بخشی از مقاله

چکیده

رابطه میان معماري وجامعه، مانند رابطهي میان ظرف و مظروف است. زوجهاي مفهومی مانند خانه و خانواده، شهر و شهروند ... از نمونههایی هستند که این ارتباط را به خوبی نشان میدهند. هر واحد اجتماعی مانند مظروفی است که تا حد زیادي، از ویژگیهاي ظرف تاثیر میپذیرد. آثار معماري –از مقیاس خانه تا شهر- در واحدهاي اجتماعی گوناگون، داراي نقش هایی هستند و بواسطه این نقشها، بر جوامع تاثیرگذار و از آنها تاثیرپذیر هستند. میزان این تاثیر گذاري ها به وسعت نقشهایی است که در این میان خلق میشوند.

هرچه معماري نقش فعال تري را بازي کند، بر سبک زندگی تاثیر بیشتري خواهد داشت. بنابراین در این مقاله با تکیه بر مفهوم " نقش" و چگونگی شکلگیري آن، قصد داریم "نقش" معماري در سبک زندگی را تبیین کرده و در نهایت با مقایسهي دو نوع سبک زندگی در دورههاي معاصر و سنت، "نقشی" که معماري در آنها بازي کرده است را ترسیم نماییم.

مقدمه

معماري در معناي عام به معناي ساختن فضاهایی است که در وهلهي اول داراي عملکرد هستند. و براي هر فضاي ساخته شده وظیفهي خاصی مترتب است. که برنامه فضایی را مشخص کرده و شکل میدهد. برنامه فیزیکی هر بنایی، نقشهاي اجباري هر فضایی را مشخص میکند. هر فردي براي رفع نیازهاي خود در گوشه و کنار هر شهر، محله و . . . از این فضاها بهره میبرد. و میتوان گفت، ارتباط با فضاي ساخته شده، یک ارتباط نسبتا همیشگی و اجتناب ناپذیر است. و بطور خودآگاه با ناخودآگاه صورت میگیرد.

اگر که معماري را جزیی از شهر بدانیم که در ارتباط با شهروندان است، بنابراین میتوانیم معماري را عضوي ساکت و خاموش اما فعال و تاثیر گذار در روابط اجتماعی آن به حساب آوریم. معماري در مقیاس خرد، یعنی خانه بیشترین تاثیر را بر سبک زندگی افراد خواهد داشت. زیرا ارتباط افراد با خانه بیشتر از دیگر فضاها می- باشد. و در مقیاس بزرگ نیز فضاهاي شهري تامین کنندهي این ارتباط هستند .

زمانی که معماري جزیی از اجتماع در نظر گرفته شود، میتوان حوزه تاثیرات آن را با مفاهیم نقش که در روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی مطرح میشود، تبیین کرد. و با بررسی دو سبک معماري و سبک زندگی که در آنها صورت میگرفته است، این فرض را بررسی کرد.

.1 تاملی بر مفهوم نقش

نظریات نقش و مفهوم آن، از نظریههاي پایه در علوم جامعه شناسی است. اهمیت مفهوم نقش در غالب موارد در یک گروه روشن می شود. زمانی که چند عضو در همنشینی با یکدیگر براي هدف مشترکی در کنار یکدیگر قرار می گیرند و وظایفی را عهده دار میشوند. در واقع مفهوم نقش گذرگاهی است که مابین فرد و جامعه قرار میگیرد.

مفهوم نقش را در ابتداي قرن بیستم چارلز هورتون کولی و هربرت مید عنوان کردند و تا کنون به صورت منظم و علمی توسعه پیدا کرده و موارد استعمال فراوان آن در قلمرو وسیع علوم انسانی مورد تایید روان شناسان و جامعه شناسان واقع شده است. واژه نقش به دلیل پتانسیلی که در مفهوم دارد در حوزه اجتماع از حیث جایگاه بسیار تاثیر گذار است. و همانطور دیدیم این واژه ها هم در حوزه جامعه شناسی و هم در حوزه روان شناسی می توانند مطرح شوند. " غالب نظریه پردازان نقش ، جایگاه نقش را در میان مرز جامعه شناختی و روان شناسی می دانند.

روان شناسی اجتماعی، حوزه اي است که در میان دو حوزه روان شناسی و جامعه شناسی مطرح می شود. و نظریات "نقش" و توجه به مفهوم نقش در این حوزه نیز مطرح می شود. مفهوم نقش در سه سطح قابل بررسی است. سطح جامعه شناختی، سطح شخصیتی و سطح میان فردي که سطح سوم بیشتر به حوزه جامعه شناختی نزدیک می شود. بنابراین بسیاري از بحث هایی که در این مفهوم بررسی می شود با جامعه شناسی مشترك است، با این تفاوت که ممکن است مقیاس ها به صورت کل و جزء تغییر کند. که البته مفاهیم و پارامترهاي وابسته به آن در این دو حوزه بسیار نزدیک به یکدیگر هستند. در این مقاله سعی بر بیان وجه تفاوت بین دو دیدگاه جامعه شناسی و روان شناسی وجود ندارد، بلکه تلاش داریم وجوه و حدود مفهوم نقش را با توجه به تعاریف مطرح شده در این دو حوزه تبیین شود.

-2 معانی مختلف نقش

نقش در معناي لاتین خود در فرهنگ ریشه شناسی بلوخ - - bloch,o، وارتبورگ - wartberg - ازکلمه لاتینی قرون وسطایی "روتولوس" - که خود از کلمه لاتینی روتا به معنی چرخ مشتق شده - زاده شده است. روتولوس از سویی به معناي " مکتوبی که لوله شده " و از دیگر سو به "آنچه که یک بازیگر باید در صحنه تئاتر بیان کند"

آورده شده است.از آغاز قرن یازدهم این واژه در معناي مجازي " عملکرد اجتماعی و حرفه" به کار رفته و ما در این عصر به عباراتی چون در نقش بهتر عمل می کند بر می خوریم.

واژه نقش در فرهنگ عامه استفادهي گستردهاي دارد و شاید به جاي خیلی از واژههاي دیگر استفاده شود بدون اینکه به تفاوتهاي آنها توجه شود. به طور عمده واژهها و مفاهیمی که نقش به جاي آنها استفاده می شود از این قبیل هستند: نقش به جاي جایگاه و مقام. به عنوان مثال پدر من نقش – جایگاه- مهمی در زندگی من دارد. نقش به جاي وظیفه و رسالت؛ نقش – وظیفه- معلم تربیت دانش آموزان است. هر کدام از این واژه ها قسمتی از معناي نقش را بیان میکنند. اما ممکن است که مفهوم نقش معنایی فراتر از این لغات داشته باشد. و حتی معانی دیگري مانند نقش بازي کردن را دربر بگیرد.

کوتو از نظریه پردازان نقش در حوزه علوم انسانی معتقد است هنگام استفاده از واژه نقش دست کم باید میان دو معناي آن یعنی "نقش بازي کردن" و " نقش داشتن " فرق بگذاریم. زیرا این دو مفهوم در عین نزدیکی، با یکدیگر مغایرت عمیقی دارند.

"نقش بازي کردن" یک امري روان شناسانه است. به فعالیت ذهنی و شناختن نمادي مشخص به عنوان یک فرد مربوط می شود. " نقش بازي کردن " ناظر بر رفتاري است که نمود خارجی دارد، یعنی عملی که از انسان سر میزند و با فعالیت هاي ظاهري او تطبیق پیدا میکند. مانند تدریس معلم در یک کلاس.

" نقش داشتن " یک اصطلاح جامعه شناسانه بوده و متوجه فردي است که عضو گروهی محسوب می شود. "

نقش داشتن "مشتمل بر عمل جدي و واقعی است. و بر جنبهي نمادي، باطنی و ذهنی فعالیت تاکید میکند. مثلا عملی درونی که به وسیله آن میتوانیم موقتا وجه نظر دیگري را در وجود خود زنده کرده خویشتن را در میدان ذهنی و اجتماعی او قرار دهیم و نقطه نظر او را بپذیریم. سومین معنایی که کوتو به "نقش " نسبت میدهد، معنایی است که در میان این دو معنا قرار میگیرد و تمایزات مذکور را کاهش می دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید