بخشی از مقاله

بررسی چالش های مبارزه با تروریسم و فرایند های مؤثر در تحقق صلح در نظام بین الملل
چکیده
تروریسم پدیده ای جدید نیست. تاریخ مشحون از اقداماتی تروریستی است.این پدیده حیات بی گناهان را سلب و تهدید کرده و افراد بشر را از حقوق و آزادی های اساسی خود محروم ساخته است. روابط دوستانه میان دولت ها را در معرض خطر قرار داده و تمامیت ارضی و امنیت دولت ها را به مخاطره افکنده است. در عصر ما تروریست از تهدیدی ملی به یک تهدیدی بین المللی و جهانی مبدل گردیده است. در عصر جهانی شدن و فن آوری پیشرفته، اقدامات تروریستی دیگر در مرزهای ملی یا منطقه ای محصور نمی گردد. جهان بدون مرزی که در آن زندگی می کنیم، شرایطی به ارمغان آورده است که می تواند مورد سوء استفاده تروریست ها قرار گیرد.تروریست ها با جلب مساعدت از هم پیمانان فرامرزی و ارتباطات با شبکه های مالی، می توانندتقریباً هر جا که بخواهند اقدامات خویش را سازماندهی کنند و به اجرا بگذارند. واکنش حکومت ها اغلب بیش از اندازه نا هماهنگ است و از این رو مهارت و تبحر تروریست ها را موجب شده است. گرچه تروریستها همگام با روند جهانی شدن، پیشرفت کرده اند، اما در قید و بندهای بین المللی ناشی از آن گرفتار نگشته اند. از آنجا که تروریستها به عاملانی بین المللی مبدل شده اند، هیچ منطقه ، دولت ، ملت یا شخصی، از اقدامات آنها مصون نمی ماند. امروزه مبارزه با پدیده-ی تروریسم به یک امر مبتلابه نظام بینالمللی مبدل گردیده است؛ چرا که وضعیت نابه سامان ناشی از وقوع آن نه تنها موجب خدشهدار شدن امنیت انسانی شده، بلکه صلح و امنیت ملی و بینالمللی را مورد هجمه-ی خود قرار داده است. بنابراین با چنین شرایطی به نظر میرسد تنها عزم راسخ جهانی میتواند به مثابه راهبردی ویژه در مبارزه با تروریسم تلقی گردیده و موجبات رفع شکافهای موجود در این رابطه باشد. با این حال، یکی از مسائلی که همیشه از دید اذهان جهانی مورد اهتمام بوده و متأسفانه هیچگونه هنجار مؤثری در مبارزه با نقض آن مقرر نگردیده، مسئله ی»صلح عادلانه جهانی« میباشد که با تهدیدات ناشی از ارتکاب اقدامات تروریستی اغلب با چالشهایی مواجه است.

کلیدواژگان : تروریسم؛ صلح و امنیت بینالمللی؛ عدالت جهانی؛ صلح عادلانه ی جهانی؛ صلح اسلامی


مقدمه
تروریسم معمولاً در فضاو شرایطی رخ می دهد که در آن قدرت به صورت نا عادلانه توزیع شده باشد. در این فضا یک طرف، از قدرت سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی متوسل می شود. ای پدیده در کشورهای استبدادیکاملاًمحسوس است . در کشورهای دموکراتیک نیز، گاه تمرکز قدرت در بخش ها و گروه هایی از جامعه به حدی میرسد که گروه های ناراضی را وادار میکند تا برای تحقق آرمان های خود به تروریسم متوسل شوند. بسیاری از محققان بر این باور اند که پدیده ی تروریسم بین المللی ناشی ازسرکوب نهضتهای مشروع و آزادی بخش است.( ناجی راد، (41 :1387 تروریسم، پدیدهای است محصول علل مختلف که در عین حال، علت شکل-گیری وضعیتهای گوناگون محسوب میشود. از دید مناسبات تروریسم و حقوق بشر، این پدیدار، معلول نقض حقوق بشر و نبود شرایط صلح ماندگار است که خود نیز با عملیات و اقدام، به نقض بسیاری از حقوق اساسی بشری فردی و همگانی منجر میگردد و در درجه اول، حق بر صلح و آرامش همگانی بشر را در معرض تهدید قرار میدهد(نمامیان، 145 -155 :1388 و نمامیان »الف«، .(61 - 63 :1390 در واقع، تروریسم دو صورت دارد: صورت اول آن که به مثابه علت وقوع موارد تهدید صلح و نقض حقوق بشر عمل میکند و صورت دیگر آن، نشأت-گیری تروریسم از نقض حقوق بشر و صلح ویژه وضعیت های نابرابر »میان« اجتماعات و »در« اجتماع است. از طرف دیگر، تروریسم هم دارای جنبههای سخت و هم نرم است و اسناد حقوقی معاصر قادر به تعریف جامع و همه جانبهی این مفهوم نبوده، تاکنون چنین تلاشی ناکام مانده است (ساعد، 201 :1390؛ کوشا و نمامیان، .(234 :1387
از این-رو، تحقق صلح عادلانه ی جهانی زمانی قابل دسترسی است که در بسیاری از چالشهای بینالمللی به-ویژه تهدیدات ناشی از تروریسم، دولتها ضمن توافقنظر در امر مبارزه، وضمن مساعدت و همکاری با سازمانهای بینالمللی، شکاف موجود را از طریق اجماع در پذیرش اسناد بینالمللی در نیل به جهانی عاری از هرگونه ناامنی و تهدید مرتفع کنند. به-علاوه، امروزه تحقق صلح عادلانهی جهانی به مثابه حلقهی مفقوده در چالش ها و هنجارهای بینالمللی مستلزم توجه بیش از پیش به آن است که این امر نه تنها موجب رفع ناهنجاریهای ملی و بینالمللی بوده، بلکه با اجرای آرمانها و اصول مقرر در منشور ملل متحد شرایط تحقق صلح عادلانه-ی جهانی را فراهم میآورد. همچنین، لازم به ذکر است در این راستا نظام اسلامی به دلیل عدالتمحور بودن آموزههای متقن خود، دارای راهبردهایی جهت استقرار صلح عادلانه بوده که به عنوان غایت و هدف در تعیین شیوهها و مجاری تنظیم روابط جمعی به شمار میآید و از نظر تحلیلی جلوهای بارز در تبیین و تصدیق گفتمان صلح عادلانه محسوب میگردد. از این-رو، صلح عادلانهی جهانی در صورت اتکا بر پایه آموزههای اسلام به مثابه صلح اسلامی تلقی شده که رسالتی فراگیر در کل جامعه بشری دارد. با وجود این، تروریسم فارغ از معنا و گفتمانی که دارد، مفهومی متضمن هراس و وحشت عمومی است که استفاده از آن حتی در ذهن نیز نوعی واکنش روانی مبتنی بر انزجار را به دنبال دارد. این حس غالب و عمومی، برآیند تمایل روحی بشر به آرامش و پرهیز از خشونت به ویژه ماهیت هنجاری مصونیت غیر-نظامیان و عامه در برابر عملیاتهای ارهابی و مسلحانه است ( بریسک، .(13 - 24 :1390 با این حال، عموم مردم، تروریسم را به عنوان روشی خشونتآمیز شناختهاند که برای ایجاد فضای رعب و وحشت به منظور نیل به اهداف سیاسی از طریق توسل به زور نسبت به گروه یا دولت مورد نظر برای تن دادن به اهداف و مقاصد مهاجمان به کار گرفته می-شود (گلدوزیان و نمامیان، 184 -188 :1389؛ نمامیان»ب«، .(231 -232 :1390 تروریسم، یکی از پر استفادهترین مفاهیم و واژگان در محاورات و نوشتارهای معاصر است که تکثر کاربرد آن حتی بر مفاهیم مرتبط با اساسیترین نیازهای بشر- همچون صلح و امنیت– نیز فزونی یافته و سبقت گرفته است.

در واقع تروریسم که این همه از آن یاد میشود و شنیدارش احساسات بشری را جریحه-دار میسازد و رعب و هراس را در اذهان به دنبال میآورد، چه پدیداری است که هم خود آن و هم آثارش، هم آنچه »له« و آنچه »علیه« آن استعمال میشود، نظم موجود را به ویرانگری تهدید یا منتج مینماید.

با این حال، بارزترین نماد ویرانگری این نظمها، نظم حقوقی است که البته در این وادی، تأثیر پذیرش از نظم امنیتی- سیاسی برخی اجتماعات ملی- هر چند به نام اجتماع بینالمللی- به مراتب واضح-تر است. پیش از این، برای تعقیب و کاوش مجاری تحقق اهداف جامعه بینالمللی (دولتی کمابیش انسانی و بشری-شده) اولویتی نسبی و اعتباری وجود داشت که در عین استقامت بنیادهای نظام مبتنی بر حقوق حاکمه-ی دولتها، حقوقی انسانی نیز از زیر پوسته ی همین نظام رشد و نمو یافت و به رغم حاشیه-ای بودن و عدم ورود چشمگیر آن به هسته-ی سخت حقوق بین-الملل، کار بدانجا رسیده بود که »حمایت از حقوق انسانی« خواه در زمان صلح یا جنگ، وضعیت های عادی یا بحرانی، به مثابه اصلی قائم و استوار به نظر میرسید. جامعه بین-المللی دولتی نیزغالباً با وقوع چند عملیات موسوم به تروریستی ناشی از اتخاذ یک سلسله اقدامات هماهنگ تخریبی در ایالات متحده، نظمی که به داشتن پیشینه های تمدنی و فرهنگی شتابزدگی در سیاست بینالمللی تعیین کننده-ی مسیر و جریان این تحول و نظم جدید، سازمان ملل متحد را نیز به سمت همین وادی سوق داد و سازمانی را که پیش از این، حمایت از حقوق بشر را از رسالتهای خود میشمرد و برنامههای متعددی را بدین منظور طراحی و اجرا نموده بود، به ساخت مسیری جدید و حتی توأم با ایجاد پارادوکسی اساسی در حقوق حاکمیتها، رهنمون ساخت. قطعنامه های ضد-تروریستی 2001 شورای امنیت و تشکیل کمیته-ی ویژه-ی ضد-تروریسم زیر نظر این شورا، بارزترین نماد چنین گذاری از دستور کار اصلی سازمان ملل متحد بوده و هست (ساعد، -203 :1390 .(202
در ابتدا، واکنشهای حتی بی-ضابطه و نامحدود به مقولهای به نام تروریسم بین-المللی منبعث از گروههای تروریستی مستقل یا دارای حمایت دولتها یا حکومتهای دوفاکتو، متأثر از انعکاس هدفمند قربانیان نیویورک امری پسندیده تصور میشد، اما دیری نپایید که صدای اعتراض ملتهای مختلف حتی در اندرون جامعه-ی به اصلاح قربانی تروریسم و محق به تلافی در مقابل تروریست ها، نهادهای مدنی و دولتی را به اندیشه واداشت. اگر قرار باشد مقابله با تروریسم به معنای تجویز رفتارهای ضد بشری و سلب وصف انسانی از افراد یا ملتهای متهم به ایجاد یا حمایت از تروریسم باشد، در این صورت نقض حقوق بزهدیدگان تروریسم به نقض دیگر حقوق انسانها و ملتها منجر خواهد شد و تالی فاسد این توالی، آغاز چرخهای جدید از نقض استمراری و دامنهدار حقوق بشر در فرایندی تلافی-جویانه خواهد بود ( رضوی فرد، 171 -200 :1390 و نمامیان، .(385 -389 :1391 به همین دلیل، جامعه-ی حقوقی و نهادهای مدنی در اطراف و اکناف جهان و حتی در غرب نیز به فوریت، خطرات عملکرد دولتها در فرایند مبارزه با تروریسم را که به نام حمایت از حقوق بشر یا امنیت ملی انجام شدهاند، مورد بازشناسی و تحلیل قرار داده و پیامدهای این جریان احساسی و زودگذر بر پایههای نظم حقوقی بینالمللی مدعی یا خواهان صلح و امنیت پایدار برای بشر را بازگو نمودهاند. در گزارش نهایی کنفرانس »راهبردهای ضد تروریسم، حقوق بشر و حقوق بینالملل: رفع چالشها« که در 10-13 آوریل 2007 در دانشگاه لیدن هلند برگزار شد، همین رویکرد با این استنتاج همراه شد که »نخست کلیه ملتها خواه قربانی تروریسم بوده باشند یا نه، در منفعت و نگرانی نسبت به امحای تروریسم، سهیماند؛ دوم این هدف الزاماً نیازمند قاعدهسازی جدید در حقوق بینالملل نیست، بلکه بسیاری از قواعد موجود، قادر به پاسخگویی نیازهای مرتبط با آن هستند و سوم البته برخی موازین حقوقی موجود در ارتقاء و تقویت نیاز خواهند داشت.« به نظر میرسد در کنار تحلیلهای مذکور که اساساً به مظاهر سنتی تروریسم متکی هستند، توجه به صورت ها و چهرههای جدید تروریسم و ضد تروریسم نه تنها نیازمندی به تحکیم موازین حقوق بین-الملل عام را برجسته-تر خواهد ساخت، بلکه فهم ابعاد حقوقی و بایسته های واکنش حقوق به پدیداری به نام تروریسم بین-المللی نوین را جامعیت خواهد بخشید (ساعد، .(204 :1390

واژه شناسی ترور و تروریسم
ترور و ترورگری، ترور در لغت ، در زبان فرانسه ، به معنای هراس و هراس افکنی است ؛ و در سیاست به کار های خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور می گویند و نیز کردار گروه های مبارزی که برای رسیدن هدف های سیاسی خود دست به کار های خشونت آمیز و هراس انگیز می زنند ترور نامیده می شود.
ترورگری روش حکومت هایی است که با بازداشت و شکنجه و اعدام و انواع آزارهای غیر قانونی از راه پلیس سیاسی مخفی مخالفان را سرکوب می کنند
و می هراسانند، و یا روش دسته های راست و چپی است که برای بر افکندن و یا هراساندن دولت به آدمکشی و آدم دزدی و خرابکاری دست می زنند. در لغتنامه روابط بینالملل ذیل کلمه Terrorism آمده است: ترور و تروریسم به فعالیت های بازیگران دولتی و غیردولتی اطلاق میشود که شیوه و تمهیدات خشن را در اعمال خود برای رسیدن به اهداف سیاسی به کار میبرند.
وزارتخارجه آمریکا از سال 1983 تعریف مندرج در سند 22 از قانون ایالاتمتحده، ماده 2656، بند »د« را به کار میبرد: ((واژه تروریسم به معنای خشونت عمدی و با انگیزه سیاسی است که علیه اهداف عمومی نظامی، سیاسی و اقتصادی توسط گروههای فراملی Trans national یا فروملی Sub national
و یا عوامل پنهانی و معمولا با قصد نفوذ در مخاطبان صورت میگیرد.)) حال سوال اساسی این است که معنای تروریسم چیست ؟ همان طور که ذکر گردید واژه تروریسم از کلمه ترور اخذ شده و به معنای رعب و وحشت است. بنابراین ، تروریسم را می توانیم به ایجاد رعب و وحشت معنی کنیم. شبیه این جرم ، در حقوق امروز ایران ، که متخذ از فقه اسلامی است جرم محاربه است . جرم محاربه جرمی مطلق است و حتی لازم نیست به کسی صدمه و خسارت وارد شود . جرم تروریسم ، ممکن است انفرادی یا سازمان یافته باشد . البته جرم تروریسم را نباید با سازمان مجرمانه اشتباه کرد. سازماندهی، ممکن است برای ارتکاب جرایم مختلف، از جمله تروریسم صورت پذیرد، اما تروریسم ممکن است بدون سازمان و به شکل انفرادی باشد. اختلافات فراوان در ارایه تعریفی جامع از تروریسم، به گونهای است که گویا هر یک از مطرحکنندگان این تعاریف از پدیده ی متفاوت و مستقلی سخن میگویند. برخی از نویسندگان، تعاریف گوناگونی از تروریسم ارایه دادهاند، اما جمعبندی این تعاریف را مشکل دانسته،عمدتاً از خود تعریف دیگری ذکر کردهاند. حاصل آنکه »تروریسم« اصطلاحی است که اندیشمندان سیاسی و حکومتها بر سر آن توافق ندارند، ولی تمام این تعاریف شیوههای گوناگونی است که با تعبیری منفی به کار رفتهاند تا اعمال تهدیدآمیز به کار گرفته شده از سوی گروههای فرا دولتی خودجوش سیاسی را توصیف نمایند. جامعهشناسان سیاسی معتقدند؛ به دلیل تعارض وسیع میان ایدئولوژیها یا اهداف سیاسی نمیتوان به تعریف واحدی از »تروریسم« دست یافت.

عوامل گسترش تروریسم:
تروریسم از دهه نود میلادی تغییر شکل داد، گسترش پیدا کرد و کنترل نشد؟ عوامل متعدد است و هر یک جای بررسی عمیق دارد، ولی یکی از مهمترین عوامل، تحول شبکه های مجرمانه بین المللی است؛ بدینی معنی که مجرمان بین المللی سازمان یافته، از تروریسم به عنوان ابزاری برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می کنند و گاهی این مقاصد، منافع مالی است. همیشه تروریسم با انگیزه سیاسی نیست ، بلکه در بسیاری از موارد برای باج خواهی و کسب منافع مالی است.

الف: دخالت دولتها در امر توریسم
از دیگر عوامل موثر در رشد تروریسم، دخالت دولتها در امر توریسم است. دخالت دولتها در امر تروریسم، به اشکال گوناگون صورت می گیرد. پس از فروپاشی شوروی و بر هم خوردن موازنه سیاسی در دنیا ، گاه تروریسم از جانب دولتهایی برای پیشبرد اهداف سیاسی یا برای احقاق حقوقی خود که بدون پشتوانه باقی مانده، صورت می گیرد. در این زمینه، گاهی دولتها به صورت مستقیم در امر تروریستها دخالت می کنند که به آن تروریسم دولتی می گوئیم. تامین منابع مالی، پناه دادن به تروریستها و خود داری از استرداد آنها برای محاکه، از موارد دخالت دولتها در امر تروریسم است. همچنین بعضی از دولتها و گروه ها که معتقد به ایدئولوژی برتری جویی هستند، از این وسیله برای پیشبرد مقاصد ایدئولوژیک خود استفاده می کنند.

ب: دسترسی به سلاح های مخرب

از دیگر عوامل گسترش تروریسم، سهولت دسترسی به سلاح های مخرب ، به خصوص پس از فرو پاشی کشور شوروی سابق و قاچاق مواد اتمی از آن کشور توسط سود جویان بین المللی است. از دهه نود میلادی به بعد این سلاح های مخرب ، به راحتی در دست گروه های مجرمانه سازمان یافته قرار گرفت.

ج: مصونیت مالی ناشی از اعمال مجرمانه
عامل دیگر گسترش تروریسم، مصونیت اموال ناشی از اعمال مجرمانه تروریستی در سیستم بانکی بین المللی است. در مورد اخیر، دو کشور ایالات متحده آمریکا و سوئیس ، از نقاط امن سپرده گذاری اشخاص ، گروه ها و دولتها محسوب می شود. به رغم این که اغلب کشورها، عضو کنواسیون بین المللی مبارزه با تطهیر پول شده اند ولی متاسفانه به مقررات این قراردادها عمل نمی شود.

د:سست بودن بعضی از مقررات بین المللی
در این خصوص می توان به جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اشاره کرد که هر دو کشور دارای یک تحریم بین المللی در خصوص فروش اسلحه بودند ، اما تنها در آلمان ، 34 شرکت آلمانی همزمان به هر دو کشور اسلحه می فروختند . بنابراین الحاق به یک قرارداد بین المللی ، کار ساده ای است و با یک امضا محقق می شود، ولی عمل به آن چ.ن منوط به چشم پوشی از منافع مادی و شکوفایی اقتصادی است، مشکل است.در حال حاضر دوگانگی اشکاری در خصوص مقابله با تروریسم ملاحظه می شود ؛ زیرا با وجود اینکه در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی رم 1998، تروریسم به عنوان یک جنایت بین المللی قلمداد شده مرتکب آن باید در دادگاه بین المللی و با قضاوت بین المللی مورد محاکمه و مجازات قرار گیرد و با وجود این که در قطعنامه های متعدد سازمان ملل توسل به زور بر ضد شورشیان یا تروریستهایی که کشور ثالثی به آنها پایگاه داده ممنوع شده است، اما شتابزدگی در اتخاذ تصمیم 12 و 28 سپتامبر 2001 به وسیله شورای امنیت سازمان ملل متحد، باعث سوء استفاده دولت آمریکا و متحدانش از قضیه مقابله با تروریسم گردید.((1

صلح در مواجهه با تروریسم
تحولات اخیر در عرصه-ی روابط بینالمللی، به خوبی نشان میدهد که در سده-ی حاضر، »صلح« بیشتر از هر مسئله-ی دیگری در معرض خطر، تهدید و نقض قرار دارد. این تحولات، از اقدامات نظامی یک جانبه، قتلعام و محاصرهی شهرها و هژمون-طلبی برخی رژیمها و دولتها در اقصی نقاط جهان گرفته تا فقر و گرسنگی و عدم توزیع عادلانه-ی امکانات حیات انسانی میان ملت ها و همچنین بیسوادی و عدم دسترسی به آگاهیهای لازم برای مواجهه-ی صحیح با حوادث طبیعی و غیر-مترقبه و آنچه در زندگی اجتماعی رخ میدهد و در نهایت فقدان حاکمیت عدالت بر روابط بین-المللی، همه را جوامع اعم از توسعه یافته و در حال توسعه، ملی و بینالمللی با بحران روبه-رو نموده، به طوری که بیشترین زمان و بودجهها نیز در سطح جهان به همین مسائل و شیوه های برخورد واکنشی به آن-ها اختصاص یافته و مییابند .(See: Dudouetand Schmelzle, 2010: 55-63) این در حالی است که عدم درک صحیح از بسترها و عوامل منتهی به بحرانهای صلح، پیامدهای دقیق این عوامل بر کم و کیف حیات بشری و همچنین وظایف و کارکردهای دولت-ها و جامعه-ی بینالمللی در این رابطه، نه تنها امکان واکنش به این مسائل را در پهنهی زیست جمعی بشر ناممکن میسازد، بلکه به جای شناخت »علتها« بر »معلولها« متمرکز گردیده، آسیب های ناشی از وضعیت موجود و حاکم را درک نمیکند و در نهایت اهتمام و بسترهای »پیشگیری« از چنین بحرانهایی را نیز پنهان میدارد (نمامیان و سهراب بیگ، .(1390
در این میان، شناخت نظام هنجاری حاکم بر جوامع اعم از ملی و بینالمللی و مجموعه هنجارهای حقوقی بینالمللی مرتبط با صلح، از ضروریاتی است که از پارهای جهات حتی بر سایر جنبههای صلحسازی و صلح-بانی در محیط زندگی بشر، تقدم و اولویت دارد. از دید دیگر، برخی از علل و عوامل وضعیت بحران زده-ی کنونی و موانع فراروی صلح واقعی و مورد نیاز بشر در مسیر تعالی، به همین هنجارها و نظامی بر میگردد که بر این اساس، پایه-ریزی شده-اند و مدیریت امور بینالمللی و برخی مسائل ملی را تحتالشعاع قرار دادهاند. علیای-حال، شناخت »صلح از منظر نظام حق- تکلیف« هم در بعد روابط میان بشری و همچنین تعاملات و روابط بینالدولی- و نهایتاً نقش سازمانهای بینالمللی دولتی و غیردولتی در این زمینه، یکی از رهیافتهای ضروری و حتی حیاتی در بازشناسی وضعیت صلح، علل و عوامل تهدید صلح در دوران معاصر، ترسیم چشم-انداز وضعیت آینده و همچنین ارائه-ی بنیان های نظری و عملی در راستای ایجاد الگو یا الگوهایی است که بتواند نیاز بشر، ملتها و دولت-ها به صلح را برآورده سازد .(Yusuff and Olawale, 2011) با این-که شورای امنیت در قطعنامه های ضد-تروریستی، تروریسم را تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی شمرده است، با این حال پوزیتیویسم حقوقی مانع از آن نیست که شورای امنیت به رعایت الزامات و برآیندهای طبیعی و منطقی این شناسایی خود فراخوانده شود و جامعه-ی مدنی جهانی، مسئله-ی »شناخت علل تروریسم« را به منظور »تقدم-بخشی به پیشگیری« در دستور کار ملل متحد و سایر سازمانهای بینالمللی برجسته سازد ( ایگلسیاسبرلانگا، -30 :1389 .(24 اما فارغ از این مسئله-ی و ابعاد حقوق موضوعه-ی تروریسم از نگاه شورای امنیت، آنچه در عمل از فرایند مبارزه با تروریسم زاده شده و نمود یافته، نه »تروریسم« بلکه »ضد تروریسم به منزلهی تهدید واقعی صلح و امنیت بینالمللی« میباشد ((نمامیان و سهراب بیگ، .(1390

مفهومشناسی صلح و اقسام آن
پرداختن به صلح و جستجوی راه های دستیابی به آن، یکی از اصلیترین چالشهای بشر در طول تاریخ به شمار میرود؛ چرا که سایه-ی جنگ اغلب بر حیات بشر احساس شده و البته هنوز هم همین سایه و همین چالش به قوت گذشته، بلکه بیش از پیش وجود دارد و احساس میشود. آنچه در دوران جدید (معاصر) متفاوت از گذشته است، نخست در آستانه-ی تهدید و نقض

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید