بخشی از مقاله

چکيده
هنر و معماري اسلامي عرصه اي مبتني بر حکمت و جهان بيني اسلامي است که عناصر ظهور يافته در آن از حقيقت و پايگاه نظري برجسته اي در تمدن اسلامي برخورداراند. نور و رنگ از عناصر ذاتي هنر و معماري به شمار مي روند که ظهورشان در کالبد بنا و بستر نقش برپايه مباني حکمي و طيفي از حقايق معنوي استوار است .
در اين پژوهش تلاش مي شود تا به تبيين مباني نظري نور و رنگ در قرآن ، روايات ، فلسفه و عرفان اسلامي پرداخته شود و در نتيجه روشن مي گردد که چگونه هنرمند سالک از اين عناصر در راستاي آفرينش عبادي خويش و نمايان ساختن توحيد الهي تمسک جسته است . حضور نور در هنر و معماري اسلامي جلوه اي از ذات واحد الهي و وجود مطلق است که در سايه کثرت رنگ ها تجسمي از تعينات وجود مطلق به نمايش گذاشته مي شود.
واژه هاي کليدي: نور، رنگ ، هنر و معماري اسلامي، حکمت اسلامي

مقدمه
هنر و معماري اسلامي همچون آيينه اي است که آموزه هاي اصيل و معنوي حکمت اسلامي را در خود به وديعه نهاده و انعکاسي از سير و سلوک هنرمنداني است که در وادي بينش هاي عرفاني و حکمي قدم نهاده اند. صورت اثر در هنر اسلامي تصوير مجسمي از معنا به شمار مي رود و بازتاب دهنده حقايق ديني و جهان بيني اعتقادي ما است . اين معاني و باورها گاه ريشه در آيات قرآن ، روايات و احاديث دارند و گاهي نيز برآيندي از انديشه هاي عرفاني و فلسفي هستند که هنرمند مسلمان قادر است با اشراف و مکاشفه خود آنها را در قالب هنري و صورت هايي داراي حجم و نقش ارائه دهد. به عبارت ديگر هنر و معماري عرصه ظهور ايده هايي است که در قالب فرم و صورت متجلي گشته اند و بايد دانست که کدامين مفاهيم نظري و رأي حکمي در اين امور عيني تأثير نهاده است . تفکر اسلامي ميان هنر و حکمت پيوندي ضروري مي بيند و مهم ترين و دقيق ترين شيوه در تبيين مفاهيم نظري آن رجوع به منابع حکمي جهان اسلام با هدف استخراج اين مباني از لابه لاي متن مقدس ، متون عرفاني، ديني و فلسفي خواهد بود. به عقيده سيد حسين نصر، هنر اسلامي مبتني بر معرفتي با سرشت معنوي و استعلايي است که استادان سنتي هنر اسلامي از آن تحت عنوان « حکمت » نام مي برند. (نصر، ١٣٨٩: ١٨) در اينجا منظور از حکمت ، نه فلسفه به معناي اروپايي آن است و نه کلام ، بلکه معرفت به اسرار الهي است که در کالبد متون و مفاهيم عميق فکري ظهور يافته اند. نور و رنگ از عناصر ذاتي هنر و معماري هستند که ظهورشان بر کالبد نقش و بنا ريشه اي مبنايي داشته و علاوه بر تجلي فيزيکي، بارقه هاي عميق معنايي و مفهومي نيز در استفاده آنها در ساحت هنر متبادر است . در آيات متعدد و احاديث روايي از نور و رنگ سخن به ميان آمده است . اين دو عنصر در تفکرات فلسفي اشخاصي چون فارابي، ابن سينا، غزالي، و مهم تر از همه در حکمت اشراق سهروردي حضوري پررنگ داشته و در ساحت عرفان براي تبيين و تميز منازل سلوک در آراي عرفايي هچون نجم الدين کبري، علاءالدوله سمناني و نجم رازي مورد اشاره قرار گرفته اند. اين دو عنصر در ساحت فرهنگ و اساطير ايران نيز از جايگاه بي بديلي برخوردارند و به ويژه در مبحث نور، مباني معنوي و عرفاني زرتشتي محمل امتزاج با مباني اسلام قرار گرفته است . اين پژوهش با هدف دست يابي به مباني ديني، عرفاني و فلسفي دو عنصر نور و رنگ در انديشه اسلامي صورت گرفته و ضرورت آن در تحليل و بازشناسي تأثير اين مباني و انديشه ها در هنر هنرمندان اسلامي و ايراني است مي باشد. سوال اصلي آن است که استفاده هنرمندان و معماران اسلامي از دو عنصر نور و رنگ بر کدامين مباني نظري استوار است ؟ و متفکران اسلامي چه آرايي در رابطه با اين دو عنصر بنيادي ارايه کرده اند؟ براي پاسخ به اين پرسش از قرآن آغاز مي کنيم چرا که معتقديم ريشه اصلي اعتقادات و نظرات حکما و عرفاي اسلامي قرآن و سنت است و تمامي آنها در ذکر نور وجود و متافيزيک رنگ ها از آيات قرآن تأثير گرفته اند. اين تحقيق به روش تاريخي، توصيفي و تحليلي انجام گرفته و نحوه گردآوري مطالب نيز به شيوه کتابخانه اي مي باشد.
نور و رنگ در هنر و معماري اسلامي
حضور نور در آثار معماري ايران به ويژه پس از ظهور اسلام از اهميت قابل توجهي برخوردار است . اين عنصر ذاتي چه از جنبه کاربردي آن که عاملي براي روشنايي و حيات بخشي فعاليت هاي روزانه بوده و چه از جهت اهميت آن در مباحث اعتقادي ، همواره مورد توجه و استفاده بوده است . ( مهدوي نژاد و مطور، ١٣٩١: ٣٢ ) واژه نور در لغت مترادف با ضياء، ضوء و روشنايي است اما در اصطلاح حکما نور عبارت از حقيقت بسيطي است که به خودي خود، و به ذات خود ظاهر است و از اين رو غير خود را ظاهر و نوراني مي سازد. ( يثربي، ١٣٨٥: ١٠٤- ١٠٣) نور هويت ذاتي اثر هنري را تعيين مي کند و علاوه بر اينکه به اثر جلوه نوراني مي بخشد، بدان شکوه و جلالي مي دهد که بي واسطه ، مصور « الله نور السموات و الارض » مي گردد. در انديشه قرآن و بزرگان حکمت اسلامي نور به عنوان خدا شناخته مي شود و در جايي که نور وجود دارد خداوند نيز حضور خواهد داشت . مبنايي که هنرمندان اسلامي به ويزه در عرصه معماري مساجد توجه ويژه اي بدان داشته و با تأسي به آن به خلق فضايي پرداخته اند که بازتاب دهنده حيات و حضور نور است . استفاده از پنجره ها و روزنه هاي متعدد در فضاي پيرامون مسجد عرصه اي فيزيکي براي حضور هرچه بهتر نور را فراهم مي سازد تا از اين طريق بر جلوه معنوي آن تأکيد گردد.
[ تصوير١] آينه کاري و بهره گيري از موزاييک ها و رنگ هاي درخشنده طلايي و فيروزه اي براي گنبد ها و تزيين مقرنس ها، شمسه ها و نقوش نيز عرصه ديگري براي بيان قاعده جلوه گري نور است . ( مددپور ١٣٧٤: ٢٧١ ) فضاي معماري مسجد اساسا به نحوي ساخته مي شود تا حضور الهي را به هر نحو القاء کند و فرد مؤمن از هر سو خود را در احاطه اين حضور ببيند که « والله من ورائهم محيط .»
تصوير١: تجلي نور بر ساحت فضاي معماري (مأخذ: www.mehrnews.com)
دومين عنصر ذاتي هنر و معماري اسلامي رنگ است . رنگ محصول تجزيه نور است و در صورت تماس نور با اشياء و طول موج هاي آن ، طيف متنوعي از رنگ ها به وجود مي آيد. هر رنگي داراي سه بعد يا سه صفت بصري مستقلا تغيير پذير است : فام ، درخشندگي، اشباع . فام را مي توان مشخص کننده اسم عام رنگ ها تعريف کرد. رنگ هاي فام دار شامل سبز، زرد، آبي، قرمز و غيره هستند. رنگ هاي بيفام شامل سفيد، سياه و خاکستري ها هستند و از نظر علمي رنگ محسوب نمي شوند ( پاکباز، ١٣٨١: ٢٦٤ ) در هنر نگارگري که ترجمان نابي از فرهنگ ايران باستان و دوره اسلامي به شمار مي رود هنرمند مسلمان با استفاده از نور و رنگ دنيايي خيالي، بدون سايه و غرق در نور را ترسيم مي کند. در اينجا رنگ ها بدون سايه اند و استفاده يکدست از آنها گوياي بينش عرفاني هنرمند و تأسي او به اين اصل بنيادي است که رنگ ها تجلي نوراند و کثرت رنگ برآمده از وحدت متعالي نور بوده است .[تصوير٢] هنرمند همه چيز را از بالا ميبيند، در نوري که هرگز به پرده اضافه نشده است . اين نور در درون رنگ هاست ؛ و رنگ ، نور را با خود به همراه دارد.
تصوير٢. تجلي نور و رنگ در هنر نگارگري و معماري اسلامي (مأخذ: www.mehrnews.com)
مباني حکمي نور در انديشه اسلامي
نور در انديشه اسلامي نمادي ازجلوه مطلق الهي و وحدتي است که بارقه هاي معنوي آن در ساحت هنر و معماري تکثر يافته و به رنگ ها و تزيينات جلوه اي متعالي مي بخشد. تيتوس بورکهارت نور را از اجزاي ذاتي تجلي وحدت وجود در هنر مي داند و معتقد است که نمود انديشه وحدت وجود از سوي هنرمند به واسطه سه عنصر امکان پذير است : « يکي هندسه که وحدت را در نظم فضايي جلوه گر مي سازد، ديگري ريتم که وحدت را در نظم دنيوي و نيز غيرمستقيم در فضا نمودار مي سازد و سوم نور که نسبت آن با شکل هاي قابل رؤيت مانند وجود مطلق است به موجودات محدود.» (بورکهارت ، ١٣٦٥: ٨٧) نور در قرآن و حديث در قرآن کريم نور صفت سه کتاب مقدس تورات ، انجيل و قرآن است ٢ که در مقابل با ظلمت قرار دارد٣ « الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور » (بقره ،٢٥٧). بزرگ ترين و باشکوه ترين آيه درباره نور آيه ٣٥ سوره نور است ٤ که روايت معروف پيامبر مبني بر « اول ما خلق الله نوري ٥» ، « اولين چيزي که خداوند آفريد نور بود » در ارتباط نزديکي با اين آيات قرار دارد.( نصر،١٣٨٩: ٦٢) در اين کتاب آسماني چهل و سه بار کلمه نور و بيست و سه بار کلمه ظلمت آمده است و اين دو کلمه يازده بار نيز در کنار يکديگر مطرح شده است . «نور» در همه موارد به صورت مفرد و ظلمات به صورت جمع آمده و معاني آنها در موارد مختلف متفاوت است . براي نمونه گاهي مساوي و معادل تورات و انجيل و عديل هدايت آمده است و گاهي نور و ظلمات به معناي بينايي و کوري به کار رفته اند. گاهي مساوي پيامبر (ص )، دين حق و راه راست و کتاب آسماني و قرآن آمده است . گاهي نيز به معناي اجر و پاداش به کار رفته و درمواردي منظور صرفا نور حسي است . نور در برخي آيات کنايه از ايمان و رهبر و راهنماست ، و ظلمات کنايه از کفر و راه باطل و گمراهي است . ( نوربخش ، ١٣٨٣: ٤١-

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید