بخشی از مقاله
چکیده
در سال های اخیر ، تحقیقات بسیاری انجام شده که از میان عوامل تاثیر گذار در رشد خلاقیت کودک ، عواملی مانند شیوه های آموزشی مورد بررسی قرار گرفته اند ؛ اما به تاثیر کیفیت فضای معماری در پرورش خلاقیت ، کمتر توجه شده است . پژوهش حاضر سعی بر آن دارد تا عوامل محیطی و غیر محیطی موثر بر رشد خلاقیت در کودکان را شناسایی نماید. با استفاده از روش کیفی برای دست یافتن به شاخص های فضایی طراحی محیط خلاق برای کودک ، به بررسی رفتار کودکان و دید گاه های افرادی که پیوسته با انها در ارتباط هستند پرداخته شد. پس از بررسی مشاهدات و مصاحبه ها ، تحلیل داده های کیفی صورت گرفت سپس دو عامل محیطی و چهار عامل غیر محیطی به عنوان متغیر های موثر بر رشد خلاقیت کودکان در نظر گرفته شد و چگونگی ارتباط آنها با موضوع خلاقیت بیان گردید تا بر اساس این نتایج به دست آمده ، پیشبرد روند طراحی در چنین فضاهایی ممکن شود.
مقدمه
جهانی که در ان زندگی میکنیم به سرعت در حال تغییر است و سرعت این تغییر هرگز به این تندی نبوده است در این زمان ، تفکر خلاق کلیدی است که امکان مواجه با مشکلات ، تطبیق و در نهایت موفقیت را برای ما فراهم می سازد. در مورد توانایی ها و قابلیتهای کودکان خردسال روز به روز آگاهی ها بیشتر میشود . اکنون دیگر حقوق کودکان در حفظ و رشد این توانایی ها به رسمیت شناخته شده است . هر کودکی حق دارد تفریح و بازی کند و در فعالیت های خلاقانه مناسب سنش شرکت کند و در زندگی فرهنگی و هنری سهیم باشد - ماده 31 از حقوق کودکان در سازمان ملل - .
روانشناسان کودک همواره حتی به جزئی ترین مراحل رشد و حرکات کودک می پردازند ، اما انگار تمام این اتفاقات در یک فضای خنثی با حد و مرز نامشخص روی میدهند . به ندرت صحبت از رنگ میشود و حتی کمتر صحبت از فرم دیوارها ، درها ، پنجره ها و ... و سازه هایی که او را در بر میگیرند و محیط زندگی اش را میسازند. با وجود مطالعات اندک درباره تآثیر معماری بر کودک ، واضح است که کودک نسبت به فضاهای ساخته شده ، حساس است و از آنجایی که کودکان زنده پندار هستند ، با اشیا و عناصری که در محیط اطراف آنها قرار دارند ارتباط عاطفی برقرار میکنند و آنها را زنده فرض میکنند و جذب رنگها ، نور ها ، اشکال ، خطوط و عناصر تشکیل دهنده ی فضا میشوند. پس در نتیجه اشکال معمارانه بر روحیه و تخیل آنها تاثیر بسیار میگذارد با توجه به اینکه عمده ویژگی های شخصیتی انسان در سال های اولیه کودکی شکل میگیرد و با توجه به نقش محیط بر انسان ، چه به لحاظ واکنش درونی و چه به لحاظ رفتار بیرونی ، طراحی محیط کودک باید بر اساس مبانی نظری مبتنی بر ویژگی ها و نیازهای کودکان ، چگونگی ادراک محیط توسط آنان و با توجه به تاثیر محیط بر رشد همه جانبه ی کودکان صورت پذیرد.
حال آنکه فضاهای آموزشی کودکان در ایران مانند مهد کودک ها ، فاقد طراحی مناسب کودکان است. اکثر آنها در فضاهای مسکونی و حتی آپارتمان ها تاسیس شده و با نقاشی و رنگ آمیزی ، ظاهرا به محیطی کودکانه تبدیل شده اند. این فضاها نه تنها به رشد کودک در ابعاد مختلف کمک نمیکنند ؛ بلکه در بسیاری از موارد باعث پدید آمدن احساس کسالت در کودک می شوند ، زمینه بروز رفتارهای ناهنجار را در او به وجود می اورند و موجب کم رنگ شدن خلاقیتهای ناب کودکانه میگردند . هدف از این تحقیق ، بررسی ارتباط بین عوامل محیطی و غیر محیطی با موضوع خلاقیت ، در فضاهای آموزشی کودکان 3 تا6 ساله ایرانی است تا با به کارگیری اصول حاصل در طراحی فضاهای مختص کودکان ،انگیزش کودک برای بازی ارتقا یافته ، قدرت تخیل و کنجکاوی او افزایش یابد و خلاقیت در کودک افزون شود .
مروری بر پیشینه تحقیق
اکنون در آغاز هزاره سوم به جرات میتوان گفت خلاقیت همان چیزی است که زندگی مدرن بشر متمدن را از زندگی ابتدایی انسان نخستین جدا می کند. خلاقیت همواره مفهومی پیچیده بوده است و نظریه ها و تعاریف گوناگونی تا کنون درباره آن اراده شده است ، غالبا هر کدام جنبه ای خاص از آن را مورد تاکید قرار داده اند. در ذیل تعدادی از تعاریف بیان میگردد:
» فرآیندی که در برگیرنده تفکر و واکنش است و انسان با تجارب گذشته اش ارتباط برقرار میکند ، به محرک ها - اشیا،نشانه ها،مفاهیم،افراد،موقعیتها - و معمولا دست کم یک مجموعه منحصر به فرد واکنش نشان میدهد.« خلاقیت از فعل خلق کردن به معنای آفریدن و به وجود آوردن اقتباس شده است. خلاقیت یا آفرینندگی فرآیند ذهنی کشف ایده ها و مفاهیم ، یا آمیزش ایده ها و مفاهیم موجود است که توسط فرایند بینش خودآگاه یا ناخودآگاه تحریک میشود. در واقع خلاقیت یعنی بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد تبلور یک فکر با مفهوم جدید که برخی نیز آن را به ترکیب ایده ها یا ایجاد پیوستگی بین ایده ها تعبیر نموده اند.
تورنس خلاقیت را به عنوان مسئله گشایی مدنظر قرار داده است. به نظر وی تفکر خلاق مختصرا عبارت است از » فرآیند حس کردن مسائل یا کاستی های موجود در اطلاعات ، فرضیه سازی در باره حل مسائل و رفع کاستی ها، ارزیابی و آزمودن فرضیه ها بازنگری و بازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران.» فرهنگ توصیفی روانشناسی شناخت « در تعریف خلاقیت مینویسد : » خلاقیت به توانایی پیدا کردن راه حل های نامتعارف و با کیفیت بالا برای مسائل اتلاق میشود .
خلاقیت کودک : هرچیزی که کودک انجام میدهد و یا میگوید ، میتواند خلاق به حساب آید در صورتی که دو ضابطه را تامین نماید. اول ان که باید اساسا با کارهایی که کودک قبلا انجام داده و تمام چیزهایی که قبلا دیده و یا شنیده است متفاوت باشد . دوم آنکه فقط نباید متفاوت باشد بلکه باید صحیح بوده ، در جهت رسیدن به یک هدف مفید باشد و به طریقی برای کودک جذاب و معنی دار باشد . اغلب روانشناسان که در زمینه خلاقیت مطالعه میکنند این دو ضابطه را تازگی و مناسبت عنوان میکنند.
معیار تازگی کاملا ساده است ، رفتار کودک نمیتواند فقط تقلید یا گزارش چیزی که قبلا دیده است باشد یعنی در محدوده ی رفتاری کودک باید تا حد زیادی تازه باشد به منظور قضاوت درباره تازگی کار کودک باید اطلاعاتی در مورد آگاهی و تجزیه گذشته کودک داشته باشیم معیار مناسبت پردردسرتر است. این واژه به منظور رد کردن رفتارهایی که صرفا عجیب هستند مورد استفاده قرار میگیرد ابداع به تنهایی ، کنش یا ایده ای را خلاق نمیکند مناسبت نیز عامل دیگری است.
از آنجا که کنش خلاق ، پاسخی به موقعیت ویژه هست ، بنابراین باید مشکلی را حل کند و یا موقعیتی را که باعث پیدایش آن شده است ، روشن سازد.
محل تقاطع خلاقیت : فرهنگ ما تاکید زیادی بر هوش ، استعداد ، مهارت و تلاش جدی میگذارد. مطمئنا همه ی اینها حائز اهمیت هستند ؛ اما فقط دو سوم فرمول خلاقیت را تشکیل میدهند و یک سوم بقیه انگیزه ی درونی می باشد.
برای کمک به کودکان در جهت نیل به خلاق ترین مرحله ممکن ، برای آنها کافی نیست مهارتها را به آنها اموزش دهیم یا فرصتهایی برایشان به وجود آوریم تا استعدادهایشان را گسترش دهند . همچنین کافی نیست عادات خوب کار کردن را به آنها بیاموزیم . باید به آنها کمک کنیم تا تقاطعی را که علایق و مهارتهایشان منطبق میگردند یعنی محل تقاطع خلاقیت خود را تشخیص دهند . در این محل قلمرو مهارتهای کودک و مهارتهای تفکر خلاق وی بر روی علایق درونی وی منطبق میشوند. این ترکیب پرقدرتی است زیرا جایی است که کودک به احتمال بسیار زیاد خلاق خواهد بود.
تآثیر بازی در پرورش خلاقیت کودکان
پژوهش های روانشناسی و تعلیم و تربیت ، بیانگر ان است که آغاز خلاقیت کودکان در سنین آمادگی و پیش از دبستان است. در این سنین ارتباط تازه ای میان تفکر و عمل کودکان پدیدار میگردد و کودک برای شناخت عجایب و شگفتی های محیط پیرامونش تلاش بسیاری را مینماید این فراگیری و شناخت بیشتر از طریق تجربه ی عملی صورت میپذیرد . این تجربه ی عملی B یا بازی B یکی از اعمل روزمره زندگی هرکودک است و کوششی است که به تمام وجود او بستگی دارد. بدون تردید میتوان گفت که بازی بهترین شکل فعالیت طبیعی هر کودک محسوب میگردد و مناسب ترین راه برای رشد استعداد او به شمار میرود . در هنگام بازی نیروهای ذهنی و جسمی کودک - نظم ، حافظه ، تخیل ، توانایی جسمانی و ... - رشد میابند و بازی برای کودک ، محرک و انگیزه ای میشود. در جهت کسب تجارب اجتماعی.
نقاشی و زندگی عاطفی کودک
ازآنجا که با هر تجربه ای که کودک کسب میکند ، دید او وسیع تر و رشد مغزی او پرورده تر میشود ، قاعدتا باید وسعت دید کودکی که تجارب زیادی در راه های مختلف کسب کرده کامل تر و غنی تر از وسعت دید کودکی باشد که در محیطی بی تحرک و تهی زندگی میکند. کودک نسبتا خیل زود متوجه میشود که رسم و نقاشی وسیله بیانی است که با افکار او مطابقت میکند و اورا در تخیلاتش آزاد میگذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او فراهم میآورد .