بخشی از مقاله

چکیده:

زندگی بشر در عصر حاضر، بیش از هر دوره دیگري، با پدیده علم و دانش نسبت دارد. جامعه ایرانی پس از پیروزي انقلاب اسلامی، سیماي علمی بیشتري پیدا کرده و همین مسأله، ضرورت تحقیق در امر سیاستگذاري علمی به خصوص در علوم انسانی و اسلامی را براي پژوهشگران ایرانی دو چندان نموده است. علوم اسلامی و انسانی زیربنا و نرم افزار سایر علوم به حساب می آید.

یکی از مهمترین عوامل اسلامی شدن دانشگاهها تدوین صحیح علوم انسانی بر اساس علوم اسلامی، هماهنگ با آخرین پیشرفتهاي علوم انسانی در مغرب زمین می باشد. تحقق سخن حضرت امام - قدس سره - مبنی بر لزوم بازگشت همه علوم به علم شریف توحید نیازمند تحقق "انقلاب فرهنگی" بزرگی است که متاسفانه تاکنون در عرصه دانشگاهها و مراکز پژوهشی تحقق نیافته است زیرا غالب اساتید رشته هاي فلسفه و الهیات و عرفان که می بایست تاکنون به تدوین چارچوب و تعریف دقیقی از نگرش اسلام در خصوص جهان بینی فلسفی متناسب با تفکر و تمدن معاصر جهان براي هدایت علوم انسانی پایه و فنی اهتمام می ورزیدند با بی تفاوتی و سکوت از اهتمام به چنین مساله سرنوشت سازي خودداري نمودند و حتی برخی از آنها با وجود اعتقادات دینی و آشنایی با تفکر جهان غرب، حضور در چنین عرصه حیاتی و ارتباط غیر مستقیم و علمی با عرصه حکومت و سیاست کشور اسلامی را نوعی کار "ایدئولوژیک" و سیاسی صرف تلقی کردند. در این مقاله اهتمام امام - ره - در پرتو اندیشه هاي نابش در بستر علوم انسانی اسلامی تبلور یافته است که به عنوان چراغ راهی براي آزاداندیشان دلسوز، قلمداد می گردد.

.1 مقدمه

بررسی جایگاه علوم انسانی در نظام ارزشگذاري و سیستم آموزشی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. آنان که در سیستم آموزشی ایران تحصیل کردهاند، سپس سیستم آموزش عالی یکی از کشورهاي پیشرفته را نیز آزمودهاند، به خوبی درمییابند که از مهمترین وجوه تمایز بین دو سیستم، تفاوت جایگاه و ارزش علوم انسانی است.

البته بیتوجهی به علوم انسانی در ایران پدیده نوینی نیست و متعلق به دهههاي اخیر هم نیست و بسیاري منشا اصلی مشکلات و ضعف اساسی کشورمان را در همین نقطه ارزیابی میکنند. رسیدن به فهمی عمیق و همه جانبه از مبادي نظري و ریشه هاي تاریخی مدرنیته که منجر به بر آمدن علوم و تکنولوژي مدرن و به دنبال آن ساختارهاي فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادي مدرن و از جمله علوم انسانی غربی و مدرن شده است، یکی از ضروري ترین پیش نیازهاي تحول در علوم انسانی است. در هر صورت داشتن نقدي عمیق و فارغ از سیطره مشهورات غلط زمانه، از نظام تعلیم و تربیت مدرن و به دنبال آن علوم انسانی و تجربی غربی مقدمه اي ضروري براي هر گونه تحول در جهت نزدیک کردن این نظام و علوم آن به مبانی اسلامی است

یکی از مهمترین مبانی اندیشه اي امام خمینی - ره - نوع نگرش ایشان به علم است و در آثار ایشان حدود ده هزار بار با واژه علم و واژه هاي هم خانواده آن بر می خوریم که بررسی آنها کتابی مفصل خواهد شد. شاید هیجان انگیزترین نوع نگاه ایشان به علم، درکی است که مانند مولوي از آیه زیر دارند:

ایشان هجده بار در آثار خود به این آیه اشاره کرده¬اند و نیز از اشعار مولانا در تفسیر آن نیز مدد جسته اند:

در تفسیر آیه فوق در یکی از قدیمی ترین آثارشان چنین موقوم داشته اند: »و بدان که از براى جمیع موجودات حظّ بلکه حظوظی از عالم غیب که حیات محض است میباشد؛ و حیات، سارى در تمام دار وجود است. و این مطلب نزد ارباب فلسفه عالیه با برهان، و نزد اصحاب قلوب و معرفت به مشاهده و عیان، ثابت است؛ و آیات شریفه الهیه و اخبار اولیاء وحی -علیهم الصلاه و السلام- دلالت تام و  تمام بر آن دارد. و محجوبین از اهل فلسفه عامیه و اهل ظاهر که نطق موجودات را نیافتهاند به تأویل و توجیه پرداختهاند.

و عجب آن است که اهل ظاهر که به اهل فلسفه طعن زنند که تأویل کتاب خدا کنند به حسب عقل خود، در این موارد خود تأویل این همه آیات صریحه و احادیث صحیحه کنند به مجرد آنکه نطق موجودات را نیافتهاند، با آنکه برهانی در دست ندارند؛ پس تأویل قرآن را، بی برهان و به مجرد استبعاد، کنند.

بالجمله، دار وجود اصل حیات و »حقیقت علم« و شعور است؛ و تسبیح موجودات تسبیح نطقی شعورى ارادى است، نه تکوینی ذاتی که محجوبان گویند. و تمام آنها به حسب حظّی که از وجود دارند به مقام بارى جلّت عظمته معرفت دارند. و چون اشتغال به طبیعت و انغمار در کثرت هیچ موجودى چون انسان ندارد، از این جهت از همه موجودات محجوبتر است، مگر آنکه از جلباب بشریت خارج شده و خرق حجب کثرت و غیریت کرده باشد که بیحجاب به مشاهده جمال جمیل پردازد؛ پس، حمد و مدح او از تمام حمدها و مدحها جامعتر است؛ و او حق را به تمام شئون الهیه و تمام اسماء و صفات ستایش و عبادت کند.

با توجه به مطالب فوق و با نیت گفت که از نظر بنیانگذار جمهوري اسلامی ایران نه تنها علوم انسانی از فلسفه عرفان تا علوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادي، هنر و ادبیات ارتباطی مستقیم با برخی مبانی و اصول اعتقادي و معنوي اسلام دارند بلکه حتی علوم طبیعی و ریاضی نیز ریشه در همین مبانی مابعدالطبیعی که در دو علم شریف فلسفه و عرفان اسلامی مطرح می باشد، دارند.

از اینرو معظم له در ارتباط با حوزه هاي علمیه نیز - که می تواند نقشی تعیین کننده در اسلامی کردن دانشگاهها داشته باشد - برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت میان علوم اسلامی از فقه تا فلسفه و عرفان که در گذشته به علت عدم تحقق نظام سیاسی ولایت در برخی موارد، علماي علوم مذکور در تضعیف و مخالفت با یکدیگر اصرار می ورزیدند داشتند.

بحث و بررسی الف - اهتمام به علوم انسانی و متحول ساختن آن

در اهمیت این مسئله همین بس که کشورهاي غربی خود و دنیا را تا کنون توسط علوم انسانی کنترل و اداره کرده اند. هر چند ما در زندگی روز مره آثار و نتایج علوم فنی و مهندسی را بیشتر میبینیم ولی کارکرد، جهت گیري، و طریقه استفاده از علوم مهندسی را نیز علوم انسانی تعیین میکنند. ما نیز براي اداره جهت دهی به زندگی اجتماعی خود نیازمند سیستمها و نظامهایی هستیم که بر اساس آنها جامعه را هدایت کنیم و اهداف را تعیین کنیم سیاستگذاري بر اساس روشهاي ساده قدیمی در جهان امروز ممکن نیست. علاوه بر اینکه ما در دنیایی زندگی میکنیم که در بیرون از جامعه با جوامع مترقی دیگر باید تعامل داشته باشیم و روابطمان را تنظیم کنیم. بنابراین به ناچار باید در زندگی امروز علمی زندگی کرد، علمی سیاستگذاري کرد و به صورت علمی ضوابط و اصول روابط را تعیین کرد همه اینها در گرو علوم انسانی است

بعد دیگر اهمیت علوم انسانی در اهدافی است که دین اسلام براي زندگی انسان ترسیم کرده است که همان سعادت دنیوي و اخروي است. دستیابی همگانی و بهتر به این هدف در گرو تربیت جامعه و هدایت آن است که با آشنایی و تدوین علوم انسانی اسلامی میسر است. نمیتوان از جامعهاي که اقتصاد آن غیر اسلامی، جامعه شناسی آن و روان شناسی و سایر علوم آن غیر دینی است انتظار داشت که شکل دینی خود را حفظ کند مگر اینکه ظواهر و شعار اسلامی بودن را داده اما باطن و درون و انگیزه هاي زندگی غیر اسلامی باشد. جامعه شناسان علم در ده بیست سال اخیر معتقد شده اند که علم یک محصول اجتماعی است و از کنش متقابل بین دانشمندان و جامعه پدید می آید و آن عینیت و بی طرفی اي را که قبلاً براي علم ادعا می شد قبول ندارند.

اما اینکه به چه طریق تحول در علوم انسانی ممکن است باید گفت این مسئله هنوز در مراحل نظریه پردازي است و اینکه چگونه باید تحول ایجاد کرد و از کجا شروع کرد توسط صاحبنظران مورد بحث قرار میگیرد یعنی تا کنون کشف شده که انسان از علوم انسانی تاثیر زیادي میپذیرد اما چگونه باید تغییر داد و چه با چه مبانی و از کدام منابع باید در پی تحول در این علوم شد مسئله اي است که باید روي آن پژوهش و تحقیق صورت گیرد.

در این میان، اهمیت علوم انسانی براي ما نیز که اکنون با دستاوردهاي تکنولوژي غرب مواجهیم، مشخص است. ما در کنار اهمیت دادن به علم تجربی و تکنولوژي، نباید از فهم این پدیدهها غافل باشیم و آنها را بدون ملاحظه و تعمق بپذیریم. بنابراین علوم انسانی میتواند رهیافت ما را به سایر علوم و موضع ما را نسبت به آنها مشخص کند. معنویت موجود در سنت ما نمیبایست قربانی پذیرش زندگی مدرن علمی - یا به عبارت بهتر علم زده -

شود. آنچه در این میان اهمیت دارد توجه به عنصر »فهم« است که متعلق به علوم انسانی است و علوم تجربی و ریاضی، فاقد آن هستند 

ب - اهمیت و نقش علوم انسانی در توسعه ملی علوم انسانی به مثابه علومی راهبردي مهمترین نقش را در فرایند توسعه ملی هر کشور برعهده دارند زیرا این علوم انسانی است که با تعیین تعریف توسعه ملی، ابعاد توسعه و اهداف و مسیر آن، نقش اساسی را در ترسیم چارچوب هاي توسعه هر کشور برعهده دارد. در واقع ، علوم انسانی با تعیین خطوط کلی، زیربناي توسعه به حساب می آید .

این مساله در کلیه کشورهاي جهان و بویژه کشورهاي توسعه یافته نیز مورد توجه قرار گرفته و رشته هاي مختلف علوم انسانی با تئوريهایی که در این زمینه ایجاد کردهاند، منابع را مدیریت میکنند. از سوي دیگر، علوم انسانی علاوه بر ترسیم خطوط کلی توسعه، نقش بسیار مهم و موثري در سایر ابعاد توسعه و بویژه توسعه اقتصادي نیز برعهده داشته است چنانچه براساس اطلاعات و آمار به دست آمده که در مرکز تحقیقات علوم انسانی آمریکا،سهم تخصیص علوم انسانی در تولید ناخالص ملی به طور مستقیم %41 و به طور غیرمستقیم بالغ بر %50 می باشد.

علاوه بر این، بیشترین شغل ایجاد شده در این کشور که ماحصل تفکر کارآفرینی می باشند برخاسته از افراد تحصیلکرده در حوزه علوم انسانی بوده اند. همچنین در بخش اقتصادي، به کارگیري نوآوري هاي به کار رفته شده توسط فارغ التحصیلان علوم انسانی - که در زیرشاخه هاي اقتصادي، علوم مدیریت و بازرگانی فعالیت دارند - باعث گردیده است که عمده ي اشتغال هاي پایدار و رو به رشد، در بخش خدمات و فعالیت هاي اقتصادي باشد که توسط کارآفرینان دانش آموخته در حوزه علوم انسانی بوجود آمده است.

براین اساس با توجه به اهمیت علوم انسانی و توجه به جایگاه آن در توسعه ملی و ایجاد زمینه هاي لازم براي تقویت این رشته ها، در این کشور بیش از %63 از ادامه دهندگان تحصیلات دانشگاهی در این کشورها گرایش به حوزه ي علوم انسانی دارند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید