بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر باهدف، بررسی تأثیر مسئولیت اجتماعی سازمانی و تعهد سازمانی و تعهد حرفه ای بر نقش سازمان آتش نشانی در مدیریت بحران برای کاهش آسیب های بلاهای طبیعی است. این پژوهش ازلحاظ گردآوری داده در زمره تحقیقات توصیفی قرار میگیرد. در پژوهش حاضر، برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانهای و پرسشنامه استفاده گردید و حجم جامعه، 70 نفر از کارکنان آتش نشانی و خدمات شهری و ایمنی ایلام میباشند که حجم نمونه بر طبق جدول مورگان 59 نفر را انتخاب شد. شیوه نمونه گیری غیر احتمالی و جهت تجزیه وتحلیل داده ها در این تحقیق از نرم افزارهای spss وpls استفاده شده است. نتایج نشاندهنده تائید تمام فرضیات پژوهش است و تأثیر معناداری بین آنها وجود دارد.
مقدمه
مدیریت بحران در دنیای امروزه، یکی از الزامات اساسی مدیریت گردیده است. نگرش سنتی به مدیریت بحران، براین باور بود که مدیریت بحران یعنی فرونشاندن آتش؛ به این معنی که مدیران بحران در انتظار خراب شدن امور می نشینند و پس از بروز ویرانی، سعی می کنند تا ضرر ناشی از خرابیها را محدود سازند. ولی بهتازگی نگرش بهاین واژه عوضشده است. بر اساس معنای اخیر، همواره باید مجموعه ای از طرح ها و برنامه های عملی برای مواجهه با تحولات احتمالی آینده در داخل سازمان ها تنظیم شود و مدیران باید درباره اتفاقات احتمالی آینده بیندیشند و آمادگی رویارویی با وقایع پیش بینی نشده را کسب کنند؛ بنابراین، مدیریت بحران بر ضرورت پیش بینی منظم و کسب آمادگی برای رویارویی با آن دسته از مسائل داخلی و خارجی تاکید دارد که به طور جدی شهرت، سودآوری و یا حیات سازمان را تهدید می کنند. باید توجه داشت که مدیریت بحران با مدیریت روابط عمومی متفاوت است. مدیر روابط عمومی برای خوب جلوه دادن سازمان تلاش می کند در حالی که مدیر بحران سعی دارد تا در شرایط دشوار، سازمان را در موقعیت خوب نگه دارد. مدیریت بحران به منزله یک رشته علمی، به طور کلی در حوزه مدیریت استراتژیک قرار می گیرد و به طور خاص به مباحث کنترل استراتژیک مرتبط می شود.[1] یکی از موضوع هایی که بیشتر شهرهای بزرگ جهان با آن دست به گریبان هستند، موضوع حوادث طبیعی است. با توجه به ماهیت غیر مترقبه بودن غالب حوادث طبیعی و لزوم اتخاذ سریع و صحیح تصمیمها واجرای عملیات، مبانی نظری و بنیادی، دانشی را تحت عنوان مدیریت بحران به وجود آورده است. این دانش به مجموعه فعالیت هایی اطلاق می شود که قبل، بعد و هنگام وقوع بحران جهت کاهش اثرات این حوادث و کاهش آسیب پذیری انجام گیرد.[2] نیبلوم - 2003 - 1، مدیریت بحران در برگیرنده برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل دارایی ها و فعالیت ها قبل، حین و بعد از مواجهه با رویدادهای غیرمترقبه به منظور کاهش زیان های وارده به سازمان و بازسازی کامل سازمان می باشد.[1]مدیریت بحران مجموعه اقداماتی است که قبل از وقوع در حین وقوع و بعد ازوقوعِ سوانح، جهت کاهش عوارض و تلفات ناشی از حوادث انجام می شود. اهمیت مدیریت بحران در مناطق شهری با توجه به اینکه اثرات زیانبار حوادث تلفیقی از ویرانی های کالبدی و اختلال عملکرد عناصر شهری است، اهمیت بسیاری دارد. از این رو مدیریت بحران شهری مستلزم پیش نیاز های بسیاری است که فقط با یک برنامه ریزی بلند مدت و همه جانبه امکان پذیر می شود. به دلیل هم پوشانی برخی از وظایف مدیریت شهری و سایر مدیریت های موجود در شهر، وجود یک ارتباط موثر بین سیستم های مدیریتی در تمام تقسیم بندی هایزمانیِ وقوع حوادث، ضروری و حیاتی است. کارایی و توسعه هر سازمان تا حد زیادی به کاربرد صحیح نیروی انسانی بستگی دارد. سازمان با عملکرد برتر، سازمانی است که دریک دوره زمانی بلندمدت از راه توانایی انطباق مناسب با تغییرات و واکنش سریع به این تغییرات، ایجاد ساختار مدیریت منسجم و هدفمند، بهبود مستمر قابلیت های کلیدی و رفتار مناسب با کارکنان به عنوانن اصلی ترین دارایی، به نتایجی بهتر از سازمان های همتراز دست می یابد.[1] عصری را که در آن زندگی می کنیم، عصر پیچیدگی و تغییر نامیدهاند. سازمانها در چنین عصری همواره در دو لبه نظم و بینظمی قرار دارند و دائم بین دو حالت تناقضنما، در رفت و آمدند. افزایش وابستگی جهانی، محیط زیست، نگرش به تجارت بزرگ، افزایش اهمیت استراتژیک روابط متقابل و اقتصاد مبتنی بر دانش، نه تنها پیشنهادات جدیدی را برای تعریف مسئولیت اجتماعی شرکت - CSRارائه - شده بلکه اساساً فلسفه اصلی کسبوکار و جامعه را تغییر داده است.[3] این مسئله که سازمانها در محیط متغیر و پیشبینیناپذیر امروزی چگونه رفتار کنند، یکی از موضوعات مورد علاقه پژوهشگران در صنعت و دانشگاه است. زیرا دوره کنونی حیات بشری با تحولات و دگرگونیهای شگفتانگیزی همراه است که سازمانها به منزله زیرمجموعهای از حیات انسانی، باید برای بقا و بالندگی، خود را در رویارویی با این تحولات عظیم آماده کنند، در غیر این صورت از گردونه دنیای رقابتی خارج می شوند. در چنین شرایطی مدیران فرصت چندانی برای کنترل کارکنان در اختیار ندارند و باید بیشترین زمان و نیروی خود را صرف شناسایی محیط خارجی و داخلی سازمان کنند.