بخشی از مقاله

چکیده

مشروطه مفهومی دیرپا در تاریخ اندیشههای سیاسی و اجتماعی و نیز سیر تحولات جوامع مختلف است که تبار مفهومی آن به تحولات سده سیزدهم در انگلستان بازمیگردد. به تدریج در طیّ سدههای مختلف مضمون مشروطه بسط یافته و جزو ویژگیهای بارز جوامع مدرن گردید. ایران نیز به تبع بسیاری از کشورها از مشروطهخواهی متأثر گردیده و ایرانیها بر اثر مراودات و ارتباطات با مناطق مختلف دنیا درصدد اجرای منویات و خواستههای خویش در قالب مشروطه برآمدند. در کنار مجموعه رویدادهای داخلی و تحولات بومی، بخش مهمی از گفتمان مشروطه تحت تأثیر مشروطه مناطق دیگر از جمله اندیشه ملهم از انگلستان، که با فاصله چندین قرن و از خلال وقایعی همانند انقلاب کبیر فرانسه و رویدادهای دیگر به ایران رسیده بود، و نیز مشروطه ژاپن قرار داشت. استنادات و ارجاعات مختلفی به تجربه مشروطه در نقاط مختلف از سوی بسیاری از هواخواهان و حتی منتقدان مشروطه صورت میگرفت . با این حال توافق بر سر کلیات و اصول مشروطیت، مانع از بروز اختلافات و تعارضات در مسائل فرعیتر مشروطه نشده و بلکه آن را تشدید نمود. به نظر میرسد آنچه در کشورهایی همانند ژاپن که تجربه مشروطه را از سر گذراندند، وجود داشت و سبب موفقیت آنها گردیدوجود، سنت و پیشینه نسبتاً یکدست و همچنین اجماع فراگیر بین اقشار مختلف جامعه بود. این در حالی است که در ایران بنا به سنت متکثر و چند پارچهای که وجود داشت، آرمانها و منویات مشروطه از صافی ها و فیلترهای متعددی عبور میکرد و از این رو اندیشه مشروطهخواهی در ترکیب با رخدادها و مقتضیات اجتماعی به معرکه متنوعی از آراء گوناگون تبدیل شد که عمدتاً هم هیچ یک را یارای کنار زدن دیگری نبود. این موضوع در عین اینکه نشان از پویایی های فکری و اجتماعی در جامعه ایران داشت، مانع از شکلگیری اجماع و توافقنظر در موضوعات کلیدی شده و تجربه پر نوسانی از مشروطه را به یادگار نهاد.

مقدمه
مشروطه در ایران مقطع مهم و دورانسازی است که عناصر اصلی و مهم آن تا حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز بسط یافته است و لذا مطالعه و پژوهش در آن، افزون بر وجه تاریخی آن کاوش و مداقّهای در وضعیت اکنون ما نیز هست. در عین حال بهرغم همه ابعاد بومی و محلی این رخداد مهم، نمیتوان و نباید آن را فارغ از تأثیر و تأثرش از رویدادهای مشابه جهانی در آن مقطع تاریخی دانست. به عبارتی دیگر از منظر و سطح تحلیلی فراملّی، مشروطه به فراخور شرایط خاص زمانه در بسیاری از مناطق جهان و کشورهای مختلف موضوعیت یافته و البته به اشکال مختلفی ظهور یافت. این گفتمان در ایران نیز به تناسب اوضاع و شرایط موجود، اقتضائاتی خاص پیدا کرد و از لونی دیگر برآمد. اینکه این تغییر در مضامین مشروطه و اصل آن، البته با این فرض که ذات و اصلی برای این مفهوم که همانند دیگر مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی سیّال و تفسیربردار است بتوان یافت، و حتی دگردیسی در دالهای آن تا چه اندازه صحیح و درست بوده و یا به انحراف از معیارهای نخستین آن انجامیده است موضوعی است که محل بحث و بررسی تحقیقات فراوانی بوده و حتی باب بحثی تحت عنوان مشروطه ایرانی2 را گشوده است که به مختصات و ویژگیهای متمایزی از مشروطه آن گونه که در نزد ایرانیها اعم از جریانات و اندیشههای مختلف مطرح شده است، پرداخته است.

آنچه در این مجال مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، ناظر به تلاش برای تأمل در تبارشناسی کلیت مفهوم مشروطه با تأکید بر تجربه انگلستان در صدور منشور کبیر یا ماگناکارتا در سده سیزدهم میلادی و نیز مشروطه ژاپن در اواخر سده نوزدهم است. مشروطه انگلستان از حیث پیشینه، سابقه و قدمت آن به صورتهای مستقیم و غیر مستقیم منبع الهامبخش بسیاری از حرکتهای قانونخواهی و مشروطهطلبی در دوران بعد از خود بوده است و با آنکه گاهی در سخن از انگلستان مشروطه معمولاً بحث متحصنین مشروطهخواه ایرانی در سفارت و کنسولگری این کشور به اذهان متبادر میشود و گاهی همه جریان نوخواهی ایرانیان بدان فروکاسته میشود و ادعا میگردد که اصل مفهوم مشروطه هم از آنجا سربرآورد، با این حال نقش مشروطه در تاریخ انگلستان در ایجاد و نهادینه شدن گفتمان مشروطهخواهی قابل انکار نیست. این گفته طبیعتاً نافی سوءاستفادهها و سیاست هدفدار انگلستان به ویژه در کشور ما و مخصوصاً در دوران مشروطه نیست. واقعه مهم دیگر از این منظر، مشروطه ژاپن در عصر اصلاحات میجی امپراتور برجسته این کشور است که اهمیت آن از برخی جهات همچون فاصله زمانی اندک و... در مقطع زمانی فوق برجستهتر و قابل استنادتر بوده و مورد اشاره بیشتر مشروطهخواهان ایرانی قرار گرفته است. اهمیت موضوع مشروطه ژاپن به ویژه از این نظر است که بسیاری از ایرانیان از همان زمان تاکنون برآنند که مشروطه در ژاپن موفق بوده و آثار و نتایج مثبتی به بار آورده و در مقابل در ایران ناکامیهای متعددی در تحقق منویات مشروطه به وجود آمده است.

از این منظر توجه به تجربه ژاپن باعث توجه به آسیبشناسی جریان تجددطلبی، اصلاحات و قانونخواهی در مطالعات مربوط به ایران شد ه است. از این رو در این نوشتار با توجه به تجربه دو مشروطه فوق، به عنوان بخشی از پیشینه و تبار مفهوم مشروطه در ایران تلاش میگردد تا دشواریهای مواجهه ایرانیها با مشروطه طرح گردد. بالطبع در این نوشتار مجال بررسی نظرات مختلف مشروطهخواهی و نیز منتقدان و حتی مخالفان آن اعم از مشروعهخواهی و یا نظرات موافقان وضع موجود استبدادی میسر و فراهم نیست و رویکرد حاضر نیز نمیتواند به تمامی همه آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. با این حال همه کوشش مقاله بر آن است که بتواند دشواریها و مقتضیات خاص جهان اندیشه ایرانی را با مشروطه به مثابه مفهومی مطرح در عرصهای فراملی نشان دهد؛ مفهومی که از بسترهای متفاوت فکری وارد ایران شده و در تعامل با جریانات داخلی و بومی تطورات متعددی را از سر گذرانیده است. در رهیافتی که نوشتار حاضر به دنبال آن است، تنها مجالی کوتاه برای بازنمایی وضعیت ط رح مشروطه در ایران با عنایت به تجربه مشروطهخواهی در کشورهای فوق وجود خواهد داشت و به نظر می رسد این تنها آغاز راه باشد و برای ارزیابی این روند باید تحقیقات بیشتری انجام شود.

مشروطه انگلستان

مشروطه انگلستان در قالب صدور سندی موسوم به منشور کبیر یا ماگناکارتا در 15 ژوئن 1215 پدیدار شد. سند مذکور در واقع اصول ارائه شده از سوی اشراف بود که به تصویب پادشاه وقت انگلستان جان3 - دوران سلطنت 1199 - 1216 رسیده و به موجب آن حقوق ایشان به رسمیت شناخته شد. البته مفاد این معاهده مدتی بعد از جانب شاه نادیده گرفته شد و همین منجر به جنگی داخلی شد که بالاخره در اکتبر 1216 با مرگ جان پایان یافت. صدور این فرمان و به واقع تحمیل آن بر پادشاه انگلستان، نتیجه قدرتی بود که فئودالهای آن زمان دارا بودند و با ایجاد توازن در برابر قدرت سلطنت توانستند به منویات خویش دست یابند. با آنکه نتیجه این فرمان با عنوان مشروطه نامیده شده است، در واقع دامنه شمول آن را باید گروه کوچک و اقلیتی از متنفذان و بارونهایی دانست که شرایط به ایشان امکان میداد قدرت شاه را محدود نمایند و لذا مردم عادی چندان نقشی در صدور آن و نیز بهره چندانی از مواهب آن نداشتند.

بدین ترتیب با این فرمان حقوقی که از دیرباز متعلق به مردمان انگلستان دانسته می شد و البته در عمل رعایت نمیشد، به ایشان بازگشت. در نتیجه این فرمان همه سپاهیان خارجی از کشور بیرون رانده شده و قرار شد املاک ایلخانان نیز به ایشان بازگردانده شود که مجموعه اینها عملاً قدمهایی بود در راستای ایجاد حکومتی ملی و در نتیجه از بین رفتن خطر جنگ داخلی - داگرتی؛ 101 :1339 . - 102 با این وجود، مسیر مشروطهخواهی راهی هموار نبود و شاه رغبت چندانی به رعایت مفاد قرارداد منعقده نداشت هرچند که توازن قدرت گروههای مختلف همانند اشراف و زمینداران او را وادار نمود که به خواستهها و مطالبات ایشان تمکین نماید. در عین حال منشور به نام حقوق ملّت سخن گفته و تصریح شده بود که اگر شاه از قول و عهدش سرپیچی نماید، ملت حق مقابله با وی را خواهد داشت. در کنار آن مقررات و اصولی نیز ناظر به مسائل مالی و وضع مالیاتها در آن گنجانده شده بود - پرویزفر؛ :1329 ج 69 :1 70 و 222 . - 223 با این حال آنچه به مثابه حقوق غالب مردمان به رسمیت شناخته شده و نهادینه گردید، محصول تحولاتی بود که بعدها پس از مسیری پر فراز و نشیب به وقوع پیوست - همان: . - 366 به این ترتیب بخشی از علت پدیدار شدن ماگناکارتا، به نارضایتیهای گروهی از اشراف و بارونها از جان بازمیگشت چون پادشاهان پیش از جان همچون هنری دوم - دوران سلطنت 1154 - 1189 و نیز ریچارد اول - سلطنت 1189 - 1199 حقوق اشراف را مورد تجاوز قرار داده و خدمات نظامی و مالیات را برای حمایت از سومین جنگهای صلیبی و جنگهای فرانسه افزایش داده بودند - مرادی؛ . - 16 :1380 بنابراین صدور منشور کبیر گامی بود در راستای به رسمیت شناختن حقوق اقشار بالادست جامعه که هماوردی آنها در مقابل پادشاه و توازن قدرت ایشان در برابر آن عامل وقوع چنین حادثهای شد و لذا با آنکه ظاهر فرمان بر بخشش از سوی شاه دلالت دارد، بررسی پیشینه تحولات و رخدادهای انگلستان بیانگر کوتاه آمدن شاه در قبال مطالبات گروههایی است که با افزوده شدن بر قدرتشان و به سبب نارضایتی از سلطنت و قدرت حاکم، درصدد عرض اندام در جامعه برآمده بودند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید