بخشی از مقاله

چکیده

امیدواری به خدا - رجا - از مهمترین مضامین عرفانی و فضایل اخلاقی است که نیروی بشر را در برابر مشکلات دو چندان میکند و به او آرامش میبخشد؛ همچنین سلامت روانی فرد و جامعه را در پی دارد وهب خاطر اهمیّت آن در زندگی، ترک امید را گناه دانسته-اند. امیدواری از جنبههای مختلف در مثنویحائز اهمیّت است؛ به ویژه اینکه فرد را به خداوند نزدیکتر میسازد استقامت او را در برابر دشواریها و سختیها بیشتر میکند و سیر سالک را در راه رسیدن به معشوق ازلی آسانتر میکند؛ لذا هر چقدر میزان ایمان فرد بیشتر باشد امیدواری او نیر بیشتر خواهد بود

مولوی در مثنوی معنوی -مهمترین منبع منظوم عرفانی- به دلیل اهمیت امیدواری و رجادر بُعد عرفانی و تعلیمیِ اثر خویش توجه ویژهای به آن کرده است. درژوهشپ حاضر در پی واشکافی اهمیّت رجا در مثنوی معنوی هستیم. این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای انجام گرفته است.

مقدمه

امیدواری مترادف با رجاء از فضایل اخلاقی است که در قرآن دوبار به امید داشتن و ترک یأس تأکید می کند :

  - یوسف،/12 و - 87  //   - زمر،/39 و - 53

همچنین در سورههای - احزاب،/21 ممتحنه،/6 کهف،/6 عنکبوت،/5 یونس،/8 یونس،/11 یونس،/15 فرقان،/ 21عنکبوت،/36احزاب/21زمر،/9بقره،/218فاطر، - 29-30 به موضوعاتی مرتبط با امیدواری پرداخته شده است. در احادیث و روایات مختلف نیز بر آن تاکید شده است و همچنین عرفای اسلامی آن را در برابر خوف قرار داده و یکی از مهمترین مفاهیم عرفانی شمردهاند؛ به گونه ای که در کشاف تهانوی آمده است: در نزد صوفیه آرامش و سکون قلب است بر حسن وعده . هرکه در آینده انتظارنیکوی داشته باشد صاحب رجا است و امیدوار

خواجه عبداالله انصاری در بارهی فواید امیدواری و رجا گفته است: »و فایده مندی آن این است که: حرارت خوف را نرمش دهد تا - کار - به ناامیدی نکشد و رجاء بر سه درجه است:

درجهی نخستین: رجاء، عامل را به سوی جهد برانگیزد. و آن لذت برداری است از خدمت - به او تعالی - را تولید کند و می خواهی طبعها را به ترک منهیات بیدار کند. درجهی دوم: رجای ارباب ریاضتها باشد که برسند به ایستگاهی که در آن همت های ایشان صاف شود با فروگذاشتن لذت طلبیها و لزوم شروط علم و فرارسیدن به دورترین حدود پرهیز و نگهداری. درجه سوم: رجای پاکدلان باشد و آن رجای لقای حق عز و جل است که انگیزنده یاشتیاق باشد منغض کننده عیش در این جهان - و سبب پرهیز از مردمان.

کاشانی به نقل از جنید کاشانی از جنید میگوید:: » الرجاء ثقه الجود من الکریم « و حکمت ربوبیت در دل مومن خوف و رجاء تعبیه کرد تا به امتزاج هر دو اعتدالی در او پدید آید، مزاج ایمان مستقیم گردد. همو گوید اهل رجا دو طایفه اند، طالبان حظ و طالبان حق.هر که رجای او بر نیل حظ دنیوی یا اخروی مقصور بود و خلاف آن را کاره باشد رجای او مظنه ی اعتراض بود، اما رجای طالبان حق به لقاء او عین موافقت مراد او باشد نه مظنه ی اعتراض. چه اعتراض طلب مخالف مراد اوست. لقای او مخالف مراد او نه، چه در خبر است که: » من احب لقاء االله احب االله
لقاءِهِ. -
مولوی در بخشهای مختلف مثنوی معنوی به تحلیل اهمیّت امیدواری در زندگی انسان پرداخته است که در این پژوهش به آنها پرداخته میشود.

بحث و بررسی

مولوی معتقد بر این است که آدمی باید باامید برای رسیدن به محبوب خود، یعقوب وار در طلب یوسف حقیقت خود باشد و دراین راه امیدوار بوده و لطف و احسان خداوند اطمینان داشته تا سر منزل عشق نایل آید. او برخی از پیران خام عقل و نارسیدهی طبع را که سن تقویمی دراز دارند و عقل کوتاه ملامت کرده و آنان را به امیدواری دعوت نموده است؛ زیرا که رستگاری آنان را در این امر مهم می داند. مولانا خدای را که دلستان نهایی و راستین است، چاره گر درماندگی و مراقب سرگشتگی خویش می داند.

آدمی با صور گوناگون احاطه شده است، که این صور هیچ یک از یاد خدا خالی نیست و هرگاه آدمی یکی از این صورت ها یا شواهد تجلی خدایی را برگزیند، مانند آن است که خدا را برگزیده است و این نشانه ی اوج امید در دل آدمی است که می داند و دریافته است که درمانگر همه دردها دلستان است و رهاننده یآدمی از سرگشتگی در جهان خاکی، همان دلدار آسمانی است

او می گوید حضرت حق دایماً بندگان خود را مورد لطف و احسان خود قرار می دهد و آنان را از ناامیدی باز می دارد و نیز مولوی یوسف را رمزی می داند از حقیقت و معرفت که باید آن را جست چنان که یعقوب - ع - پسر گم کرده اش را می جوید و مولوی معتقداست جویندهی حق و حقیقت بالاخره، یابنده خواهد بود و آدمی را بر امیدواری دعوت می کند.

گفت آن یعقوب با اولاد خویش  //  جستن یوسف کنید از حد بیش
هر حس خود را درین جستن به جد  //  از طرف رانید، شکل مُسْتَعد
 از روح خدا لاتَیْأسُ وا  //  همچو گم کرده پسر،رو سو به سو

انبیا گفتند نومیدی بد است //   فضل و رحمت های او بی حد است
از چنین محسن  نشایدناامید //  دست در فتراک این رحمت زنید
ای بسا کارا که اول صعب گشت  //  بعد از آن بگشاده شد سختی گذشت
بعد نومیدی بسی امیدهاست //   از پس ظلمت بسی خورشیدهاست       

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید