بخشی از مقاله

منظر شهري و توسعه پايدار زيست محيطي
( با تاکيد بر نماي شهري)
چکيده
امروزه آلودگي هاي صوتي و بصري و آشفتگي هاي ساختاري جزء جدايي ناپذير شهرهاي بزرگ مدرنيته شده است . اين موضوع چنان با تعريف ساختار زندگي شهري عجين شده که گويي نابساماني ها از ملزومات زندگي شهرنشيني مدرن هستند. مسئله نما و منظر شهري و تاثير روحي و رواني آن بر شهروندان از يک سو، آثار زيانبار محيطي حاصل از آلودگي هاي بصري از سوي ديگر، اذهان را به سمت انديشيدن تدبيري براي بهبود کيفيت بصري و رضايتمندي شهروندان سوق مي دهد تا ضمن کاهش آشفتگي هاي شهري در رفع آثار و پيامدهاي زيانبار زيست محيطي ، گامي موثر برداريم .
در اين مقاله سعي بر آن است که نما و منظر شهري را - با روش تحليلي - از ديدگاه زيست محيطي مورد بررسي قرار داده و تاثيرات آن را بر توسعه پايدار شهري بيان کنيم .
واژههاي کليدي: سيماي شهري، منظر شهري، توسعه پايدار، پايداري زيست محيطي
١- نويسنده مسئول علمي
٢- نويسنده مسئول ارتباط با دبيرخانه


١- مقدمه :
شهر مجموعه اي از احجام و فضاهايي است که بر روي هم کالبدي منسجم و يوسته را تشکيل مي دهند. هـيچ عنصـري در هـيچ شهري وجود ندارد که بتوان آن را از نما و منظر شهري مجزا خواند .
امروزه آلودگي هاي صوتي و بصري و آشفتگي هاي ساختاري جزء جدايي ناپذير شهرهاي بزرگ مدرنيته شده است . اين مسـئله چنان با تعريف ساختار زندگي شهري عجين شده که گويي نابساماني ها از ملزومات زندگي شهرنشيني مدرن هستند. نماهـاي زشـت و ساختمان هاي بد قواره، عدم هماهنگي بافت ، رنگ و جنس مصالح نماها با يکديگر، شکل و فرم نامتناسب آنها از جملـه مسـائل نگـران کننده در مبحث معماري ، منظر و شهرسازي است که تاکيد بر توجه و اصلاح آن در زمينه هاي مديريت ، برنامه ريزي و طراحـي امـري مهم به شمار مي آيد.
آنچه که در نماهاي امروز شهرهاي ما ديده مي شود تنها تضاد است . تضـادها و آشـفتگي هـايي کـه بـه يکپـارچگي نمـي رسـند.
تصوير (١) بنابراين ما بايد در پي انديشيدن تدبيري براي رفع اين نابساماني ها باشيم چرا که عدم توجه به اين آلودگي ها و عادت کردن به انواع آشفتگي هاي شهري مدرن؛ آثار و پيامدهاي ناگواري را به بار خواهد آورد.
تصوير ١- نمونه هايي از آشفتگي در نماها
شهرهاي برخوردار از محيط بصري مطلوب قادرند تا با وسعت بخشيدن به تجربه زيباشناختي شهروندان، موجبات ارتقاي تصوير ذهني جامعه از خويش و تقويت غرور مدني آنان را فراهم ساخته و با اعتلا بخشيدن به وجهـه شـهر در سـطح ملـي و بـين المللـي ، تـوان رقابتي شهر را براي جذب هر چه بيشتر سرمايه و اقشار خلاق تقويت نمايد. از ساختمان ها و بناها و اصولاًً سازه هاي ماندگار گرفتـه تـا شريان هاي عبوري و گذرگاه هاي شهر از يک سو وتابلوهاي صنفي و تبليغاتي و آنچه سيماي موقت شهر را مي سازد. از سوي ديگر ، فضايي را فراهم مي آورند که ناخودآگاه در ذهن شهروندان و مسافران نقش مي بندد و خاطر بصري شان از آن شهر را تشکيل ميدهد .
سيما و زيبائي شناسي نماي ابنيه انحصاري و انفرادي نيست ، نماها تعريف کننده فضاي خيابان و يا ميدان هستند و به همين دلايـل اسـت که نما از حساسيت و اهميت بيشتري برخوردار است .
رنزو پيانو مي گويد: معماري هنري مملو از تضاد است . تضاد ميان انضباط و آزادي، تکنولوژي و محيط زيست ، مدرنيسم و سنت و ...
بنابراين آنچه که از معماري انتظار داريم اين است که به عنوان يکي از اجزا اصلي و غير قابل تفکيـک در بردارنـده تمـام ايـن تضـادها باشد. به گونه اي که تجميع اين تضادها به اثر معماري در کل يگانگي بخشد.
٢- تعاريف و واژگان
نما: در لغتنامه دهخدا نما به معناي صورت ظاهري هر چيزي، آنچه که در معرض ديد و برابر چشم است ، آنچه از بيرون ديده مي شود.
منظره خارجي بنا و عمارت، قسمت خارجي ساختمان و نماسازي، فن روسازي ساختمان و ساختن نماي عمارت است .
نما عنصري است که امروزه جزء جدائي ناپذير از بدنه شهري که منظور از آن ضلعي از ساختمان است که در معرض ديد عموم و در تماس با فضاهاي عمومي شهر قرار مي گيرد و نقش نما تفکيک زندگي خصوصي از زندگي شهري است .
سيما: اطلاعات پردازش شده در ذهن (تصوير ذهني از محيط يا فضاي مورد ادراک) را "سيما" گويند.
سيماي شهري: تصوير ذهني شهر يا سيماي شهر، در واقع کليت به هم پيوستهاي از نمادها و نشانه هاست که به مفاهيم ، ارزشها، معاني و چيزهايي شبيه آن واقعيت مي بخشد.
٣- بيان مساله :
سيما و منظر شهر بخشي از هويت شهر را تشکيل مي دهد. در اين ميان نما يکي از پرنوسـان تـرين عناصـر تأثيرگـذار بـر کيفيـت بصري بنا و در نتيجه کيفيت فضاهاي شهري است و در ميان ساير عناصر مناظر شهري تأثير پـذيرترين عنصـر از تصـميم هـاي طراحانـه معماران و طراحان شهري به شمار مي رود، يکي از مهم ترين عناصر منظر و پراهميـت تـرين موضـوعات مـورد بحـث ميـان معمـاران و طراحان شهري مي باشد.
در واقع نماي شهري متشکل از بناهاي شهري است بنابراين وقتي که از ديد معماري با اين کلمه برخورد مي کنيم اشاره مستقي ي م به نماي ساختمان ها داريم ؛ نماي مختص يک بنا در چهارچوب پلان معماري . اما زمانيکه زاويه ديد ما شهرگرايانه باشـد، بحـث منظـر شهري مطرح مي شودکه گستردگي بيشتري دارد و مجموعه المان هاي معماري و محيطي را کـه در کنـار هـم قـرار مـي گيرنـد شـامل مي شود. در اين نگاه فضاهاي سبز، نماهاي ساختمان ها، نوع قرار گرفتن اتصالات شهري و ... مورد بررسي قرار مي گيرند.
آفرينش و ساخت يک فضاي شهري بايد با عملکردها و فعاليت هاي انساني هماهنگ باشد و از لحاظ فيزيکي همـه شـرايط لازم براي حضور انساني ها را دارا باشد. اين تأکيدي بر تعريف منظر شهري به مثابه عينيتي است که مستقل از انسان وجـود دارد و توسـط او درک مي شود. منظر يک فضاي شهري شامل کليه اطلاعات موجود از آن فضا است که توسط حواس دريافت شده، در فرايند ادارک پردازش مي گردد. منظر به عنوان فرستنده، در برگيرنده اطلاعات گوناگوني است کـه مـي تـوان آنهـا را بـه دو دسـته عناصـر فيزيکـي کالبدي و عوامل انساني تقسيم کرد. در بحث کالبد فيزيکي منظر است که ما با مسئله سـيماي شـهري و نماهـا روبـرو مـي شـويم . خـود سيماي شهري از سه موضوع جداره، بام و زمين تشکيل شده است و اين دقيقـاً مـواردي اسـت کـه متاسـفانه در شـهرهاي مـدرن توجـه جنداني به آنها نمي شود.
همانطور که مي دانيم يک بعد سيماي شهر جنبه ادراکي آن است . طبق تعريف ، سيما تصويري است که از راه ادراک و پردازش منظر در ذهن پديد مي آيد. حضور مردم و نحوه فعاليت و عملکرد آنها در فضاي شهري به همان اندازه سيماي جداره، بـام و زمـين بـر فضاي شهري تأثيرگذار است . از اين رو سيما و منظر فضاهاي شهري بايد از هر دو جنبه ادراکي و فيزيکي نگريسته شود.


بسياري از کلانشهرهاي کشور از نظر بصري زيبا نيستند، ساختمانهاي بد قواره در کنار خيابانهايي که پر از ماشين و آدمهاسـت . شهرها از نظر بصري دچار مشکلاتي است که بايد با بهرهگيري از هنرهاي بصري مختلـف و توجـه بـه رنـگ آميـزي و نقـش گياهـان و درختان، ساماني يابد. شهر زمينه بصري مشترکي است که همه شهروندان هر روز به ناگزير با آن مواجهند. اگر اين زمينه بصري زشت و ناموزن باشد تاثير مخرب روحي و رواني برشهروندان دارد. کيفيت مطلوب بصري و رواني نمـاي شـهري هـر سـرزمين بـه پارامترهـاي تاريخي ، جغرافيايي ، محيطي ، فرهنگي و اجتماعي سکونت در آن وابسته است .
معمار به عنوان هماهنگ کننده طبيعت و محيط ممنـوع، بايـد کـه صـرف نظـر از پايـداري هـاي نظـام اکولـوژيکي و رابطـه بـين موجودات آن با بسترهاي طبيعي مانند يک اکو سيستم ، يکپارچگي و تماميت آن را ديده و حتي فشارهايي که از سوي بشر بـه آن وارد مي شود را نيز جبران نمايد. اين ارتباط و وابستگي همان پيوستگي و آميزش بي مرز اين دو محيط است که معمار با توجه بـه نگـرش و جهت يابي زيست محيطي باعث شکل گيري اساسي طراحي پايدار آن خواهد شد که درک اجزاي زنده و غير زنده را مي طلبد.گرچه درک تعاملات زنده و غير زنده، مصنوعي و طبيعي ، موضوع پيچيده اي را در بر مي گيرد اما احاطه بر اصـول اوليـه سيسـتم هـا و رونـد طبيعي و تعاملات آ ن با مصنوع ساخته بشر و درک روابط دوگانه طبيعت و فضـاهاي معمـاري و انسـاني مـي توانـد همـراه بـا خلاقيـت اصلاح طلبانه ، معماري را به جاودانگي نزديک و شايد به حل يکي از چالشهاي بغرنج بشر در رابطه با فضاي پيرامونش بيانجامد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید