بخشی از مقاله

چکیده

آدمی از آغاز تا پایان زندگی خویش به طور فطري به ارزش هاي اخلاق گرایش داشته و شخصیت وي همواره با معیار فضایل ورذایل اخلاقی محک می خورد. از سوي دیگر، انسان دوران جدید، بیش از همیشه خود را »خردمند« و »اخلاق مدار« و مسلط بر اداره ي امور عالم و آدم می داند! به رغم این ادعا بحران هاي متعدد بطور روزافزون بشر و بشریت را احاطه کرده ، وضعیت آدمی را براي زندگی در جهان با تعارض و اضطراب همراه نموده است.

این جستار ، که با روش تحلیلی –توصیفی انجام گرفته، بر آن است که با عنایت به تمرکز اخلاق بر مدار »خود« یا »نفس« ، بسته به این که »خود« در چه پایگاه و مقامی قرار گرفته باشد اخلاقیات مبتنی بر آن نیز متفاوت بوده آثار و نمودهاي متفاوتی خواهد داشت. به نظر می رسد ریشه آسیب را باید در مدار اخلاق به جستجو نشست که در کدام افق قرار گرفته و رو به کدامین سو کرده است؟ درمان آن نیز جز از راه بازگشت نفس به فطرت الهی و تهذیب و پالوده شدن آن نیست. در این راه تحلیل و آسیب شناسی برخی از اندیشمندان غرب و در مقابل رویکرد حکمت صدرایی به این موضوع به نحو تطبیق و باجمال صورت پذیرفته است.

مقدمه

آنچه را به عنوان عالم آفرینش تجربه می کنیم یک مجموعه و نظام - system - است ؛ این مجموعه سازمانی است جوشان و متحرك که واحدها یا اجزاي سازنده آن به ترتیب کوچک و کوچکتر میشوند. هر جزء یا واحد، بر طبق نظامی خطاپذیر و در هماهنگی دائم، با خود و واحدهاي دیگر مرتبط است. انسان در درون این مجموعه یک واحد تام به شمار میآید و زندگی خاکی او یک دوره تحصیلی و گاه یک دوره درمانی محسوب میشود. براي این واحد تام، اخلاقیات بهمنزله غذاي روح و گاه به مثابه دارو بهکار میآید.

از سوي دیگر حقیقت، زیباترین و والاترین ارزش عالم خلقت است. علت وجودي اخلاقیات آن استکه انسان با اخلاقیات به حقیقت تبدیل شود - مهدويکنی،1375 ،. - 45 در این میان آنچه از اهمیت انکارناپذیري برخوردار است توجه به این نکته است که اخلاق خود بر چه پایه استوار است و قوام و دوام خود را از چه ناحیه دریافت می دارد؟

دورکیم، دین و جامعه را خاستگاه اخلاقیات خوانده است. عالمان دینی نیز بر خاستگاه الهی اخلاق تأکید دارند. فیلسوفان هم اخلاق را بر بنیاد عقل، نه دین صورت بستهاند. پیشفرضهاي جامعهشناسانه و روانشناختی نیز بر کارکردهاي اخلاق تأکید دارند و معتقدند زندگی آسانتر و دلپذیرتر، ایجاد کمال، معنا، نظم، ثبات، امنیت، وحدت، تعادل و امید در فرد و جامعه بهویژه سازمانها منتج از کارکردهاي فردي، سازمانی و اجتماعی اخلاق است

از سوي دیگر صاحبنظران معتقدند کهُفتأ اخلاق موجب تهدید اعتماد، انسجام، مشروعیت، حیات و دوام ساختارهاي سازمانی، اجتماعی و سیاسی میگردد

این نوشتار بر آن است که با عنایت به تمرکز اخلاق بر مدار »خود« یا »نفس« ، بسته به این که خود یا نفس در چه پایگاه و مقامی قرار گرفته باشد اخلاقیات مبتنی بر آن نیز متفاوت بوده آثار و نمودهاي متفاوتی خواهد داشت . از این رو خلقیات و رفتار برآمده از آن خود بهترین ملاك و مقیاس قرب و بعد آدمیان به حقیقت خواهد بود.

عالم معاصر گر چه داعیه اخلاق و اخلاق مداري دارد اما انواع و اقسام بی اخلاقی ها در آن یافت می شود به گونه اي که زندگی سالم انسانی را با اضطراب و تشویش و تنوعی از بهم ریختگی هاي درونی و بیرونی در قالب انواع بحرانهاي روانی و جنگ ها و اغتشاشات بی سابقه روبرو ساخته است . به نظر می رسد ریشه آسیب را باید در مدار اخلاق یعنی » خود « یا » نفس« به جستجو نشست که در کدام افق قرار گرفته و رو به کدامین سو کرده است ؟ و درمان آن نیز جز از راه بازگشت نفس به فطرت الهی و تهذیب و پالوده شدن آن نیست .

نقش اخلاق و اخلاقیات

آدمی از آغاز تا پایان زندگی خویش به طور فطري به ارزش هاي اخلاق گرایش دارد و شخصیت وي همواره با معیار فضایل و رذایل اخلاقی محک می خورد و هرکس در این سنجش به امتیاز بالاتري دست یابد در خاطر مردمان و نزد خداي خود جایگاهی رفیع و ارزشمند خواهد داشت.

بدین جهت پیام آوران الهی در طول تاریخ بشریت با فراخونی امت ها به پرستش یگانه آفریدگار جهان، با تکیه بر ارزش ها ي اصیل اخلاقی در همه ابعاد زندگی انسان را به رشد و رویش رهنمود می ساختند از همین سلسله سفیران الهی، پیام آور اسلام است که علت برانگیخته شدن خود را اتمام و اکمال سجایاي اخلاقی بر می شمارد. در جهان معاصر با پیچیده شدن روابط انسان ها و دهکده اي شدن جهان، علم اخلاق نمود بیشتري یافته و از ضروري ترین علوم براي انسان بوده تا آن جائی که یکی از مهم ترین رسالت هاي پیامبران نیز تزکیه و تهذیب نفوس انسان بوده است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید