بخشی از مقاله
چكيده
رمان»پريرو« اثر سيّد حسين مرتضوي كياسري سرگذشت شخصيّت يك استاد ادبيّات عرفاني در دانشگاه است. اين رمان به دليل نمايش نگرش منفعلانه طبقه تحصيلكرده به دفاع مقدّس و همچنين تأثير بنمايه هاي ملّي و ديني در تغيير نگرش شخصيّتهاي آن اثري درخور توجّه و قابل تأمّل است.
اين پژوهش با نگرشي جامع و كامل به نظرية گرماس در حوزة روايت شناسي، نقش هر يك از شخصيّتهاي اين رمان را در الگويي دقيق به نمايش ميگذارد.
كنشگر اصلي اين روايت دكتر رشيدي در ابتدا به دنبال دستيابي به هدف فرعي خود يعني زندگي آرام است؛ آنچه باعث ميشود او به اين هدف بينديشد و درصد تحقّق آن باشد؛ »ميل به آسايش و راحتّي در زندگي« است. درنهايت تصميم ميگيرد كه عازم جبهه شود و در صف اوّل در مقابل دشمن متجاوز بجنگد.
ازاينرو عاملي اصلي كه باعث تغيير نگرش دكتر رشيدي در اتخاذ اين تصميم ميشود »نگرشها و اعتقادات ادبي، عرفاني و ديني احياشدة اوست« لذا فرستندة اصلي مرتبط باهدف اصلي »نگرشها و اعتقادات ادبي، عرفاني و ديني« احياشده دكتر رشيدي است. همسايگان جديد او در خيابان شهيد عسگر زاده ياريگران اصلي او هستند. امّا بازدارندة اوّلية دكتر رشيدي در هدف اصلي »دلمشغوليهاي روزمرة زندگي«؛ »قرضهاي ناخواسته«و »عدم باور به نگرشها و اعتقاداتش« است.
1-مقدّمه
در طول سه دهة اخير،جنگ هشتسالة ايران و عراق، بزرگترين رويداد تاريخي كشور ما بهحساب ميآيد. اين جنگ با جوهرهي تدافعي، معنوي و آزادمنشانة خود تأثيرات شگرفي بر جنبههاي گوناگون زندگي سياسي، اجتماعي، مذهبي ، فرهنگي و ادبي مردمان اين سرزمين بر جاي نهاده است. با آغاز اين رويداد پرتلاطم و درد انگيز، نويسندگان ادبيّات داستاني جنگ در ثبت هنري وقايع مملو از شور و التهاب آن دست از تلاش و نوشتن برنداشتند. ازاينروي هم در استحكام هويت ملّي و ديني اين ملّت در تندبادهاي حادثة جنگ همّت گماردند و هم دريچهاي نو در برابر ديدگان نسل نو به آينده گشودند تا نسل امروز آگاهانهتر و خردمندانهتر به هويّت زنده و پوياي خود دست يابد.
درواقع ادبيّات داستاني، محمل و ابزاري گرانمايه شد تا ثابت كند پايان يافتن جنگ به معني پايان يافتن و خاموش شدن ارزشها و باورهاي عميق ملّت ايراني نيست و محقّقين و مؤلّفين ارزشمند ادبيّات داستاني ابزارهاي نوين و
اثرگذاري هستند كه در قالب جديدي، تصوير آرمانهاي ملّت بزرگ ايران را دوباره به نمايش ميگذارند.
ازاينرو فصل تازهاي در ادبيّات داستاني ايران گشوده شد. نويسندگاني از نزديك شاهد وقايع جنگ بودند، بعضي نيز زير فشارهاي موشك دشمن مزة آن را چشيدند و انگشتشماري در كندوكاو خاطرات ديگران با آميزهاي از تحمّلات خود سعي كردند مزة تلخ جنگ را بچشند و يا با نوشتهاي حاصل از اين جستجو اين طعم را به ديگران نيز بچشانند
لذا داستانهايي همچون محمولههاي دو چشم بيسو از محسن مخملباف و شش تابلو از عبدالهي منتشر شد. در سالهاي بعد چاپ آثار متأثّر از جنگ و تبعات آن شتاب گرفت و تا سال 1370 نزديك به 1600عنوان داستان كوتاه در مجلّات و 46رمان و داستان بلند انتشار يافت و تقريباً هيچ نويسندهاي نسبت به جنگ و پيامدهايش بيتفاوت نماند
رمانها و داستانهاي جنگ را با توجّه به نگرش هر يك به جنگ تحميلي عراق عليه ايران ميتوان در سه دسته تقسيمبندي كرد.-1رمان و داستانهاي بلند منفي نگر - بدبين به جنگ -2 - رمانها و داستانهاي بلند مثبت نگر - خوشبين به جنگ -3 - نگاه سوم نگاه بيتفاوت به رويدادهاي جنگ.
از نوع اوّل ميتوان به رمانهاي زمستان 62، آداب زيارت، شب ملخ، و ناگهان سيلاب، از نوع دوم به رمانهاي نخلهاي بيسر، دره جزاميان، راه بي كنار، راز جنگل سبز اشاره كرد. و در رمانها با گرايش و رويكرد سوم از باغ بلور، زمين سوخته وسفركسرا نيز نام برد
مهمترين موضوعاتي كه نويسندگان داستانهاي جنگ بدان پرداختهاند عبارتند از: شهادت،اسارت، موج گرفتگي، جانبازي، مهاجرت، بمبارانها و دورة پس از اسارت.
در ترسيم وقايع جنگ در رمان هيچ عاملّي نيست كه مطرح نشود؛از نوع پوشش تا رنگ چهره و رخسار گرفته تا نوع خوراك و نوع گياهان و نوع اسلحه و همه و همه، در گنجينة بزرگ جنگ به نسل بعد منتقل ميشود.ازاينروي »رمان« به دليل نمايش واقعيتر از زندگي بهعنوان تأثيرگذارترين نوع ادبي منثور پيوسته موردتوجّه نويسندگان و منتقدين قرارگرفته است. با تحليل و بازخواني اين نوع ادبي ميتوان بنمايهها و انديشههاي مؤلفان اين آثار را در حوزة دفاع مقدّس بازشناسي و واكاوي كرد.
-1-1 بيان مسأله
»شخصيّتپردازي« در رمان بهعنوان كليديترين عنصر ساختار، شناخته ميشود. در تحليل و شناسايي شخصيّتهاي رمان لازم است تا با شناخت كافي از گونههاي خلق شخصيّت آشنا بود. بهطورمعمول شخصيّتهاي رمان بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم خلق ميشوند. از ميان نظريههاي مختلفي كه به تحليل شخصيّتهاي داستان بر اساس كنش و عملكرد آنها در سير روايت ميپردازند ميتوان به نظريه كنشگراي گرماس اشاره كرد. اين نظريه با محور قرار دادن نقش شخصيّتها در شكلگيري روايت،كنشگرهاي مختلفي چون -1فرستندة .2گيرندة .3موضوع.4هدف.5 ياريدهنده.بازدارنده6 را معرّفي ميكند.
شخصيّت اصلي - كنشگر اصلي - در طول داستان براي دستيابي به هدف يا اهداف با كنشگرهاي مختلف روبرو ميشود. اين كنشگرها درواقع خط سير روايت داستان را ترسيم ميكنند. با اين نگرش ميتوان شخصيّتها و بنمايههاي رمان »پريرو« را مورد تحليل و بررسي قرارداد.دررمان» پريرو« اين مسأله را موردبررسي قرار ميدهيم كه هر شخصيّت در كدام نقش قرارگرفته و در الگوي طراحيشده جزو كداميك از سه محور ميل،انتقال و قدرت قرار ميگيرد و آيا ميتوان شخصيّتي را يافت كه در هيچكدام از اين محورها قرار نگيرد؟درنهايت الگوي معرّفيشده در روايت داستان و شكلگيري شخصيّتهاي داستان چگونه ترسيم ميشود؟و شخصيّتهاي اثرگذار داستان چه تأثيري بر ديگر شخصيّتهاي داستان دارند؟
1--2ضرورت و اهميّت تحقيق
ازآنجاكه شناخت شخصيّت ،پيرنگ داستان و اثرپذيري نگرشهاي ملّي و ديني دررمان هاي دفاع مقدّس بهطور دقيق نقد و تحليل نشده است و از شيوههاي جديد نقد و نظريه فاصله دارد؛شناخت ابعاد مختلف رمانهاي اين حوزه و انجام چنين تحقيقاتي ضروري است.