بخشی از مقاله

چکیده:
بیابانزایی1 به روند تخریب اکوسیستمهای شکننده و ناپایداری گفته میشود که در اثر تغییرکاربری یا فشار بر روی اراضی توسط دخالتهای انسانی گسترش مییابد و در نهایت منجر به کاهش تولید بیولوژیک میگردد. بیابان زایی بعد از دو چالش تغییر اقلیم و کمبود آب شیرین به عنوان سومین چالش مهم جامعه جهانی در قرن 21 محسوب میشود کاهش توان تولید خاک در 47 درصد مناطق خشک جهان ، غیر قابل استفاده شدن 50 تا 70 هزار کیلومتر مربع اراضی حاصلخیز در سال و بالغ بر 42 میلیارد دلار خسارت سالانه به محصولات کشاورزی همراه با اثرات بسیار وسیع و گسترده اکولوژیکی ، اجتماعی ، اقتصادی و زیست محیطی به ویژه فقر گسترده و تخریب منابع پایه به عنوان تنها بخشی از آثار و پیامد های جهانی پدیده بیابانزایی محسوب می گردد.

در این پژهش رابطه بلند مدت و کوتاه مدت بین متغیرهای بیابانزایی، تولید ناخالص بخش کشاورزی، جنگل، بارش سالانه، سرمایهگذاری انجام شده برای مقابله با بیابانها در قالب فرضیه زیستی کوزنتس و با استفاده از الگوی خودرگرسیونی با وقفه های توضیحی ARDL در سالهای 1365-1394برای استان سیستان و بلوچستان مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که هم در بلند مدت و هم در کوتاه مدت رابطه U معکوس فرضیه زیست محیطی کوزنتس تایید میشود.

مقدمه:

بیابانزایی به روند تخریب اکوسیستمهای شکننده و ناپایداری گفته میشود که در اثر تغییر کاربری یا فشار بر روی اراضی توسط دخالتهای انسانی گسترش مییابد و در نهایت منجر به کاهش تولید بیولوژیک میگردد - اکبری و همکاران، . - 1386 فرآیندها و عوامل متعددی در توسعه بیابانزایی و نیز روند غیر قابل برگشت آن دخالت دارد که میتوان به دو دسته عوامل انسانی و طبیعی تقسیم کرد. در حال حاضر، انسان به عنوان عامل اصلی بیابانی شدن اراضی معرفی میگردد در مقیاس جهانی نقش عوامل انسانی 78 درصد و عوامل طبیعی 13درصد است

بر اساس آمار، 61 درصد از مساحت کشور در اقلیم خشک و فراخشک قرار دارد که این رقم، 3/1 برابر درصد جهانی 19/6درصد است. اگرچه 32/5 میلیون هکتار از اراضی کشور در وضعیت بیابانی قرار دارد، اما در تقسیمبندیهای اکوسیستمی، 90 میلیون هکتار آن در زمره اکوسیستم بیابانی قرار میگیرد . 20/2 میلیون هکتار از اکوسیستم بیابان تحت تأثیر فرسایش بادی است که از این مقدار، 6/7 میلیون هکتار در محدوده کانونهای بحرانی قرار دارد که در 233 منطقه، 96 شهرستان و 18 استان کشور پراکنده است و چنین شرایطی باعث شده است که از نظر اکوسیستمی بیش از 55 درصد از مساحت کل کشور را اراضی بیابانی تشکیل دهد. در حال حاضر سرانه بیابان در کشور 0/5 هکتار است، در حالی که سرانه جهانی آن 0/22هکتار است

حاکم شدن اقلیم خشک و فراخشک در اکثر نقاط ایران موجب شکنندگی و آسیبپذیری بالای طبیعت شده است و با بیتوجهی و دخالت-های انسانی، اراضی کشور در معرض بیابانی شدن قرار میگیرد. افزایش جمعیت روستایی و عشایری، وابستگی معیشت آنها به بهرهبرداری از اراضی در معرض مرتعی و کشاورزی باعث شده، روز به روز گسترش پدیدههای بیابانی در کشور افزایش یابد. برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، آلودگی آبهای زیرزمینی از طریق پسابهای صنعتی، شهری و کشاورزی، تغییر کاربری اراضی، شخم بیش از حد مراتع برای اراضی دیم کم بازده و برداشت غیراصولی معادن سطحی از عوامل دیگر بیابانزایی در ایران به حساب میآید

با افزایش روند بیابانزایی، بستر فرسایش پذیری و تخریب خاک فراهم شده که خود باعث مسدود شدن راههای مواصلاتی، مدفون شدن اماکن مسکونی، تخریب اراضی کشاورزی و تاسیسات زیربنایی به چالش کشیدن سلامت جامعه و افزایش بیماری های تنفسی را فراهم میکند . بین مجموعه فرآیندهایی که منجر به بیابانزایی میشود ارتباط نزدیکی وجود دارد، فشار روی زمین با افزایش جمعیت از هر دو جنبه نرخ بالای زاد و ولد و مهاجرت، تغییر سبک زندگی و در نتیجه افزایش زیاد تقاضا برای آب و انرژی، جنگها، استراتژیهای نادرست استفاده از زمین، فناوری نامناسب و در برخی موارد با تغییر جمعیت عشایری به جمعیت ساکن در یک منطقه ارتباط دارد

در سالهای اخیر اقتصاددانان محیط زیست تلاش کردهاند با استفاده از شاخصهای اقتصادی به تشریح رابطه میان بهبود کیفیت یا تخریب محیط زیست و رشد اقتصادی بر پایه نظریه کوزنتس بپردازند. نتیجه تلاش آنها منجر به کشف رابطهای U شکل معکوس بین کیفیت محیط-زیست و رشد اقتصادی شده است که به دلیل شباهت این منحنی با منحنی پایهای کوزنتس، به منحنی زیست محیطی کوزنتس 1EKC معروف گردیده است - دیزجی و غلامی نژاد، . - 1391 به منظور بررسی جنبه زیست محیطی از منحنی کوزنتس استفاده میشود. منحنی زیست محیطی کوزنتس، بیان میدارد که بین آلودگی محیط زیست و رشد اقتصادی رابطه وجود دارد ، که رابطه میان آنها ممکن است خطی، U شکل، U معکوس، N شکل و یا N معکوس باشد 

در محور افقی این منحنی درآمد سرانه و در محور عمودی آن میزان آلودگی نمایش داده میشود. این فرضیه بیان میکند که، آثار زیستمحیطی ناشی از فعالیتهای اقتصادی درمراحل اولیهی رشد اقتصادی زیاد است، مقدار این تخریب در نقطهای به حداکثر خود میرسد و پس از آن کاهش مییابد یا بهعبارتی کیفیت محیط زیست بهبود مییابد. اهمیت این فرضیه در این است که رشد اقتصادی، وسیلهای برای حمایت از محیطزیست فراهم میکند، نه آنکه رشد اقتصادی منجر به تخریب محیطزیست شود

بر مبنای اطلاعات موجود در زمینه تحقیق حاضر، تاکنون مطالعهی داخلی به این صورت انجام نشده است. تنها میتوان به مطالعاتی در زمینه روش خودرگرسیونی با وقفههای توزیعی ARDL2 اشاره کرد که در مورد محیط زیست انجام شده است.

عبدی و همکاران - 1392 - ، به بررسی رابطه میان سرمایهگذاری و رشد بخش کشاورزی پرداختند و از دادههای سری زمانی طی دوره 1338-1385 و روش خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی گسترده ARDL استفاده کردند. نتایج نشاندهنده عدم رابطه بلندمدت بین سرمایه-گذاری و رشد بخش کشاورزی بود.

امیرنژاد و اسدپورکردی - 1393 - ، به بررسی رابطه همجمعی میان آلودگی هوا، تولید ناخالص داخلی، شدت انرژی و تجارت باز در ایران با استفاده از داده های سالانه 1965- 2011 با استفاده از روش خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی ARDL پرداختند، نتایج نشان داد که هم در بلندمدت و هم در کوتاهمدت رابطه درجه سوم N شکل فرضیه محیط زیستی کوزنتس در ایران تائید میشود.

فیضی و همکاران، - 1395 - در مطالعه خود به ارزیابی اثرات مالیات سبز بر انتشار آلایندههای زیست محیطی در ایران با استفاده از داده-های سالانه 1358-1391 و روش خودرگرسیونی با وقفههای توزیعی ARDL پرداختند. نتایج نشان میدهد که مالیات سبز اثر منفی بر انتشار آلایندهها در ایران دارد. علاوه بر این رشد اقتصادی و جمعیت رابطه مثبت و معنیدار و مخارج تحقیقات و توسعه و درجه آزادی رابطه منفی و معنیداری با انتشار آلاینده ها داشته است. همچنین مقدار انتشار آلاینده های دی اکسید کربن، دی اکسید نیتروژن، دی اکسید گوگرد در هر دوره به ترتیب 30،80 و50 درصد از انحرافات تعدیل میشود.

از جمله مطالعات خارجی انجام شده در این زمینه میتوان به شیائودونگ و همکاران، - 2010 - اشاره کرد که به بررسی شدت استفاده از زمین که منجر به بیابانزایی شنی در شمال چین میشود، پرداختند. نتایج نشان دادند شدت استفاده از زمین از سال 1980-1995 افزایش یافته است، از سال1995-2000 کاهش یافته است، و بعد از سال 2000 به دلیل افزایش فشارهای اجتماعی و اقتصادی و تغییرات در پوشش گیاهی به آرامی افزایش پیدا کرده است.

جانگو بیک و هان سوک کیم - 2013 - ، به بررسی اثرات رشد اقتصادی در مورد محیط زیست در کره جنوبی پرداختند و از داده های سالانه سری زمانی1971-2005و مدل ARDL استفاده کردند. نتایج نشان داده است که در کوتاهمدت و بلندمدت، انرژی هستهای یک اثر مفید بر کیفیت زیست محیطی دارد، در حالی که سوختهای فسیلی در تولید برق و مصرف انرژی یک اثر مضر بر محیط زیست دارد.

شیائودونگ و همکاران 2015 - - ، در مطالعهی دیگری به بررسی تأثیر میزان بیابانزایی شنی و تغییرات استفاده از زمین در هشت استان در مجاورت بیابان شنی هورکین در شمال کشور چین طی دوره زمانی1980- 2010 پرداختند. نتایج نشان میدهد که همبستگی خطی مثبت بسیار شدیدی بین سرانه بیابانزایی شنی و تولید ناخالص داخلی کشاورزی سرانه واقعی در کوتاهمدت وجود دارد و در بلندمدت اثر رشد اقتصادی تا حد زیادی توسط عوامل برونزا، از جمله عوامل استراتژی، عوامل آب و هوایی تعیین میگردد.

آنچه مجامع معتبر علمی و بین المللی از آن به عنوان بیابانزایی یاد میکنند، پدیده ای به ظاهر نامحسوس اما بسیار خطرناکتر از بیابانی شدن اراضی است و آن کاهش ظرفیت تولید اراضی یا تخریب سرزمین می باشد،که تا حدود زیادی نیز متاثر از عملکرد های انسانی است .به عبارت دیگر، منظور از بیابانزایی، هجوم بیابان به دیگر عرصه های غیر بیابانی نیست، بلکه کاهش بار آوری در هر بوم سازگانی - اکوسیستم - را بیابان زایی گویند. در ایران بویژه بعلت تعدد، گستردگی و پیچیدگی عوامل محیطی و انسانی بیابانزا، این پدیده هم چون ابعاد بین المللی واجد پیامد های وسیع اکولوژیکی ، اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی است

سیستان و بلوچستان با حدود 180/726 کیلومترمربع، بیش از 11درصد وسعت کشور را به خود اختصاص داده است. بیش از 5/6 میلیون هکتار، معادل 30 درصد کل اراضی این استان پهناور را بیابانها، به خود اختصاص میدهند. سیستان و بلوچستان یکی از وسیع ترین استان-های بیابانی کشور است که با خصوصیاتی چون نزولات جوی کم، درجه حرارت بالا، رطوبت نسبی اندک، پوشش گیاهی فقیر و میزان فرسایش آبی و بادی زیاد شناخته میشود 

درخصوص اهمیت مطالعه بیابانزایی در استان سیستان و بلوچستان میتوان گفت تاکنون فعالیتهای زیادی در زمینه بیابانزدایی در کشور؛ به ویژه در استان سیستان و بلوچستان انجام شده، اما اقلیم خشک و عواملی مانند تبخیر زیاد و وزش بادها و فقر پوشش گیاهی در این خطه از کشور و مشکلاتی مانند نبود اعتبارات کافی باعث شده، فعالیتهای بیابان-زدایی نمود قابل توجهی نداشته و بیابانزایی رشد قابل توجهی نسبت به بیابانزدایی داشته باشد.

به دلیل همسایه بودن سیستان و بلوچستان با پاکستان و افغانستان و همچنین وجود تنها بندر اقیانوسی ایران چابهار در آنجا، این استان از ظرفیت بالایی برای پیشرفت برخوردار است. از جهت رشد و توسعه اقتصادی از مناطق درحال توسعه کشور محسوب میشود. همچنین از جهت بیولوژیکی بهدلیل وزش بادهای 120 روزه سیستان و نبود رودهای دائمی که یکی از عوامل تشدید کننده بیابانزایی در این منطقه است، از این رو در صورت عدم کنترل بیابانها نمی-توان به توسعه پایداری رسید. هدف از انجام این پژوهش بررسی ارتباط بیابانزایی با تولید ناخالص بخش کشاورزی و دیگر متغیرهای تاثیرگذار بر این پدیده است.

مواد و روش ها:

به منظور بررسی ارتباط بیابانزایی با تولید ناخالص بخش کشاورزی و با استفاده از منحنی کوزنتس روابط بلندمدت و کوتاهمدت بین متغیرهای توضیحی مدل از الگوی خودرگرسیونی باوقفههای گسترده ARDL که توسط شین و پسران، 1999، به منظور هم جمعی و روابط بلندمدت میان متغیرها بیان شده استفاده میشود. مزیت اصلی این روش این است که متغیرهای الگو میتوانند I - 0 - و - I - 1 باشند و دیگر نیازی به I - 1 - بودن همه متغیرها نیست در این الگو تعداد وقفههای بهینه را میتوان به کمک یکی از متغیرهای اکائیک 1AIC ، شوارتز بیزین 2 SBC، حنانکوئین 3 HRCو یا R2 مشخص کرد. یک الگوی خود توضیح با وقفههای گسترده را میتوان به صورت رابطه - 1 - برآورد کرد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید