بخشی از مقاله

رابطه فضا و مکان در معماري با نگاهی بر اندیشه هاي شولتز
چکیده
دو مفهوم فضا و مکان از مفاهیم پیچیده در معماري هستند که هنوز بر سر تعریف آنها اجماع نظر وجود ندارد و براي یافتن پاسخ به پرسشهاي متعدد ذهن خلاق، باید از مباحث بنیادین و ریشهاي علم معماري مدد جست. بحث مکان از دیدگاه پدیدارشناسانه در آثار نویسنده و نظریهپرداز نروژي، کریستین نوربرگ-شولتز که متاثر از اندیشههاي هایدگر است یافت میشود با مطالعه پیرامون ادبیات موضوع این سوال پیش میآید که »رابطه ي فضا و مکان در معماري چگونه است ؟« در این مقاله ابتدا مفهوم مکان وهویت وحس آن در معماري وسپس فضا در رویکردي توصیفی و تحلیلی مورد بازخوانی و بازبینی قرار می گیرد و آنگاه با جمعبندي ادبیات موضوع، رابطه میان فضا و مکان و نسبت آن دو با یکدیگر در اثر معماري تبیین خواهد شد . پژوهش حاضر با انجام مطالعات کتابخانه اي، صورت گرفته است.
کلمات کلیدي: پدیدار شناسی - فضا- مکان- حس مکان- هویت مکان

-1 مقدمه:
مفهوم مکان در تقابل با مفهوم فضاي انتزاعی شکل گرفته است. شولتز (1353) می نویسد: "هستی فضاها از مکان ها است نه از خود فضا." لذا طراحی فضا وابسته است به شناخت ما از مکان و آنچه حس مکان نامیده می شود. حس مکان اغلب با واژه لاتین Genius Loci شناخته می شود و بیان گر این است که مردم هنگام حضور در فضا چیزي فراتر از خصوصیات کالبدي و حسی را درك می کنند و می توانند به روح مکان دست یابند. دهه 1970 اوج علاقهي طراحان به کشف ارتباط مردم با مفاهیم مکان وفضا است؛ که اغلب از بحث هاي پدیده شناسی هوسرل سرچشمه می گیرد. جستجو در مفهوم مکان به سه رویکرد پدیدار شناسانه، انتقادي و اثباتی منتهی می گردد؛ که عمدهي تلاشها در این زمینه در حوزه پدیدارشناسی است. لذا بخش نخست مقاله پس از تعریف مکان به رویکرد پدیدارشناسی مکان میپردازد و در این رویکرد دیدگاه شولتز به دلیل اهمیتی که وي در بسط مفهوم مکان دارد، به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد.

-2 تعاریف مکان:
مکان تجلی گاه عینی زیست جهان است. مکان ، ثبات و پایداري فضایی و زمانی زیست جهان است (شولتز، .( 1381 مکان ، فضاي داراي معنا است، به همین دلیل مکان را قسمتی از فضا که به وسیلهي روابط اجتماعی مشخص میشود، تعریف می کنند. بدین ترتیب واقعیت یک مکان همواره پذیراي آن است که تعریف خود را در دل یک فرآیند اجتماعی جاي دهد. (لوگان ،(1987 راپاپورت مکان را یکی از چهار عنصر تعریف کنندهي فضا معرفی می کند، که در ترکیب با معنی ، زمان و ارتباطات، محیط انسان ساخت را شکل می دهند. دلمشغولی فرد یا گروه با فضا به آن معناي مکان میدهد ، دستکم تا اندازه اي که آن را از سایر مکان ها جدا سازد. لینچ هویت مکان را به سادگی منحصر به فرد بودن آن از سایر مکان ها تعریف می کند. مبناي او براي این شناسایی ماهیت جداگانه داشتن است (لینچ ، .(1372 گودال ، مکان را بدین گونه تعریف می کند: در حالی که فضا را گستره اي باز و انتزاعی ببینیم ، مکان بخشی از فضا است که به وسیله شخص یا چیزي اشغال شده است. مکان مرکز ارزش محسوس است، که همراه با امنیت و پایداري نیازهاي زیستی انسان را بر آورده میکند. عارفی مکان را طبیعی ترین ، خالص ترین و بی واسطه ترین نوع ارتباط بین مردم و فضا تعریف میکند و رلف می گوید : مکان به معنی داشتن یک نقطه امن است که می توان از آنجا به دنیا نگریست ، یک اتصال قوي که انسان را در موضعش با سایر اشیاء مرتبط می سازد ، و دستیابی و یا ارتباط روحی و روانی با یک نقطهي مشخص است (رلف، . (1976
" مکان جایگاهی است فیزیکی با تمامی کیفیت هاي اجتماعی و مکانی اش که علی رغم پذیرا بودن تحول پیوسته ، از کلیت مادي اش باز دفاع می کند و ارتباطات متقابل اش را در لحظه اي از زمان بازگو میکند.
زمانی که فضا در متن اجتماعی و در فرآیند تولیدش دیده شد، می تواند هویت هایی چندگانه داشته باشد و با این حال در شرایط خاص استواري جاي گیرد (مدنی پور ،".(1379

-3 هویت مکان
مکان به عنوان یک مجموعه داراي پتانسیل کمک به روندي است که در آن افراد حس مکان، تعلق و هویت را توسعه می دهند و آنها را حفظ می نمایند. مکان در مرکز جهان با دنیاي اجتماعی قرار دارد. مکان ها هنگامی که در بر هم کنش هاي انسان با محیط زیست خود مطرحند، شکل می گیرند و یا از فضا ها ساخته می شوند. مکان ها نه تنها با مجموعه اي فیزیکی، بلکه با رشته اي از فعالیت ها و فرآیند هاي اجتماعی و روانشناختی که در آنها انجام می گیرند. مشخص می شود . مکان تنها متضمن و یا شامل محل هاي ویژه فیزیکی نیست. بلکه پر از معانی نمادین، دلبستگی هاي عاطفی و احساساتی است که افراد درباره یک مجموعه مشخص دارند( استدمن ،.(2002

کوین لینچ، هویت یک مکان را در تمایز آن مکان با مکان هاي دیگر تعریف می نماید و آن را پایه اي براي شناخته شدن مکان مورد نظر به عنوان موجودیتی منحصر به فرد می داند. این موضوع نشان دهنده آن است که هر مکان آدرسی واحد و منحصر به فرد دارد و به عبارت دیگر قابل شناسایی است. بنابراین هویت مکان با منحصر به فرد سازي یک مکان می تواند به درستی درك شود. هویت مکان به عنوان یکی از راه هاي ارتباط بین انسان و مکان، بیشتر متوجه ارضاي ذهنی و عاطفی بشر است تا نیازهایی که مستقیما با جسم او در ارتباط باشند.
هویت مکان از ارزش هاي فردي و جمعی نشات می گیرد و با گذر زمان، عمق،گسترش و تغییرمی یابد (رلف، . (1976 شولتز مطالعه مکان را مطالعه رویدادها و حوادثی که در آن اتفاق می افتد، می داند و معتقد است که مجموعه اي از رخدادها، شکل ها، رنگ ها و بافت ها شخصیت یک مکان یا هویت آن را شکل می دهد. او ارتباطی بین معماري، مکان و هویت فرهنگی برقرار می کند و معتقد است تجربه مکان تجربه معناي مکان است (نوبرگ شولتز،(1981
یان نایرن اذعان می دارد که : "به اندازه انسان ها، هویت هاي مربوط به مکان وجود دارد". زیرا هویت در تجربه، نگاه، ذهن و نیت ناظر، به همان اندازه موجود در ظاهر فیزیکی شهر یا منظره و چشم انداز فیزیکی شهر وجود دارد. اگرچه هر شخصی ممکن است خودآگاهانه یا ناخودآگاه هویتش را به مکان هایی خاص نسبت دهد ولی این هویت ها در هر صورت میان- ذهنی ترکیب شده و تشکیل یک هویت مشترك ( هویت مکان) را می دهند. نایرن اعتقاد دارد این موضوع ناشی است از تجربه اشیاء و فعالیت هاي مشابه و یا آنچه که براي یافتن کیفیت هایی از مکان که مورد تاکید گروه هاي هم فرهنگ باشد، آموزش داده می شود ( کامرون،(2007
مسلم است که هویت به جاي آنکه یک آدرس ساده در یک روزنامه یا مجله و یا نقطه اي بر روي یک نقشه باشد، مشخصه اصلی تجربیات مکانی است که هم بر روي تجربیات، تاثیر دارد و هم از آن تاثیر می پذیرد. آنچه در میان است فقط شناخت تفاوت ها و پذیرش مشابهات بین مکان ها نیست، بلکه عمل بنیادي تر، شناسایی تشابه در عین تفاوت است (رلف، . (1976
اغلب پژوهشگران هنگامی که عبارت هویت مکان را مورد استفاده قرار می دهند از این مفهوم فراتر می روند و به کنش بین یک فرد و یک مکان به نحوي که هویت که هر دو در هم می آمیزد و نوعی سازندگی دو سویه پیدا می کند، توجه ویژه اي می کنند. این رابطه، عمیق تر از صرف بودن و یا تجربه کردن آن مکان است. در این راستا رلف می گوید:» این تنها هویت یک مکان نیست که حایز اهمیت است، بلکه هویتی که یک فرد یا گروه با آن مکان دارد را به عنوان یک غریبه یا آشنا تجربه می کنند« (رلف، (1976 بنابراین با توجه به مطالب بیان گشته، مجموعه اي از ارزش هاي فردي و جمعی،رخداد ها، شکل ها، رنگ ها و بافت ها باعث شکل گیري هویت مکان می گردد که با گذر زمان و تغییرات ایجاد شده در هویت انسان و رابطه او با مکان، که با عبارت حس مکان شناخته می شود، از ملزومات مورد نیاز در پی بردن به هویت مکان و عناصر دخیل در آن می باشد .شولتز احراز هویت انسانی را در برقراري پیوند سرشار از معنا با جهانی متشکل از »چیزها« می داند که به شکل مادي مکان بستگی دارد، چنانچه جنبه هاي دوگانه سکونت را احراز هویت و تعیین موقعیت می داند. این جنبه هاي دوگانه معماري در ساختن مکان، بر عملکرد هاي معمارانه »تجسم« و»پذیرش« منطبق می شود، بدین ترتیب که هر مکان در همان حال که جهت امکان دهی به عملکرد هایی، آن ها را در خود پذیرا می شود، مفاهیمی را نیز تجسم می بخشد. هایدگر در کتاب » سکونت ساختن و تفکر« دریافت هویت را از طریق سکنی گزینی و درارتباط با فهم اشیا می داند و بر این اساس، رویکردي پدیدار شناسانه به هستی و مکان براي احراز هویت دارد، چنان چه فهم پدیدارها (بالاخص مکان) را داراي نقشی اساسی در بازیابی هویت و اصالت بشر می داند.
شولتز نیز بیان می کند که احراز هویت، گشودگی و باز بودن به روي شخصیت محیط را نیز شامل می شود که در گذشته از آن تحت عنوان » روح مکان « یاد می کردند . این روح مکان، » حس مکان« را به دنبال دارد که فریتز استیل در کتاب حس مکان به برخی ویژگی هاي فیزیکی در ادراك و حس مکان مانند » اندازه مکان« درجه محصوریت، تضاد، مقیاس و رنگ و بو و تنوع بصري اشاره می کند. شولتز حس مکان را پدیده اي کلی با ارزش هاي ساختاري می داند که در بستر ادراك و جهت یابی در فضا ممکن می شود. بی مکانی در ساختار شهري امروز نقشی ااسی در بی هویتی در ساختار هاي اجتماعی دارد.

-4 حس مکان
بیش از پرداختن به مفهوم حس مکان لازم است تفاوت این مفهوم با مفهوم روح مکان مشخص شود. روح مکان خصوصیتی ذاتی وظاهري است.
علاوه بر تاثیرشکل زمین، فرایند تغییرات فیزیکی وروابط حاصل از زندگی طولانی مدت در یک مکان، در درك روح آن مکان ،که در طول آن زمان ثابت نیست، موثر می باشد(رلف، .(2007 معمولا یک طراح، روح مکان را با هدف ایجاد طرح هایی زیست محیطی با صحنه هایی قابل بسط وتوسعه درنظر می گیرد. (آیبید)
عبارت روح مکان یک عبارت نامانوس و نا آشنا است. که عبارت حس مکان به گونه اي نادرست جایگزین این عبارت شده است و معمولا براي اشاره به روح یک مکان ، به اشتباه از عبارت حس مکان استفاده می شود.
بهتر از حس مکان، توان کسب و درك کیفیت هاي متمایز دانسته شود. (آیبید)
این اشتباه ناشی از وجود ارتباطی قوي بین این دو مفهوم است : در نتیجه مکانی که داراي روحی قدرتمند است، به تولید حسی قوي از آن مکان کمک می کند. جامعه اي که داراي حس مکانی قوي باشد بهتر می تواند بر تغییراتی که منجر به تولید روح مکانی قوي می شود، تاثیر گذارد.
به نظر رلف ، تمایز بین این دو عبارت براي درك و طراحی اماکن و هم به صورت عینی و هم ذهنی مفید است (آیبید ) حس مکان، تنها یک راه ساده براي توضیح نحوه ادراك یا دریافت مکان توسط فرد نیست بلکه مفهومی ارزشی و چند بعدي است و به شناسایی نمادین و عاطفی فرد نسبت به مکان مربوط می شود (استفانویک، (1998 حس مکان مخلوطی از احساسات خود آگاه و ناخود آگاه و دریافت ها (ادراك) است؛ مفهومی است غنی که چگونگی دریافت، تجربه و بیان افراد را شامل می شود و به یک مکان معنا می دهد و حس فرد از مکان روي نگرش ها و رفتار وي در آن مکان تاثیر می گذارد ( شاماي، (1991
سیرکوس، حس مکان را به یک مارك کالا نسبیه می کند که نشان دهنده یکسري توقعات در رابطه با کیفیت- پایداري و قابل اعتماد بودن می باشد
(کارمونا، .(2007 حس مکان مفهومی است که در بسیاري متون و مقیاسها مورد استفاده واقع شده است.
حس مکان یک پیوند پویا است که فرد درنتیجه دلبستگی به مکان، رضایت از مکان و تعهد به مکان، آن را توسعه می دهد ( شاماي، .(1991
حس مکان یک فاصله انتزاعی بین خود و مکان است که امکان درك مکان را به وجود می آورد ( توان،. (1980 از نظر شولتز، حس مکان در مکان هایی یافت می شود که داراي شخصیت مشخص و متمایز هستند ] داراي هویت مکان[ و این شخصیت مشخص از چیزهایی مملوس که داراي مصالح

– شکل- بافت و رنگ هستند- ساخته شده است (شولتز،.(1997 همچنین از نظر لینچ نیز حس مکان عاملی است که میان انسان و مکان ارتباط برقرار کرده و وحدت به وجود می آورد. او اعتقاد دارد که فضا باید هویت قابل ادراکی داشته باشد و قابل شناسایی و به یاد ماندنی و نمایان باشد تا حس مکان ایجاد کند. این نوع حس مکان می تواند احساس تعلق نیز به همراه داشته باشد (لینچ،.(1976 شاماي معتقد است سطح حس فرد از مکان روي مشارکت وي در فعالیت هاي مرتبط با مکان موثر است (شاماي، .(1991
حس مکان، سینیستیک ( وضعیتی که یک حس می تواند حس دیگري را تحریک کند) است. حس مکان، بینایی، شنوایی، بویایی، حرکت، لامسه، حافظه، تصور و پیش بینی را با هم ترکیب می کند. حس مکان یک توانایی است که به طور گسترده اي در بین افراد تغییر پیدا می کند و متفاوت است. در حالی که این موضوع تا حدودي غریزي می باشد. بوسیله مشاهده دقیق و درك تفاوت هاي اماکن می تواند آموختنی و قابل بسط نیز باشد.
این می تواند زمینه اي مشترك در یک مجموعه انسانی باشد. حسی مشترك از تاریخ محلی و جغرافیا که خود را در ترکیبی از غرور وتعهد به بهبود مکان نشان می دهد. با این وجود حس مکان با کمبودهایی که هنوز در مهندسی اجتماعی وجود دارد قابل طراحی شدن نیست(رلف،(1976
حس مکان داراي سطوح ودرجات مختلف براي هر انسان می باشد.
پیتربرگر سه سطح یکی شدن مردم شناسان را با فرهنگ هایی که مورد مطالعه قرار می دهند. این طور بیان می کند.( رلف،(1976

-1 سطح رفتاري: شرکت در فعالیت هاي فرهنگی به عنوان یک شاهد بی احساس
-2 سطح تاکیدي ویا احساسی: مشارکت عاطفی و نیز رفتاري و در عین حال دانستن این نکته که عضوکامل آن فرهنگ نیستند.

-3 سطح شناختی یا بومی شدن:که در آن صورت انجام مردم شناسی فرهنگی محال می شود.
گرچه این طبقه بندي مربوط به زمینه متدلوژي مردم شناسی است، ولی از طرفی حاکی تقسیم بندي "درون" در یک مکان می باشد. (رلف،.(1976

درون مکانی بودن به منزله ي تعلق بدان و هم ذات پنداري با آن است هرچه عمیق تر در درون باشید در هویت با مکان قوي تر هستید.( شولتز،(1971 در درون بودن، هدف اصلی در وراي مفهوم مکان است یعنی بودن در جایی دور از آنچه بیرون است.( لنیدون، (1962 به نحوي مشابه بیان می کند که اساس مکان عبارت است از خلق درونی که از یک برون مجزا است:"درون بودن دانستن اینکه کجایید،است" وحکم تفاوت میان امنیت وخطر ،نظم وآشوب ،اختفا و آشکاري،یا صرفا اینجا وآنجا را دارد. لذا به همین صورت یک درون رفتاري وجود دارد که عبارت است از مشارکت احساسی و درگیر بودن با یک مکان و یک درون شناختی وجود دارد که عبارت است ازتعهد کامل وناخودآگاه به یک مکان. (رلف،(1976

سطح ویا مرحله یک حس فردي از مکان، بازتاب از یک چندگانگی عناصري است که در احساس ها وروابط و تعهد به مکان خلاصه می شوند.(کالترنبورن،1991،شاماي،.(1998 پاره اي از نویسندگان معتقدند حس مکان در یک پیوستار از ضعیف به قوي بسته به قدرت و عمق حس فردي از مکان رخ می دهد. (شاماي،(1991 به سه مرحله اشاره دارد که در آن حس مکان رخ می دهد: تعلق به مکان، دلبستگی به یک مکان و تعهد به یک مکان. شاماي براي حس مکان، سه مرحله اصلی مذکور را با هفت سطح تعیین می کند. این سطوح از حس مکان، کاربرد فرایند حس مکان را نشان می دهند که از بی تفاوتی و آگاهی از استقرار تا تعلق، دلبستگی، یکی شدن با اهداف، مشارکت و در نهایت حس فداکاري و تعهد عمیق نسبت به مکان را شامل می شود.( شاماي،(1991

هیومن پنج گونه حس مکان را را معرفی کرده است که عبارت از ریشه داري منسجم، ریشه داري تقسیم شده، بیگانگی با مکان ، بی مکانی نسبی و بی مکانی مطلق است. جنیفر کراس نیز به تبعیت از هیون حس مکان را ترکیبی از رابطه با مکان و حس حضور در اجتماع تعریف می کند. آنچه از تعاریف حس مکان مشخص است .حس مکان در طول زمان و با توجه به درك افراد، میزان حضور و مشارکت آنان در مکان متفاوت است. به عبارتی حس مکان داراي مراتب وشدت ها ي مختلف ، متناسب با هر انسان و به صورت فردي می باشد.
براي افزایش حس مکان ودر نهایت ایجاد هویت مکان، دانستن عوامل تاثیرگذار در سطوح مختلف حس مکان بسیار ضروري می باشد. این عوامل را می توان به عنوان معیارهاي سنجش وجود حس مکان و در نهایت هویت مکان دانست. با توجه به مطالب بیان گشته ،آن چه در سطوح اولیه حس مکان دیده می شود بیشتر مربوط به عوامل فیزیکی وحضورفیزیکی در یک مکان می باشد.در سطوح مبانی حس مکان، آن چه منجر به رابطه قوي تر با مکان می گردد، مشارکت و دلبستگی با مکان به واسطه فعالیت هاي موجود در آن است و در سطوح آخر حس مکان احساس یکی بودن وتعهد کامل با مکان به دلیل معناهاي شکل گرفته در ذهن انسان مشاهده می گردد.

-5 پدیدارشناسی مکان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید