بخشی از مقاله
چکیده
حضور فرهنگ در فضاهای معماری و شهری از راه های گوناگون صورت می گیرد هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ معماری وظیفه عینیت بخشیدن یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود دارد که نمودی است برای سنجش فرهنگ. هر فرهنگی به عنوان مظروف دارای ظرفی است که شهر، فضاها و ساختمان هایش بستر آن به شمار می آیند. نمای شهری پدیده ای سازمان یافته است از اطلاعاتی که در صورت مختلف فرم، عملکرد و معنا تجلی می یابد، بستر شکل گیری و ارتقاء زندگی اجتماعی یک جامعه که بیانگر فرهنگ و شیوه شهر نشینی یک تمدن می باشد، نمای یک ساختمان می تواند بسیار تاثیرگزار بر هویت یک جامعه باشد وآرامش روانی یک جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.
آنچه در شهر های امروز ما دیده می شود نه فضای شهری و نه نمای شهری که فضاهایی خالی محصول کنار هم قرار گرفتن بناها و تکه هایی باقی مانده از توده هایی هستند که کمتر معنا و مفهومی را به ذهن متبادر می کنند. شاید اینگونه باشد که در شهر ما اول ساختمان ها ساخته می شوند و بعد ازآن به روحیات و فرهنگ جامعه توجه میشود. فرهنگ و نمای شهری دو پدیده ی مکمل یکدیگر هستند که هر یک دیگری را تکمیل کرده و بدون آن معنا و مفهوم ندارد، به عبارتی می توان اینگونه بیان کرد که هر دو پدیده های انسانی فرهنگ شهر را تکمیل می کنند.
در این مقاله سعی بر آن است که فرهنگ و نمای ساختمانهای و به تبع آن تأثیر متقابل نماوشکل ظاهری ساختمانها برفرهنگ جوامه شهری بررسی و واکاوی شود این تلاش یک نمای کلی از تاثیر نما شهری بر فرهنگ همچون باورهای عمومی هر جامعه با اقلیم، نژاد و محدوده ی جغرافیایی، متغیر و در وابستگی انسانی و اقلیمی می باشد.
مقدمه
تلاش انسان برای تحمیل نظم خود به طبیعت یا پذیرفتن نظم طبیعت درخود به هنگام ایجاد یک ساختار همواره پرسشی مطرح است اما با این پیش پندار که ادمی طبیعت را به عنوان تمام سلسله های نظم پذیرفته است وبه گسترش معماری در بستر طبیعت پرداخته وبه انگاره در نظام پیچیده طبیعت در جستجوست وشکل ساختاری اورا بستر رود خانه ها گونه درختان شیب زمینها وشرایط محیطی معین ومشخص میکند و برخلق وخوی انسان تاثیر میگذارددراینجاست که به گفته استاد بزرگ دکتر علی شریعتی خداوند لایموت است وانسان هم پیمانه اش حامل روحش ورسالتش وبالاخره جانشین در این طبیعت زیبا ومعنی دار ومقدس که اینه خردمندی خداست که این گفته خود نشانه گر انچه هست از علم ودانای سازنده واینه خرد مندی اوست همانند ماسوله نمادی از طبیعت و توانمندی فرهنگ انسان است.
اهمیت و لزوم توجه به فرهنگ یکی از راه های پیشرفت جامعه بشری محسوب می گردد. هنگامی که سخن از شهر به میان می آید، در واقع صحبت از مکانی است که بالاترین حد از تمرکز قدرت و فرهنگ یک اجتماع را در خود جای داده است؛ مکان تبلور وسیع ترین شبکه های ارتباط اجتماعی، جایی که تعلق به آن و اهل آن بودن، نوعی هویت شناختی برای فرد به ارمغان می آورد. تلفیقی از توده و فضا که جز در صورت حضور افراد انسانی در آن، در مرز توده و فضا باقی می ماند و نه نشانگر تمدن، که تنها باقی مانده ای تاریخی یا باستانی از تمدن را به تصویر می کشد
نمای شهری یکی از عناصر ساخت فضایی شهر است که همواره با تاریخ یک ملت در ادوار مختلف به وجود می آید، شکل می گیرد و دگرگون می شود و فعالیت های مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همواره در آن جریان دارد
نمای شهری در حقیقت ادراکی ست که انسان با توجه به جمیع جهات از یک شهر در ذهن خویش دارد. این مفهوم به عنوان هویت معنایی و معنوی .و ادراک معنایی و ذهنی انسان از شهر مطرح می باشد که مشتمل بر ویژگی ها و اتفاقات و فعالیت ها و آداب و هنجاریی ست که در کلیت شهر به عنوان یک واحد می گذرد. به این ترتیب، مجموعه ای از ذهنیات و اتفاقات تاریخی، وقایع اتفاقیه، انتظارات وخاطرات که می توانند کلیات نمای شهر را به عنوان یک پدیده تعریف کنند، به نحوی نما در شهر و یا آنچه را که تا کنون نمای شهری نامیده شده است، تحت تأثیر قرار می دهند.
نمای ساختمانها از جمله مسائلی است که همواره ماهیت فرارشته ای به خود دیده است. به دلیل تأثیر گذاری همه جانبه طیف کثیری از مطالعات بر ساخت و طراحی و شکل گیری فضاهای شهری و تأثیر کلیه طرح های مرتبط با مباحث کالبدی و تجسمی نظیر طرح های معماری، شهرسازی، طراحی شهری بر این مسأله، ماهیت مذکور قابل درک است. اهمیت و لزوم توجه به فرهنگ یکی از راه های پیشرفت جامعه بشری محسوب می گردد.
طبعا هیچ جامعه ای بدون فرهنگ نیست و هیچ کس را نمی توان به خاطر فرهنگ غلط و ناپسندش بی فرهنگ خواند ولی در عوض می توان گفت برخی از جوامع و برخی از انسان ها به طرف فرهنگ درست سوق داده شده و موجبات پیشرفت خود و جامعه شان را فراهم نموده اند.واین انسان اشرف مخلوقات است که با رهنمود گرفتن از طبیعت وشکل دهی ساختارمحیطی هویتی بنام جامعه وفرهنگ خلق میکند.
روش تحقیق روش تحقیق مقاله حاضر توصیفی می باشد که در آن سعی شده است که با مراجعه به مدارک کتابخانه ای و اسناد در دسترس تمامی وجوه موضوع بررسی شود و از هر لحاظ به موضوع پرداخته شود.
تعریف فرهنگ :
فرهنگ یعنی قدرت فراتر رفتن و خارج شدن از راه های محدود دیدن اشیاء، و نیز پذیرفتن، دیدگاه های حاکم بر جامعه، فرایندی، در نهایت، امکان کسب دانش و معرفت را نسبت به خود، دیگران، محیط و کل هستی فراهم می سازد
زندگی در یک فرهنگ خاص به معنی زندگی در دنیای نمادین شامل نشانه ها، رمزها، سمبل ها، المانها و ... است. انسان باید بتواند با این دنیای ویژه ارتباط برقرار نماید و از طریق این دنیای نمادین با دیگران و محیط خارج تعامل لازم را پیدا کند ونسبت به شرایط محیطی خود فرهنگ و آداب ورسوم خورا ارتقاء دهد.
بنا بر نظر کریس جنگز، تعاریف اولیه فرهنگ مربوط به ظهور رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی در دانشگاه ها است. این دو رشته بخاطر تمایل به استفاده از فنون علمی در مسائل انسانی، بوجود آمدند. از دیدگاه علمی متعدد و متنوعی از فرهنگ ارائه گردیده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
"ادوارد بارنت تایلور" در سال 1871 در کتاب "فرهنگ ابتدایی" ، نخستین تعریف رسمی از فرهنگ را چنین بیان می کند:
· - - فرهنگ مجموعه پیچیده ایست که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بلاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه فرا می گیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد. - -
تعریف فرهنگ نزد ایرانیان هم فهم و نگاهی که فرهنگ را دارای دو بعد مادی و معنوی می داند. به تعریف برخی از اندیشمندان ایرانی از "فرهنگ" اشاره می کنیم: دکتر علی شریعتی: آن زنده یاد ضمن اشاره به اینکه تمدن بشری دارای وجه مادی و معنوی است و وجه معنوی آن را فرهنگ می گویند. این گونه تعریفی را بیان می کند: - - فرهنگ عبارت است از مجموعه ساخته ها و اندوخته های مادی و معنوی یک قوم یا نژاد یا ملت خاص در طول تاریخ. - -
دکتر عبدالکریم سروش: او فرهنگ را چنین تعریف می کند: - - مجموعه آداب و اندیشه ها و دیدگاه ها و اعتقادات و ارزش های یک قوم را که اولابرخوردار از وحدت تألیفی باشند و ثانیا اقیانوس وار آن قوم را فرا گرفته باشند و ثالثاُ آدمیان، غافل و غیر مختارانه در آن غوطه ور باشند، فرهنگ می نامند. - - دکتر محمد علی ندوشن؛ ایشان در تعریف خود از فرهنگ، به دو مفهوم عام و خاص آن بدین شرح اشاره می کند:
- - فرهنگ به مفهوم عام خود، روس زندگی کردن و اندیشیدن است و حاصل می شود از دانسته ها و تجربه ها و اعتقادهای یک قوم. و فرهنگ به معنای خاص، به سرمایه معنوی یک قوم گفته می شود و این همه آثار ادبی و هنری و فکری را در بر می گیرد. - - تعریف شهر معنای لغوی شهر عبارت است از: "مدینه، بلد و اجتماع خانه های بسیار که مردم در آن سکنی می کنند. آبادی که بر خانه های بسیار و خیابان ها و میدان ها و بازارها مشتمل و دارای سازمان های اداری و انتظامی باشد
امروز تعاریف متنوعی برای شهر ذکر می شود که هر کدام متأثر از پیش فرضهایی است. اهم این پیش فرض ها عمدتاُ کمی هستند. اگر چه در عصر حاضر شاخص های مادی و کمی به عنوان وجه تمایز شهر و انواع مجتمع های زیستی دیگر به کار گرفته می شود، ولی از توجه به این نکته اساسی نیز نباید غفلت کرد که در طول تاریخ ابعاد معنوی و فرهنگی و کیفی نیز در تعریف شهر، نقشی شایان توجه ایفا نمود. ضمن آنکه، تحولات فکری جامعه بشری به همراه پیشرفت علوم و ارائه تئوری های جدید، اهمیت ملحوظ داشتن و پرداختن به ابعاد کیفی و فرهنگی را بیش از پیش روشن کرده است. یکی از این مباحث، نگرش به شهر به عنوان موجودی زنده است، که در واقع بیانگر تجلی روح جمعی جامعه در کالبد و فضاهای شهری و تنظیم روابط بین آنها می باشد
شهر در معنای تاریخی خود، نقطه ای است که در آن حداکثر تمرکز قدرت و فرهنگ یک اجتماع متبلور می شود. شهر، شکل و نشانه روابط منسجم اجتماعی و جایگاه مراکز و فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... است. در شهر تجارب انسانی به علائم ماندگار، نمادها، الگوهای رفتاری و دستگاه های نظم ترجمه می شود. شهرها محصول زمان هستند. در شهر، زمان مرئی می شود:
بناها، یادمان ها و معابر عمومی، در مقایسه با مصنوعات پراکنده نواحی غیر شهری، بیش از گذشته در برابر دیدگان انسان ها خود نمایی می کند. زمان در تقابل و تعارض با مکان قرار می گیرد. عادات و ارزش ها به فراسوی گروه های انسانی معاصر انتقال می یابد و با لایه های زمان که مشخصه هر نسل مجزایی است چیدمان می شود. ادوار گذشته لایه به لایه تا زمانی که حیات تداوم دارد خود را در شهر حفظ می نماید
"هانری لوفبور"، شهر را شیئی فضایی می داند که پهنه و موقعیتی را اشغال کرده و باید آن را به مثابه ی یک شیء با فنون و روش های مختلف از جمله اقتصادی، سیاسی، معیشتی و غیره مورد مطالعه قرار داد. در نظر او شهر به مثابه یک اثر هنری است. شهر نه سازمان یافته و نه نهادینه شده بلکه الگو یافته و به مالکیت گروه های مختلف در آمده است. از این رو شهر را باید از این دو جنبه مورد مطالعه قرار داد: بناهای مختلف و زمانبندی ای که برای شهروندان خود به وجود می آورند.
"لوکوربوزیه"، چهار کارکرد اساسی حاکم بر سازمان شهری را سکونت، کار، تفریح و حمل و نقل معرفی می کند. در نتیجه شهر لوکوربوزیه را باید شهری کارکردی دانست. چنانچه به باور لوکوربوزیه سادگی در معماری بهترین پاسخ زیباشناسانه به نیازهای انسانی است. در شهر ترکیب مناسب و آرمانی چهار کارکرد مذکور می تواند چنین پاسخی را عرضه کند.
از سویی، نطریات متفاوت دیگری وجود دارد که شهر را ورای کالبد آن می داند :
شهر چیزی بیش از مجموعه افراد و تسهیلات اجتماعی است. شهر بیشتر حالتی از اندیشه است؛ انسجامی از عادات و سنن و طرز فکرهای سازمان یافته که ذات لاینفک این عادت شده است. به عبارتدیگر، شهر صرفاُ یک مکانیزم کالبدی و یک بنای مصنوع نیست. شهر درگیر روند اجتماعی مردمی است که آن را تشکیل می دهند، شهر محصول طبیعت و به ویژه طبیعت بشر است. بسیاری از آنچه که معمولاُ به عنوان شهر تلقی می کنیم امتیازهای آن، سازمان های رسمی، ساختمان ها، خیابان ها، راه آهن و نظایر آن صرفاُ مصنوع هستند و یا چنین به نظر می رسند