بخشی از مقاله

چکیده

یکی از غایتهای الگوی بومی پیشرفت در جمهوری اسلامی ایران، تمدنسازی نوین اسلامی و تشکیل سبک زندگی مطلوب در بستر این تمدن است. باید توجه داشت که با ترویج رویههای زیست غربی در سراسر جهان، لزوم توجه به سبک زندگی به مثابه یک نیاز اساسی خود را نشان داده است، زیرا سبک زندگی بومی و ارزشی در برابر هجمه فرهنگ مهاجم غرب قرار گرفته است و دولتهای غربی مترصد یکسانسازی فرهنگها و شیوه معاش و زندگی مردم جهان هستند؛ زیرا با تخریب فرهنگ و سبک زندگی ملل شرق میتوانند تمدن خویش را به امر غالب تبدیل نمایند.

این موضوع در حالی است که مکتب اسلام برای خود یک سلسله اصول برای زندگی دارد و ارزشهای حاکم بر جامعه اسلامی به شهروندان میآموزند که باید چه کاری را انجام دهند. به عبارتی دیگر، سبک و شیوه زندگی اسلامی، نوع جهانبینی و فرهنگ حاکم بر جامعه را نمایان میسازد و بیانگر باورهای رایج آنها نسبت به مسائل متنوعی همچون اجتماع، فرهنگ و امور اقتصادی است. اهمیت سبک زندگی به حدی است که تحقق تمدن نوین اسلامی بدون آن امکانپذیر نیست و ناقص خواهد ماند و در صورت گفتمانسازی و عملیاتی کردن، جامعه و شهروندان با پویایی بیشتری به فعالیت و تدبیر امور خواهند پرداخت و به همین دلیل است که سبک زندگی را معادل عقل معاش در نظر گرفتهاند.

مکتب اسلام و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از چنان بستر مناسبی برخوردار است که تمامی نیاز و حوائج بشری را در خود نهادینه دارد و برخلاف سبک زندگی غربی در الگوهای رایج توسعه، به دو ساحت مادی و روحانی توجه دارد. مقاله حاضر با توجه به ماهیت پژوهشی آن، از روش اسنادی کتابخانهای برای تبیین مفهوم سبک زندگی در فرایند تمدنسازی نوین اسلامی و ایجاد یک الگوی مطلوب پیشرفت بهره میگیرد.

سازماندهی مقاله به این قرار است که در بخش اول به بررسی مفهومی، ضرورتها و اختلاف سبکهای زندگی مختلف پرداخته میشود و در بخش دوم، رابطه تمدن اسلامی  سبک زندگی، و دین سبک زندگی مورد کاوش و مداقه علمی قرار میگیرد. در نهایت اینکه راهبردهایی برای تحقق و برپایی سبک زندگی اسلامی- ایرانی در فرایند تمدنسازی اسلامی و الگوی پیشرفت ارائه میگردد.

کلیدواژهها: سبک زندگی، دین، رسانهها، تمدن نوین اسلامی، شیوه معاش، سبک زندگی غربی، تمدنشناسی.

طرح مسئله

به تعبیر مقام معظم رهبری، »آن چیزهائی که متن زندگی ما را تشکیل می دهد؛ همان سبک زندگی است، این بخش حقیقی و اصلی تمدن است. زندگی یک مفهوم نوین نیست، بلکه نامگذاری نوین بر یک مقوله است، یعنی جمع مفاهیمی که نمود فرهنگ و ایدئولوژی در جامعه و زندگی فردی است. بنابراین می توان مدعی گشت؛ یکی از عینی ترین شاخص هایی که در حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان تفاوت های اجتماعی به کار برده می شود، مفهوم »سبک زندگی می باشد البته مطالعات در باب سبک زندگی، بیشتر از نوع توصیفی و هنجاری است.

این امر به این خاطر به وجود می آید که روش زندگی مردم منعکس کننده طیف کاملی از ارزش ها، عقاید وفعالیت های اجتماعی است.سبک زندگی نظام واره و سیستم خاص زندگی است که به یک فرد، خانواده یا جامعه هویتی خاص می بخشد. این نظام واره هندسه کلی رفتار بیرونی است که افراد، خانواده ها و جوامع را از یکدیگر متمایز می کند و هویت هایی متمایز می بخشد. سبک زندگی از این حیث، مجموعه ای کم و بیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره یک فرد است که نه تنها برآورنده حاجات و نیازهای مادی و معنوی وی است، که متضمن فحوایی فلسفی نیز هست.

سبک زندگی و تأثیرات آن اگر چه در حوزه خانه و خانواده و گرایش ها و علایق فردی عمومیت دارد، اما اکنون به عنوان یکی از مباحث استراتژی فرهنگی در نظام های سیاسی مطرح و تحت بررسی است. چه بسا گسترش سبک زندگی در میان توده های مردم، تهدیدها و بحران های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را برای نظام سیاسی ایجاد کند.در ساختار آموزههای دینی نیز با تعمیم رفتارهای انسان به رفتارهای جوارحی و جوانحی و نیز آگاهانه و یا ناآگاهانه بودنشان و تأثیر هر یک در نظام حیات بشری مورد توجه قرار گرفته است.

این مطلب به یک اعتبار از دو منظر و در دو بعد شایسته توجه است:الف. به اعتبار رفتار دنیوی و جنبهی تجربهپذیر آنها، ب. به اعتبار جنبهی متافیزیکی و تجربه ناپذیرشان. اگرچه حیات تجربهپذیر شکل دهندهی نظام زندگی تجربه ناپذیر و متافیزیکی است، اما همین رفتارها به اعتبار آگاهانه و نا آگاهانه بودنشان هم در چگونگی شکلدهی به زندگی دنیوی - سبک زندگی دنیوی - و هم در سازماندهی زندگی جاوید - سبک زندگی اخروی - در خور توجه است.

بنابراین، ایجاد سبکی از زندگی که موجب سازماندهی و صورت بندی حیات معقول و خدا پسندانه این جهانی باشد به نحوی که چگونگی حیات آن جهانی را به سعادت برساند، هدف آموزههای دینی در تحلیل رفتارهاست. متون دینی مملو از چنین تحلیلهایی است و البته در نگاه دینی بررسی رفتارها فراتر از تحلیل، به کرسی دستورالعمل نیز مینشیند و با تعیین تکالیف رفتاری سبک خاصی از زندگی را فرا روی انسان قرار میدهد. از منظر فیزیولوژی، رفتارهای انسان محصول فرایندهای بسیار پیچیده و منظمی است که تحلیل چگونگی تکوین آنها ما را یاری خواهد رساند تا با تأمل بیشتری از افعال خود مراقبت کنیم.

رهبر معظم انقلاب، اصطلاح عقل معاش را در مفهوم جامع خود، مترادف مفهوم سبک و فرهنگ زندگی دانستند. این بدان معناست که لازم است برای فهم درست سبک زندگی از متفکران و آثار مآثر فکری و تمدنی بهره جست و در این میان، در متون شاخص عرفان نظری میتوان به عنوان فهم اسلامی مفهوم »سبک زندگی« زمینه ای را یافت. در فهم عرفانی، میان نشئه ی ناسوتی انسان و درک وجود شناختی او نسبت وثیقی برقرار است. بنابراین، مقاله حاضر مترصد است تا به بررسی مفهوم سبک زندگی به مثابه یکی از ارکان اصلی تمدن نوین اسلامی بپردازد.

روش

هر مکتب و مذهبی، سبک زندگی برای بشریت ارایه میدهد و مدعی است، جامعه مطلوب و زندگی سالم - تمدن مطلوب - در نتیجه پیروی از روش زندگی است که آنان ارایه مینمایند. حقیقت این است وقتی سخن از سبک زندگی اسلامی و حیات طیبه به میان میآید، دو امر به ذهن تداعی میکند. به دیگر سخن گزاره حاکی از سبک زندگی اسلامی و حیات طیبه، متضمن دو گزاره دیگر هم هست: اولا، وضع موجود جوامع بشری دچار آسیبها و آفت زده سبک زندگی غیر اسلامی است. دوما، چیستی و چگونگی سبک زندگی اسلامی و حیات طیبه و دیگری امکان حصول به این سبک زندگی است.

به هر روی، امکان ورود به این بحث و مشارکت در آن، به دو شکل کلی امکان پذیر است؛ یکی اینکه فهرستی از مشکلات و کمبودهای اجتماعی ناظر به سبک زندگی را تهیه کنیم و بعد هر کس متناسب با معلومات، موقعیت اجتماعی و تجربیاتش، برای رفع آن مشکل خاص، چاره ای بیندیشد. البته چون همه آنها با هم قابل بررسی و اصلاح نیست، باید اولویت ها را رعایت کنیم؛ یعنی مواردی را برگزینیم که نقش بیشتری در زندگی، و سعادت و شقاوت ما دارند.

پس یک روش کار، این است که موضوع های خاص، بررسی، و برای رفع آنها چاره جویی شود. روش دیگر این است که ریشه این مشکلات را بیابیم؛ یعنی براساس این قاعده که همه رفتارهای انسان برخاسته از شناخت و ارزش است، شناخت هایی را که موجب این رفتارها می شود یا کمبود شناخت های صحیحی که موجب ترک روش های مطلوب می شود، شناسایی، و سعی کنیم آنها را در جامعه گسترش دهیم و مردم را با آن معارف بیشتر آشنا سازیم تا سطح زیرین این ساختار محکم شود.

پس باید بر اساس شناخت ها، بینش ها و ارزش هایی را که برخاسته از آن شناخت هاست، شناسایی و معرفی کنیم و تقریبا به شکل هرم وار مشکلات و مسائل جزئی موجود در جامعه را دسته بندی کنیم. برخی مشکلات شاخه خاصی دارد و همه اینها در نهایت به یک تنه واحد منتهی می شود. این تنه نیز به ریشه هایی متصل است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید