بخشی از مقاله
چکیده:
معماری بومی هر منطقه نمایانگر پایدارترین شکل معماری در آن محیط و بیانگر هویت آن منطقه می باشد، تعریف معماری بومی تعریف سختی است نه تنها ساختمان های عامیانه بلکه ساختمان های معمول در یک فرهنگ را نیز دربردارد. معماری بومی یک معماری یادمانی، غیر پیشرفته و اصیل است. معماری بومی اغلب به عنوان یک سنت بومی و محلی منتقل می شود و بیشتر براساس آزمون و خطا و فنون منتقل شده از نسلی به نسل دیگر است . معماری بومی یک معماری متعلق به یک زمان یا مکان خاص است و از جایی به جای دیگر منتقل و کپی نمی شود.
با توجه به بازدیدهای عینی ومیدانی که در این شهرستان صورت گرفته وهمچنین با تحقیق پژوهشی، قیاس مقاله ها ، مطالعات محققان وکتابهای درخصوص بومی سازی و عوامل به وجود آورنده براهمیت حفظ ظاهر بومی این منطقه که دارای هویتی تاریخی نیز می باشد. در این مقاله تلاش گردیده که بعد از بررسی معنا ومفهوم معماری بومی وهمچنین ارزش بوم گرای ومنتهی مراتب چالش اصلی در معماری جهان امروز ما که قطع ارتباط میان معماری بومی و معماری مدرن که باعث شده از ارزشها و الگوهای معماری و دانش بومی خود غافل شویم. لذا با هدف درک عمیق نحوه تعامل انسان، طبیعت و معماری در بومی سازی با روش توصیفی - تحلیلی به معرفی ویژگی های معماری بومی این شهرستان به عنوان مظاهر همزیستی با اقلیم پرداخته می شود. در نهایت ضمن تحلیل آسیب های وارد بر آن در دهه های اخیر، تجربیات ساماندهی این شهرستان تشریح می شود.
مقدمه :
معماری بومی با آنکه در طول تاریخ دستخوش پدیده های دگرگون کننده بوده ،امابا این حال توانسته هویت ویژهءخود را حفظ کند وشناسنامهءمعتبری از مردم یک سرزمین به شمار رودکه نمایانگر آداب ورسوم،روحیه واحساسات،اندیشه وعقیده،ذوق وسلیقه وهنر آنان باشد.در شکل گیری معماری بومی، برخی روابط اجتماعی واقتصادی با محیط طبیعی ونمادهای فرهنگی ماهرانه انعکاس می یابند به نحوی که همزمان سادگی وآرایش در آنها متجلی است.معماری بومی که به دور از تخصص ها،تحقق می یابد،جوابگویی به نیازهای یک جامعه را در ارتباط با عوامل طبیعی وبا خواسته های معنوی انسان عهده دار است.شناخت معماری بومی می تواند به منزله شناخت جامعه است،
جامعه ای که همچنان از آغاز شکل گیری،برای بقاء،باطبیعت درتنازع است - آلپاگونوولو،98:1384و. - 99 هویت را می توان تجلی فرهنگ در محیط دانست زیرا مکانها از انسان معنا می گیرند و انسان نیز مجموعه ای از باورها و اندیشه ها است که فرهنگ او را شکل می دهد و نمود و تجلی از فرهنگ انسان را در مکان و محیط می توان مشاهده نمود که همان هویت اوست. امروز محیط اجتماعی شهر کمتر قابل درک است، شهر امروز دیگر الهام بخش هنرمندان نیست ، شهر مدرن امکانات کافی برای زندگی را فراهم نمی آورد ، خیابان ها و میدان ها دیگر جایی برای اجتماع مردم نیستند بلکه صرفاً وسیله ای برای ارتباط اند.
امروز کاشانه، شهر و کشور آنچه را نزد انسان ارزش های برترند به او نمی بخشد یعنی همان تعلقات اجتماعی و محصولات فرهنگی. شاید فضا دیگر خنثی است و ارتباط خود را با خوشحالی و غم گسسته است و فضا هم برای ما زنده نیست زیرا به نظامی از مکانهای با معنا بدل نگردیده است.گوته این مسئله را این گونه بیان می کند: مزرعه،» جنگل و باغ برای من صرفاً فضا بودند تا اینکه تو عشق من، آنها را به مکان تبدیل کردی.« حال این ها چه ارتباطی با معماری و شهرسازی دارند؟ مکان یعنی جایی که ما به آن تعلق داریم تنها با حضور من انسان با معنا می شود و انسان نیز تنها با داشتن مکان با معنا خواهد شد و این میان حلقه اتصالی وجود دارد که به آن هویت گویند،
پس هم انسان به مکان هویت می بخشد و هم مکان به انسان و محیط های ما تنها در صورتی به محیط های اجتماعی با معنایی بدل می شوند که امکانات غنی در تعیین هویت به ما ارزانی کنند و این همان هویت کالبدی - معماری بومی - است که به مکان معنای خودی می دهد و انسان را با مکان پیوند می زند و مکان و انسان دو جزء جدایی ناپذیر از هم می شوند - نوربرگ-شولتس،137 :1391و. - 253 به همین جهت است که بوم گرایان رامیتوان به دو بخش سطحی و عمیق تقسیم نمود.در نگاه غیر ذاتی، طبیعت به اعتبار ارزشی که برای انسان دارد، ارزشمند تلقی میگردد و این انسان است که آن را در حوزه گزینش اخلاقی خود قرار میدهد یعنی اینکه هر چند طبیعت ارزشمند است ولی در عین حال ارزشی است که انسان به آن میبخشد و تنها در رابطه با انسانها است که این ارزشمندی معنا پیدامی کند از این رو این نگرش تلاش مینماید که بین طبیعت و نیازهای انسانی سازگاری ایجاد نماید.
بازتاب چنین اعتقادی به صورت تأکید بر روی مقولاتی چون کنترل جمعیت، جلوگیری از آلودگی هوا و محیط زیست، کاستن ازمصرف منابع تجدید ناپذیر و امثال آن ظاهر میشود. پر واضح است که در این بینش مرکزیت انسان در مناسباتش با طبیعت حفظ میگردد در حالی که بوم شناسی ذاتی هرگونه اعتقاد پایدار به اینکه گونه بشر به نوعی برتر یا مهمتر از سایر گونه ها است یا در واقع از خود طبیعت هم مهم تر است مردود میشمارد. بنابراین از دید این گروه طبیعت اهمیت درونی و ذاتی دارد و انسانیت بخشی از تمامیت طبیعت تلقی میگردد که سرشت او بیشتر در بستر طبیعت درکپذیر خواهد بود. لذا آنان به این اعتقاد رسیدهاند که انسانها باید زندگی با طبیعت ونه علیه آن را، بیاموزند
- قبادیان، . - 37:1385 معماری مدرن بیش از هر چیز به کارایی و عملگرایی توجه دارد و از سبک و ابزار آلاتی بهره می گیرد که تا به حال سابقه ی چنین استفاده ای تا به این اندازه نداشته است و به گونه ای در دوره مدرن سعی در پیشرفت دارد و از تمام امکانات برای رسیدن به این هدف بهره می جوید. خواه این استفاده سبب محدودیت نقش انسانی در ایجاد آن شود و خواه سبب برتری تکنولوژی بر آدمیت شود. این هدف زمانی بهتر میسر می شود که با کمترین هزینه و بالاترین کارایی باشد و بهترین راه آن است که متوسل به تکنولوژی و برآوردهای علمی شویم. معماری مدرن در عین حال، حالت کل گرایانه دارد یعنی با توجه به این که ساختمان ها به صورت صنعتی ساخته می شوند گستردگی و جامعیت می یابد و منحصر در شخص یا سبک خاصی نمی شود.
این سبک معماری، جهت برآورده کردن نیازها عمل می کند و چون از فرم مجرد استفاده می کند ضد تزئین، ضد نمایش، ضد استعاره، ضد یاد و راه تاریخی و ضد طنز است و به گونه ای در این سبک معماری معنا رخت بر بسته است. یعنی دیگر معماری معنی و مفهوم خاصی انتقال نمی دهد و در پی پاسخ به پرسش یا واکنش به دیدگاه خاصی نیست. کرستین هریس فیلسوف و مدرس دانشگاه ییل معتقد است ویژگی »عینیت گرایی« مدرنیته فواید نامناسب دارد. اول این که محیط مادی به مواد و مصالح در دست انسان ها تبدیل شده است تا به گونه ای کورکورانه و حساب نشده از آن بهره برداری کنند و دوم این که معماری جزئی از فرهنگ تکنولوژیکی است که طالب » ماشین هایی برای زندگی« است نه خواستار باشیدن ها - کیت نسبیت، . - 142 :1386
اهمیت وضرورت تحقیق:
با توجه به اهمیت روزافزون بحران گرمایشی جهانی وعواقب ملموس امروزه آن و از طرفی گرانی و محدود بودن سوختهای فسیلی، توجه به طراحی اقلیمی وتعدیل میزان انرژی مصرفی در ساختمانها واستفاده هر چه بیشتر از منابع طبیعی محیط بسیار مورد توجه می باشد. از سوی دیگر، یکی از مسائل جهان امروز مسئله صرفه جویی در مصرف انرژی هایی است که قابل تجدید نیستند. استفاده از نیروهای طبیعی نه تنها محیط زندگی را به فضای آسوده تبدیل خواهد کرد، بلکه در کاهش مصرف انرژی نیز تاثیر فراوانی خواهد داشت .
بنابراین ضروری است در نحوه چیدمان فضاهای داخلی - دیاگرام ارتباطی فضاها - ونحوه قرار گیری فضاهای مسکونی درکنارهم، محدوده آسایش فردی واجتماعی مشخص گردد تا با طراحی ساختمال های هماهنگ با اقلیم،مرزهای آسایش حرارتی به مرزهای حرارتی قابل تحمل افراد نزدیک شده و منجر به ارتقاء کیفیت آسایش حرارتی انسان در ساختمان و صرفه جویی در مصرف انرژی فسیلی گردد. به این ترتیب ضمن پرداختن به اصول معماری بومی به موازات حفظ ارزش های معماری سنتی ایران،به الگوی کاربردی و پایدارد در این زمینه دست یابیم و نتایج حاصل از این تحقیق جهت حفاظت از منابع برگشت ناپذیر کشور و همچنین رفع نیازهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی شهروندان شهرستان لامرد مورداستفاده قرار گیرد.