بخشی از مقاله
چکیده
شاعران در هنگام سرودن اثر خود، به ناچار آثار فراوانی از فرهنگ اجتماعی و زندگانی روزگار خود، بر جای میگذارند و بررسی و تحلیل همین آثار است که محقّقان را در مطالعات جامعهشناختی و مردمشناسی تاریخی و آگاهی از ویژگیهای ملّی و اقلیمی و بسیاری مسائل دیگر، رهنمون میشود. دیوان اشعار سید حسن غزنوی از جمله متون ارزندهای است که از گذشتگان به یادگار مانده است و خواننده را با اشارات اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی فراوانی آشنا میکند.
در واقع بررسی و شناخت آداب و رسوم در دیوان اشعار سید حسن غزنوی و مقایسه و تحلیل آن با موارد مشابه، در جهت شناخت بهتر فرهنگ مردم، راهکار مناسبی است. بنابراین نگارنده در این پژوهش بر آن شد تا با بررسی و تحلیل باورهای مردمی و خرافی و برخی موارد مشابه، که هر کدام به نحوی در دیوان اشعار سید حسن غزنوی انعکاس یافته است، گوشهای از نکات تاریک و مبهم زندگی، باورها، اعتقادات، فرهنگ و سنن گذشتگان این مرز و بوم را روشن نماید.
مقدمه
فرهنگ عامّه، از رایجترین موضوعاتی است که در ذهن و روح بیشتر جوامع بشری ریشه دوانیده است و آثار آن به شکلهای گوناگون نمایان است. بسیاری از اعتقادات آدمی از دورانهای کهن تا به امروز شکل گرفته و باعث شده است جنبههای مهمی از زندگی انسانها، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، با عقاید، باورها و آداب و سننی پیوند یابد که مجموع آنها »فولکلور« یا فرهنگ عامّه را میسازد.
فولکلور مجموعه عادات و سنن، افسانهها و قصص، معتقدات و خرافاتی است که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. »فولکلور عبارت است از علم سنن، مراسم، معتقدات، آداب و رسوم، افسانهها، ترانهها و ادبیات مردم یک سرزمین و به معنی گستردهتر، تمام افسانهها و ترانهها و آداب و سننی که یک قوم و یا یک سرزمین را در بر میگیرد، اعمّ از عامیانه و عالمانه« - ماسه، . - 27 :1357 در قرون گذشته باورها و آدابی در میان مردم وجود داشت که از فرهنگ آن جامعه برمیخاست و تأثیر زیادی بر طبقات جامعهی آن روزگار میگذاشت. خوشبختانه بسیاری از این باورها، اعتقادات و آیینها در قالب داستان، افسانهها و اشعاری که از دوران گذشته به یادگار مانده است، منعکس و متجلّی شده است. »مبادی و سرچشمههای فرهنگ پیوستهی ایران، از دیرباز، به باورها و اعتقادات و رسوم و داستانها و اسطورههایی مربوط شدمی که هر کدام مبیّن نیازی خاص و بازتاب آرزویی ملّی و جهت یافته بوده است.
بیشتر این آیین و رسوم و داستانها از انطباق بر احوال تاریخی و باورها و معتقدات قومی، و به طور کلّی، هنگام سفر به آینده، تجربههای روزگاران را در خود جذب میکنند و با صورتی نوآیین و دوامپذیر، در هر وضعی به حیات تکاملی خویش ادامه میدهند« - یاحقی، . - 5 :1375 در این میان »سید حسن غزنوی مشهور به سید اشرف، از شاعران توانایی است که شعر، شخصیت و زندگی او در یکی از پربارترین دورههای شعر فارسی، چنان که باید، شناخته نشده است.
دورهای که در آن شاعران بزرگی چون سنایی - م 535 ق - ، خاقانی - م 595 ق - و نظامی - م 614 ق - عرصهی خودنمایی را بر دیگر شاعران تنگ کرده بودند با این همه، قرائنی موجود است که وی در میان معاصران خود مورد احترام بوده است.« دیوان اشعار سید حسن غزنوی تجلیگاه فرهنگ مردمی است که در آن دوران میزیسته اند. باورهای عامه و خرافی در خیالات و افکار سید حسن غزنوی جایگاهی خاص دارند. جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی - م 588 ق - سید حسن غزنوی را در کنار وطواط و انوری از جمله شاعرانی دانسته است که در شکوفایی شعر او مؤثر بودهاند:
خرافه چیست؟
خرافه لفظی عربی به معنای »میوه چیده شده « است. گویند خرافه نام مردی از قبیلهی عذره بود و از احوال و اسرار جنیان خبر داشته و آنچه را که از آنها میدید، نقل میکرد؛ اما کسی سخن او را باور نداشت و مردم سخنان وی را تکذیب میکردند و می-گفتند: » هذا حدیث خرافه و هی حدیث مستملح کذب « این سخن. ساخته خود »خرافه« است و این سخنی ملیح و شنیدنی، اما دروغ است. برخی کتب لغت، خرافه را کلام باطل، بیهوده، پریشان و افسانه معنا کردهاند - دهخدا، 1341، ذیل ماده »خرافه - «؛ بر این اساس خرافه به معنای حکایت یا قصه یا عقیده فاسد و رأی باطل، معادل «superstition» است؛ پس خرافات عبارت است از: »عقاید باطل و بی اساس که به کلی خلاف منطق و واقعیات است« - نوری، . - 480 :1386 البته »ارائه تعریفی که برای همه مردم، با ادیان و فرهنگهای مختلف، پذیرفتنی باشد، کاری بس دشوار است؛ زیرا دینداران متهم به خرافی بودن هستند. در حالی که افراد بیدین به دلیل کوته فکری، بسیاری از حقایق جهان هستی را درک نمیکنند و از این جهت، نسبت به افکار و عقاید خرافی آسیبپذیر هستند.
به هر حال، هر گروهی برای نامعقول و غیر منطقی جلوه دادن و اندیشههای دیگری، تعبیر خرافه و خرافاتی را به کار میبندند« - جاهودا، . - 1 :1363 در تعریف خرافه گفته شده است: خرافه، یعنی رویدادهایی را که انتظار نداشتهایم رخ دهند، به پدیدههایی نسبت دهیم که هیچ رابطهی منطقیای میان آنها یافت نمیشود؛ مثل اینکه گمان کنیم گذشتن ارزیر زیر زبان، سبب بروز فلان حادثه رانندگی چند روز پس از آن میشود... در صورتی که این رویدادها هیچ اثری بر هیچ چیز دیگر ندارند.
علامه طباطبایی اعتقادات بیاساس را خرافه میداند: »اعتقاد به آنچه علم به حقیقت آن نداریم و نمیدانیم خیر است یا شر، جزو خرافات است« - طباطبایی، . - 422 /1 :1371 شاید بهترین تعریفی که بتوان ارائه کرد و مورد پذیرش ادیان باشد، این است: خرافه، ترس بیهوده از عوامل و مرتبط دانستن پدیدههای نامربوط به یکدیگر است که رابطه بین آنها نه از نظر علم و عقل ثابت شده و نه از سوی دین تأیید شده است.
انواع و اقسام خرافات در دیوان اشعار سید حسن غزنوی بر اساس بینش امروزی، بسیاری از مواردی که به فرهنگ عامه مربوط میشود ریشه در جهل و نادانی دارد. امروزه به راحتی میتوان باورداشتهای پیشینیان خود را ناشی از کجاندیشیها و تصوّرات نادرست آنها از وقایع دانست و دانش بشری را در پاسخگویی به بسیاری از خرافهها و عناصرفرهنگ عامه کافی تلقّی کرد و بر لزوم مبارزه با خرافهها تأکید ورزید.
با این حال، بسیاری» از ما ناخودآگاه به باورهای پیشینیان توجّه داریم و بیآنکه دلیل این ایمان را در یابیم، برای عروسی، وقت میگیریم، برای رفع چشم زخم اسپند میسوزانیم، برای آن که تأثیر نیروهای اهریمنی را از کسی دور کنیم به تخته میزنیم، بعضی از پدیدهها را خیر و برخی دیگر را شرّ میشماریم، افرادی را خوشقدم و افرادی را بدقدم میشناسیم، به برخی از وقایع و حوادث تفأل می-کنیم و از طریق آنها آینده را پیشگویی میکنیم« در دیوان اشعار سید حسن غزنوی، به برخی از باورها که میتوانند ریشه در خرافات و اعتقادات موهوم مردم آن زمان داشته باشند، اشاره شده است. این اشعار در روزگاری سروده شده است که هنوز خرافات به اندازه امروز از میان مردم برنیفتاده است و گزافگویی و بیحساب سخن راندن، و مبالغه در هر باب نه تنها عجیب نیست، بلکه امری رایج است:
- اعتقاد به بخت و اقبال
اعتقاد به بخت و اقبال، در میان اقوام و ملل مختلف، سابقهای دیرینه دارد، و ریشه آن، نا آگاهی از علل واقعی حوادث بوده است. از نظر علمی و فلسفی، کهانت و پیشگویی حوادث آینده، امری است نادرست و نا ممکن، زیرا آگاهی و علم انسان، یعنی انعکاس صور و خواص واقعیّت های عینی در ذهن او توسط حواس، تابع وجود معلوم است؛ این علم به چیزی که هنوز موجود نشده است و زمان وجود آن فرا نرسیده است، تعلّق نمی گیرد. در دیوان اشعار سید حسن غزنوی، اعتقاد بر این است که طالع فلان فرد قوی است و بخت بلندی دارد، و یا این که طالعش بد است و گاهی بخت، بدون هیچ تلاشی، با صاحب بخت، یار است:
خدای داند و بس تا چگونه میزیبد جلال و دولت و اقبال، عزّ و جاه تو را
و یا در دو بیت زیر که بخت معین و یار است:
- غزنوی، - 5 :1328
بادا مهرت میان دلها تا چرخ معینْ و بخت یار است
- همان: - 12
بشگفت در بهارِ سعادت نهالِ مُلک تازه است روی بخت که برگشت سالِ مُلک
- همان: - 107
گاهی بخت و اقبال شخص را به سویی میکشد؛ گویی قضا و قدر است که راه را نشانش میدهد و او اختیاری از خود ندارد:
یا رب توفیق خدمت ده که بختم بندهوار پیشْ سوی سلطانِ سلاطین، شاه سنجر، میکشد
- همان: - 49
یا رب منم که بخت مرا باز در کشید وز قعرِچاهِ تیره به اوجِ قمر کشید
بختم گرفت در بر از آن پس که رخ بتافت چرخم نهاد گردن از پس که سر کشید
- همان: - 66- همای
در ادبیات فارسی سیمرغ را مظهر فرّ و شکوه میدانند و به فال نیک میگیرند و غالباً از سایه خجسته و سعادتبخش او یاد میکنند. عبدالرحمن عمادی معتقد است که: »نام این پرنده یادآور گیاه معروف هوم یا هوما است، به ویژه که در ریگ ودا، گیاه سوم = - هومغالباً - به پرندهای تشبیه میشود و یا به نام پرندهای موسوم است«یاحقّی، - . - 451 : 1375 در اشعار سید حسن این پرنده افسانهای بسیار تیز پرواز بوده و در بالاترین نقطه آسمان میپرد:
به سالها نرسد در همای همت او اگرچه چرخ فلک پر برآورد چو عقاب
- غزنوی، - 6 :1328
عالی همای همت او بین که بیحجاب تا آسمان به جعفر طیّار میرود
- همان: - 58
این پرنده سایه دارد و گاه گسترده و پربرکت است:
همای سایه سها آفتابوش ملکی که باز چتر رفیعش ظفر شکار شده
- همان: - 17
هرگز بود که بر سرِ من سایه افکند پر کلاه بخت به فرّ همای شاه
- همان: - 171
گویی پرنده همای بر شاخ سدره بهشت آشیان دارد:
ای نگین و افسرت را جِرم زهره واسطه وی همای همتت را شاخ سدره آشیان
- همان: - 130 این پرنده از استخوان تغذیه میکند. به قول شمیسا : »هما مرغی افسانهای است که میگویند استخوان میخورد و هیچ جانوری را نمیآزارد و بر سر هر کسی سایه بیافکند، پادشاه شود.