بخشی از مقاله
چکیده:
هنوز همه مردم رشد کودک را اینگونه تصور می کنند که آیا تحت تاثیر وراثت قرار دارد یا تربیت؟طبق بررسیهای عصب شناختی، رفتاری و تربیتی انجمن بررسی ملی و موسسه پزشکی - - 2000، جریان رشد کودک می تواند بوسیله عوامل ژنتیکی، حوادث پیش از تولد، تاثیرات محیطی متنوع و نیز از طریق رفتار خود کودک و یادگیری اش تحت تاثیر قرار گیرد. تمام این عوامل از راههای پیچیده ای بر یکدیگر اثر متقابل می گذارند. اگر بخواهیم عامل تاثیر گذار مهم از بدو تولد کودک را مورد برررسی قرار دهیم خواهیم دید که از دیدگاه های مختلف، کیفیت تعاملات اولیه پدر و مادر با کودک است که رشد و نمو در سراسر زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد.
خصوصیات اعضای خانواده به خصوص والدین میتواند رفتار کودک را تحت تاثیر قرار دهد.اکثر بچه ها متوجه ناسازگاری ها و تعارضات پدر و مادر می شوند و اگر بطور مداوم شاهد زد و خورد آنها باشند، نشانه هایی از پریشانی و ناراحتی های فیزیکی و احساسی از خود بروز می دهند. برخی تحقیقات نشان می دهد: بچه ها حتی از شش ماهگی نسبت به استرس، صداهایی که در اطراف خود می شنوند و برخوردها و منازعات پرخاشگرایانه واکنش می دهند. . این پژوهش به دنبال بررسی تاثیر مشاجره والدین بر پیشرفت تحصیلی کودک بوده و روش آن٬ کتابخانه ای می باشد
. یافته های پژوهش نشان می دهد که موفقیت تحصیلی به علل و عوامل متعددی بستگی دارد که نبود و یا نقصان هرکدام از این عوامل موجبات افت تحصیلی را فراهم می سازد. هوش و استعداد تحصیلی یادگیرنده، عوامل محیطی و عوامل خانوادگی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر روند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.
مقدمه:
خانواده در طول تاریخ حیات بشری همواره به عنوان نخستین نهاد تعلیم و تربیت فرزندان مطرح بوده است و این نقش همچنان برای آن متصور است. در همه جوامع،خانواده مسئول حفظ نسل واجتماعیکردن فرزندان است و ایجاد محیط مانوس و صمیمی و با مهر و محبت به عهده خانواده است. خانواده در شکلگیری ارزشها و باورداشتهای فرزند نقش اصلی را دارد وبر هر نوع روابطی که فرد یا عوامل و نهادهای اجتمعای دیگر از جمله آموزش و پرورش دارد، تأ ثیر میگذارد. عدم توجه والدین به سالمسازی محیط روانی و عاطفی فرزندان و احیاناً فقدان روابط مناسب میان اعضای خانواده، فرزندان رابا کمبودهای شدید عاطفی، روانی و ارتباطی رو به رو میسازد و احتمال اینکه در آینده دچار مشکلات روحی و روانی و در نهایت شکست تحصیلی و ... شوند٬ زیاد است.
هر انسانی قسمت اعظم زندگی خود را در خانواده سپری می کند . خانواده به اولین گروه خویشاوندی یک کودک اطلاق می شود و نخستین پیوند میان کودک و محیط اطراف است .کودک در آنجا پندارهای اولیه درباره جهان خارج را فرا می گیرد . از لحاظ جسمی و ذهنی رشد و پرورش پیدا می کند . سخن گفتن و هنجارهای اساسی رفتار را یاد می گیرد و سرانجام نگرش ها٬ اخلاق و روحیاتش در خانواده شکل می گیرد و به عبارت دیگر اجتماعی می شود.
خانواده اولین هسته ی پرورش رفتاری کودکان است که هرگونه برخورد والدین می تواند بر رفتارهای آتی کودک موثر باشد. مسلما ویژگی شخصیتی والدین بر میزان امیدواری کودک و بروز آن در رفتار وی تاثیرگذار است.پرخاشگری امروزه در مدارس و حتی در خانواده و خانه ها در بین زنان و مردان خود را نشان می دهد که به صورت زنی که از شوهر خود انتقاد می کند یا مردی که حضور همسرش را در یک مهمانی نادیده می گیرد و تمام این موارد که می تواند در زندگی زناشویی باعث پرخاشگری شود و بدون در نظر گرفتن فرزندان که چه ضربه ای به روحیات آنها خواهد خورد .
اکثر پدر و مادرها می دانند که دعوا و جار و جنجال جلوی فرزندانشان کار درستی نیست، اما واقعیت این است که این اتفاق معمولاً رخ می دهد. در یک ازدواج، عواملی مثل مسائل مالی، استرس و فشارهای کاری، کمبود خواب، تغییر خلق و خو و کمبود فرصت استراحت می تواند موجبات مخالفت و ناسازگاری زن و شوهرها را در خانه فراهم آورد. خیلی از زوجین تصور می کنند که دعوا هر از گاه باعث می شود اختلافات از بین رفته و رابطه به خوبی پیش رود. اما به چه قیمتی؟ به قیمت بچه ها؟ این دعواها و جار و جنجال ها بر رشد ما چه تاثیری دارد؟
نزاع و اختلاف والدین بر روی خصایص روانی کودک اثر نامطلوب میگذارد و چنانچه این ارتباط خصمانه باشد، زمینههای فراوانی را برای تخریب زندگی کودکانه فرزند فراهم کرده، آرامش و امنیت را از زندگی او سلب میکند. اختلافات والدین، شدت و تداوم آن موجب ناامنی اضطراب آور و صدمه به احساسات و عواطف کودکان شده و زمینه را برای ارتکاب به بزهکاری فرزندان فراهم میکند.
اگر محیط خانوادگی دوستانه نباشد،کودکان مخصوصا دخترها در مواقع حساس که دچار بحرانهای روحی میشوند، دیگر نمیتوانند مشکلات خود را با خانواده در میان بگذارند و از اینجاست که گرایش به بزهکاری از همان سنین کودکی آغاز میشود.
ضرورت انجام پژوهش:
خانواده، مهم ترین نهاد اجتماعی موثر بر تکوین شخصیت تلقی می شود و اختلافات خانوادگی تاثیری بسیار سوء بر سلامت روانی کودکان و نوجوانان دارد. نتایج مطالعات نشان می دهد افرادی که سطح بالای تعارض والدین را تجربه می کنند، به طور معنی داری نسبت به افرادی که تعارضات کمتری را تجربه کرده اند، مشکلات بیشتری دارند.
همچنین اختلاف در امر تربیت فرزندان می تواند زمینه ساز مشکلات رفتاری باشد. بارها شنیده ایم که پدر و مادر در مدرسه آدم سازی، نقش آموزگارانی را دارند که کودکان از آنها الگو می گیرند. فرزندان آنچه در محیط خانه می بینند تقلید می کنند. هفت سال اول زندگی، سال های تشکیل پایه های اخلاق، رفتار و نگاه به زندگی است. مشاجره و توهین والدین به یکدیگر، روح و روان کودک را آزار می دهد.
بیشتر »کودکان دعوا« درست در همان سنی که باید شخصیتشان شکل بگیرد و در محیطی آرام زندگی کنند، در محیطی لبریز از تنش و دعوا رشد می کنند. تاثیرات روحی و احساس ناامنی در هفت سال اول زندگی، حتی تا 70 سال بعد هم پاک نمی شود .فریاد نابجا، لجبازی و مشاجره با همسر می تواند مسیر زندگی کودک را برای همیشه عوض کند. چرا که روان شناسان معتقدند بنیان شخصیت انسان در هفت سال اول زندگی پایه گذاری میشود به همین دلیل می توان به تأثیر اختلافات والدین در روحیه و سرنوشت کودکان پی برد .جوزف هوپر1، پژوهشگر مسایل خانواده معتقد است زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک مفید است که درگیریها و مشکلات اعتقادی و سلیقهای والدین محسوس نباشد، زیرا در غیر این صورت دوام یک زندگی نه تنها به سود کودک نیست بلکه باعث تشدید تشویقهای ذهنی و مشکلات روحیاو میشود.
واقعیت این است که بسیاری از خانوادهها بدون اینکه درگیریهای شدید یا اختلافات عمیق داشته باشند از هم پاشیده میشود. در ایالات متحده آمریکا به والدینی که مشکلات جدی با یکدیگر ندارند پیشنهاد میشود که سریع تصمیم به جدایی نگیرند بلکه کانون خانواده خود را حفظ کنند و در صورت باقی ماندن مشکل، پس از سپری شدن دوران بحرانی فرزندانشان تصمیم به جدایی بگیرند.
البته این مسئله تنها شامل خانوادههایی میشود که مشکلات و درگیریهای آنها اندک است زیرا زندگی کردن کودک در یک خانه پرتشنج و پردرگیری، نه تنها تاثیر مثبتی بر ذهن و رفتار او ندارد بلکه آسیبهای بسیار جدی به روح و روان او وارد میکند. سارا مک لین2، پژوهشگر آمریکایی در این مورد میگوید: علت مشکلات روحی فرزندان طلاق، جدایی والدین یا زندگی کردن آنها با یکی از والدین نیست، بلکه تشنجها و درگیریهای خانوادگی و اختلافات والدین پیش از جدا شدن، باعث بر هم خوردن آرامش ذهنی آنها میشود و به دنبال خود معضلات رفتاری را به همراه میآورد.
وی معتقد است جدایی به تنهایی آسیبی به هیچ یک از افراد خانواده وارد نمیکند بلکه مشکلات پیش از آن و عواملی که موجب رسیدن خانواده به نقطه پایان میشود، موجب ایجاد مشکل در روح و روان کودک و حتی والدین خواهد شد . موفقیت تحصیلی به علل و عوامل متعددی بستگی دارد که نبود و یا نقصان هرکدام از این عوامل موجبات افت تحصیلی را فراهم می سازد. هوش و استعداد تحصیلی یادگیرنده، عوامل محیطی و عوامل خانوادگی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر روند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.
بی شک نقش خانواده درموفقیت تحصیلی فرزندان آنچنان حائز اهمیت است که به هیچ بهانه قابل کتمان نیست.
خانواده با آن جایگاه برجسته و ممتاز در نظام تعلیم و تربیت به دلایل متعددی می تواند تاثیری شگرف در فعالیت های آموزشی داشته باشد.
با توجه به مطالب بیان شده این سوال مطرح می شود که آیا مشاجره والدین بر یادگیری کودک تأثیرگذار است؟
پیشینه پژوهش:
شریفی٬ ایمان٬1391 "تاثیر پرخاشگری والدین بر کودکان پرخاشگری "
اباذری٬ زینب ٬حاج قاسمی٬میترا ٬ شاهوند٬ کبری٬ "میزان پرخاشگری در مادران دانش آموزان عادی ودانش آموزان استثنایی در مدارس عادی و استثنایی تهران". نتیجه: نمره پرخاشگری در مادران دانش آموزان استثنایی بیشتر از دانش آموزان عادی است و اینکه نشان می دهد تفاوت معنی داری از لحاظ ، احساس خشم ، احساس نیاز به بیان کلامی خشم ، احساس نیاز به بیان فیزیکی خشم ، خلق و خوی خشمگین ، بین مادران دانش آموزان عادی و استثنایی وجود دارد . و تفاوت معنی داری از لحاظ ، واکنش خشمناک ، برون ریزی خشم و درون ریزی خشم و کنترل درون ریزی خشم وکنترل برون ریزی خشم در بین مادران دانش آموزان عادی و استثنایی دیده نشده است . همچنین بین سطح تحصیلات والدین و میزان پرخاشگری آنها تفاوت معنی داری مشاهده نشد .
مژدگان ٬سپیده ، پیغان٬ کیمیا "بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی والدین با میزان ناامیدی کودکان 6 تا 10 سال شهر تهران" نتایج نشان داد که بین ویژگی شخصیتی والدین با میزان ناامیدی کودکان همبستگی مثبت و معناداری والدینی که دارای شخصیت سازش پذیر ، وظیفه شناس و پذیرا بودن نسبت به تجربه ، بودند ناامیدی پایینی را نشان دادند ولی فرزندان ، والدین برونگرا و روان آزرده خوی ، ناامیدی سطح بالایی دارند.
ادبیات پژوهش:
کودک نوپایتان هنوز آنقدر کوچک است که نمیتواند درک کند شما با آنکه هنوز یکدیگر را دوست دارید با هم دعوا میکنید. از آنجا که او خیلی کوچک است نمیتواند درک کند که پدر و مادر از هم عصبانی هستند و با این وجود هنوز هم میتوانند او را دوست داشته باشند.
زمانیکه شما در مقابل او دعوا میکنید فرزندتان احساس خواهد کرد که خودش تحت حمله است و حس امنیت و رفاه او به شدت متزلزل خواهد شد. همه پدر و مادرها گهگاه در حضور فرزند کوچکشان از هم عصبانی میشوند اما اگر شما بتوانید خود را طوری مدیریت کنید که تا زمان تنها شدنتان فضا را آرام و منطقی نگه دارید، فرزند خود را از برخورد با پیچیدگی های رابطهتان که او هنوز توانایی استدلالشان را ندارد، حفظ کردهاید.
با این حال و با وجود نیت خوبتان، اگر نتوانستید خود را کنترل کنید و جلوی نوپایتان دعوا کردید، سریع دعوا را متوقف کرده و با گفتن این جمله به کودکتان حس اطمینان بدهید: »متأسفم، میدانم برایت سخت بود که جر و بحث کردیم. ما حتی زمانی که دعوا و جر بحث میکنیم هم همدیگر را دوست داریم و هر دو تو را همیشه دوست خواهیم داشت.» یک مفهوم رایج اما اشتباه وجود دارد که »زندگی واقعی« شخصیت کودک کم سن را تقویت میکند. در واقع، عدم بلوغ باعث میشود که کودکان خردسال نتوانند از خود در برابر درد عاطفی ناشی از درست پیش نرفتن اوضاع محافظت کنند و این امر به آنها آسیب میزند.