بخشی از مقاله
امروزه از مهمترین نیازهای بشری، نیاز به سرپناه است. سرپناه که مفهوم زندگی، آرامش و هویت ساز انسان باشد. در فضای معماری باید بتوان به عملکرد ها و نیازهای شخصی و اجتماعی پاسخ گفت. از عوامل تاثیر گذار در فضا میتوان به مقیاس، رنگ، نور، حس مکان، حس تعلق، حرکت و زمان اشاره کرد. انسان به عنوان سازنده ی فضا میتواند فضاهای مختلفی به وجود آورد. تاثیر مستقیم و متقابل "انسان" و " مکان و فضا" بر همگان واضح است. انسان می تواند فضایی خلق کند که دیگران از آن تاثیر مثبت ببرند و بهره مند شوند و همین فضای خلق شده تاثیر بسیار زیادی بر هویت دیگر انسان ها بگذارد، چنانکه باعث ترس ، شادی، آرامش، پرخاشگری و .... شود. مکان های خلق شده تاثیر بسزایی بر کودکان و ذهنیت و تصورات آنها دارد چراکه شخصیت آنها در سال های اولیه زندگی شان شکل می گیرد و تا آخر عمر یاد و خاطره ی خوب یا بدی را در ذهنشان بر جای می گذارد. مکان های مختلف تعیین کننده ی این هستند که مردم چه رفتاری نشان دهند. در مقیاس کوچک خانه بر افراد و هویتشان تاثیرگذار است و در مقیاس های کلان، شهرها و جوامع. هر تغییری در محیط، در ادراک مردم از عناصری همچون فروشگاه ها، پارک ها، میادین شهری و ... انعکاس یافته و آن را تحت تاثیر قرار می دهند. این مقاله به بررسی هویت مکان و فضا و عوامل موثر می پردازد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی می باشد. از این رو انتظار می رود که نتیجه از این پژوهش به طراحی معماری فضاهای شهری و معماری با قابلیت برنامه ریزی و کیفیت هر چه بیشتر منجر شود.
مکان بخشی از محیط است که به آن معنا داده ایم. مکان فضایی است که برای فرد گروهی از مردم دارای معنی است. مکان ترکیبی از جا، منظر، آیین، مسیر، افراد دیگر، تجربه ی شخصی، اهمیت دادن و پاسداری از کاشانه و زمینه ای برای دیگر مکان هاست . سابقه ی حضور واژه ی فضا در معماری در حالت کلی آن به زمان جنگ جهانی اول در اروپا می رسد که از آن معمولا برای توصیف کمی یک مکان بهره می گرفتند، مانند فضای بزرگ، فضای حجیم و ... . در آن زمان واژه ی حجم و توده کاربردی رایج تر داشته است . حجم دارای تعریف هندسی بوده که از حرکت سطح در طول یک محور بدست می آید. کوارونی فضای بیرونی را معادل حجم می داند. حجم با سطوح لبه ها و ترکیب دیگر احجام تعریف می شود. سه مقیاس مهم در نظر او ، انسان، فضا و مقیاس است. بنا بر نظر او، انسان اگر در داخل یک فضا به مقیاس اتاق قرار گیرد، به آن فضای معماری می توان گفت و اگر در یک میدان شهری قرار بگیرد به آن فضای شهری گفته می شود. عامل مهم دیگر که نقش اساسی در درک فضا و تغییرات روی دهنده در آن دارد، زمان است که یک چهار ضلعی تشکیل می دهد، که دررئوس آن، فضا، زمان، مقیاس و انسان است . بین هر موجود زنده و پیرامون او روابطی وجود دارد که مادرزادی شکل نگرفته است. این روابط اکتسابی است و تنها در برخی موارد واکنش انسان غریزی است. به این معنی که انسان باید در ارتباط با محیط خود مفهوم اشیا را یاد بگیرد، جایگاه هر چیز را بیاموزد و اینکه او در مقابل هر امری چه رفتاری باید داشته باشد. به مرور زمان و افزایش تجربه، شبکه عظیمی از اطلاعات یاد اندوزی شده در ذهن ما بوجود می آید و نهایتا قادر به شناخت تمامی اشیا می شویم. این شناخت به ما قدرت کنترل محیط خود را می دهد، حتی بدون آنکه در هر لحظه همه چیز مستقیما در معرض ادراک ما باشد.
بنا براین در طراحی باید با در نظر گرفتن شرایط جامعه و فرهنگ متناسب باشد. طراحی قادر به پاسخگویی گلیه ی نیازها نیست اما یک طراحی خوب و فکر شده می تواند بیشتر نیازهای فردی و اجتماعی را پاسخگو باشد و همچنین طراحی باید براساس ارزش ها و هنجارهای حاکم بر آن گروه و جامعه باشد و هر چند که نیازها درونی هستند اما تحت تاثیر محیط پیرامون، به ویژه فرهنگ و سنت و هنجارهای جامعه اند - نویسنده، نگارنده - . اجزای اصلی یک جامعه را افراد آن تشکیل می دهند. در جامعه ی ابتدایی یا گسترش یافته هر فرد منزوی از دیگران نیست و به دلایل مختلف از جمله نیاز با دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار می کند. هر رابطه ی اجتماعی نیاز به یک ظرف مکانی دارد. مقیاس این ظرف ها گوناگون است، ظرف مکانی در برگیرنده ی بنا، شهر، منطقه، بین منطقه ای و ملی می باشد .فرهنگ ها به طور ناخواسته الگوهای فضایی و سازمان یافتگی مشابهی را در ساختار فیزیکی محل های مورد سکونتشان به نمایش می گذارند. آشنایی با مکان در بافت های بخصوص شهری، عامل مهمی در برانگیختن پاسخ های مثبت و منفی می باشد. بیشتر شهرها نمونه ی ممتازی از فضاهای عمومی جهت ارائه دارند، اما بیشترشان مشابهت هایی در داشتن مناطق ناامن و جرم خیز نیز دارند. قبل از قرن بیستم مکان هایی که مهم تلقی می شدند در واقع مهم بودند و مکان های با اهمیت عمومی به سادگی قابل تشخیص بودند. در بافت جدید این مسئله کمتر مانند شهرهای قدیم قابل مشاهده است. بعضی از طراحان شهری، مفهوم آشنایی را با روشنی و خوانایی پیوند می دهند، این همان کیفیتی است که مکان را قابل درک می سازد .
اصطلاحات فضاهای سخت و نرم، اغلب به وسیله ی طراحان مورد استفاده قرار می گیرند. هر دو این مفاهیم، کارکرد مفیدی دارند و در مشخصه بندی مکان شرکت داشته و سهیم هستند. فضاهای سخت آن هایی هستند که بطور مشخص به وسیله ی دیوارهای معماری حصارکشی شده و اغلب کارکردی به عنوان مکان تجمع اصلی بری فعالیت های اجتماعی دارند، در حالی که فضاهای نرم، چشم انداز ها و فضاهای سبز هستند یا آنهایی که به وسیله ی محیط طبیعی، حاکم گشته اند، خواه در درون و خواه در بیرون از فضای شهری قرار گرفته باشند. معماری و فضای سبز آن باید پاسخگو بوده و هدف آن تقویت احساس و درک از مکان باشد. نظریه پردازانی که تفسیرهای انتقادی از ویژگی های فضایی محیط ها برای تبادلات اجتماعی ارائه کرده اند، معتقدند که مفهوم یا ایده ی مکان ، در نتیجه ی ارتباطات آشنا با یک مکان کسب می شود. قسمتی از وجود یک مکان خوب احساسی است که آن به وسیله ی زمینه ای از نوع فضای مشابه با خود، محدودیت ها و امکانات بالقوه ی خاص آن، شکل یافته و احاطه شده است. این ارتباطات که مردم شکل می دهند، تقاضای ناهشیارانه ی مشخص را در یک فضای شهری بوجود می آورند و باعث بروز تجربیات مربوط به آن می شود، از قبیل حسی از بی انتهایی و فرازمانی گری و جایی که تغییرات، تنها زمانی که به نظر عاقلانه برسندف اتفاق می افتند. جایی که حس مکان معنایی غیر احساسی و سرسختانه دارد و التزام ویژه به طراحان شهری برای تشخیص پیوند و ارتباط ساکنین شهری با مکان محول می کنند. محققین معتقدند که ویژگی یک مکان شامل دو مولفه ی ماده ی جامد و عینی از شکل، بافت و رنگ و ارتباطات فرهنگی غیر عینی تر می باشد .
این پدیده برخاسته از نیاز نیاز انسان ها به عنوان موجودات فرهنگی برای داشتن یک سیستم ثابت از مکان ها و وابستگی به آنها، و در کنار ان فراهم آوردن دلبستگی احساس و هویتی با مکان می باشد - نویسنده، نگارنده - . انسان ها به طور طبیعی فضاهایی را که دارای مشخصه های بارز محیطی است تصرف می کنند. همچنین برای هویت بخشیدن به قسمتی از محیط نیاز به متمایز کردن آن بخش از دیگر اطراف داشته اند، لذا به تعیین حریم و مرز در محیط پرداخته اند، تصرف در محیط به ایجاد فضاها و مکان هایی انجامیده است که نسبت به پیرامون دارای تفاوت هایی می باشند، این محیط ها با پیرامون مرتبط بوده و با ان به تعامل و تقابل می پردازند و مفهوم درون و بیرون از مهمترین موضوعات است و اینجاست که این محیط ها نیازمند محدوده ی مشخص می شوند و این همان شرط اصلی برای تعریف یک جا و مکان است . جا و مکان در این منظر به هر محدوده مشخص و متمایزی اطلاق می شود که قابل شناسایی باشد. ذهنیت جایگاه بسیار موثری در تعریف یک مکان در محیط بی کران دارد، محلی که حادثه ای رخ داده است، جایی که از آن خاطره ای داریم، محلی که در آن عده ای به فعالیت خاصی می پردازند و جایگاهی که برای فرد یا گروهی معنای خاصی رادر بر دارد، همگی انواعی از مکان ها می باشند که در مقیاس های مختلف شکل گرفته اند.