بخشی از مقاله

چکیده

زبان، آینه شفافی نیست، که جهان عینی متعارض و متخاصم را، همان گونه که هست، در خود انعکاس دهد، بلکه قدرتی است که مبارزه براي آن، و از طریق آن، صورت می  گیرد و خود بخشی از فرایند مبارزه است. اگر گفتار را نه بیانگر مبارزه ها، بلکه موضوع و ابزار مبارزه   تلقی کنیم، دیگر به جاي آن باید از دال گفتمان استفاده کرد، که مفاهیم قدرت وگفتار را در یک درهمتنیدگی مداوم و تفکیکناپذیر مفهومی، قابل فهم میسازد.

نگاهی اینگونه به قدرت، گفتمان و متن، میتواند راهی به سوي نظریه ادبی و زبان جامعی باشد، که در سایه آن بتوان به خوانشی گفتمانی و انتقادي از متون ادبی و زبانی دست یافت. در همین راستا مقاله حاضر برآن است با استفاده از روش تحلیل گفتمان، متن و فرم داستان افشین و بودلف را بفهمد و بخواند. این داستان از میدان هاي متنی در تاریخ بیهقی است، که در آن گفتمانهاي متخاصم عصر در مقابل یکدیگر به صفآرایی ایستادهاند. به عبارت دیگر با قراردادن این متن در بافت گفتمانیاش و رابطه دیالکتیک اش با قدرت و فهمیدن این متن به عنوان ابزار مبارزه قدرتها و گفتمان هاي متضاد و معارض بتوان به فهمی نو از آن دست یافت.

مقدمه

استراتژي قدرت به ویژه قدرت مدرن، براي بازتولید و تراکم خود، ایجاد نظم وسیع و عمیق است. نظمی که به شکل انضباطهاي سفت و سخت، مجازاتهاي بیرحمانه، ایدئولوژيها و گفتمان هاي ایدئولوژیک بر ذهن، زبان و عمل فرد و جامعه حاکمیت میکند. قدرت از طریق سازوکارهایش مویرگوار در نسوج ذهنها، گفتارها، کنشها و بدنها می-خزد و رسوخ میکند و تولیدات این ماشینهاي زیستی قدرت، سوژههایی مفید - هدف اقتصادي - ودرعین حال مطیع - هدف سیاسی - است.

قدرت هم انقیادآور است هم مولد. انقیادآور از آن رو که فرد را در چنبرة نظم همه جانبهي خود میگیرد و مولد ازآن رو که گفتمان تولید میکند، و از طریق گفتمان، سوژه و جامعهاي مفید و مطیع میسازد که به میل و خواست قدرت فکر میکند، سخن می گوید و عمل میکند، پرداختن به تمامی ابزارها و سازوکارهاي قدرت در حوصله بحث ما نمیگنجد و اصولاً از دایرة بحث این مقاله -که در حوزه ي زبان وادبیات نوشته میشود- خارج است، لیکن سازوکارهاي گفتمان و متن که تحلیل آن ها در حوزة نقد ادبی جاي میگیرد، میتواند ما را در جهت فهم سازوکارهاي قدرت در حوزة زبانی مربوط به خود هدایت کند.

یکی از آثار کهن ادبیات فارسی که شایسته نقدها و خوانش هاي نو است "تاریخ بیهقی" تصنیف خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر، از نویسندگان صاحب سبک و ممتاز قرن پنجم هجري قمري است. این اثر گرچه اثري تاریخی است اما هم از آن رو که در عصر بیهقی چندان مرز روشنی بین داستان و تاریخ نیست و هم رفتار زیباشناسانه با متن، بیشتر اثري ادبی تلقی می  شود. تاریخ بلعمی که مدتی پیش از تاریخ بیهقی تألیف شده است، آمیزهاي از افسانه، حکایت و داستان است.

بیهقی هم اگرچه آگاه است که تاریخ مینویسد و نه قصه، هرچند گاه دراثناي روایت حوادث تاریخی به مناسبتی داستان و یا حکایتی تاریخی از گذشتهاي می آورد که موضوع تاریخش نیست، یعنی متعلق به دورة غزنویان نمیشود، - به گفتهي خودش- براي آراستن تاریخ. یکی از این داستانها، داستان افشین و بودلف است. افشین و بودلف از جمله داستانهایی است که می توان از دیدگاه گفتمانی و انتقادي هم فرم و ساختار و هم متن و محتوایش را مورد نقد و پرسش قرارداد. پرسش  هایی از این دست که این متن و داستان از چه گفتمان یا گفتمانهایی در تکوین ساختار و محتواي خود سود برده است؟

این داستان در میدان مبارزة اجتماعی داراي چه جایگاه و موقعیتی است؟ گفتمان  هاي متخاصم و متضاد چگونه در سطح فرم و متن این داستان با یکدیگر مبارزه میکنند؟ عناصر تشکیل دهندة این متن: واژگان، چینش واژگان، نحو جمله ها و نحوة ارتباط آنها، دانش زمینه  اي و شکل و ساختار کلی و سایر خصوصیات ریز و درشت زبانی و غیر زبانی این متن چه گفتمان یا گفتمانهایی را برجسته و چه گفتمان یا گفتمانهایی را به حاشیه میراند؟

-1 مبانی نظري

1-1 گفتمان

»گفتمانها شیوه اي خاص براي فهم جهان و سخن گفتن دربارهي آن هستند - «یورگنسن، فیلیپس،. - 18 : 1389 فهمی خاص و سخن گفتنی خاص که با برجسته کردن خود سایر شیوههاي فهم و سخن گفتن ممکن دربارة جهان را به حاشیه میراند. »در واقع زبان -که فصل مشترك همه گفتمانهاي متفاوت است- در چارچوب قالبهایی ساختاربندي میشود که انضباطهاي ایدئولوژیکی برآنها حکم فرماست - «همان . - 19: این قالبهاي ساختاربندي شده -که همان گفتمانها هستند- در تمام سطح جامعه به گونه اي آشتی ناپذیر براي رسیدن به موقعیت هژمونیک، در حال ستیز با یکدیگر هستند و مردم به هنگام فکر کردن، سخن گفتن و عمل کردن از آنها استفاده میکنند و آنها را بازتولید میکنند.

در واقع گفتمانها براي دست یابی به قدرت در سطح جامعه مبادرت به تولید متن می کنند و از این طریق با یکدیگر به جدال نرم و سرد برمی    خیزند. با چنین نگرشی نسبت به گفتمان در واقع ماهیت آنها به یک زمینه متعارض و متخاصم گره زده می- شود. نمی    شود گفتمان را به درستی فهمید ولی به هویت متخاصمش نیندیشید. اندیشیدن گفتمانی یعنی تأیید وجود گونههاي متفاوت سخنگفتن در مورد چیز ها، که در جدالی همیشگی با یکدیگر، سعی میکنند خود را بر زبان انسانها تحمیل کنند. گفتمانها به تعبیر دریدا نسبت به هم بیرون سازنده هستند. مبارزه اي آشتی ناپذیر که در عین حال هویت-ساز نیز هست. به تعبیر دیگر گفتمان هست چون متفاوت است. »گفتمان ها در بستر تکوین تاریخی- اجتماعی خود، به کمک برخوردها و تصادمها به پیش میروند - « مک دانل، . - 59 

2-1 متن

مبارزة گفتمانی داراي دو چهرة نرمافزاري و سختافزاري است. مبارزة نرم افزاري در قالب تولید متن و مبارزة سختافزاري به صورتهاي مختلفی چون توقیف، حبس، اعدام، ترور، تظاهرات خیابانی و مانند آن نمود پیدا میکند. این دو نوع مبارزه با هم رابطه تنگاتنگ دارند و تقویتکنندة هماند - سلطانی،. - 80 : 1390 این مقاله بنا به ماهیت زبانی و ادبیاش بر چهره  ي نرم افزاري مبارزات گفتمانی که در قالب متن نمود پیدا میکند، متمرکز میشود.

البته متن در این مقاله در معناي محدود آن استفاده نمی  شود، بلکه این پژوهش نگاه خود به متن را بر اساس تعریف پل ریکور، سامان می دهد. ریکور معناي متن را گسترش میدهد و هر کنش اجتماعی را یک متن میداند - حسنی،. - 10 :1389 بر این اساس متون به هر شکلی که باشند، سیاسی هستند، البته نه سیاست به معناي محدود و حزبی آن، بلکه هر کاري از جمله تولید متن که منجر به حفظ یک شیوة موجود در میان شیوه  هاي ممکن شود و یا آن شیوة موجود را با استفاده از شیوههاي ممکن به چالش بکشد، یک کار و عمل سیاسی است.

- یورگنسن، فیلیپس، - 71 :1389  این درست همان کاري است که گفتمان در متون انجام می دهد. تحمیل یک شیوة سخن گفتن و اندیشیدن در متنها از میان سایر شیوههاي ممکن و طرد گونههاي دیگر در فواصل مختلف به طوري که این متون امر اجتماعی را یا بازتولید میکنند یا به چالش میکشند. این مقاله با اتخاذ دیدگاهی انتقادي همه متون - اعم از ادبی یا غیر ادبی - را در خدمت ارتباط و تعامل اجتماعی می-داند و چون » تعامل اجتماعی مبتنی براین فرض است که رابطه بین مردم و جامعه تصادفی نیست بلکه به شکلی نهادین ایجاد میشود« - آقاگل زاده، - 22 :1386 پس می توان همه متون را به شکلی انتقادي، مشکوك و بدبینانه مورد نقد قرار داد.

مقاله پیش رو سعی دارد دال گفتمان را در قالب دو معنا و در دو تعریف متفاوت به کار ببرد: یکی تعریف تحلی ل گفتمان انتقادي از گفتمان، که نهایی ترین نقطه حرکت مفهومی گفتمان در حوزه ي زبانشناسی است و دیگري تعریف نظریه ي گفتمان لاکلاو و موفه از گفتمان، که یک تلقی کاملاً پساساختارگرایانه در حوزهي فلسفهي سیاسی و مبتنی بر آرا و نظریات میشل فوکو است. البته با حل و عقد تفاوتهاي آنها و تبدیل آنها به یک مجموعه همبسته.

۱-۳  تحلیل گفتمان انتقادي

تحلیل گفتمان در حوزة زبانشناسی از سه مرحله تحلیل گفتمان توصیفی، تحلیل گفتمان نقشگرا و تحلیل گفتمان انتقادي عبور میکند - سلطانی،. - 20 :1390 پیش از تحلیل گفتمان انتقادي، مکتب نقش گرایی با وارد کردن مفهوم بافت به تحلیل هاي خود تا حدود زیادي از تحلیل گفتمان توصیفی فاصله میگیرد و راه را بر فهم سازوکارهاي زبانی قدرت براي کنترل تودههاي کثیر مردم، باز می کند. ولی مفهوم بافت در نزد نقشگرایان محدودتر از آن چیزي است که بتواند مفهوم قد رت و ابزارهایش را پوشش دهد.

این خلأ توسط تحلیل انتقادي گفتمان که تحت تأثیر تحقیقات میشل فوکو در زمینه قدرت و گفتمان و به همت اندیشمندانی مانند روث وداك ، نورمن فرکلاف و پنیکوك در حوزة زبانشناسی انتقادي شکل گرفت، با اضافه کردن مفاهیمی مانند: سلطه - نوعی اعمال قدرت که در آن ابزارهاي مقاومت سوژه به حداقل می رسد - و ایدئولوژي - ابزار زبانی حفظ روابط نابرابر در جامعه     - و انتقاد - توجه به نابرابريهاي اجتماعی - به مفهوم بافت، فهمی وسیع تر از بافت موقعیتی ارائه میکند - یارمحمدي -  و به این ترتیب تئوري و روشی را در زبان شناسی ابداع می کند که با توسل به آن سازوکارهاي زبانی سلطه و قدرت را در فضاي متون قابل ردیابی میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید