بخشی از مقاله

چکیده:

انسانها، روابط متعددی با یکدیگر برقرار میکنند - دوستی، خویشاوندی - که رهبری نیز یکی از آنهاست. در این رابطه، نفوذگذاری از یکسو و نفوذپذیری از سوی دیگر اتفاق میافتد. آن چه در این میان رخ میدهد، اطاعت است. رهبری کاریزماتیک، نوعی سبک رهبری است که به برقراری چنین رابطهای بدون اعمال زور یا پاداشهای مالی منجر میشود. دراین مقاله دو موضوع مورد مطالعه قرار می گیرد .

اول اینکه چه عاملی باعث می شود تا پیروان رهبران خود را کاریزماتیک بدانند؟ و دوم اینکه چگونه کاریزما باعث ایجاد تعهد به تغییر در پیرو می گردد. و به بررسی رابطه میان کاریزمای رهبر و تعهد پیروان به تغییر پرداخته می شود . نتایج نشان می دهد که وقتی رهبران به رفتارهای مشوق تغییر دست می زنند به عنوان رهبران کاریزماتیک شناخته می شوند. این رفتارها باعث ایجاد تعهد به تغییر در پیروان می گردد.

مقدمه:

در دنیای سازمانی نوین، یکی از مهمترین شاخصهای تأثیرگذار بر جوامع، عنصر مدیریت است که شکل مطلوب آن مدیریت همراه با رهبری تلقی میشود. رهبری یکی از مفاهیم بنیادین اداره جامعه بوده و با تحولات اجتماعی همراه است، زیرا بنیان نظم و اداره هر جامعه و سازمان، بر مبنای آن بنا نهاده شده است. بدون رهبری، پیش بردن اهداف اجتماعی و رسیدن به مطلوبها، یا امکانپذیر نبوده یا بسیار دشوار خواهد شد.

در سال های اخیر تمرکز رهبری از مدلهای رهبری سنتی یا فعل و انفعالی - تراکنشی - بسوی گونه ی جدیدی از تئوریهای رهبری ، جابجا شده است که تحت عنوان کاریزماتیک مصطلح گردیده است . رهبری کاریزماتیک ، درک و دیدی روشن از ماموریت و هدف را به زیردستان ارائه میدهد وغرور،اعتقاد و حیثیت را به آنها تزریق میکند . این سبک رهبری در مواردی که به تغییرات درونی نیاز است، مناسب می باشد و رهبری در این سبک باید با الگو قرار دادن خود سایرین را به عملکردهای فوقالعاده مجاب کند.

برنامه های تغییر ماهیتا نیازمند رهبری هستند. در عین حال ، این برنامه ها باید پیروانی با انگیزه ، متعهد و پرتحرک نیز داشته باشند . عوامل تغییر که در موقعیتهای کلیدی قرار دارند ، چه به عنوان رهبر و چه به عنوان پیرو ، نقش بسیار مهمی را در فرآیند تغییر ایفا م ی کنند.

در رهبری کاریزماتیک، ویژگیهایی برای رهبران در نظر گرفته میشود که آنها را قادر میسازد برای پیروان خود الهامبخش بوده و به شکل الگو و مدل مرجع درآیند، بهطوری که پیروان، با رهبر خود تعیین هویت میشوند. مطالعات نشان می دهد کاریزمای رهبر که ناشی از رفتارهای خاص آنان می باشد باعث می شود تک تک پیروان خود را به تغییر اساسی و بحران متعهد بدانند و این امر در افزایش عملکرد فردی و همچنین عملکرد تیمی تاثیر گذار است.

 ادبیات موضوعی :

رهبری کاریزماتیک

کاریزما - charisma - در لغت به معنای لطف و عطیه ی خداوندی و یا همان فرهمندی است، جاذبه ای استثنایی. از نظر ماکس وبر - max - weber که سه نوع مشروعیت - اقتدار یا سلطه - سنتی، کاریزمایی و عقلانی را مطرح کرد، واژه کاریزما به ویژگی خاصی از شخصیت فرد نسبت داده می شود که به صرف آن او از افراد معمولی متمایز می گردد و با او چنان برخورد می شود که گویی دارای نیروی مافوق طبیعی، مافوق انسانی و یا دست کم به طور خاص دارای قدرت و کیفیتی استثنایی است که در دسترسی فرد معمولی نمی باشد، بلکه دارای منشأ الهی یا مثالی تصور می گردند و بر این اساس فرد، رهبر می شود

کاریزما به قدرت برتر برخی افراد چه شخصیت های خوب و چه شخصیت های بد اشاره دارد که بر مردم به کار می بندد. کاریزما می تواند در شخصیت جادوگر و شخصیت پیامبر به صورت یکسان وجود داشته باشد. کاریزما می تواند هم در هیتلر و هم در پاپ وجود داشته باشد. یک شخض کاریزما، چه در معنای مسیحی این مفهوم چه در معنای ایده آل صورت بندی شده توسط وبر، اغلب کسی است که گمان می رود با نیروهای فراطبیعی و ناسوتی ارتباط مستقیم دارد.

نزد وبر، کاریزما یا سلطه ی کاریزمایی، سرسپردگی غیر عادی به قداست یک شخص، یک قهرمان و یا کسی است که خصائصی نمونه دارد. این شخص می تواند وعده دهنده ی نظم نوینی باشد و همان نظم نوینی که این شخص وعده اش را می دهد، خود می تواند نوعی کاریزما باشد. در این جاست که از دیدگاه وبر نیروی کاریزما تحول زا می شود، گاه سنت ها را احیا و بازسازی می کند و موجب تداوم سنت های منسوخ می شود و گاه نیز سنت های جدید را جایگزین سنت های قدیم ناسازگار با شرایط جدید جامعه می کند.

در زمان عامیانه نیز ، رهبر کسی است که اندکی فراتر از زمانه خود باشد، یعنی کسی که دیگران را با یک نیروی خدادی به سوی خود می کشد . او کسی است که دیگران مایلند از او پیروی کنند و اعتماد ، احترام و وفاداری پیروان را جلب می کند. این در حقیقت تصویر رهبر ظهور یافته است.

عسگریان  رهبری را اینگونه تعریف می کند: متوسل شدن به مبانی و اصولی برای هدایت یک اجتماع برای رسیدن به هدف مشترک.در واقع رهبران اصلی ترین و وفادارترین منابع هر نوع تشکیلات اقتصادی می باشند. در طول تاریخ بشری همواره تحولات و تغییرات ایجاد شده از سوی افراد و گروه ها همراه با حضور فردی تحت عنوان رهبر بوده و این اقدامات در سایه هدایت او صورت پذیرفته است. در زمان حیات رهبری کاریزما، چیزی به نام قانون اساسی که ساخته دست انسان ها و تقسیم قوا و قانونمندی است، وجود ندارد، در واقع امر رهبر کاریزماتیک است که حتی در صورت وجود قانون بر آن مقدم است.

گرچه، ماکس وبر به عنوان مبدع و نشردهنده نظریه رهبری کاریزماتیک شناخته شده است، اماتقریباً تمام کسانی که پس از رنسانس صاحبنظر در مسائل فلسفی و انسانی بودهاند، به نوعی به این مطلب اشاره کردهاند. در دوران پس از رنسانس نظریات مختلفی در شناخت طبیعت و سرشت انسان ارائه شده است. گروهی از صاحبنظران معتقد بودند که انسان دارای بعد منطقی، عقلایی و استدلالی است.

در مقابل آنها، گروهی اعتقاد داشتند که انسانها از مجموعهای از احساسات، عواطف و هیجانات برخوردارند که موجب بروز رفتار میشود. تا زمان ماکس وبر نظر دقیقی وجود نداشت که کدام بعد از وجود انسان باعث ایجاد رفتار شده و یا آن را تحتالشعاع قرار میدهد.

کار مهم ماکس وبر این بود که در بعد عقلایی، مفهوم دیوانسالاری و در بعد عاطفی، مفهوم کاریزماتیک را ارائه کرد و تمایز بین این دو مفهوم را کاملاً مشخص ساخت. امروزه، مفهوم دیوانسالاری به عنوان زیر بنای نظریه های مدیریت شناخته میشود، اما مفهوم کاریزماتیک در ابتدا با برخوردهایی تخطئهآمیز روبهرو شد. با گذشت زمان، این مفهوم سرانجام توانست در فرهنگ نظری رسوخ کند. البته شرح و بسطهای فراوانی نیز بر نظریات ماکس وبر شده است که از بیان آنها خودداری میشود.

رهبری کاریزماتیک یا رهبری مبتنی بر جاذبه استثنایی، به گونه ای از رهبری گفته می شود که دارای قدرت و توانایی الهام بخشی به پیروان باشد و این در حالی است که توانایی هاصرفاً از نیروی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. در این نوع رهبری،رابطه ای بدون استفاده از پاداش های مالی و اعمال زور برقرار می شود. ضرورت پذیرش آزادانه و همراه با احترام و اشتیاق سلطه و ارادت نسبت به قهرمان و اعتماد به شخصیت رئیس، چنان است که هر گونه بی احترامی یا بی اعتنایی نه با مجازات شخص کاریزما که با واکنش یکپارچه مردم روبرو می شود - نقیب زاده،ٌَِ - . این رهبران در واقع رهبران تاریخ سازند. تقابل برجسته ای میان رهبران کاریزماتیک و زندگی روزمره وجود دارد. رهبر جدا از موضوعات زندگی روزمره به نظر آید، و هواداران او نیز استثنائی بوده و خودشان را از زندگی های گذشته خویش جدا می سازند

اغلب تعاریف رهبری مبتنی بر محور تأثیر و نفوذ است. رهبری شامل فرایند تأثیرگذاری است که از طریق آن رهبر نفوذ دلخواه خود را بر پیروان اعمال می کند. رهبر کاریزما به سیاستمدارانی اطلاق می شد که حامیان خود را جدا از چارچوب عقل، با رفتار و شیوه خاص در نطق و ایراد خطابه های آتشین خود جذب می کردند. ویژگی های کاریزماتیک این سیاستمداران، وسیله ای برای جذب مردم شد. رهبری کاریزماتیک،نوعی رهبری جامعه شناختی است، چه فعالیت جنبش قانونی باشد چه غیر قانونی، چه از نظر اخلاقی خوب باشد و چه بد. عیسی مسیح، آدولف هیتلر، رابین هود، مهاتما گاندی همه در یک طبقه قرار می گیرند. چنانکه جدای از هم تفاوت های موجود در محتوای تعینات فرهمندی، هیتلر همان اندازه رهبری فرهمند و حقیقتی است که گاندی در سایه چنین رهبری ای، قواعدکاملاً جا افتاده، چه سنتی چه قانونی- عقلی رها می گردند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید