بخشی از مقاله

رهبری اخلاق مدار، ثمره پارادایم مدیریت اسلامی (عنوان عربی: القیاده الأخلاقیه، ثمره لنوذج الإداره الإسلامیه)


مقاله حاضر به تبیین یک تئوری نوین در حوزه تئوری های رهبری پرداخته است. بدین منظور با مرور گسترده ادبیات موضوع و شرح تئوریهای رهبری اخلاقی که پیش ار این در ادبیات علمی غرب بسط پیدا کرده بود، تئوری نوینی در این حوزه براساس موازین اسلامی و سیر منطقی مفاهیم استخراج شده در این حوزه، با عنوان رهبری اخلاق مدار ارائه شده است. برای تبیین تئوری حاضر پس از مطالعات و بررسی گسترده در مورد تشابه و تمایز موجود در ادبیات موضوع در حوزه مدیریت اسلامی و توجه به اینکه در تئوری پردازی و بسط علوم انسانی اسلامی، توجه به خلقت و شناخت انسان بنیان کار محسوب می شود، به تبیین پارادایمی جامع در حوزه مدیریت اسلامی پرداخته شده است. سپس براساس این پارادایم و با بهره گیری از فلسفه اخلاقی اسلامی و همچنین نظر خبرگان حوزه اخلاق، به تعریف و تبیین مفهوم اخلاق کاربردی پرداخته شده است. در نهایت الگوی رهبری
اخلاق مدار بر بنیاد تعریف به دست آمده استوار شده است.
واژگان کلیدی
پارادایم مدیریت اسلامی، رهبری اخلاقی، اخلاق، اخلاق حق محور، تصمیم گیری اخلاقی، مدیریت اخلاقی، رهبری اخلاق مدار.

طرح مسئله
تعلیمات دین مبین اسلام حاوی مضامین رفیع در حوزه علوم انسانی می باشد. در یک تقسیم بندی کلی، علوم به سه دسته اصلی تقسیم بندی شده که بخش دوم آن علومی که «علینا القاء و علیکم التفریع» معرفی شده است. (جوادی آملی، \°\/የ\\ با : . \( بر این اساس بسیاری 5 علوم 9 از جمله علوم انسانی، نیاز اجتهاد در علوم مشاهده میشود؛ (همان: ۱۱) لیکن به دلیل کم توجهی پژوهشگران معاصر، این تعلیمات به صورت جامع و سیستمی بررسی نشده و جنبه کاربردی پیدا نکرده است. بر همین اساسی، دو مفهوم اخلاق و رهبری به عنوان دو مفهوم جدا از یکدیگر دارای سابقه و ادبیات موضوع گستردهای می باشند؛ چنان که شاهد چاپ مقالات و حتی مجلات متعددی در این دو حوزه پرکاربرد می باشیم. آنچه در مقاله حاضر به آن پرداخته شده، ارائه مدلی کاربردی و با نگرشی جامع و ترکیبی از مباحث حوزه اخلاق و رهبری میباشد که نتیجه آن در مدل «رهبری اخلاق مدار» ارائه گردیده است. اگرچه در ادبیات علمی غرب، مفهوم رهبری اخلاقی در قالب حوزهای مشترک مورد توجه قرار گرفته است، در ادبیات علمی داخلی، فقر ادبیات موضوع در این حوزه قابل ملاحظه است. معدود پژوهشهای صورت پذیرفته در این حوزه به صورت ترجمه متون بوده که باعث شده نتایج و تئوری ارائه شده در این قبیل آرا در این حوزه می باشیم. بر این اساس، پژوهش حاضر با توجه به رخنه شناسایی شده، پس از مرور گسترده ادبیات اسلامی به تبیین پارادایمی با عنوان پارادایم مدیریت اسلامی پرداخته است. با لحاظ نمودن این پارادایم به عنوان جوهره نظریهپردازی و با رویکردی اکتشافی - توسعه ای، مدلی نوین در حوزه
رهبری تحت عنوان رهبری اخلاق مدار تبیین شده است.
جایگاه رهبری اخلاق مداری در تئوری های رهبری خواننده میگردد و در بسیاری موارد نیز با نظریات ضد و نقیض روبهرو می شویم. (رابینز، ۱۳۸۵: ۲۱۸) این توجه ویژه از آنجاست که عصر حاضر متفاوت از گذشته بوده، اصلی ترین سرمایه سازمان دانش و تجربه افراد میباشد، (2010:23 .Rafiee et al) و در این میان، دانش و تجربه مدیران و رهبران به عنوان ذات و جوهره سازمان (344 :2011 ,Ibid) دارای اهمیت دوچندانی خواهد بود. لذا دهها تئوری رهبری در مقالات و کتب متعدد ارائه و تجزیه و تحلیل شده است که همگی آنان به دنبال ارائه الگویی اهداف سازمانی می باشند. (رضائیان، ۱۳۸۷: ۳۷۵) از جمله رویکردهای نوین به این حوزه، رویکرد رهبری اخلاقی است که در دهههای پایانی قرن بیستم میلادی به طور جدی در ادبیات رهبری و مدیریت وارد شد. (از گلی، ۱۳۸۵: ۵۳) این رویکرد به خصوص در دوره پس از رسوایی اخلاقی و ورشکستگی انرون، که ان را پست انرون نامیده اند، رواج پیدا کرد. (595 : 2005 ,BTOWIn and OtheTS) مدیران اجرایی و محققان بدین توافق رسیده اند که اگرچه تدوین قوانین برای سازمان اهمیت فراوانی دارد، رهبری نقش اصلی را در اخلاقی بودن سازمان به دوش میکشد. (1 :2012 ,Marsh) تئوری رهبری اخلاقی به عنوان یک تئوری مستقل، برای اولین بار براساس مطالعات براون (۲۰۰۵) گسترش پیدا نمود. (5 : 2012 Dion) وی معتقد بود دو نظریه دادوستد اجتماعی و یادگیری اجتماعی می توانند مبنایی برای تشریح رابطه رهبری اخلاقی با رفتار پیروان قرار گیرند. (والومبوا و دیگران، ۲۰۱۱: ۲۰۵) برخی رهبری اخلاقی را حاصل ترکیب دو رهیافت نوع دوستانه و خوددوستانه دانستهاند. (258 : 2001 ,KanungO) برخی نیز ادعا نمودهاند که بخشی هایی از رهبری تحول گرا" و رهبری قابل اعتماد دارای محتوی اخلاقی میباشد. (52 :KalShOVan et al, 2011 at) اجماع تعاریف رهبری اخلاقی را نمایش رفتارهای اخلاقی از جانب رهبر در روابط درون شخصی و برون شخصی وی و انتقال این هنجارها به پیروان - که از طریق سه روش ارتباطات دوجانبه، تقویت رفتار رسمی رهبری اخلاقی خود را براساس ۱۰ شاخص به عنوان «مقیاس رهبری اخلاقی» بسط دادهاند. (120 :2005 ,BTOWIn) این مقیاس به سنجش ترکیبی از ویژگی های رهبری از جمله صادقانه و بیطرفانه عمل کردن، آزادی دادن به کارکنان - به ویژه آزادی نسبت به انتقادات کارکنان - و پاداش دادن به افعال اخلاقی کارکنان با استفاده از مقیاسی تک بعدی میپردازد. (51 :KalShOVan et al. 2011 b) کالشون و دیگران با اضافه نمودن قابل اعتماد بودن به عنوان بعدی جدید به ادبیات رهبری اخلاقی، مقیاسی نوین را تحت عنوان «پرسش نامه رهبری اخلاقی در سازمان» بسط دادهاند. (Ibid) در مجموع می توان گفت این تئوری دارای مشترکات فراوان با تئوری های دیگری همچون رهبری تحول گرا، رهبری کاریزماتیک، رهبری قابل اعتماد و رهبری روحانی" می باشد. (2012:21 ,AVey & Wernsing) نتایج تحقیقات همبستگی مثبت و تأثیر مستقیم رهبری اخلاقی بر نگرش و رفتار کارکنان همچون تعهد، رضایت شغلی، اعتماد، اثربخشی ادراک شده از رهبری و رفتار شهروندی کارکنان l (Bhal & Dadhich, 2011: 485) felle glò il o A-A > N (Kalshovan et al., 2011 a: 53) نشان میدهد. همچنین تحقیقات نشان داد که بین مفاهیم و عملکرد رهبری اخلاقی و مدیریت استراتژیک، تفاوت معناداری وجود دارد. (1378 : 2011 .Tutara et al) لیکن با وجود این تحقیقات در این حوزه (رهبری اخلاقی)، این عرصه همچنان حوزه ای جوان محسوب شده، دارای دامنه ادبیات محدودی میباشد. (791 :2012 ,Eisenbei SS) سه تئوری مطرح و نزدیک به مفهوم رهبری اخلاقی عبارتند از: رویکرد رهبری تحول آفرین یا تحول گرا، رهبری مشترک یا سهامی و رهبری خدمت گزار. (از گلی، ۱۳۸۵: ۶۸) به دلیل گستردگی ادبیات موضوع در این بخش و به دلیل شهرت بیشتر تئوری رهبری خدمت گزار در میان سایر تئوری های مطروح شده، به شرح مختصری از این تئوری میپردازیم. تئوری رهبری خدمت گزار را اولین بار گرین لیف (۱۹۸۷) مطرح کرد. (تونکه نژاد، ۱۳۸۵: ۲۳) مدل «هرم وارونه» را می توان ذات و جوهره رهبری خدمت گزار به شمار آورد. در این مدل، رهبران، خدمت گزاران پیروان خود محسوب می شوند. (قلی پور و حضرتی، ۱۳۸۸: ۱۰۶)
گرین لیف معتقد است برخلاف رهبری تحول آفرین که یک نظریه رهبرمدار است، رهبری خدمت گزار یک نظریه پیرو محور می باشد. (خائف الهی و دیگران، ۱۳۸۸: ۶۹) به طور خلاصه می توان گفت رهبران خدمت گزار بر خدمت رسانی به دیگران تأکید می کنند و منافع شخصی را فدای منافع دیگران می نمایند تا افراد از درایت و سلامت بیشتری بهرهمند گردند. (اسماعیل لو و خان محمدی، ۱۳۸۷: ۱۷) با اشاره مختصری که بر ادبیات موضوع صورت گرفت، خلاهایی در دو حوزه از تئورهای رهبری اخلاقی قابل مشاهده می باشد. اول آنکه تئوری های رهبری اخلاقی مذکور، هر یک در مدل عملی خود صفات و ویژگیهای معینی را برای رهبری اخلاقی برشمردهاند. برای نمونه، در تئوری رهبری خدمت گزار، این ده ویژگی برای رهبر ذکر شده است: گوش دادن، همدلی، شفابخشی، آگاهی، متقاعدسازی، مفهوم سازی، آینده نگری و دوراندیشی، خادمیت و سرپرستی، تعهد به رشد افراد و ایجاد گروه. (قلی پور و حضرتی، ۱۳۸۸: ۱۰)
با این همه، همچنان شاهد توافق و اجماع نظر در این حوزه نیستیم. لذا نیاز به تئوری ای جامع و مشتمل بر آرای صحیح این حوزه لازم به نظر میرسد. دوم آنکه با توجه به غنای آموزه های دین مبین اسلام در تمامی حوزه های اخلاق، نیاز به تئوری مبتنی بر این آموزهها که با عقاید و فرهنگ اسلامی همخوان باشد، حیاتی به نظر می رسد. تمامی تئوری های متفاوتی که در این حوزه با عنوان رهبری اخلاقی مطرح شدهاند، ناشی از نگرش های فلسفی نظریهپردازان و اندیشمندان در فلسفه اخلاق می باشد. با توجه به دو خلا فوق، تئوری رهبری اخلاق مدار را با تکیه بر پارادایم مدیریت اسلامی ارائه نمودهایم. با توجه به میان رشته ای بودن موضوع مورد مطالعه، نتایج تحقیق پس از مرور گسترده ادبیات تحقیق تبیین شده است.
پارادایم
واژه «پارادایم» از ریشه یونانی به معنای الگو می باشد. ار نظر کوهن، سیر تکامل علم شامل مسیر خطی از فرضیات ابطالپذیر نمی باشد؛ بلکه متشکل از دورههای غیر مستمری از علوم هنجاری و تغییرات انقلابی است. (کوهن، ۱۳۸۹: ۱۳۰) پارادایم عبارت است از شیوه جدید نگرش به جهان که در میان گروهی از اندیشمندانی که در یک جامعه علمی به سر میبرند، دارای زبان مفهومی یکسانی است و افراد بیرون از این جامعه در برابر آن حالت دفاعی پیدا می کنند. (وارث، ۱۳۸۰: ۵۶) در هر رشته علمی، این پارادایم است که تعیین می کند چه باید مطالعه شود، چه سؤالاتی پرسیده شود و چگونه به این سؤالات پاسخ داده شود. لذا هر پارادایم در درون حوزههای علمی خاصی، تعدادی مدل منطقی برای تحقیق و پژوهشی ایجاد می کند که بدین وسیله آزمایش را تسهیل نموده، اصول کلی قابل تعمیمی را به وجود می آورد؛ یعنی چارچوبی کلی برای تحقیق و تفحص ایجاد میکند و همچنین جهت دهی هر رشته را تعیین می نماید.
پارادایم مدیریت اسلامی
«مدیریت اسلامی» سازهای مرکب از مفهوم " مجردی به نام «اسلام» و سازهای به نام «مدیریت» است. از آنجا که مبنای اسلامی شدن تمامی علوم، توجه به خلقت به عنوان اساس کار است، (جوادی آملی، ۱۳۸۹ ب: ۱۳) آنچه پارادایم مدیریت اسلامی را شکل میدهد، توجه و شناخت کیفیت رابطه ای است که خالق با مخلوقاتش برقرار می کند؛ یعنی کیفیت معرفتشناختی این شناخت می تواند شالوده و اساس تئوری پردازی در پارادایم مدیریت اسلامی قرار گیرد. بحث انسان شناسی، سه محور کلی دارد:
الف) هویت انسان چیست؟ (هویت شناسی)
ب) جایگاه انسان در آفرینش کجا است؟ (جایگاه شناسی)
ج) تعامل میان انسان و آفرینش چگونه است؟ (تعامل شناسی انسان با هستی) (جوادی آملی، ۲۴:۱۳۸۲)
حال برای تبیین مفهوم موردنظر خود از میان آیات و اشارات فراوان، تنها اشاره به آیه ای از قرآن کریم را کافی می دانیم. خداوند سبحان میفرماید: «نفخت فیه من روحي» (حجر / ۲۹) که در تفسیر این آیه آمده که منظور از «نفخت» تأثیر گذاشتن در چیزی یا القای امر غیر محسوسی در آن چیز می باشد که در آیه شریفه مقصود از آن، ایجاد روح در آدمی است. (طباطبایی، ۱۳۷۴: ۱۲/ ۲۲۷) لذا اساس تمایز انسان از سایر موجودات همان روح انسانی است. اگر چنین است، انسان موجودی است که آسمان و زمین و موجودات مادی دیگر کوچکتر از او هستند؛ زیرا براساس حقیقتی که انسان دارد، کاری می تواند بکند که از دیگر موجودات ساخته نیست. (جوادی آملی، ۱۳۸۲: ۳۵) حال چگونه چنین دیدگاهی مبنای پارادایم مدیریت اسلامی قرار خواهد گرفت؟ از آنجا که در علوم سازمان و مدیریت، انسان های صاحب منفعت به عنوان عاملی محوری (موسوی و ابطحی، ۱۳۸۸: ۱) آن را تشکیل میدهند (ذینفعان مرتبه اول)، باید به منظور بسط پارادایم اسلامی به وجه مشترک انسان ها توجه نمود. این وجه براساس بحث پیش گفته همان نفخه الهی می باشد که تجلی آن در بعد مجرد وجود انسان صورت پذیرفته است. به بیان دیگر، پارادایم صحیح می بایست با خواسته های فطری وجود انسان همخوانی داشته باشد. لذا تئوری ای در علوم سازمان و مدیریت اسلامی تلقی خواهد شد که بر مبنای دو بعد مادی و معنوی وجودی انسان شکل گرفته باشد و این دو جنبه را با محوریت توجه به تعالی روح انسان (سیر صعودی) مدنظر قرار داده باشد. البته سنجه و لازمه آن، هماهنگی تئوری با آموزه های اسلامی خواهد بود. نکته قابل توجه، تعدد و تمرکز آیات و روایات فراوان در این حوزه می باشد که می تواند شالوده و سنجهای برای تئوری پردازی در تمام حوزههای مدیریت قرار گیرد. فطرت در لغت به معنای خلقت و شکافتن پرده عدم و آفرینش یک موجود است. گویا خداوند انسان را به گونه ای آفریده که به حق تمایل دارد و از باطل بیزار است. ضمن آنکه، امور فطری انسان کم و زیاد می شود؛ اما به کلی محو نمی شود. (قرائتی، ۱۳۸۳: ۱۹۷/۹) همچنین بعد توجه مادی وجودی انسان نیز براساس آیات و احادیث همان ایجاد تقدیر معیشت برای انسان ها است که امام باقر بنا به آن را یکی از نشانه های کمال انسان معرفی می نمایند. (کلینی، ۱۳۹۰: ۱ / ۳۹)

حال تئوری ای را که بر این اساسی (توجه به دو بعد فطری و مادی) سامان یافته باشد، می توان اسلامی تلقی نمود و همچنین تئوریهای رایج را با استفاده از این سنجه می توان اعتبارسنجی نمود. برای نمونه، تئوری برابری آدامز از آنجایی که بر مبنای توجه به اصل انصاف بنا نهاده شده است، رای نمونه، صحیح و قابل قبول تلقی خواهد شد؛ چراکه انصاف امری فطری در وجود آدمی است که در آموزههای دینی نیز تأکید شده است؛ هرچند می توان این نقد را مطرح کرد که در اسلام، مفهوم انصاف گسترده تر و جامع تر از تئوری برابری آدامز است؛ لیکن می توان با بسط مفهوم اسلامی انصاف به تئوری مذکور، آن را در قالب یک تئوری منطبق با پارادایم اسلامی پذیرفت. در مورد سایر تئوری های رایج مدیریت نیز می توان با استفاده از ممیزی مذکور، به شناسایی ابعاد اسلامی و غیر اسلامی آنان پرداخت. برخی پارادایم اسلامی را برپایه چندین ارزش متعالی معرفی نموده اند که بر روش زندگی، اندیشه و عمل افراد حاکمیت دارد. این ارزش های متعالی عبارتند از: ۱. برابری و عدالت اجتماعی؛ ۲. عدلی: ۳. رأفت و شفقت؛ ۴. درستکاری و اعتقاد صحیح: ۵. خود کنترلی: ۶. احترام به مالکیت شخصی؛ ۷. رشد شخصی از طریق آموختن مداوم؛ (کلانتری و دانایی فرد، ۱۳۷۸) لیکن به عقیده نگارندگان، آنچه مبنای تئوری پردازی قرار گیرد، باید در یک سطح بالاتر از مفاهیم مذکور قرار داشته باشد. با توجه به آموزههای اسلامی و نتیجه تحقیقات نگارندگان، یکی از این سازههای مورد پذیرش که بنیانی فطری دارد، اخلاق می باشد؛ چراکه اخلاق در عقاید اسلامی، امری فطری و مطابق با فطرت انسانی است و با آموزههای دین مبین اسلام همراه می باشد. شهید مطهری معتقد است اولا، دین می تواند بنیاد اخلاق باشد و از این طریق اخلاق را ضمانت کند؛ ثانیاً، وجود اخلاق و نیاز بشر به آن دلیلی بر ضرورت وجود دین است. (مطهری، ۱۳۷۵: ۳۰) از منظر قران کریم و سیره اولیای دین به سادگی می توان دریافت که دین همواره با اخلاق عجین است و دین بدون اخلاق قابل تصور نخواهد بود. در حدیث مشهوری از رسول اکرم تنالینه نقل شده است که ایشان دین را معادل با حسن خلق و حسن خلق را معادل با پرهیز از غضب معرفی نمودهاند. (ورام، تاريخ: 1 / ٨٩) در آيه شريفه «فأقم وجهك للذين حَنِيفًا فطرت الله التي فطر النَّاس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدین القیم و لکن آکثر النّاس لا یغلامون» (روم / ۳۰) نیز نه تنها خداشناسی، که دین و آئین به طورکلی و در تمام ابعاد، یک امر فطری معرفی شده است. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ۱۶ / ۴۱۸)
1. جاء رجل الى رسول الله تقيّة من بين يديه، فقال: يا رسول الله ما الدين؟ فقال: حسن الخلق. ثم أتاه عن يمينه، فقال: ما
الدین؟ فقال: حسن الخلق. تمام آتاه من قبل شماله، فقال: ما الدین؟ فقال: حسن الحلق. تمام آتاه من ورائه، فقال: ما الدین؟ فالتفت اليه و قال: أما تتفقه ؟ الدين، هو أن لا تغضب.
براساس این حدیث و آیه به سادگی می توان نتیجه گرفت که اخلاق نیز که به بیان رسول اکرم تنبیه معادل با دین می باشد، امری فطری است. به زبان سادهتر، فطرت انسانی، اخلاق حسنه را دوست داشته و خواهد داشت. همچنین میتوان گفت آموزه های دینی و اخلاقی از یک جنس هستند و هر یک را می توان از دیگری اقتباس نمود و تشخیص داد؛ چراکه این دو قابل تمایز نیستند و هر دو براساس فطرت انسانی بنا نهاده شدهاند. از همین رو اخلاقیات در کنار عبادات و اعتقادات جایگاه رفیعی در ایجاد، استقرار و استمرار وحدت انسانها دارند. (خدایار، ۱۳۹۰) خداوند پس از ذکر یازده سوگند می فرماید: «قد آقلح من زکاها و قدخاب من دستاها» (شمس / ۱۰ - ۹) و تزکیه نفس و خودسازی را عامل اساسی رسیدن انسان به رستگاری معرفی می نماید. (قهرمانیان و حسینی زاده، ۱۳۹۰) از مجموع چنین روایات و براساس ادله عقلی و نقلی به طور یقین چنین برمی آید که یکی از عالیترین اهداف دین اسلام و نزول قرآن کریم، تطهیر نفس از رذائل اخلاق و تحلیه آن به مکارم اخلاق و صفات پسندیده می باشد. (فاطمی نیا، ۱۳۹۱) بر این اساس می توان ادعا نمود اگر تئوری ای براساس این بعد فطری وجودی انسان (اخلاق) بنا شود، صحیح و قابل اعتماد خواهد بود. در مقاله حاضر به ایجاد تئوری عملیاتی مبتنی بر سازه مذکور (اخلاق) پرداخته شده است. حال آنچه در این باب اهمیت پیدا می کند، چیستی و چگونگی اخلاق براساس آموزههای اسلامی خواهد بود. در ادامه تلاش می شود با مروری کوتاه در ادبیات اسلامی، این موضوع تجزیه و تحلیل شود و با دستیابی به تعریفی عملیاتی از اخلاق، تئوری رهبری اخلاق مدار بر آن استوار گردد. علم اخلاق در یک تقسیم بندی کلی به اخلاق نظری یا فلسفه اخلاق، اخلاق تطبیقی یا اخلاق مقارن و اخلاق عملی یا روش اخلاقی تقسیم میگردد. (مهدوی کنی، ۱۳۹۰) در باب چیستی اخلاقی، بحث به فلسفه اخلاق گرایش پیدا می کند که در اینجا به دلیل طولانی بودن این موضوع، از میان نظریات گوناگون، تنها اشارهای کوتاه به فلسفه اخلاق اسلامی از دیدگاه شهید مطهری شده است.
فلسفه اخلاق اسسلامی از منظر شهید مطهری استاد مطهری در حوزه اخلاق دستوری، نظریه بدیع و متقنی به نام «نظریه پرستش» را ارائه می نماید.
انسان دارای دو نوع شعور ظاهر و شعور باطن (شعور مغفولی عنه) است. کار اخلاقی که انسان خودآگاه یا ناخودآگاه انجام می دهد، نوعی پرستش در آن نهفته است؛ اما تفاوت انسان ها در خداشناسی در مرحله آگاهانه است. (خسرویه پیغمبران برای همین آمدهاند تا ما را به فطرت خود السوق دهند و (\የ\ .ΥΥγω ،آن شعور نا آگاهانه 9 آن امر فطری را تبدیل به یک امر آگاهانه نمایند. (مطهری برای ارائه یک تئوری عملیاتی، نیازمند تعریفی عملیاتی از اخلاق که همسو با فلسفه اخلاق اسلامی باشد، هستیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید