بخشی از مقاله

چکیده

کارآفرینی سازمانی و مدیریت راهبردی مفاهیمی هستند که در مبانی نظری و در عرصه عمل مدیریت، توجه محققان و مدیران زیادی را به خود جلب کرده اند. مطالعه مدیریت راهبردی برای آمادهسازی مدیران حال و آینده درجهت مواجهه با چالشهای محیطهای رقابتی و همیشه در حال تغییر انجام میشود. مدیریت راهبردی فرایند و رویکرد هدفگذاری سازمان، سیاستها و برنامههای توسعه برای دستیابی به مقاصد و تخصیص منابع در اجرای سیاستها و برنامههای سازمان است. بهعبارت دیگر، مدیریت راهبردی ترکیب، تنظیم، اجرا و ارزیابی راهبردهای مختلف میباشد. در این میان، استفاده از افکار وایدههای نوآورانه کارآفرینان میتواند منشاء تحولات عظیمی درسازمانها و نیز بهحرکت درآوردن چرخهای توسعه اقتصادی کشور شود .از سوی دیگر، با نگاهی گذرا به بسیاری از سازمانهای موفق درخواهیم یافت که آنان برای برتری جستن در عرصه رقابتهای جهانی و کسب سهم عمدهای از بازار کسب وکار، با بسط رفتار نوآورانه و فرهنگ کارآفرینی در تمام لایههای سطوح سازمانی، اختصاص اعتبارات مالی، ایجاد انگیزه، برنامهریزیها و سیاستگذاریها، حمایت مدیران و ایجاد تیمهای کارآفرینی درسازمان، منجر به ایجاد فرصتهای جدید تجاری و تحرک بیشتر در بازارهای جهانی شده اند.

کلمات کلیدی: توسعه کارآفرینی، رفتار نوآورانه، مدیریت راهبردی، محیطهای رقابتی.

.1 مقدمه

مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجسته سازمان است که توسط رهبران ارشد سازمان بهنمایندگی از مالکان، بهمنظور کنترل منابع در محیطهای خارج از سازمان، اتخاذ میشود.[1] این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشم انداز، داراییهای سازمان و توسعه برنامهها و سیاست سازمانهای سازمان و همه فعالیتهایی که برای نیل به آنها نیاز است، نیز میشود. اقتصاد تحت تأثیر کارآفرینی قرار دارد و اگر سازمانها نتوانند خود را با تحولات پرشتاب جهانی همگام سازند دچار حالت ایستایی شده و بیشک درآینده حضور فعالی نخواهند داشت و سرانجام دچار اضمحلال میشوند. از اینرو، لازم است تا سازمانها ، روشهای نوین تولید را جایگزین روشهای سنتی سازند تا بتوانند بهنیازهای بی انتهای مشتریان پاسخ گویند.

ازسوی دیگر، وجود مدیران کارآفرین و توسعهگرا موجب پرورش روحیه کارآفرینی و ایجاد محیط کارآفرینانه در سازمانها میگردد که میتوانند با ارائه چشماندازی مناسب از آینده، هوشیارانه با چالشهای سازمانی مواجه شوند و با کسب سهم عمدهای از بازارهای کسب و کار در بازارهای جهانی، کشور را بهسوی پایداری و ثبات سوق دهند.[2] اصطلاح مدیریت راهبردی، مرکب از دو واژه مدیریت و راهبرد است؛ صاحبنظران مدیریت را فراگرد بهکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای یک نظام ارزشی که از طریق برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل عملیات، برای دستیابی به اهداف تعیینشده، صورت میگیرد، تعریف کردهاند.[2]

.2 مدیریت راهبردی و کارآفرینی

.2,1 مفهوم مدیریت راهبردی

راهبرد یا راهبردها حاصل فرآیند برنامهریزی راهبردی و یا بینش و تجربه شخص کارآفرین هستند[3] و عبارت است از برنامهای جامع، منسجم و کامل که برای تحقق اهداف اساسی سازمان تدوین میگردد. بنابراین راهبرد نوعی برنامه است که برای نیل به مقاصد و اهداف اصلی سازمان تدوین میشود و تعیینکننده نوع خدمات یا محصولاتی است که سازمان به جامعه عرضه میکند و الگوی نحوه پاسخگویی سازمان به محیط را شکل میدهد. همچنین راهبرد، کارکنان و سایر منابع سازمان را با توجه به چالشها و مخاطرات موجود در محیط، برای نیل به اهداف کلی سازمان بسیج می-کند و مسیر واحدی را برای تحقق آن اهداف مشخص میسازد؛ تا با بهکارگیری منابع موجود، تحقق اهداف جامع سازمان عملی گردد. راهبرد بهمنزله الگوی تصمیمهایی است که در سازمان اخذ میشود و فعالیتها و نتایج را شکل میدهد. راهبردهای خوب، ابزارهایی رقابتی بهشمار رفته و راهبردهای نامناسب، ضعفهای عمده برای سازمان محسوب میشوند. [4] در حقیقت راهبرد یک سازمان مشخص میکند که یک سازمان چگونه میخواهد برای سهامداران، مشتریان و شهروندان ارزشآفرینی کند.[5]

راهبرد جهتگیریهای عمده سازمان را معین میکند و رهنمودهایی برای تخصیص منابع در مسیر کسب هدفهای بلندمدت سازمانی ارائه میدهد. انتخاب راهبرد، کاری پیچیده و حتی مخاطرهآمیز است؛ زیرا هر راهبرد، سازمان را به یک محیط رقابتی خاص هدایت میکند و چگونگی برنامهریزی مدیران برای تطبیق قوتها و ضعفهای سازمان با فرصتها و تهدیدهای محیطی را معین میسازد.[6] مدیران در دنیای معاصر، علاوهبر مدیریت فعالیت های پیچیده درون سازمانها با چالش هایی مانند تغییر در متغیرهای سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیک و اجتماعی، تغییرات در علائق، منافع و اقدامات گروههایی مانند هیأت مدیره، مالکان، رقبا، عرضهکنندگان - مواد اولیه - ، سازمانهای کارگری و سازمانهای دولتی روبرو هستند.

بنابراین مدیران ناگزیر از تجزیه و تحلیل و ارزیابی نظاممند و مستمر محیط فعالیت خود و استفاده از اطلاعات بهدست آمده از این تجزیه و تحلیلها هستند. امروزه مدیران، جهت برخورد اثربخش با چالشهای مذکور که بر توانایی سازمان متبوع آنها در سودآوری و توسعه فعالیتها تأثیر میگذارند، فرآیند مدیریت راهبردی را مورد توجه قراردادهاند. در باور مدیران، فرآیند مدیریت راهبردی بهبهینه نمودن موقعیّت شرکت در محیط رقابت کمک میکند و به مدیران توانایی پیشبینی دقیقتر تغییرات و دگرگونیها را عطا کرده، آمادگی سازمان را در مقابل رویدادهای غیر قابل انتظار درونی - شرکت - و بیرونی را افزایش میدهد.[7] مدیریت راهبردی حاصل جمع و نتیجه ادغام فرآیندها و رویکردهایی مانند "طرحریزی - برنامهریزی - بلندمدت"، "مدیریت سرمایهگذاری جدید"، "طرحریزی، برنامهریزی و بودجهبندی" و "سیاست بازرگانی" است.[8]

.2,2 برنامهریزی راهبردی و مدیریت راهبردی

در منظر اندیشمندان علم مدیریت، مدیریت راهبردی بر فرآیند هدایت برنامههای راهبردی و حصول اطمینان از اجرای صحیح آنها، جهت کسب اطمینان از موفقیت سازمان در بلندمدت، دلالت دارد. به این ترتیب، مدیریت راهبردی دربردارنده برنامهریزی راهبردی جهت تدوین راهبرد همچنین اجرا و ارزیابی راهبرد است.[9] در برنامهریزی راهبردی اخذ تصمیمات راهبردی کانون توجه قرار دارد؛ اما مدیریت راهبردی به ایجاد نتایج راهبردی مانند بازارهای جدید، محصولات و یا فنآوری جدید معطوف است. بنابراین مدیریت راهبردی از جامعیت بیشتری برخوردار است و بهجای اینکه صرفا بهتدوین طرح مبادرت کند، خواهان یکپارچهکردن برنامهریزی با سایر بخشهای سازمان - یکپارچه کردن سازمان بهوسیله - راهبرداست.[10]

.2,3 مراحل مدیریت راهبردی

مدیریت راهبردی از فرآیندی ضابطهمند و نظام یافته برخوردار است. این فرآیند مراحل ذیل را دربردارد:
1.    تجزیه و تحلیل محیطی؛ تجزیه و تحلیل محیطی عبارت است از مطالعه محیط سازمان در راستای شناسایی فاکتورهای محیطی که بر عملکرد سازمان تأثیر بهسزا دارند. محیط سازمان معمولا در سه سطح دستهبندی میشود: الف - محیط عمومی؛ شامل عواملی مانند عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قانونی و تکنولوژیک که بر سازمان و نحوه مدیریت آن، تأثیر بلندمدت میگذارند.

ب - محیط عملیاتی؛ شامل مؤلفههایی مانند عوامل رقابتی - نوآوری و فنآوری - ، مشتریان، تأمینکنندگان و نیروی کار که از صراحت خاصی برای مدیران برخوردارند.

ج - محیط داخلی؛ شامل مؤلفههایی مربوط به درون سازمان مانند فرآیند تولید یا ارائه خدمات، منابع مالی، ساختار سازمانی، قابلیتهای سازمانی و سیستمها است.

2.    تنظیم جهتگیریهای سازمانی؛ کارشناسان با بهرهگیری از نتایج تجزیه و تحلیل محیطی اقدام به تعیین جهت-گیریهای سازمانی مینمایند. سه عنصر اصلی جهتگیریهای سازمانی، مأموریت، چشمانداز و ارزشهای سازمانی هستند. مأموریت بهمنزله فلسفه وجودی، چشمانداز در حکم تصویر زنده سازمان و ارزشها بهمثابه اصول اعتقادی در آینده سازمان تعریف شدهاند.

3.    هدفگذاری؛ اهداف سازمانی برای مدیریت و سایر اعضاء، نقش راهنما و خط مشیدهنده را بازی کرده، ایشان را در تصمیمگیری، افزایش کارآیی، سازگاری سازمانی و ارزیابی عملکرد یاری میدهند.

4.    تعیین راهبردها؛ تعیین راهبرد عبارت است از فرآیند تعیین زمینههای عملکرد مناسب جهت دستیابی به اهداف سازمانی در راستای ماموریت سازمان.

5.    بسترسازی و اجرای راهبردها؛ در این مرحله راهبردهای تدوین شده به اجرا در میآیند. اجرای موفقیتآمیز راهبردها نیازمند افراد کارآمد، تخصیص منابع مورد نیاز، نظارت بر روند اجراء و حل به موقع مشکلات طی اجراء است.

6.    کنترل راهبردها؛ کنترل راهبردها بهعنوان آخرین گام فرآیند مدیریت راهبردی شامل نظارت و ارزیابی فرآیند مذکور بهعنوان یک کل است و نقش تضمینبخشی به عملکرد مناسب این فرآیند را برعهده دارد.[11]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید