بخشی از مقاله
تبیین اهداف، راهبردها و سیاستها به منظور تقویت مراکز محله در ایران
چکیده
محیط شهری چیزی نیست جز فضای زندگی روزمره شهروندان که هر روز به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه توسط شهروندان ادراک میشود. این محیط شهری که فضای عمومی شمرده می شود، نقطه اشتراک زندگی کلیه شهروندان است که بایستی نیازهای مادی و روانی آنان را به بهترین شکل تأمین کند. اما مدتهاست که در شهرسازی تأثیرت روانی محیط مصنوع بر انسان را نادیده گرفته ایم. سیطره کمیت و تأکید کارکردگرایانه به مسائل شهری با آن که دستاوردهای مادی زیادی را برای جامعه به ارمغان آوردهاند، ولی روح و لطف شهر را از آن ستانده است. در حالی که نیازهای روحی شهروندان به همان اندازه اهمیت دارد که مسائل اجتماعی، اقتصادی و ... به همین دلیل فضاهای شهری مانند خیابانها، میادین و در مقیاس محله، مراکز محله به عنوان فضاهای مورد ادراک شهروندان و ناظران، نه فقط بایستی جوابگوی نیازهای مادی آنان باشد، بلکه باید نیازهای روحی و روانی شهروندان را هم به صورت همهجانبه در نظر بگیرد. این در حالی است که در دوره معاصر به علت تحولات صورت گرفته در ساختار کالبدی- فضایی محلات شهری، مراکز محله که در گذشته مؤثرترین عنصر اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و کارکردی محلات بودند، به فراموشی سپرده شدهاند. لذا پژوهش حاضر کنکاشی است در یافتن راهحل برای نابسامانی فضای شهری و محلی امروز؛ و تلاشی در جهت یافتن بهانههایی جهت تبدیل عرصه عمومی محله به محل تجمع رویدادها و زمینهساز شکلگیری خاطرهها. در این راستا، مطالعه حاضر، ضمن تبیین اصول کلی برنامهریزی مراکز محله در ایران و ارائه پیشنهادات در این زمینه به تدوین اهداف، راهبردها و سیاستها و نیز ارائه پیشنهادات طراحی به منظور تقویت مراکز محله پرداخته است. لازم به ذکر است که پیشنهادات ارائه شده در این پژوهش محدوده جغرافیایی خاصی را در کشور مورد توجه قرار نمیدهد، بنابراین راهبردها و سیاست های اجرایی مطرح شده میتواند با توجه به شرایط و مقتضیات محلی خاص شهرهای کشورمان، به عنوان ابزاری برای ارتقای کیفی زندگی در محلات به کار گرفته شوند.
واژههای کلیدی: مرکز محله، برنامهریزی، اهداف، راهبردها، سیاستها
-1 مقدمه
یکی از ویژگیهای کهن شهرهای ایران، وجود محلات شهری دارای وحدت از نظر کالبدی و فضایی و برخوردار از استقلال نسبی از نظر عملکردی بوده که گروهی متجانس از مردم، خانههای آنها و مراکز تأمین خدمات اولیه زندگی آن ها را در خود جای میداده است. تشابهات فرهنگی موجد در این محلات که مبتنی بر عواملی چون دین، مذهب، قومیت، زبان، شغل و ... بوده است، به حیات روزمره، اندیشهها و فعالیتهای ساکنین آن نظم بخشیده و سبب شکلگیری روابط اجتماعی چهره به چهره و سازمان مدیریتی برخاسته از میان اهالی محله بوده است. این در حالی است که در دوران معاصر وضعیت محلات شهری به شدت دگرگون شده است. ورود به دنیای مدرن و رواج یافتن اقدامات شهرسازی جدید سبب شد تا محلات تازه تأسیس شهری، واحدهای خدماتی خود را در لبه محله و در کنار خیابانهای تازه احداث شده مستقر نمایند و از این پس خدمات به جای درون، در حاشیه محله ارائه میگردند. اندکی بعد احداث خیابانهای چلیپایی، ساختار محلات کهن شهرها را نیز بر هم میزند و »سازمان محلهای« آسیب جدی میبیند. در واقع دوران مدرن را میتوان به عنوان سرآغاز گسست و کمرنگ شدن توجه به ابعاد هویتی شهرها و زندگی اجتماعی شهری در نظر گرفت. نکته بسیار مهم دیگری که در توسعههای جدید مسکونی کشور قابل توجه است، بیتوجهی به ایجاد فضاهای عمومی و خودکفایی نسبی محله در تأمین نیازها و خدمات خود است. جای تعجب دارد که در بهترین حالت، در عوض ایجاد عنصری به نام »مرکز محله« که سابقهای بلند در شهرهای ایرانی دارد، واحدهای تجاری و خدماتی متمرکز یا نیمه متمرکزی شکل می گیرند که تقلیدی نیمه کاره و نامتناسب از مراکز خرید کشورهای غربی هستند؛ ضمن آن که در این توسعهها، فضای عمومی مراکز محلات در ارتباط با مفهوم کهن آن در ایران، به فراموشی سپرده میشود.
با توجه به مسائل مطرح شده می توان گفت بازشناسی هویت فرهنگی و تعلق اجتماعی در محله های شهری یک ضرورت اجتماعی و فرهنگی است. تقویت نظام محله ای عاملی است که به تعامل اجتماعی ساکنان آن دامن می زند. هویت بخشی به محله امروز، افزایش خوانایی، توسعه حس شهروندی، تعلق خاطر، سرزندگی و تقویت ارتباطات چهره به چهره را با خود به همراه دارد و مهم تر از همه به ایجاد جامعهای آشنا با یکدیگر میانجامد. از سوی دیگر، حضور این ویژگیها در نقش مرکز محله، در تقویت این ویژگیها، تلاش به بازخوانی، تأکید و احیاء آن در محله امروز را اجتناب ناپذیر می سازد. مرکز محله در شهرسازی گذشته کشور ما، اساس ساماندهی شهر محسوب میشده است. اما با خیابانکشیهای جدید در اوایل حکومت پهلوی اول، خدمات ارائه شده در مرکز محله به بر خیابانهای جدید تمایل پیدا کرده و از آن پس شاهد انزوای روز به روز مراکز محله در ایران بودهایم؛ این روند، تا کنون نیز ادامه دارد. بنابراین هویت بخشی به مرکز محله، به عنوان یکی از عناصر اصلی ساختار و استخوانبندی محله، عاملی در جهت احیاء محله، روحیه و حس محلهای خواهد گشت. از سوی دیگر، عواملی که موجب گردهمایی انسانها در مراکز محله سنتی میگشت، امروز تقریبا0 از میان رفته است. لذا کنکاش در جهت یافتن بهانههایی که عرصه عمومی محله را به محل تجمع رویدادها و تلاقی نیروهای متنوع جمعی تبدیل سازد و احساس تعلق خاطر در ساکنان محله ایجاد کند و زمینه شکلگیری خاطرهها، آشنایی ها و برخوردها را فراهم سازد، روندی است که در این پژوهش مد نظر بود.
-2 روش تحقیق
با توجه به گونهشناسیهای متداول (مانند بیکر، 1388؛ کیوی و کامپنهود، 1386؛ گیدنز، (1378 که تحقیق را بر حسب هدف به سه نوع تحقیق »توصیفی«1، تحقیق »تبیینی«2 و تحقیق »اکتشافی«3 تقسیم مینماید، این پژوهش دارای ماهیت تبیینی خواهد بود؛ چرا که هدف اساسی پژوهش حاضر، تبیین اصول برنامهریزی و تدوین اهداف، راهبردها و سیاستها به منظور تقویت مراکز محلهای در ایران میباشد . در این راستا، از روش »مطالعه اسنادی« به منظور تحقق اهداف پژوهش استفاده شد. در این روش با توجه به مطالعات صورت گرفته در خصوص اصول، مفاهیم و معیارهای طراحی مراکز محله در شهرهای تاریخی ایران، به شناخت و معرفی اصول کالبدی، شکلی و عملکردی طراحی مراکز محله در شهرهای تاریخی ایران پرداخته شده است. سپس به تبیین اصول کلی برنامهریزی مراکز محله در ایران و ارائه پیشنهادات در این زمینه پرداخته شده و در مرحله بعد نیز اهداف کلان و عملیاتی به منظور تحقق اهداف مطالعه تبیین گردیده و در قالب اهداف مذکور، راهبردها و سیاستهای اجرایی به منظور تقویت مراکز محله تدوین گردیده و پیشنهادات طراحی مرتبط با آن ارائه گردیدهاند. لازم به ذکر است که پیشنهادات ارائه شده در این پژوهش محدوده مکانی مشخصی را در کشور مورد توجه قرار نمیدهد، بنابراین راهبردها و سیاستهای اجرایی مطرح شده می تواند با توجه به شرایط و مقتضیات خاص اقلیمی، فرهنگی، کالبدی و ... شهرهای کشورمان، به عنوان ابزاری برای ارتقای کیفیت محیط مسکونی محلات به کار گرفته شوند.
-3 پیشینه پژوهش
شهرسازان و نظریهپردازان مختلف همواره در نظریات و پیشنهادات خود، »مرکز محله« را به عنوان مهمترین عامل تأثیرگذار در تعریف محله شناسایی کردهاند. میتوان گفت علی رغم وجود سوابق متعدد در ارتباط با ابعاد مختلف معطوف به مفهوم محله، در ایران سابقه چندانی در ارتباط با پژوهش در زمینه »مرکز محله« که در گذشته از اصلیترین و تأثیرگذارترین عناصر کارکردی ساخت محلات ایرانی بوده، انجام نشده است. در حوزه دانش نظری پژوهشهایی معدودی که به طور مستقیم و غیر مستقیم در ارتباط با موضوع پژوهش قرار دارند، انجام گردیدهاند. در این میان، میتوان از پژوهشهای انجام شده توسط تاجفر (1385)، صفایی (1384)، احمدزاده (1382)، الهی و پاکزاد (1387)، پیربابایی و سجادزاده (1390)، عدالتی بزاز (1390)، علیقلعهباباخانی (1386) و شرکت عمران و مسکنسازان منطقه مرکزی (1382) یاد کرد . همچنین منابعی چون جیبروان، دیکسون و گیلهم ( (1389، پامیر (1389) و نیز تیزدل، اک و هیث (1388) از جمله منابع مفیدی هستند که به طور غیر مستقیم در ارتباط با موضوع پژوهش بوده و به نوعی به موضوع احیای مراکز محله در بافتهای تاریخی و یا احداث مراکز محله در محلات جدید شهری پرداختهاند.
اما از لحاظ تجربیات عملی، در سالهای اخیر اتفاقات جالب و در خور توجهی در راستای هویتبخشی به محلات و افزایش تعلق خاطر شهروندان به محل سکونت در برخی از شهرهای ایران روی داده است. از جمله، در سالهای اخیر ابتکاراتی از سوی شهرداری تهران به منظور افزایش مشارکت اجتماعی در محلهها و مراکز آنها شکل گرفته است. از جمله مهمترین این اقدامات و پروژهها عبارتند از: پروژه شهر سالم، طرح پیشگامان فضای سبز، محله سالم، تشکیل شورایاری در محلات و نیز ایجاد سرای محله در مناطق 22 گانه شهرداری تهران، که به منظور افزایش مشارکت اجتماعی شهروندان در امور مربوط به خودشان صورت گرفته است. یکی دیگر از اقدامات عملی مؤثر در راستای هویت بخشی به محلات، طرحهای ساماندهی و احیاء محلات تاریخی و بالتبع مراکز محله است که اخیرا0 تهیه و اجرای آن در بسیاری شهرهای کشور مورد توجه قرار گرفته است. از دیگر اقدامات عملی، می توان به تلاشهای شهرداری مشهد برای افزایش حس تعلق شهروندان به شهر و ایجاد هویت شهری اشاره کرد. شهرداری مشهد با تأسیس فرهنگسراهای متعدد و نیز تشکیل شوراهای اجتماعی محلات در 114 محله، گام مهمی در راستای ایجاد علاقه ساکنان محله به محیطی که در آن زندگی میکنند، برداشته است. بدیهی است اکثر فضاهای جمعی و مراکزی که به منظور افزایش تعاملات اجتماعی و مشارکت شهروندان در محلات راهاندازی گردیدهاند، از لحاظ کالبدی در مراکز محله واقع شدهاند؛ بنابراین لزوم توجه بیش از پیش به احیاء مراکز محلهای موجود و یا ایجاد مراکز جدید در محلات مورد تأکید قرار می گیرد.
در راتباط با تجارب جهانی ساخت مرکز محله در جهان نیز بررسیها نشان میدهد، در سال های اخیر تلاشهای زیادی در راستای احیای مراکز محله انجام شده است. احیای موفقیتآمیز مراکز محله در جهان نشان میدهد، عمده دگرگونیهای انجام شده در این فضاهای شهری، به منظور ارتقای کیفی و پویایی فضا و نیز تقویت حضور افراد برای برگرداندن سرزندگی به این فضاها بوده است. در شهرگرایی جدید نیز، اهمیت طراحی محلات جدید در برنامهریزی و طراحی شهری مورد تأکید قرار گرفته و به ایجاد مراکز محلهای به عنوان کوچکترین سطح خدمات رسانی شهری، توجه ویژهای شده است.
-4 اصول، مفاهیم و معیارهای طراحی مراکز محله در شهرهای تاریخی ایران
-1-4 تعریف مرکز محله
در معماری و شهرسازی سنتی ایران، مرکز محله، به عنوان عمومیترین عرصه محلی و محل برخورد و تجمع هم محلهایها تعریف میشود. اینگونه مراکز عموما0 به صورت میدانچه ای با اشکال هندسی منظم و غیرمنظم بوده و بازارچه محل، حمام، مسجد و سایر اماکن مذهبی و مدرسه در اطراف آن استقرار مییافتند. مرکز محله گاهی حالت خطی داشت و بخشی از گذر اصلی محله محسوب میشد که فعالیتها در کنار آن جای می گرفتند. این فضا، محل تلاقی گذرهای اصلی بوده و یا به نوعی چنین معابری به آن راه داشتند. وجود مزاری مقدس در شکلگیری مرکز در محلی خاص بسیار مؤثر بودهستا و بنابراین این فضا، لزوما0 مرکز فیزیکی محله نبوده و با توجه به هسته اولیه و قابلیتهای فیزیکی توسعه آن، مکانهای متفاوتی را نسبت به حریم محله اختیار میکرده است. اما به هر صورت، دسترسی پیاده به آن از تمامی قسمتهای محله به آسانی میسر بوده است. از آن جا که مرکز محله، مکانی بود که بسیاری از برخوردها و تظاهرات اجتماعی در آن نمود پیدا میکرد و پاسخگوی نیازهای ساکنین محل بود، زنده و فعال بودن آن نشان از انسجام اجتماعی افراد و علاقهمندی ایشان به حفظ و ارتقاء محله و یا به عبارتی قلمروی خویش و کسب هویتی اجتماعی و مکانی برای آن داشت (بحرینی و تاجبخش، .(26 :1378
از سوی دیگر میتوان گفت »مرکز محله، محل تمرکز جامعهای کوچک و منسجم است که تماسهای اجتماعی بین همسایگان و ایجاد حس شهری و محلهای را ترغیب مینماید. این مراکز، محل تجمع آن دسته از فعالیتهای تجاری و خدماتی است که به طور روزانه یا حداقل هفتگی مورد استفاده ساکنین یک محله قرار میگیرد؛ نظیر مدرسه، مهدکودک، فروشگاههای مواد غذایی، داروخانه، خشکشویی، پست، قهوه خانه، رستوران و یا محل مناسب برای پاتوق اهالی) « لینچ، .(526- 527 :1376 این مدل شبیه مراکز محلی است که همه جا داخل بافت شهری دیده می شود. گرچه از ارزش و اهمیت این مراکز روز به روز کاسته میشود، لکن در جوامع سنتیتر هنوز هم با کمال قدرت کار می کنند. این فکر نه تنها بر اثر ملاحظات سهولت دسترسی پیاده، بلکه مهمتر از آن به دلیل ایدهآل بودن جنبههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. مدل مراکز محلهای با وجود کاسته شدن از اهمیتشان، همچنان وجود دارند و امروزه با پدیدار شدن مجدد مفهوم محله، حتی قوت و اعتبار بیشتری پیدا کردهاند. این نظریه که کالاها و خدمات روزمره باید نزدیک به واحدهای مسکونی باشند، قطعا0 نظریه معقول و منطقی است و چنین مراکزی میتوانند روابط اجتماعی را تقویت کرده و یا
حتی موجب بوجود آمدن این روابط گردند.
-2-4 انواع مرکز محله از لحاظ شکلی و کالبدی
همان طور که در تعریف محله نیز بدان اشاره شد، »مراکز محلات در گذشته، نقاط کانونی اجتماعی و عمومیترین عرصه محلی و محل برخورد و تجمع هممحله ایها محسوب میشد « (حبیب، (113-114 :1386این. مراکز از نظر شکلی وکالبدی عمدتا0 به دو صورت وجود داشتند؛ نخست به صورت یک راسته یا گذر که کمی از گذرهای دیگر در محل استقرار فضاهای تجاری و اجتماعی، عریضتر بودند. نوع دوم مرکز محله به صورت میدانچه بود. این میدانچه ها اغلب در محل تقاطع چند راه یا در کنار راه اصلی محله قرار داشتند و در پیرامون برخی از آن ها، تعدادی دکان برای عرضه کالاهای ضروری روزانه و هفتگی اهالی محله قرار داشت. همچنین مسجد، حمام، آبانبار و بعضی دیگر از فضاهای عمومی محله در کنار همین میدان ساخته میشد (سلطانزاده، .(88-89 :1372
-3-4 انواع مرکز محله از لحاظ کارکردی
یکی از کارکردهای مرکز محله که کمابیش در عموم مراکز محلهها قابل مشاهده است، کارکرد ارتباطی مرکز محله است؛ به این ترتیب که هر مرکز محله اغلب در نقطهای شکل میگرفت که از نظر دسترسی دارای بهترین دسترسی ممکن نسبت به نقاط گوناگون محله باشد، زیرا محل استقرار فضاها و عناصر خدماتی متعلق به محله بود؛ انواع و خصوصیات عناصر و فضاهای مزبور تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله خصوصیات اقلیمی- جغرافیایی و توان اقتصادی ساکنان شهر شکل میگرفته است. یکی از نخستین فضاهایی که در بسیاری از مراکز محله شکل میگرفت، فضایی برای تجمع اهالی و انجام مراسم و آیینهای معمول و مذهبی بوده است. این فضا اغلب عبارت از فضایی مذهبی مانند آتشکده (در ایران پیش از اسلام) مسجدها، حسینیه، تکیه، سقاخانه و گاه به ندرت مزار و مانند آن بوده است. فضاها و عناصر خدماتی مانند حمام، آبانبار و فضاهای تجارتی نیز از مهم ترین کارکردهایی هستند، که در بسیاری از مراکز محله شکل میگرفتند. البته کارکردها و فضاهایی که در جوار هر مرکز محله شکل میگرفت، به عوامل متعددی بستگی داشت.
میدانچههای محلی از جنبههای کارکردی و کالبدی در شهرهای گوناگون متفاوت بودند. این میدانچهها در بعضی از شهرها از نظر کارکردی و کالبدی، از اهمیت و نقش عمدهای در میان فضاهای شهری برخوردار نبودند. به عبارت دیگر، مرکز محله در نایین، در مقایسه با مرکز محله در اصفهان یا تهران، از اهمیت بیشتری در حیات اجتماعی و در بین فضاهای شهری برخوردار بود. بنابراین ساخت و بافت کارکردی و کالبدی هر شهر، نقش مهمی در شکلگیری انواع میدانها و نحوه پیوند و همجواری آنها با سایر فضاهای شهری داشت (سلطانزاده، .(92 :1372
-4-4 موقعیت مراکز محله در محله
معمولا0 در شهرهایی که مرکز محله به صورت میدانچه بود، به تعداد محلههای شهر، از این نوع میدانچهها وجود داشت. موقعیت مکانی این میدانچهها، اغلب در کنار راه اصلی محله و به صورتی بود که دسترسی از نقاط گوناگون محله به آن، کمابیش به بهترین شکل ممکن صورت میگرفت؛ اما باید توجه داشت که در موارد بسیار، مرکز محله در مرکز فیزیکی و هندسی محله نبود، یعنی فاصله همه واحدهای مسکونی واقع در محله نسبت به آن یکسان نبود، زیرا در بیشتر شهرهای تاریخی، محلههای مسکونی و مرکز آنها نخست طراحی و سپس ساخته نمیشدند، بلکه به تدریج شکل می گرفتند و در نتیجه در مواردی امکان ساختن میدانچه مرکز محله در مرکز فیزیکی محله وجود نداشت، در این صورت آن را در کنار یکی از راههای اصلی محله میساختند، تا از امکان دسترسی مناسبی به سایر مکانها برخوردار باشد (سلطانزاده، .(99 :1372
-5 تدوین اصول و راهکارهای برنامهریزی به منظور تقویت مراکز محله
-1-5 اصول پیشنهادی برای برنامهریزی مراکز محله
پس از مروری اجمالی بر مفاهیم و معیارهای طراحی مراکز محله در شهرهای تاریخی ایران، در ادامه به ارائه مهمترین اصول برنامهریزی محلات و مراکز محله در شهرهای ایران پرداخته میشود. در پژوهش حاضر تلاش گردیده تا با توجه به شناخت از ساختار محلات شهرهای تاریخی ایران و نیز با در نظر گرفتن تحولات صورت گرفته در کالبد شهر ایرانی دوره معاصر، مهمترین اصولی که میتوانند ضمن حفظ ارزش های دیروز، نیازهای جدید جامعه شهری را تأمین نمایند، مورد تأکید قرار گیرند. لازم به ذکر است که اصول مطرح شده بر اساس مطالعات مفصل نگارندگان در ارتباط ساخت محله و مرکز محله در شهر ایرانی تدوین گردیدهاند و لذا حسب مورد میتوانند با توجه به ساختار اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و.... شهرهای ایران مورد استفاده قرار گیرند. اصول پیشنهادی پژوهش به منظور تقویت مراکز محله به شرح موارد ذیل میباشند:
- خصوصیات کالبدی
در ارتباط با خصوصیات کالبدی مرکز محله، میتوان گفت که مکانیابی مرکز محله بایستی در نزدیکی نقطه مرکزی محله باشد؛ به گونهای که دسترسی مطلوبی را برای کلیه ساکنین محله ایجاد نماید. در برنامهریزی مراکز محله، تقویت موجودیت و افزایش کارآیی این مراکز از طریق استقرار کاربریهای مختلط و تأمینکننده نیازهای ساکنین در مرکز محله، تقویت مرکز محله از طریق استقرار ساختمان های عمومی و مردمنهاد مانند کتابخانه ها و مساجد، یک میدان یا فضای سبز در آن، ایجاد فضای جمعی پویا به عنوان بستر کالبدی- فضایی برای ارتقاء سرزندگی و پویایی محلات، پاسخگویی به نیازهای کاربردی (تعریف دسترسی سواره و پیاده، مسیرهای ویژه دوچرخه سواری، پیشبینی پارکینگ، تسهیلات برای معلولین) و نیز رعایت اصل پیادهمداری در دسترسی به خدمات، بسیار حائز اهمیت است.
- ارائه خدمات و تسهیلات عمومی در سطح محله
یکی از مهم ترین اصولی که در برنامهریزی برای محلات شهری بایستی مورد توجه قرار بگیرد، در نظر گرفتن سطوح مورد نیاز به منظور تأمین خدمات مورد نیاز ساکنین در بهترین نقطه از محله است. یک محله کارا و با کیفیت، بایستی تسهیلات عمومی و خدمات محلی مکفی متناسب با جمعیت محلات را در مناسبترین محل ممکن تأمین کند، به گونهای که به راحتی قابل دسترس برای کلیه ساکنین محله باشد. لازم به ذکر است که مراکز عرضه کننده کالا و خدمات اساسی بایستی در فاصله ده دقیقه پیادهروی از منزل ساکنان، در مرکز محله یا نزدیک به نقطه مرکزی محله استقرار یابند . به علاوه، ارائه خدمات شهری متنوع در مقیاس محله و توزیع متعادل امکانات و خدمات در سطح محلات، از جمله مواردی است که در برنامهریزی برای محلات بایستی مورد توجه قرار بگیرد.
- تأمین دسترسی مطلوب با تأکید بر پیاده مداری
یکی از مهمترین اصول پیشنهادی برای برنامهریزی محلات و مراکز محله، توجه به حرکت پیاده و پیادهسازی معابر میباشد. خیابانها و میادین بایستی برای پیادهروی، ایمن و جذاب بوده و به شکلی طراحی شوند که موجبات آسایش ساکنین را فراهم کرده و آنها را برای پیادهروی تهییج کند.
امکان دسترسی به مرکز محله، به میزان ارتباطی که میتوان بین استفاده از مرکز و جمعیت محله به وجود آورد، بستگی دارد. این عملکرد بخشی از جمعیت است که در فاصله پیاده از مرکز قرار دارند. تعداد این جمعیت پیاده باید آنقدری باشد که منبع دائمی خدمات را برای خدمات و کالاهای خردهفروشی مرکز فراهم سازد. بنابراین بایستی مراکز تأمین مایحتاج روزانه و هفتگی در محلات در فاصله پیادهروی 10 تا 15 دقیقهای ساکنین قرار گیرد.
- ایجاد فضاهای باز عمومی و فضاهای جمعی در محلات
فضاهای عمومی و پارک ها می توانند با تأمین فضاهایی جذاب باعث شکوفا شدن مراکز محله و خلق مفهومی یگانه از فضا باشند. حفظ و تقویت فضاهای عمومی همانند پیادهراهها، میادین، پارکها، ساختمانهای عمومی و فضاهای تجمع موجود، و یا ایجاد این فضاها در مراکز محله به منظور ایجاد ملاقاتهای غیر رسمی و تماسهای اجتماعی با سایر افراد، موجب میشود محلات مانند محیطهای زنده و متعادل به نظر برسند. یک مرکز محله ایدهآل، متضمن ایجاد یک پارک، فضای سبز یا میدان محلی است که به صورت پیاده قابل دسترس برای کلیه ساکنین محله باشد.