بخشی از مقاله

*** این فایل شامل تعدادی فرمول می باشد و در سایت قابل نمایش نیست ***

 

تحليل اثر تجارت الکترونيکي بر رشد ارزش افزوده و بهره وري کل عوامل در بخش صنعت تهران
چکيده : امروز مبحث تجارت الکترونيکي به عنوان يکي از مهمترين مسائل و دانش روز مطرح مي شود و دغدغه بنيادين کشورهاي توسعه نيافته و يا در حال توسعه است ؛ زيرا اينگونه کشورها مي دانند با کوچکترين کوتاهي در اين زمينه ، به زودي به طور کامل از ميدان تجارت جهاني کنار مي روند و همين بهرة اندک خود را نيز به کشورهاي توسعه يافتة صنعتي که با اين تجارت نوين همگام شده اند، خواهند سپرد.
در عصر حاضر در زمينة بازرگاني ، روش تجارت سنتي پاسخگوي رشد سريع فناوري ، افزايش توليد و تقاضا نيست زيرا روشهاي مبتني بر کاغذ، متضمن تأخيرها و هزينه هاي فراوان بوده است . فواصل جغرافيايي زياد، تفاوت زبانها و فرهنگها، اتلاف زمان از موانع گسترش و نيز عدم کارايي تجارت سنتي هستند. از اين رو دست اندرکاران تجارت بين المللي در سطح سازمان ملل ، بانک جهاني و ... با هدف افزايش بهره وري و کارايي ، کاهش هزينـه هاي مالي ، زماني و ... به فکر استاندارد کردن روشهاي بازرگاني با استفاده از رايانه ها و شبکه هاي مخابراتي و ارتباطي افتادند و بدين ترتيب مفهوم تجارت الکترونيکي شکل گرفت .
مقالة حاضر با توجه به ضرورت بحث تجارت الکترونيکي و با هدف تعيين شاخصهاي اندازه گيري توسعه و کاربرد آن در بخش صنعت استان تهران به تحليل اثرهاي استفاده از تجارت الکترونيکي بر رشد ارزش افزوده و بهره وري کل عوامل اين بخش مي پردازد.
مهمترين نتايج اين پژوهش به شرح زير هستند:
١ـ تجارت الکترونيکي با رشد ارزش افزودة بخش صنعت استان تهران رابطة مستقيم دارد.
٢- تجارت الکترونيکي با رشد بهره وري کل عوامل بخش صنعت استان تهران رابطة مستقيم دارد.
کليدواژه : تجارت الکترونيکي ، فناوري اطلاعات و ارتباطات ، پيشرفت فني مشخص نشده ، حسابداري رشد، خريد الکترونيکي ، فروش الکترونيکي ، ديجيتال ، مجازي ، اصل شتاب .


مقدمه
با ظهور اينترنت ، تجارت الکترونيکي دگرگوني بزرگ قرن حاضر در شکل زندگي مردم آن محسوب مي شود.
اين نوع تجارت که به ارائة خدمات و خريد و فروش محصولات از طريق خطوط ديجيتال و فروشگاههاي مجازي مي پردازد هم اينک در بسياري از کشورهاي صنعتي و توسعه يافته با از ميان برداشتن مرزها ورود به بازارهاي فرامنطقه اي ، بازاري به وسعت جهان را در اختيار خود گرفته و صحنة رقابت بي نظيري را براي تجار و بازرگانان فراهم آورده است .
در تعريفي ساده ، تجارت الکترونيکي عبارت است از انجام تمامي مراحل تجارت از طريق شبکه هاي رايانه اي و مخابراتي بدون نياز به حضور فيزيکي طرفين در معامله . بنابراين ، مي توان گفت که تجارت الکترونيکي تنها به خودکارسازي عمليات دستي و کنار گذاشتن شيوه هاي مبتني بر کاغذ محدود نمي شود، بلکه کاربرد آن نقش تعيين کننده اي در ارتقاي کارايي و بهره وري سازمانها، بهبود مديريت و روان سازي معاملات و مراودات بازرگاني دارد و به طور کلي نحوة فعاليت سازمانها را به صورت بنيادي تغيير مي دهد .

مروري بر مفاهيم و آثار و کارکردهاي تجارت الکترونيکي
به طور کلي صاحب نظران ، تعاريف متعددي از تجارت الکترونيکي ارائه کرده اند. بعضي از اين تعاريف عبارت اند از:
- روش پيشرفتة انجام کسب و کار که نياز سازمانها، تجار و مشتريان را مد نظر قرار مي دهد. در اين روش جديد ضمن کاهش هزينــه ها، کيفيت محصول و سرعت تحويل کالاها افزايش مي يابد (تيمرز، ٢٠٠٠).
ـ استفاده از شبکه هاي رايانه اي براي جستجو و بازاريابي اطلاعات جهت پشتيباني از کارهاي انجام شده در سازمان و تصمي گيري سازماني (همان ). م
تحليل اثر تجارت الکترونيکي ... ٦١ ـ يک روش جديد هدايت ، مديريت و اداره مبادلات تجاري با استفاده از رايانه و يا هر يک از شبکه هاي ارتباط از راه دور (٢٠٠٢ ,Benjamin).
ـ خريد و فروش اطلاعات ، محصولات و خدمات از طريق شبکه هاي رايانه اي و يا هر يک از شبکه هايي که سازنده شاهراههاي اطلاعاتي هستند.(١٩٩٩ ,Turban)
ـ تجارت الکترونيکي عبارت است از خريد و فروش کالاها، خدمات و اطلاعات با استفاده از شبکه هاي رايانه اي از جمله اينترنت (٢٠٠٢ , Turban).
رشد سريع مبادلة الکترونيکي اطلاعات و توسعة ارتباطي در سالهاي اخير افقهاي تازه اي بر روي بخش تجارت گشوده است . امروز فعاليتهايي مانند شناسايي شرکاي تجاري ، برقراري ارتباط با خريداران و فروشندگان ، معرفي محصولات و خدمات جديد، دستيابي به بازارها و تأمين منابع و کالاها با کمک تجارت الکترونيکي با کارايي بيشتر و هزينة کمتري انجام مي شوند و در اين ميان اشاره ه اين نکته حائز اهميت است که انجام اين گونه تجارت از راههاي متفاوتي امکان پذير است که عمده ترين آنها در ٨ مورد زير خلاصه مي شود:
١. بنگاه ـ به ـ مصرف کننده
BC( Business-to-Consumer٢) مانند Amazon .com
٢. بنگاه ـ به ـ بنگا
BB(Business-to-Business٢)مانندBMW.comبا Fond. com
٣. مصرف کننده ـ به ـ مصرف کننده
CC( Consumer-to-Consumer٢) مانند Classified 2000. com
٤. بنگاه ـ به ـ دولت
Buyes. comباFreemankets. Com مانند (BG٢) Business-to- Government
٥. دولت ـ به ـ مصرف کننده
Nico.com, Pertrpars. Comمانند (G2C) Government – to - Consumer
٦. بنگاه ـ به ـ کارکنان
IBM. comبا Johnson. com مانند (B2E) Business-to-Employees
٧. شخص شخص Person-to-Person ( ـ به ـ (P2P
٨. مصرف کننده ـ به ـ بنگاه
C2B) Consumer-to-Business) مانند Priceline.com

وضعيت موجود و چشم انداز تجارت الکترونيکي در ايران
طبق گزارش اعلام شده از سوي سازمان آنکتاد١ عموماً گسترش و نفوذ اينترنت طي چهار مرحله مورد ملاحظه قرار مي گيرد. در مرحلة اول اينترنت در مراکز علمي و آموزشي گسترش مي يابد. در مرحلة دوم اينترنت به ميان اقشار جامعه و مخصوصاً جوانان نفوذ مي کند. در مرحلة سوم اينترنت در جمع نيروهاي کاري به ويژه کارکنان جوان نفوذ مي يابد و به عنوان ابزار کاري بسيار مهم براي آنها مورد استفاده قرار مي گيرد. در مرحلة چهارم که دسترسي سراسري و کلي اقشار جامعه به اينترنت امکان پذير مي شود مقدمات يک جامعة اينترنتي پديد مي آيد.
با توجه به اين تقسيم بندي ، نفوذ اينترنت در جامعة ما در مرحلة دوم از چهار مرحله مزبور قرار دارد. مؤيد اين ادعا، رتبه بندي اي است که واحد اطلاعات اکونوميست در مورد وضعيت تجارت الکترونيکي در ٦٠ کشور مهم جهان انجام داده است (-www.E .(readiness.com

رشد اقتصادي و پيشرفت فني
چارلز کيندلبرگر٢ (١٩٦٥)، اقتصاددان برجستة آمريکايي ، در کتاب خود زير عنوان «توسعة اقتصادي » رشد اقتصادي را به عنوان يک پديدة کمي تغيير در ميزان توليدات (توليد خالص سالانة ملي و در نتيجه درآمد ملي ) مي داند. بنابراين ، رشد اقتصادي در مفهوم کلي خود عبارت است از افزايش مداوم توليد خالص سالانة ملي به قيمتهاي ثابت و اين معمولاً از طريق استفادة بيشتر از عوامل توليد، ا فرض آنکه شرايط تکنيکي در اقتصاد ثابت باشد انجام مي گيرد.
رشد درآمد ملي در ادبيات نظري رشد، به طور عمده به وسيلة عوامل توليد يعني زمين ، نيروي کار، سرمايه و وضعيت فناوري و تغييرات آن در طي زمان توجيه مي شود. در اين خصوص نظريه هاي گوناگوني مطرح شده که نظرية کلاسيک از جملة آنهاست . در اين نظريه ، اقتصاددانان در تجزيه و تحليل خود با تأکيد بر نقش عرضه ، عوامل توليد را به سه گروه زمين ، کار و سرمايه طبقه بندي کرده و بيشتر آنها از کار به عنوان منشأ ارزشهاي اقتصادي ياد کرده اند
اقتصاددانان نئوکلاسيک پيشرفت فني را در به تأخير انداختن عواقب بازده نزولي بيش از اندازه مؤثر مي دانند.
آنها مطرح مي کنند که چگونه سيستم قيمتها، منابع موجود را در بين استفاده هاي نامحدود در جهت کمک به تراکم سرمايه تخصيص مي دهد.
نظرية رشد نئوکلاسيک يکي از نظريه هاي مهم است که در حدود سه قرن بدون رقيب باقي مانده است . در اين نظريه غالباً تأکيد بر انباشت سرمايه به عنوان نيروي محرکه رشد در مرکزيت قرار دارد. اما اين نظرية در توضيح پيشرفت فني چندان موفقيتي نداشت زيرا معمولاً به نقش کليدي براي پيشرفت فني به عنوان يک عامل درون زا توجهي نمي کرد. در اين مورد تنها به يک استثناء در مورد آموزش از طريق انجام کار آرو٣ مي توان اشاره کرد.
به دليل کاستيهاي مدل نئوکلاسيک (در توضيح تفاوت در نرخهاي رشد و يا در اين فــــرض کـــه پيشرفت فني را يا ثابت مي داند و يا تغييرات آن را برون زا فرض مي کند) موج جديدي از تحقيقات در مقولة رشد (در جهت رفع کاستيهاي مدل نئوکلاسيک و نه در مقابله و تضاد با آن ) توسط رومر و لوکاس شروع شد. رومر و لوکاس در کارهاي خود به نظرية آموزش از طريق انجام کار آرو تکيه کردند اشاره به اصطلاح درون زا به دليل آن است که رشد اقتصادي مبتني بر مجموعه اي از سازو کارهاي دروني اقتصاد است که در اين مجموعه غير از نهاد دولت ، به نقش مشارکت مردم از طريق توسعة سرماية انساني و ارتقاي بهره وري ، بازدهيهاي فزاينده نسبت به مقياس و تحقيق و توسعه توجه شده است .
با توجه به مطالب فوق و شناسايي عوامل مؤثر بر رشد اقتصادي و همچنين با پذيرفتن اينکه مي توان فناوري اطلاعات (IT) و تجارت الکترونيکي (EC) را در قلمرو انباشت سرماية دانش در نظر گرفت ، به نظر مي رسد که تجارت الکترونيکي بر رشد اقتصادي اثر مثبت داشته باشد.
اندازه گيري رشد پيشرفت فني و اثر تجارت الکترونيکي با استفاده از توابع توليد
با استفاده از توابع توليد مختلف مي توان اثرهاي پيشرفت فني را اندازه گيري کرد و متعاقب آن اثرهاي فناوريهاي جديد مانند تجارت الکترونيکي را با الهام از اين مباني نظري مورد سنجش قرار داد. يکي از معمولي ترين اشکال توابع توليد، تابع توليد کاب داگلاس ٤ است که صورت تعميم يافتة آن به شکل زير است :

که در آن Y،L ،K وt به ترتيب ارزش افزوده ، نيروي کار، سرمايه و زمان هستند. فرض بر اين است . که پيشرفت فني با يک نرخ ثابت ( λ ) صورت مي پذيرد، همچنين فرض شده است که پيشرفت فني از نوع تجسم نيافته ٥ و خنثي هيکسي است ، به طوري که نسبت نيروي کار به سرمايه بعد از يک حرکت در فناوري در قيمتهاي نسبي ثابت بدون تغيير باقي مي ماند.
همچنين در تابع کاب داگلاس کشش جانشيني بين نيروي کار و سرمايه برابر يک است . از سوي ديگر، در تابع کاب داگلا کشش توليدي هر عامل برابر با سهم آن عامل است . بنابراين ، چون کشش عوامل توليد برابر توانهاي آن عامل توليد ثابت است ، مي توان گفت که سهم هر عامل در توليد نيز ثابت است .
با لگاريتم گيري از طرفين تابع توليد کاب داگلاس مي توان آن را به صورت خطي نوشت و ضرايب آن را برآورد کرد:

با استفاده از روش حداقل مربعات معمولي (OLS) مي توان اين معاد و ضرايب ، و را تخمين زد. واضح است که Aمعياري از بهره وري کل عوامل است و و نيز سهم هر عامل در توليد هستند. همچنين مجموع و معياري از درجة همگني اين تابع تولي است . در صورتي که فرض بازده ثابت نسبت به مقياس را براي اين تابع توليد بپذيريم ، بايد تابع فوق را به صورت مقيد برآورد کنيم .
چون تابع توليد کاب داگلاس ، کشش جانشيني برابر يک را بين نهاده ها فرض مي کند، بررسي توابع انعطاف پذيرتر مورد توجه خاص اقتصادداناني قرار گرفته مسئل جا نشینی نيرو ی کار جاي سرمايه مي پرداختند. مطالعــة منتشرشـده توسـط آرو، چنري ٦، منهاس و سولو٧ تحت عنوان «جانشيني کار و سرمايه و کارايي اقتصادي » در سال ۱۹۶۱ نقطة شروع اين تحول بود. در اين مطالعه نويسندگان تابع توليد با کشش جانشيني ثابــــت (CES)٨ را معرفي کردند که اين تابع توليد دو خصوصيت مهم دارد. اولاً؛ کشش جانشيني دو نهاده مي تواند هر عددي بين صفر و بي نهايت باشد. ثانيا؛ براي هر گروه از پارامترها، کشش جانشيني در هر نقطه از منحني توليد همسان يکسان است .
تابع توليد CES با فرض بازدهي ثابت به مقياس به شکل زير است :

که در آن A معياري از بهره وري کل عوامل ، پارامتر توزيع و ρ پارامتر جايگزيني است . در اين تابع کشش جايگزيني برابر است که بين صفر و بي نهايت است . در اينجا نيز، مانند تابع توليد کاب داگلاس فرض شده است که تغييرات فناوري از نوع تجسم نيافته و خنثي هيکسي است . تابع توليد CES نسبت به پارامترها غير خطي است . بنابراين ، براي برآورد آن بايد از طريق روشهاي برآورد غير خطي مانند روش حداقل مربعات غير خطي (NLS) عمل کرد يا از روشهايي مانند تقريب کمنتا ٩ (۱۹۷۶) که از بسط سريها حاصل مي شود به خطي کردن آن پرداخت .
در اواخر دهة ۱۹۵۰ اقتصادانان که به خوبي از محدوديتهاي تابع توليد کاب داگلاس آگاه بودند تشخيص دادند که برغم اينکه پارامترهاي اين تابع به وسيلة آمار به آساني قابل تخمين است ، اما نمي تواند به خوبي بيان کنندة سه ناحية توليد نئوکلاسيک باشد.
هاتلر، کارتر و هاکينگ اصلاحاتي را در تابع کاب داگلاس جستجو کردند تا از يک سو توليد سه ناحيه اي با کششهاي متغير داشته باشد و از سويي ديگر تابعي مرتبط با کاب داگلاس برآورد شود.تابعي که هاتلر و همکارانش در سال ۱۹۵۷ معرفي کردند تابع متعالي ناميده شد که به صورت زير تعريف مي شود:

و کشش نهاده ها برابر است با

مشاهده مي شود که کشش توليدي هر نهاده به مقدار مصرف آن نهاده در فرايند توليد نيز بستگي دارد؛ بنابراين ، کشش توليدي هر نهاده ثابت نيست .
همچنين بازده به مقياس نيز ثابت نيست و به مقدار مصرف نهاده ها وابسته است .
دبرتين با تغييري در تابع توليد متعالي سعي در نزديک کردن اين تابع به تابع نئوکلاسيکها کرد. وي با افزودن يک عبارت اثر متقابل در توان e، تابع خود را به صورت زير تعريف کرد:

بنابراين ، کشش نهاده ها عبارت اند از

حال به راحتي مي توان نشان داد که مقدار مورد نياز L براي حداکثر کردن توليد تابعي از مقدار نهاده K است ؛ بنابراين ، بسياري از ويژگيهاي تابع توليد نئوکلاسيکها را شامل مي شود. براي نشان دادن اين موضوع مي تـوان کشش توليــدي L را برابر صفر قرار داد زيرا در امتداد خط مــرزي Lکشش آن برابر صفر است :

تابع توليد مشهور ديگري که مورد استفاده اقتصاددانان قرار گرفته است تابع توليد ترنزلاگ ١١ است . اين تابع توليد با استفاده از تقريب کمنتا در مورد تابع توليد با کشش جانشيني ثابت (CES)١٢در سال ١٩٧٣به وسيله کريستينسن ، جارگنسون و لا١٣ براي دو نهاده به صورت زير به دست آمد

در تابع فوق اگر قيد اعمال شود تابع کاب داگلاس و اگر اعمال شود به تابع CES تبديل مي شود، که اين خود نشان دهندة انعطاف پذيري اين تابع است . کششهاي توليدي تابع عبارت اند از:

بنابراين کششهاي توليدي نهاده ها در تابع ترنزلاگ متغيرند و تابعي از سطح نهاده ها هستند. با کمي دقت روشن است که در مورد توابع انعطاف پذيري که در اين قسمت معرفي شدند، توليدات نهايي و کششهاي توليد مي توانند مقادير منفي نيز اختيار کنند و بنابراين ، اين توابع مي توانند هر سه مرحلة توليد نئوکلاسيکها را نشان دهند.
استفاده از تابع کاب داگلاس به دليل سادگي
در برآورد آن و همچنين استفاده از توابع توليد انعطاف پذير مانند توابع توليد ترنزلاگ و متعالي و دبرتين به دليل تحليل اثر تجارت الکترونيکي ... ٦٥ کامل بودن ، محدوديت کمتر و نشان دادن هر سه ناحيه توليد نئوکلاسيک منطقي به نظر مي رسد. اما برآورد توابع توليد ترنزلاگ و متعالي و دبرتين به دليل تعدد پارامترها و گسترده بودن آن و فقدان اطلاعات کافي در خصوص ICT و EC کمتر مورد استفاده قرار مي گيرند و در اين زمينه بيشتر از تابع توليد کاب داگلاس استفاده مي شود.
گواه اين امر گزارشي است که سازمان آنکتاد، در سال ٢٠٠٣ تهيه کرده است (جدول شماره ١). در اين گزارش به مطالعات تجربي کشورهاي مختلف در خصوص اثر ICT و EC بر روي بهره وري و رشد اقتصادي پرداخته شده است . با مطالعة اين گزارش که در جدول ( ١) آمده است مي توان با اطمينان بيشتري به انتخاب تابع توليد کاب داگلاس پرداخت .
براي بررسي اثر تجارت الکترونيکي بر رشد ارزش افزوده و بهره وري کل عوامل ابتدا بايستي نحوة تأثير EC بر ارزش افزوده و بهره وري و چگونگي وارد شدن اين متغير در تابع توليد را به طور دقيق تعيين کرد.
بررسي تأثير EC بر بهره وري کل عوامل از سه روش امکان پذير است ، که اين روشها عبارت اند از:
١ـ استفاده از نيروي کار متخصص EC در هرصنعت يا بنگاه ، يعني تأثيرEC در تابع توليد از طريق نهادة نيروي کار L .
٢ـ سرمايه گذاري در EC در هرصنعت يا بنگاه ، يعني تأثير EC در تابع توليد از طريق نهادة موجودي سرمايه K .
٣ـ تغييرات در نحوة تجارت وبازاريابي براي هر صنعت يا بنگاه يعني تأثير EC در تابع توليد از طريق فناوري A .

به دليل نوظهور بودن EC در ايران هنوز نمي توان در خصوص آمار و اطلاعات نيروي کار ماهر EC يا موجودي سرماية EC صحبت کرد. بنابراين فقط مي توان اثر EC را از طريق بررسي آن در عامل فناوري تابع توليد(A) مطالعه کرد.
اما قبل از اينکه به نحوة اندازه گيري تجارت الکترونيکي و وارد کردن آن در تابع توليد بپردازيم ، مروري بر مطالعات انجام شده در زمينة اثر تجارت الکترونيکي و ICT خواهيم داشت . مطالعات انجام شده در زمينة تجارت الکترونيکي و فناوري

اطلاعات و ارتباطات بيشتر مطالعات در زمينة فناوري اطلاعات و ارتباطات
(ICT) و تجارت الکترونيکي (EC) حاکي از اثر مثبت و معني دار اين فناوريها در بهره وري و رشد اقتصادي در اواخر دهة . اين در حالي است ١٩٩٠ در کشورهاي توسعه يافته است که تا قبل از آن اين اثر يا غيرمثبت و يا در اکثر مطالعات از نظر آماري بي معني بوده است . در کشورهاي در حال توسعه اين اثرها بسيار کمرنگ هستند. در اين بخش به بررسي برخي از مطالعات انجام شده مي پردازيم .
استيرو١٤ (٢٠٠١)در مطالعة خود در مورد کشور آمريکا نشان داده است که مي توان مهارتهاي توليد و اثرهاي شبکه ها را با اثرهاي ICT يکي نشان داد و همچنين آنها را در بخشهاي مختلف اقتصادي بررسي کرد. در اين مطالعه فرض شده است که سرمايه گذاري در ICT، رشد بهره وري نيروي کار را با توجه به مدلهاي استاندارد رشد، بالا مي برد ولي در خصوص ارزش افزوده به همين سادگي نمي توان اظهارنظر کرد. به همين ترتيب اثرICT وEC بر رشد ارزش افزوده بررسي شده است .
روش شناسي مطالعه ، بررسي اثر سرمايه گذاري بر رشد ارزش افزوده در مدل نئوکلاسيکهاست . در اين مطالعه تابع توليد مدل توليد نئوکلاسيکها و چگونگي اثرگذاري ICT و اينکه چارچوب تجارت در مدل تحليل اثر تجارت الکترونيکي ... ٦٧ نئوکلاسيکها چيست ، مورد بررسي قرار گرفته است .
تابع توليد نئوکلاسيک به صورت زير در نظر گرفته شده است :

که در آن متغيرها به صورت زير تعريف شده اند:
y ،کل توليدات واقعي
، موجودي سرمايه بر روي ICT
Kio ، موجودي سرمايه در ديگر موارد
H، تعداد ساعات کار نيروي انساني
M، مواد اوليه
Z، شاخص بهره وري کل عوامل که خنثي هيکسي فرض شده است .
i، صنايع مختلف
اگر تابع توليد فوق به صورت کاب داگلاس در نظر گرفته شود، خواهيم داشت :

اگر از دو طرف معادلــه لگاريتم طبيعي بگيريم ، نتيجه مي شود:

که در آن εها، کششهاي عوامل توليد هستند و z بهره وري کل عوامل است . همچنين مي توان فرض کرد:

که در آن سهم موجودي سرمايه بر روي ICT از کل توليدات است و اجاره بهاي موجودي سرماية
ICT و قيمتهاي خروجي اسـت که بهنجــــار شده است . بنابراين ، با توجه به سهم هر عامل مي توان نوشت :

که اگر از رابطة فوق نسبت به زمان مشتق بگيريم رابطة رشد حاصل مي شود:

همچنين در مدل نئوکلاسيکها به سادگي مي توان فرض کرد که :

و معادلة رشد فوق را مي توان به صورت سرانه نوشت .
پس از برآورد معادلة فوق در کشور آمريکا مشاهده شده است که در اين کشور، رشد ارزش افزوده با ورود شاخص سرمايه ICT در بعضي از صنايع پايين آمده و در بعضي از صنايع ديگر بالا رفته است .
کرفتس (۲۰۰۱) در مقاله اي با استفاده از روش ICT بر رشد توليد کشورهاي شناسي حسابداري رشد، اثر عضو سازمان همکاري هاي اقتصادي و توسعه (OECD) را بررسي کرده است .تابع توليد کاب داگلاس به صورت زير در نظر گرفته شده است :

که با الهام از مطالعات سولو، رشد بهره وري کل عوامل (TFP) به صورت زير محاسبه شده است :

که در آن SS سهم عوامل توليد نيروي کار و L ٫ Kموجودي سرمايه است .
در خصوص متغير ICT و سهم آن در رشد توليد، کرفتس با استفاده از روش شناسي سي چل موجودي سرمايه در ICT که شامل موجودي سرمايه در سخت افزار و نرم افزار رايانه اس را وارد مدل کرده سپس به بررسي اين که ، سهم موجودي سرمايه در ICT به سرمايه کل چگونه موجب رشد در توليد شده ، پرداخته است .
ليون و درويل ١٧(۲۰۰۳) با استفاده از مدل حسابداري رشد به بررسي اينکه چگونه سرمايه گذاري بر ICT در انگلستان مي تواند توليد را تغيير دهد، پرداخته اند در اين مطالعه تابع کاب داگلاس به صورت زير در نظر گرفته شده است :

که با تغيير شکل لگاريتمي خواهيم داشت :

اگر در نظر گرفته شود، داريم :

همچنين ، براي محاسبة بهره وري نيروي کار، خواهيم داشت :

و اگر بازدهي را ثابت نسبت به مقياس در نظر بگيريم ، آنگاه داريم :

که در اين رابطه متغيرها به صورت زير تعريف شده است :
Y، ارزش توليدات
ICT، موجودي سرمايه در ICT K، موجودي سرماية غير ICT L، تعداد شاغلان
I، متغير مجازي
که سرمايه در خدمات ناشي از
در اين مطالعه داده ها براساس ٧٨٢٨ بنگاه خدماتي در دورة ١٩٩٨ـ١٩٩٤ جمع آوري شده است و برآورد به صورت تلفيق داده هاي مقطعي ـ سري زماني است . در اين مطالعه نشان داده شده است که سرمايه گذاري در خدمات ناشي از ICT موجب افزايش بهره وري کل عوامل و تولي در بنگاههاي خدماتي انگلستان شده است .
کليتون ، کريسکولو، گودريدگ و والدرون ١٨ (٢٠٠٣) به مطالعة معيارهاي تجارت الکترونيکي و همچنين به بررسي اين مسئله که ICT وEC چگونه بر فعاليتهاي اقتصادي اثر مي گذارد، پرداخته اند. در اين مطالعه ، معيارهاي اندازه گيري تجارت الکترونيکي براساس اطلاعات ۳ سال گذشتة کشور انگلستان است که عبارت اند از:
١. بنگاههايي که هم در خريد و هم در فروش از EC استفاده مي کنند.
٢. بنگاههايي که تنها در فروش از EC استفاده کنند.
٣. بنگاههاي که تنها در خريد از EC استفاده کنند.
٤. بنگاههايي که نه در خريد و نه در فروش از EC استفاده نمي کنند.
بعد از انتخاب معيار تجارت الکترونيکي ، مدل اصلي به کار گرفته شده در اين مقاله مدل رشد است . مدل با استفاده از تابع توليد کاب داگلاس به صورت زير ارائه شده است :

که در آن : Q ارزش توليد، K موجودي سرمايه ، Lنيروي کار، M مواد اوليه و A تغييرات فناوري که در طول زمان به وجود مي آيد و تابعي از خريد و فروش الکترونيکي است . فرض شده است که A به صورت زير است :

که در آن eActivity برابر يک است اگر خريد يا فروش يا هر دو به صورت الکترونيکي صورت پذيرد و برابر صفر است اگر نه خريد و نه فروش الکترونيکي وجود داشته باشد. با گرفتن لگاريتم طبيعي و جايگزيني براي A، مدل به صورت زير درمي آيد:

که در آن V ارزش افزوده است . در آخر رابطة نهايي را مي توان براي چهار دسته بنگاه برآورد کرد:
ـ بنگاههايي که تنها از خريد الکترونيکي استفاده مي کنند.
ـ بنگاههايي که از فروش الکترونيکي استفاده مي کنند.
ـ بنگاههايي که از هر دو استفاده مي کنند.
ـ بنگاههايي که از هيچ کدام استفاده نمي کنند.
با برآورد معادلة نهايي نتايج متفاوتي براي هـــر
دسته از بنگاههاي اشاره شده ، به دست آمده است . در بنگاههايي که هم از خريد و هم از فروش الکترونيکي استفاده مي کنند توليد ۰.۰۲۱ و بهره وري نيروي انساني ۰.۰۳۱ افزايش پيدا کرده بود.
در بنگاههايي که به صورت غير مجزا يا از خريد يا از فروش استفاده کرده اند توليد ۰.٠٠٩ و بهره وري نيروي انساني ٠.٠٢ افزايش پيدا کرده بود.
در مطالعات بررسي شدة فوق وجود اثر مثبت و معني داري بين استفاده از تجارت الکترونيکي و فناوري ارتباطات و اطلاعات با بهره وري کل عوامل و رشد ارزش افزوده ملاحظه شد. امٌا مسئلة مهم در هر يک از مطالعات بررسي شده ، انتخاب معيار مناسب اندازه گيري تجارت الکترونيکي است و اينکه آيا اين معيار با شرايط کشورمان ايران سازگاري و همخواني دارد يا نه ؟ آيا امکان جمع آوري اطلاعات معيارهاي مورد نياز وجود دارد؟ در مطالعات استيرو، کرفتس و ليون و درويل از معيار موجودي سرمايه و تفکيک آن موجودي سرمايه به موجودي سرمايه ICT و غير ICT استفاده شده است . اين تفکيک در کشور ما امکان پذير نيست ، زيرا حتي موجودي سرماية کل تفکيک شده نيز در کشور به صورت مشخص وجود ندارد.
بنابراين ، تنها معياري که مي تواند در کشور ما مورد استفاده قرار گيرد معيار مدل «کليتون ، کريسکولو، گودريدگ والدرون » است .
روش جمع آوري اطلاعات مربوط به شاخصهاي اندازه گيري تجارت الکترونيکي و برآورد موجودي سرمايه
در مطالعة حاضر براي بررسي اثر تجارت الکترونيکي بر رشد بهره وري و رشد ارزش افزوده بخش صنعت استان تهران سال ۱۳۸۱در نظر گرفته شد. براي محاسبة موجودي سرمايه که يکي از اجزاي اصلي تابع توليد است ، دوره زماني ١٣٧٠ الي ١٣٨١ انتخاب شده است .
از آنجا که حتي در کشورهاي توسعه يافته ، بحث EC وICT هنوز پديده اي جديد تلقي مي شود و اطلاعات فراگير براي دورة نسبتاً طولاني وجود ندارد، معمولاً براي اندازه گيري اين فناوريهاي نو از شاخصهاي مشابه و حتي يکسان استفاده مي شود با بررسي طيف گسترده اي از مطالعات انجام شده ، مي توان به شاخصهاي اندازه گيري EC وICT زير اشاره کرد:
ـ استفاده از خريد يا فروش الکترونيکي ـ استفاده از سفارش الکترونيکي
ـ ضريب نفوذ خريد و فروش الکترونيکي ـ ضريب نفوذ رايانه ـ ضريب نفوذ اينترنت
ـ نسبت خريد و فروش الکترونيکي به کل خريد و فروش ـ تعداد نفرات استفاده کننده از رايانه ـ تعداد نفرات استفاده کننده از اينترنت ـ تعداد ساعات استفاده از اينترنت اما شاخصهاي اندازه گيري تجارت الکترونيکي در بخش صنعت استان تهران در تقسيم بندي کدهاي ISIC سه رقمي که اساس بررسيهاي مقالة حاضر است را مي توان به سه دستة کلي زير تقسيم کرد:
الف ) کامپيوتر ب ) اينترنت ج ) تجارت الکترونيکي همچنين با استفاده از اطلاعات اين شاخصها، شاخصهاي ترکيبي ديگري را نيز مي توان ارائه کرد که در نهايت سه شاخص کلي فوق را به ١٧ شاخص ريزتر تبديل کرده ايم که با نمادهاي EC١ تا EC١٧ به صورت زير تعريف شده اند
EC١ ـ استفاده يا عدم استفاده از تجارت الکترونيکي در صنايع
EC٢ ـ ضريب نفوذ تجارت الکترونيکي در صنايع
EC٣ ـ استفاده يا عدم استفاده از اينترنت در صنايع
EC٤ ـ ضريب نفوذ اينترنت در صنايع
EC٥ ـ تعداد استفاده کنندگان از اينترنت در هر صنعت کد ISIC سه رقمي به کل شاغلان آن کد
EC٦ـ نسبت تعداد استفاده کنندگان از اينترنت به کل شاغلان در هر صنعت
EC٧ ـ تعداد کامپيوترها در هر صنعت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید