بخشی از مقاله

چکیده

امروز مهمترین مسأله در معماری " ماهیت فضای معماری" و درک آن از سوی کاربران آن میباشد، دستیابی به این هدف نیاز به تعریف و بازشناسی محیط و دریافت پیام آن دارد. برای این منظور روشهای بسیاری موجود است که از جمله تجربه کردن فضا میباشد. به کمک تجربه فضایی میتوان عینیت ها را دریافت و با ذهنیات موجود در تصورات اولیه سنجید و به آنها شکل داد.

شناخت این تصورات به عنوان پیش زمینه ای علمی در کشف عمل و عکس العمل های افراد در محیط و درک قابلیتهای آن برای طراحی و بهبود فضاهای معماری موثر خواهد بود. دنیای صنعتی و پر سر و صدای امروز، ایده آل های انسان متمدن و عناصر تشکیل دهنده فضای زندگی او چندان مطلوب و مناسب روحیه کودکانه نیست. چرا که ایشان تأثیرپذیری بیشتر و عمیق تری دارند و در عوض تأثیرگذاری کم تری نیز بر محیط دارند.

ایجاد فضاهای صنعتی خشک و بی روح و بی معنا برای کودکان مانند بزرگسالان نه تنها جوابگوی نیازهای کودکانه ایشان نمی باشد بلکه اثرات جبران ناپذیری در رشد و تکامل روحی آنها نیز خواهد داشت. به همین دلیل معماری کودکان به عنوان معماری ویژه برای یک گروه سنتی خاص به لحاظ تواناییهای فیزیکی و روحی ایشان دارای اهمیت بسیاری است.

-1 مقدمه

درک فضاها از سوی کاربران آن باشکل گیری ذهنیات و در تجربه عینیات میسر میگردد . در این میان نحوه ی ادراک کودکان از محیط و شناخت ذهنیات پایه ی ایشان و ذهنیاتی که بر اساس تجربه ی فضایی بر ایشان حاصل میگردد، کمک درشکل گیری فضاهای خاص آنها مینماید، چرا که فضاهایی برای آنها دوست داشتنی، حاوی معانی و بیاد ماندنی است که درک آن با توجه به ذهنیات پایه ایشان و تجارب کوتاه مدتشان ملموس و آسان باشد.

از آنجا که ذهن کودکان آخرین بقایای ذهن جهش یافته انسان اولیه و نیز رو به زوال است، لذا ذهنیت کودکان بیش از بزرگسالان میتوانند به واقعیت نزدیک شود. چون مجموعه ای است از طرحواره های ذهنی بشری بصورت کاملاً خاص و دست نخورده، و البته درک این ذهنیت با تلاش بسیاری از کارشناسان بطور کامل میسر نگردیده، هر چند بوسیله ی بررسی و شناخت رفتارهای ایشان در محیط و یا از طریق کنترل بازیهای نمادین و نقاشی - تصویر خطی - کودکانه میتوان بر شناخت این ذهنیات بر سطوح اولیه دست یافت.

در این پژوهش بدنبال چگونگی ادراک ماهیت فضای معماری از کاربران آن - کودکان - به تعاریف روانشناسی رشد و کودک- کمک و معماری و دریافت حس کودک از فضا و معیارهای کیفیت فضای مطلوب کودکان و ویژگیهای معماری برای کودکان میپردازیم.

-2 مطالعه کودک در عصر جدید:

با تمام شدن قرون وسطی و آغاز عصر جدید - دوره رنسانس - در زندگی کودکان و چگونگی نگرش به آنان تغییرات تازه ای به وجودآمد. هر چند که در این دوره نیز - حتی تا دو قرن آخر 18 و - 19 ، مشاهده گر رفتارهای خصمانه و وحشیانه با کودک بوده ایم ولی با این همه زندگی کودکان نسبت به گذشته بهبود یافته است.

توصیف و تصویر کودکان در کتابها بیشتر به چشم میخورد به علاوه آنچه بیش از همه در عصر جدید به چشم میخورد نگرش تجربی و علمی به کودک است، در این دوره دانش کودک مانند سایر رشته های دانش با روش عینی تری مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و زمینه ای برای مطالعات تجربی رفتار کودک فراهم شد، نخستین مطالعات تجربی درباره کودک در قرن 17 آغاز و تا امروز ادامه دارد و روند تکاملی خود را میگذراند.

اینک این روند علمی و تجربی در قرن هفدهم در تاریخچه تحقق علمی و تجربی درباره کودک بابوهان کمینیوس - - 1671-1593 آغاز میشود او با انتشار کتابهای "آموزشگاه کودکی" "جهان در تصویر" کودکان را به عنوان فرد جداگانه ای مورد بررسی قرار داد و به علاقه ها و استعدادهای او توجه نمود.

او در کتاب "جهان در تصاویر" به کمک تصاویری مطالبی را به کودکان میخوانند تشریع کرد تا بدان وسیله کودکان مطالب را بهتر بفهمند. معتقد بود که ذهن خود را مانند لوح سفیدی است و در واقع تجربه هایی که از راه حواس - جان لاک - - 1704-1622 حاصل میشود شخصیت او را از دیگران متمایز ومتفاوت میسازد، او بر این اساس بر مسئولیت پدر و مادر تأکید میکرد و معتقد بود که ایشان باید از همان لحظه تولد محیط مساعدی را فراهم سازد تا کودک از طریق آن بتواند به تجارب لازم دست یابد، او معتقد بود که با روشهای تا"دیبی باید از علاقه ها و رغبتهای کودکان جلوگیری نمود. قرن هجدهم ژان ژاک روسو بر خلاف جان لاک معتقد بود که نوزاد موجودی شریف و رام نشده است که دارای موهبت درونی تشخیص خیر و شر و نیز حس عدالت و اخلاق است.

او بر این عقیده بود که تمام صفات خوب ذاتی هستند و به طور طبیعی در شخص رشد میکند ولی آنچه مانع رشد این صفات است دخالتهای بیجای محیط است. قرن نوزدهم فردریک فروبل کتاب خود را به نام تربیت انسان منتشر کرد، او نخستین بنیانگذار کودکستان به حساب میرود، در نیمه دوم قرن نوزدهم جنب وجوش بیشتری در مطالعه کودک به وجودآمد و بیشتر این فعالیت و حرکتها نیز پیرامون نشر کتابهایی درباره شرح زندگی کودک دور میزد. شاید بتوان اینگونه پژوهشها را طلیعه روان شناسی رشد دانست.

ژان پیاژه سوئیسی نیز مطالعات فراوانی در زمینه رشد ذهنی، اجتماعی، اخلاقی، و زبانی کودکان انجام داد. او در دهه - 1950-1940 - آثار مهمی دربارهدوره سن آموزشگاهی منتشر کرد. آثاری که در آنها مسائل مربوط به نگهداری ذهنی، تجسم فضایی، بازگشت پذیری ذهنی، و عملیات ذهنی به کمک آزمایشهای مختلف بررسی شده است. نتیجه این تحقیقات و مطالعات تجربی پیاژه او را به ارائه نظر به های جامعی درباره کیفیت اعمال ذهنی، رشد هوش، تشکیل مفاهم، فرآیند تفکر، یادگیری و استدلال موفق گردانیده است.

جان بی والتس آمریکایی نیز با به وجود آوردن مکتبی تازه به نام رفتارگرایی در روان شناسی تحولی جدید در نوع نگرش نسبت به کودک به وجود آورد. او معتقد بود که کودکان با عوامل سه گانه، ترس و خشم و محبت متولد میشوند. او بر این عقیده بود که ممکن است پاسخهای هیجانی ابتدایی از طریق شرطی شدن به انواع محرکهای محیطی وابسته شود نظریه های داتسون، توسط افراد دیگری نظیر کلارک هال، اسکینر، و دیگران دنبال شد.

-3 روانشناسی کودک و هنر

کودکان از سالهای آغاز تولد از صداهایی چون سرود و موسیقی به هیجان آمده و اغلب نسبت به آن واکنش نشان میدهند، این واکنش اغلب با حرکتهای موزون بدنی همراه است و از همان هنگام که کودک لب به سخن گفتن میگشاید، از تکرار کلام موزون از لذت میبرد. تلاش کودکان در کاربرد واژه ها و عبارات آهنگین و قافیه پردازی در روزمره آنان، از ویژگیهای عمده زبان در سالهای کودکی است. اهمیت این نکته هنگامی بیشتر به نظر میرسد که به تلاش آنان در آفرینش عبارات موزون توجه داشته باشیم که این بیانگر استعداد و علاقه مندی آنها در زمینه های خاص فعالیتهای ادبی و کلامی است.

نقاشی نیزاین چنینا ست کودک خردسالا ز حدود 2 سالگی که قادر بر ترسیم خطوطا فقی بر روی کاغذ یا دیوار میشود. از دیدن آنچه در ایجادش دخالت داشته لذت میبرد، به تدریج نقاشی کودک از مرحله خط خطی کردن به سطوح بالاتری رشد مییابد و نقاشیها حالتی آگاهانه به خود میگیرند و از طریق نقاشی سخن میگوید.از این رو کودکان از طریق نقاشی نیز میتواند در تشخیص چگونگی رشد ذهنی و عقلانی و مشکلات عاطفی استفاده نمود.

روانشناسایهنر به شکل کنونی ، عمدتاً توسط زیگموند فروید آغاز شده است. اهمیت هنر، جهت تحقیق در روانشناسی عمقی به گونه ای است که فروید دریکی از نوشته های خود در سال 1907 شرح زندگی روانی انسانها را تخصص نویسندگان هنرمند دانسته اند

-4 خلاقیت در کودکان

شناساییکودکان خلاق غالباً از طریق آزمونهای معتبر روانشناسی توسط روانشناسان حاذق امکان پذیر است، از سوی دیگر مشاهده ، بالینی رفتار و حالات این گروه از کودکان و خلاقیت خاص و استثنایی روحیه آنها را تا حدودی مشخص میسازد. تورنس که یکی از محققین برجسته خلاقیت کودکان است و ازبارزترین طراحان برنامه های تشویق خلاقیت کودکان است روحیه و حالات کودکان خلاق را اینگونه توصیف میکند.

عوامل ایجاد خلاقیت در کودکان:

-1 داشتن استقلال و حق انتخاب

تحقیقات نشان داده دانش آموزانی که استقلال بیشتری در تصمیم گیری دارند و به آنان حق انتخاب داده می شود از انگیزه درونی بیشتری برای انجام کار برخوردارند و پیشرفت خلاقیت در آنان قابل ملاحظه است.

-2 پاداش اگر چه روانشناسان و خصوصاً رفتارگرایان، پاداش را عاملی مهم برای تقویت رفتار میدانند، اما اگر این پاداش ها به درستی و در جای خود اعمال نشود نه تنها تأثیر مثبت ندارد بلکه خود عاملی برای از بین بردن خلاقیت خواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید