بخشی از مقاله

چکیده

بدون تردید حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی - ف532 ه ق. - ، یکی از عارفان، حکیمان و شاعران پیشگام و دورانساز در ادبیات عرفانی ایران زمین بودهاست. چنانکه جلالالدین محمد مولوی - ف672 ه ق. - فهم اسرار خود را منوط به فهم سخنان حکیم غزنه دانسته است، از اینرو شناخت جهان بینی او کلید دینشناسی عارفان بزرگ خراسان است. این مقاله به تطبیق نظرگاه کلامی سنایی با مکاتب مهم کلامی عالم اسلام میپردازد و با بررسی مستقیم ابیات سنایی، آرای وی را در باب بحث های: تشبیه و تنزیه، تأویل آیات، حسن و قبح عقلی و شرعی، جبر و اختیار، کرم و عدل الهی، غایت آفرینش، تأویل شرور، ظاهر و باطن کلام خداوند بررسی میکند و قضاوت او را در باب سه خلیفه نخست پیامبر گزارش کرده و مناقب علی - ع - و برخی از امامان معزز شیعه - حسن، حسین، رضا - را تبیین کرده است و سرانجام مقام والای ابوحنیفه را، در اصول و فروع و عرفان - طریقت - ، در آثار سنایی نشان میدهد. این جستار نشان میدهد که برخلاف نظر برخی از پژوهندگان، در غالب موضوعات مذکور، دیدگاه حکیم سنایی با مواضع حنفیان، معتزله، شیعه همسویی نسبی و با آرای حنابله و اشاعره اختلاف بنیادین دارد.

کلیدواژهها: سنایی غزنوی، ابوحنیفه، عرفان ایران، اشاعره، امام علی - ع - .

مقدمه:

مروری بر خاستگاه، دگرگونی های زندگی و جایگاه سنایی حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی در چندین زمینه و قالب های شعر دینی و عرفانی، سرآغاز و دوران ساز - epoch - makerبوده است. خود سنایی بر نوآوریهای خود بویژه در زمینه ادبیات زهد و عرفان مباهات میکرده است با سخن های سنایی، خاصه در زهد ومثل فخر دارد خاک بلخ،امروز بر بحر عدن209 چنان که در حدود سیصد سال بعد،الگوی مولانا در سرایش مثنوی آموزههای حدیقه الحقیقه - الهینامه - سنایی و قالب منطق الطیر بوده است - افلاکی، ج 2،صص. - 739-741 به گفته خود مولانا، تعمق در سخنان سنایی، تنها طریق درک سخنان اوست: »و همچنان بفرمود که هر که سخنان عطار را به جد بخواند، اسرار سنایی را فهم کند و هر که سخن سنایی را به اعتقاد مطالعه نماید، کلام ما را ادراک کند و از آن برخوردار شود و برخورد - همان،ص.210 . - 458

-1 تازیانه ها50/

- از سلطان ولد - دیوان،ص 277بیت - 5700 این بیت منقول است:210

عطار روح بود و سنایی، دو چشم او       ما قبله سنایی و عطار آمدیم

در مثنوی - دفتر 4، ابیات - 3749-3750 نیز مولانا میگوید آنچه بر زبان او جاری شده بخشی از حقیقت است و صورت کاملتر آن را باید در حدیقه - الهی نامه - آن حکیم غیب و فخرالعارفین جستجو کرد:

ترک جوشش، شرح کردم نیم خام    از حکیم غزنوی بشنو تمام

در الهی نامه گوید شرح این    آن حکیم غیب، فخرالعارفین

جلال الدین - مثنوی، 1، بیت - 343 لقب حکیم را زیبنده سنایی میداندو او را حکیم و عالِم به اسرار حق - پردهای - و یا مجذوب حق - بردهای - میخواند واو - همان 5، - 1905 نوی پیامش را در آراء سنایی می یابد:

بشنو الفاظ حکیم پردهای    سر بنه آنجا که باده خوردهای

بشنو این پند از حکیم غزنوی    تا بیابی در تن کهنه نوی

عظمت حدیقه در حدی است که جلال الدین سوگند به آن را عظیمتر از سوگند به قرآن میدانسته است - افلاکی، ج1، ص. - 222 ولادت سنایی را عدهای در سال 437ه.ق یا 211463 و همجنین 212 467ذکر کردهاند.خاندان »آدم« از بزرگان غزنین، بر مذهب عموم خراسانیان آن زمان - حنفی - بودهاند. »فرزند آدم« تحصیلات مرسوم را در غزنین که در آن روزگار یکی از مراکز مهم علم و ادب و معرفت بود، گذرانید و پس از درخشش استعداد شاعری، چون دیگر شاعران به سلک مدّاحان دربار غزنه درآمد. قدیمترین سلطانی که مدح او در آثار سنایی دیده میشود، مسعود بن ابراهیم 492 - 508 - ه.ق - است و پس از وی ذکر بهرامشاه بن مسعود - 511 - 552ه.ق - را در دیوان او مییابیم.213

سنایی ظاهرا آن چنان که انتظار داشت، موقعیت خود را در غزنین مطلوب و موفق ندید. از اینرو پس از مدتی، عازم دربار خواجه اصیل الملک حسن هروی در بلخ شد و مدت ها مورد ملاطفت او بود، ولی نهایتا روابط او نیز با خواجه به تیرگی و خصومت انجامید، لذا به سرخس رفت و زندگی غریبانه و فقیرانهای را در آن شهر و شهرهای هرات، نیشابور، خوارزم و بلخ سپری کرد. فرزند آدم از بلخ آهنگ حج کرد، ولی پس از بازگشت از خانه خدا، بنا بر نقل مورخان و تذکره نویسان، تحولی عظیم در ذهن و زبان او پدیدار شد214 و از این پس در بلخ، و سپس در سرخس وغزنین زندگی کرده، به جای مدح دنیاداران، همّ خود را مصروف تعلیم زهد و تصوف گردانید و به لقب حکیم ملقب شد.215

انقلاب درونی سنایی، بسیار عمیق و بنیادین بود، ولی این سخن بدین معنی نیست که او پس از بازگشت از حج، دیگر به مدح دنیاداران نپرداخته باشد و یا در باب عشق زمینی شعری نسروده باشد؛ چنان که در حدیقه که یادگار منظوم واپسین دوره عمر اوست نیز، مدح دنیاداران دیده میشود.216 و او همواره چون دیگر آدمیان غیر معصوم، مابین دو ساحت وجودی در برخی از مواقع در نوسان بوده است217 و البته این احتمال نیز میرود که سنایی چون بسیاری از قدما، بین این دوقطب، از نظر دینی، تعارضی نمیدیده است.

-5 مدرس رضوی، دیوان سنایی، ص سی و چهار -6 شفیعی کدکنی، تازیانههای سلوک، ص 14

-7 در کارنامه بلخ نیز که ظاهرا قدیمترین منظومه سنایی در قالب مثنوی است، ستایش سلطان مسعود بن ابراهیم دیده می شود - صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص - 553 -1تذکره نویسان در علّت تحول درونی سنایی، داستان های مختلفی از جمله شنیدن سخنان دیوانه لای خوار و... ذکر کردهاند، ولی به نظر میرسد که این داستانها سند موثّق تاریخی نداشته باشند و علاقمندان به وی، آنها را برساخته باشند - ر.ک. تذکره دولتشاه، به همت محمد رمضانی، کلاله خاور، صص 76 - 77 و تازیانههای سلوک، ص - 16 -2 سنایی خود را شایسته این لقب میدانست. چنان که در حدیقه - صص - 707 - 708 گوید:
گرچه مولد مرا ز غزنین    است    نظم شعرم، چو نقش ماچین است

خاک غزنین چو من نزاد حکیم    آتشی باد خوار و آب    ندیم...

حق عطا داد حکمت و    هنرم    کی  عطا در خطا به    کار برم

-3 از جمله رجوع شود به: حدیقه - صص501تا    506و 590تا    637و 647تا 655و    682تا - 688زرین، کوب،با کاروان حلّه - ص - 163 -4 دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی معتقد است که نمیتوان میان دو سطح شاعری سنایی و در فاصله دو ساحت وجودی او، مرز دقیق زمانی ترسیم کرد و تصریح دارد که هرگونه سعی در تنظیم زنجیره تاریخی - - chronologic برای ظهور و زوال یا پیدایی و ناپدیدی این مراحل، در زندگی سنایی، با اشکال های علمی و روش شناسانه روبروست - تازیانههای سلوک، صص 16و 25و - 60 ظاهرا قبل از ایشان، این نظر را استاد احمد آتش - ایران شناس ترک بیان کرده است - همان، ص. - 60 حکیم سنایی پایان عمر را در زادگاه خود - غزنین - گذرانیده و بنابر مشهور، در سال 532در سن 62سالگی درگذشته است.218 تا قبل از سنایی، قالب غزل عمدتا در بیان شور و حال عاشق در برابر معشوق زمینی، اعم از ترکی لشگری یا کنیزکی و دختری ترک و تازیک بود، ولی تحول اساسی که سنایی به وجود آورد، این بود که این قالب را در خدمت ابراز احساس و شور و سوزخالصانه بنده عارف، در مقابل حق تعالی قرار داد:

ملکا ذکر تو گوییم که تو پاکی و خدایی    نروم جز به همان ره، که توام راهنمایی...

در واقع میتوان گفت از سنایی به بعد، غزل فارسی به دو شاخه عارفانه و عاشقانه تقسیم شده و به موازات هم تا زمان ما پیش رفته است. غزلیات قلندرانه و مغانه عطار، مولانا، حافظ و بسیاری از شعرای دیگر بیش از هر اثر دیگر، ادامه دهنده غزلیات پرشور سنایی است، به نحوی که شاید بتوان گفت: »حتی به لحاظ بعضی ویژگی های صوری و بلند پروازیهای خیال، غزلیات سنایی در حدی است که بزرگان بعد از او، بهتر از او و بلندتر از او پرواز نمی کنند:219

ای یار مُقامِرْ دل! پیش    آی    ودمی کم زن    زخمی که زنی بر ما، مردانه و محکم زن

در پاکی بی باکی، جانا،    چو    سراندازان    چون کم زدی اندردم، آن کم زده را کم زن

گرچه سنایی نیز قصیده را درمدح بزرگان و سلاطین دنیا به کار برد ولی بسیار بیش از آن سنخ اشعار، به سرایش قصاید تعلیمی و واعظانه اخلاقی و عرفانی پرداخت. همچنین وی در قالب قصیده، به جای هجو شخصی بیشتر به طنز و انتقاد از وصف جوامع و افراد پیرامون خود روی آورد. نو آوری مهم سنایی در سرایش شعر این بوده که آن قالب را، در بیان جهانبینی عرفانی و کلامی، اصول و مواعظ اخلاقی، مدح بزرگان دین، ذکر حکایات، قصص و وقایع تاریخی به جهت عبرتگیری از آنها، تفسیر آیات و اخبار و غیره به کاربرده است. نمونههای زیادی از مثنویهای او در بیان عقاید کلامی او در این مقاله نقل گردیده است.

این شیوه سنایی بویژه در حدیقه الحقیقه، در ایجاد منظومه هایی از قبیل تحفه العراقین خاقانی و مخزن الاسرار نظامی و مثنوی معنوی مولوی و برخی از آثار دیگر، در ادب فارسی اثر مستقیم و غیر مستقیم بر جای گذارده است.220 عارفان فارسی زبان، هیچگاه با وجود مثنوی مولوی از مراجعه و تعلیم حدیقه تاکنون مستغنی نبودهاند و از اینرو شرحهای گوناگونی بر آن نوشتهاند.221 این مقاله در پی اثبات این مدعاست که برخلاف نظر رایج در میان برخی از اساتید وپژوهندگان فرهیخته222، نظرگاه کلامی سنایی با اشاعره سازگار نیست و به آراء معتزله،شیعه امامیه و ماتریدیه همسویی بیشتری دارد.و بدین گونه در مجال فراختر می توان مواضع قاطبه عارفان مکتب خراسان را در موضوعات کلامی همانند حکیم اقلیم عشق دانست.

-1 تشبیه و تنزیه حق تعالی:

در بعضی از آیات، صراحتا خداوند از هرگونه تشابهی با مخلوقات منزّه لَیْسَاستمانندکَمِثْلِهِآیه:ءِوَهُوَشالسّمِیعُ البَصیرُ 223، ولی در مقابل آن، آیاتی در قرآن وجود دارد که از آنها، همانندی خداوند را با آدمیان، میتوان استنباط کرد، چنان که برخی از

-5زرین کوب،با کاروان حلّه، ص 177

-2 شفیعی کدکنی، تازیانهها، ص 31 -3 ر.ک. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج2، ص 562

-221 مفصلترین شرح حدیقه، »لطایف الحدائق« اثر عبدالطیف عباسی است، که در سال1014 ق. به پایان رسیده است. » -222سنایی اشعری خالص است و درست در نقطه مقابل فردوسی و ناصر خسرو قرار دارد. فردوسی و ناصر خسروبه آزادی اراده و حق انتخاب سرنوشت برای انسان اعتقاد کامل دارند و سنایی جبری و اشعری است... و زیر بنای فکری او را مجموعه آراء اشاعره، با تمام تفاصیل آن می سازد. - «شفیعی کدکنی، تازیانه ها ، 39 و مشابه این نظر در 346 و . - 248 راقم این سطور در تحقیقی که با حمایت دانشگاه متبوع خود انجام داده، در سایر مسائل کلامی هم در صدد اثبات حنفی ماتریدی بودن سنایی بوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید