیشتري دارد غلبه کرده و خلاقیت نظریه اجتماعی اروپایی را کاسته است.

پیشنهاد مانچ مقاومت کردن در برابر نظریه اجتماعی آمریکایی و فرآیندهاي حرفه اي شدن آن که از طریق مجلات علمی آمریکایی اشاعه می شود است. مانچ به بررسی مجله بررسی هاي جامعه شناسی آمریکا می پردازد و توضیح می دهدکه چگونه این مجلات گونه اي از یکسان سازي را وهمشکل کردن در ارائه و طرح مسایل اجتماعی می پردازند به اعتقاد مانچ راه این مقاومت توسعه تعامل هاو پیوند هاي بین کنشگران علوم اجتماعی در درون جامعه اروپاست. - کیل، - 1387هورکهایمر و آدرنو از نظریه پردازان عصر جدید نیز به نقد این عقل گرایی جدید با توجه به فلسفه عصر جدید پرداختند.

با نگاهی گذرا به وضعیت علوم انسانی در ایران در می یابیم که کلیه رشته هاي این گروه به غیر از معدودي از رشته ها که خاستگاه آنها اسلامی-ایرانی است همچون الهیات و گروه معارف اسلامی، همگی دستخوش چیرگی نظریات و نظریه پردازان امریکایی و حتی اروپایی قرار گرفته اند.چنانچه مصادیق مکدونالدي شدن علوم انسانی-اجتماعی در کشورهاي جهان سوم به ویژه ایران محسوس می باشد.

با توجه به اینکه بخش وسیعی از رفتارهاي انسانها تابع محیط اجتماعی و شرایط اقلیمی آنها می باشد در بسیاري از جهات اینگونه نظریات مطرح شده در اروپا و امریکا منطبق با شرایط جامعه کنونی ما نیست.در نتیجه جامعه با انبوهی از نظریات و ایده هاي علوم انسانی مختلف روبرو می شود که به طورعملی در رفع نیازهاي جامعه کارساز نیستند.این وضعیت در جایی بیشتر آشکار می گردد که دانشجویان پس ازمطالعه دقیق این نظریات گهگاه متوجه شکاف زیادي بین اینگونه نظریات و شرایط جامعه خود می شوند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید