بخشی از مقاله
چکیده
امروزه مشغله های خود ساخته آنچنان بشر را به خود درگیر ساخته که مانع از تأمل و تعمق در باره معنا و مفهوم زندگی شده است ، که البته حاصلی جز روزمرگی و دست و پا زدن در عادات زندگی نداشته و سلامت و بهداشت فکری و روانی انسان ها را مورد تهدید جدی قرار داده است .در مورد معنای زندگی و حوزه های مربوط به آن دانشمندان و متفکران و فیلسوفان بسیاری به بررسی و مطالعه پرداخته اند . از این میان ، روان شناسان نیز در مورد اهمیت معنا داری زندگی و تأثیرات آن بر سلامت و بهداشت روانی تحقیقاتی انجام داده اند . سؤال این است که آیا میان معناداری زندگی و سلامت روانی ارتباط وجود دارد ؟ و در صورت ارتباط این دو با هم ، ارتباطشان چگونه و تا چه اندازه است ؟ به طور کلی و براساس یافته های پژوهشی ، افرادی که زندگی شان معنادار است، نسبت به خود ، دیگران و جهان دارای نگرش مثبتی اند ،زندگی شادمانه ای دارند، بیشتر در زمان حال زندگی می کنند، از تجارب همراه با رنج شان برای ساختن معنا بهره می برند، خودشان را همراه با تمام نقاط ضعف و قوتشان پذیرفته اند، ذهن فعال و خلاقی دارند، نسبت به واکنش های خویش به محیط پیرامون خویش آگاهی دارند، مسئولیت بودنشان در این جهان را پذیرفته اند، جامعه پذیری بیشتری از خود نشان می دهند، اهداف والاتری را دنبال می کنند، در هنگام مواجهه با مشکلات و استرس ها ثبات بیشتری از خود نشان می دهند و کمتر به روان رنجوری های مختلف - افسردگی، انواع اضطراب، خودکشی، اعتیاد به سوءمصرف مواد و الکل و... - دچار می شوند.
مقدمه
لازمه وجود خاص انسان ، سوال از معنای زندگی است . سوال از چرایی از هستی خویش ، از ویژگی های ذاتی موجود متفکر است ؛ بدین معنا که این پرسش امری عارضی یا تصادفی نیست . طرح سوال از معنای زندگی زمانی است که حیات طبیعی خود هدف و غایت نباشد بلکه وسیله ای یا مرحله ای باشد جهت نیل به غایت و مقصدی برتر . در گذشته بحث از مفهوم » سعادت « مطرح بود که ریشه در متون دینی داشته و فیلسوفان نیز بر اساس مبانی خاص خود به آن می پرداختند . برخی اساسا پرسش از معنای زندگی را پرسشی بی معنا تلقی کرده و در پی رد آن هستند ، برخی دیگر آن را شبه پرسش و برخی چند پرسش می دانند که در یک پرسش جمع شده است ، عده ای آن را » راز « و نه » مسأله « دانسته اند و بعضی گفته اند این پرسش بدون پاسخ است . - علی زمانی ، 1386 ، ص - 64 گرایش به بی معنایی در زندگی در زندگی مدرن امروز و با وجود پیشرفت روز افزون علوم و تکنولوژی و گسترش نگرش سکولاریستی به مراتب بیشتر از دوران سنتی است . یکی از تبعات بی ارزشی زندگی ، عدم تعادل و سلامت روانی است که در علم روان شناسی بحث از آن مطرح می باشد . روان شناسی علم مطالعه رفتار آدمی است. بیشتر توجه روان شناسان، امروزه صرف یافتن راههای مناسب برای حل مشکلات روانی است که انسانها در برخورد با مسائل روزمره و عملی با آن روبرو هستند که اصطلاحا به آن عدم بهداشت روانی گفته می شود و خیلی از آنها ناشی از عدم درک صحیح از معنای زندگی و احساس پوچی است می شود . برخی از روان شناسان از جمله فرانکل معتقدند بین سلامت و بیماری روانی با معناداری و بی معنایی زندگی ارتباط مستقیم وجود دارد . بعد از فرانکل، صاحب نظران دیگری هم معنا را تعریف کرده و جنبه های مختلف آن را مورد مطالعه قرار داده اند. به اعتقاد این پژوهشگران، هرچه فرد به ارزش های بیشتری باور داشته باشد و متعهد باشد، احساس می کند که زندگی اش از معنای بیشتری برخوردار است. - جوکار ، - 46 : 1384