بخشی از مقاله
تاثیر فرهنگ بر معماري داخلی بناهاي ایرانی- اسلامی
چکیده
طراحی داخلی به معناي برنامه ریزي و چیدمان فضاهاي داخلی ساختمان است. این فضاهاي فیزیکی نیاز ابتدایی ما را به سرپناه و امنیت رفع نموده، فعالیت ها را سازمان دهی کرده، بر شکل آنها اثر گذاشته و به پرورش آرزوها، بیان ایده هاي هماهنگ با فعالیت ها و رفتار و شخصیت ما می پردازند.از این رو، هدف معماري داخلی بهبود عملکردي، تقویت زیبایی شناختی و افزایش کیفیت روان شناسانه ي زندگی در فضاهاي داخلی است.
با در نظر گرفتن اهمیت معنایی و زیباییشناسی معماري ایرانی- اسلامی و مردم واري آن؛ استفاده از این شیوه و در نظر گرفتن نکات و قواعد معماري و مردمشناسی آن در فرمدهی به فضاهاي درونی خانه، میتواند اقدامی ارزنده در حفظ قداست و ارزشهاي موجود در مسکن ایرانی باشد و با توجه به شرایط اجتماعی پیچیدهي حال، توجه به اهمیت فرهنگ به صورت یک مساله ضروري به نظر میرسد.
هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ وظیفه عینیت بخشیدن یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهري خود دارد.البته توجه به این نکته نیز حائز اهمیت میباشد که نقش فرهنگ در شکل گیري تمام فضاهاي معماري یکسان نبوده بلکه در سازمانیابی فضاهاي فرهنگی، آئینی و عمومی بیشتر نمایانگر است.
از این رو مقاله حاضر با هدف توجه به تاثیر فرهنگ در فضاهاي داخلی معماري ایرانی- اسلامی در دوازده بخش با عناوین ذیل گردآوري شده است:
بخش اول به بررسی فرهنگ میپردازد و بخش دوم تفاوت فرهنگ با تمدن را مشخص نموده و در بخش سوم اهمیت فرهنگ تبیین شده و بخش چهارم به عوامل موثر بر فرهنگ اختصاص دارد.در بخش پنج این مقاله نقش فرهنگ در ابعاد مختلف زندگی بررسی گردیده و بخش ششم به بررسی رابطهي فرهنگ و معماري میپردازد. بعد از تمامی این مراحل،در بخش هفتم به شناخت معماري پرداخته و در بخش هشت معماري داخلی را بیان نموده و در بخش بعدي عوامل موثر بر آن گفته شده.و نهایتا بخشهاي ده و یازده و دوازده این نوشتار ویژگیهاي معماري اسلامی، ویژگی هاي بناهاي ایرانی و فضاهاي داخلی بناهاي اسلامی پایانبخش مقاله حاضر هستند.
کلیديواژههاي : فرهنگ، معماري، معماري داخلی، معماري ایرانی- اسلامی
1
-1مقدمه
تاریخ معماري مملو از خلق فضاهاي اعجاب انگیز و استثنایی است.البته در اینجا پوشاندن چشم اندازي تکمیل یافتـه از تحـول چیدمانی، مورد بحث نیست. بلکه به کمک نمونه ها، می توان تحول واژگان چیدمان داخلی را دنبال کرد.
فضاهاي داخلی ساختمان، مکان اقامت و انجام امور روزانه است.به همین دلیل چیدمان باید داراي مفهوم بوده و در عـین حـال هنرمندانه نیز باشد.از این رو هدف معماري داخلی باید پاسخ دادن به کارایی در امور روزانه باشد.این چنـین اسـت کـه مفهـوم چیدمان را همچون خلق کلی فضا درمی یابیم.
فضا براساس نحوه ي استفاده ي ما از آن ساخته می شود.ماهیت فعالیت ها و تشریفاتی که ما ترتیـب مـی دهـیم بـر نحـوه ي برنامه ریزي،آرایش و سازمان دهی فضاي داخلی اثرگذار است. بنابراین فرهنگ و آداب و رسوم خاص هر قوم یـا ملتـی یکـی از عوامل کلیدي در معماري فضاهاي داخلی و طراحی آن می باشد.
یک معمار زمانی می تواند از کار خود راضی باشد که مشتري از کار او راضی باشد و در خانه اي کـه او طراحـی کـرده در کنـار زندگی،احساس سرزندگی هم باشد،این مهم اتفاق نمی افتد مگر اینکه معمار تمامی نیازهـاي طـرف مقـابلش را درك و لمـس کند،هویت او و علایقش را بفهمد،در کنار همه ي اینها فرهنگ خاص آن منطقه و فرهنگ خاص آن کسی که بـرایش سـرپناه می سازد را بشناسد،اگر چنین شود،معمار به خلق اثري می پردازد که ساکنانش به آن احساس تعلق خاطر مـی کننـد و بـا آن آرام می گیرند،به طوري که اگر یک روز سخت و پرهیاهو را سپري کرده باشند،تا بدانجا رسند احساس آرامش کنند.
بنابراین،در دوره ي کنونی با پیشرفت جمعیت نیاز به مسکن هم افزایش می یابد و این وظیفه ي معمار است که با در نظر گرفتن نکات مهم جامعه شناسی و آداب و رسوم و فرهنگ مردم،دست به طراحی بزند و به ساخت مسکنی بپردازد که حافظ منافع فرهنگی باشد که شاکله ي اصلی معماري خاص آن منطقه است و از این طریق ارزش هاي معنوي جامعه حفظ می شود و زندگی در خانه با نقش پررنگ اعضاي خانه همراه شده و کانون گرم و صمیمی جایگزین انزوا و گوشه گیري می شود.
-2تعریف فرهنگ
واژه فرهنگ از دو جزء »فر« و »هنگ« ترکیب شده است.که کلمه »فر« داراي معانی شکوه، شان و منزلت است و به عنوان پیشوند در معانی بالا، بیرون و پیش به کار می رود.و واژه »هنگ« نیز در زبان فارسی داراي معانی فرهیختن، سنگینی و وقار میباشد.واژهي فرهنگ از دیرباز در آثار نظم و نثر فارسی با معانی و مفاهیم گوناگون به کار رفته است.از معانی مشهور آن دانش و ادب، آموزش و پرورش، هنر و معرفت، تادیب، کتاب لغت و یا دایره المعارف است.
به طور کلی فرهنگ همهي فعالیت ها و صورت هاي رفتار غیر غریزي انسان است که از راه آموزش کسب می شود و در هم نوایی (Conformity) با هنجارهاي (Norms) پذیرفته شده در جامعه براي حفظ بقاي نسل و نظم امور اجتماعی طرح ریزي میگردد. به طور کلی مجموعه ي نظام یافته اي که فرهنگ خوانده می شود از زیرمجموعه هاي نظام یافته و ارکانی چون ارزش ها، باورها و هنجارها تشکیل شده است،که آن را می توان در اغلب تعاریف ارائه شده یافت.
در تعاریفی دیگر فرهنگ عبارت است از مجموعه اي از عقاید، عادات، فرم ها و هنرهاي متعلق به جمعی از انسان ها در زمان و مکان مشخص، فرهنگ محیط معینی است که انسان در چارچوب آن حرکت می کند، از آن الهام می گیرد و خود را با آن سازگار می سازد.فرهنگ فضایی از رنگ ها، نغمه ها و عادات می باشد که شیوه هاي خاصی را بر زندگی انسان نقش می زند و
2
تصورات او را نیرو می بخشد.به طور کلی فرهنگ عبارت از ارتباط متقابل سه عامل:ارزش ها، روابط و ساختارهاي اجتماعی می باشد و برداشت ما از طبیعت همواره فرآورده ي فرهنگ ماست.
ادوارد بارنت تایلور در تعریف فرهنگ این چنین می گوید:
"فرهنگ کلیت در هم تافته اي است که شامل دانش،دین،هنر،قانون اخلاقیات و هرگونه توانایی و عادتی است که آدمی همچون عضوي از جامعه به دست می آورد."
و نیز زیگموند فروید در باب فرهنگ این چنین می گوید:
"فرهنگ مجموعه توانایی ها و سایلی است که زندگی مارا از زندگی اجداد حیوانی ما دور می کند و در خدمت دو هدف است:محافظت از بشر در مقابل طبیعت و تنظیم روابط انسانی بین افراد."
پس از آشنایی با مفهوم فرهنگ، نیاز به بررسی رابطه فرهنگ با تمدن میباشد،از این رو در ادامه به بررسی این تفاوت میپردازیم.
-3تفاوت فرهنگ با تمدن
فرهنگ و تمدن علیرغم معانی نزدیک به هم،دو مقوله ي جدا از می باشند.بنا به گفته ي دکتر علی شریعتی؛مجموعه ساخته ها و اندوخته هاي مادي و مجموعه ساخته ها و اندوخته هاي معنوي که اولی تمدن است و دومی فرهنگ.
شعر،مذهب،عرفان،هنر،اساطیر،حقوق،روابط اجتماعی با ارزش هاي انسانی و اصول اخلاقی مجموعا فرهنگ را می سازد و تکنیک،علوم و تمام اختراعات و اکتشافاتی که به کار زندگی می آید و جنبه عینی دارد،مجموعا سازنده ي تمدن است.که در بعضی از پدیده ها تمدن و فرهنگ با هم متجلی می شوند. در ادامه با توجه به ضرورت درك اهمیت مقولهي فرهنگ،سعی در بیان چرایی اهمیت این موضوع میشود.
-4اهمیت فرهنگ
فرهنگ به عنوان یک عامل تعیین کننده ي رفتاري همواره در عرصه اجتماع مطرح است،چرا که در آن یک مجموعه عقاید،سنت ها،باورها،الگوهاي رفتاري و در یک کلمه بینش انسان متبلور می باشد.این فرهنگ است که اولویت هاي انسان را در دستیابی به اهداف مادي و معنوي و معیار نیک بد،صحیح و غلط،زشت و زیبا را معین می کند.فرهنگ،اجتماعات و جوامع را از هم متمایز می کند و به انسان ها حس هویت و تعلق خاطر،همبستگی،حق و تکلیف و ... می بخشد.
بنا به فرموده ي دکتر مصطفی بهزادفر در کتاب هویت شهر(نگاهی به هویت شهر تهران)؛
بی گمان فرهنگ را باید مهم ترین و غنی ترین منبع هویت دانست.افراد و گروه ها همواره با توسل به اجزا و عناصر فرهنگی گوناگون هویت می یابند،زیرا این اجزا و عناصر توانایی چشم گیري در تامین نیاز انسان ها به متمایز بودن و ادغام شدن در جمع دارند.به بیان دیگر فرهنگ هم تفاوت آفرین است و هم انسجام بخش.و این تفاوت مداري است که هم باعث به وجود
آمدن هویت می شود و هم به زندگی انسان معنا می بخشد. بسیاري از صاحب نظران در بحث اهمیت فرهنگ،آن را همچون گهواره اي که فرد در آن پرورش می یابد ترسیم می نمایند.
بنا به فرموده ي امام خمینی(ره) در باب اهمیت مقوله فرهنگ:
"مساله فرهنگ در راس مسائل کشور است و راه اصلاح یک مملکت، فرهنگ آن مملکت است."
فرهنگ از آن جا که پایه رفتارهاي انسانی به شمار می آید،بنابراین تقریبا بر همه ي ابعاد وجودي زندگی انسان تاثیر می گذارد و عملا تحول فرهنگ اساس هرگونه تحول اجتماعی است.به طوري که صاحب نظران علوم انسانی از دهه هفتاد به بعد مدعی هستند که تحول و توسعه اقتصادي کشور بدون تحول فرهنگی امکان پذیر نیست.مقوله فرهنگ در همه عرصه هاي یک جامعه تاثیرگذار است و بالندگی آن می تواند موجب تعالی سایر عرصه هاي کشور باشد.به طور کلی توسعه و پیشرفت در هر کشوري همچون درختی است که ریشهي آن فرهنگ و عوامل فرهنگی آن جامعه می باشد.از این رو در حالی که اهمیت مقولهي فرهنگ بر ما روشن شد،به بررسی عوامل موثر بر فرهنگ و در واقع سرچشمه هاي فرهنگ میپردازیم.
-5عوامل موثر بر فرهنگ
در جوامع بشري علاوه بر این که فرهنگ به طور مستقیم و غیرمستقیم بر بسیاري از عرصه هاي زندگی اجتماعی اثر می گذارد،هم چنین از عوامل متعددي نیز تاثیر می پذیرد.حاصل بحث و تفحص صاحب نظران در این زمینه نتایجی به همراه داشته که در این بین دکتر حسین عظیمی در مبحث "توسعه،فرهنگ و آموزش" کتاب اقتصاد ایران خود؛ مذهب، شرایط اقلیمی، وضعیت اقتصادي و معیشتی، تحولات تاریخی و سیاسی و سرانجام رشد و گسترش علم و احیانا تکنولوژي، سرمنشا اصلی فرهنگ می داند.
و همچنین استاد دکتر طوسی در بحث مربوط به فرهنگ سازمانی،سرچشمه هاي فرهنگ را در پنج منبع به شرح ذیل دسته بندي کردند:
-1زبان و ادب ، -2آئین و مذهب ، -3وضعیت معیشتی و اقتصادي ، -4تاریخ و رویدادهاي تاریخی ، -5شرایط جغرافیایی و اقلیمی
شناخت طرق مختلفی که فرهنگ از طریق آنها بر زندگی ما تاثیر میگذارد،روزنه ایست که ما را به تاثیر فرهنگ بر معماري میرساند؛ بنابراین به بررسی نقش فرهنگ بر زندگی انسان میپردازیم.
-6نقش فرهنگ در ابعاد مختلف زندگی انسان
از زمانی که انسان به عرصه ي وجود پا می گذارد،رفتارها،گرایش ها،ارزش ها،آرمان ها،اعتقادات او و نیز فعالیت ها و حرکات ظاهري او،همه با شدت هرچه تمام تر تحت تاثیر فرهنگی است که اطراف او را گرفته است.فرهنگ قادر است فردي را مجبور به گرسنگی تا سر حد مرگ کند،در حالی که غذا در دسترس اوست و آن هم به این دلیل که فرهنگ،آن نوع غذا را نجس می شمارد.