بخشی از مقاله
چکیده
همزمان باافزایش جمعیت، رشد شهرنشینی ونیاز به توسعه شهری وهمچنین تحت تاثیرتحولات مدرنیسم در عرصه شهرسازی، جامعه شهری با مشکلات ومسایل متعدی درعرصه اجتماعی وفرهنگی و ... مواجه شدند که به طور کلی کاهش کیفیت زندگی شهری و منطقه ای را در آن ها موجب شده است.هدف اصلی طرحهای توسعه شهری و منطقه ای، تامین رفاه نسبی شهروندان و بهبود کیفیت زندگی شهری و رضایتمندی سکونتی در محلات و مناطق شهری است. برای این منظور مدیریت شهری همیشه بر آن بوده است تا به مدد راهبردها، سیاست ها و برنامه های درون سازمانی و بین سازمانی در تعامل با سایر نهادهای تاثیرگذار بر توسعه شهری به این هدف دست یابد و محیط شهری زیست پذیر را برای ساکنان آن برنامه ریزی کند. از این رو هدف از این پژوهش بررسی کیفیت زندگی شهری در استان قزوین می باشد. در این راستا 38 مولفه از طریق مطالعه مبانی نظری استخراج گردیده است که از طریق تحلیل عاملی به 5 عامل اصلی تلخیص گردیده است. پس از آن از طریق روش تاپسیس اقدام به رتبه بندی شهرستان های استان قزوین بر اساس شاخص های کیفیت زندگی گردیده و در نهایت از طریق ضریب تغییرات و ضریب جینی نحوه توزیع فضایی کیفیت زندگی در سطح استان مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که پنج عامل خدماتی – کارکردی، خدمات روستایی، اجتماعی -اقتصادی، فرهنگی و تاسیسات و تجهیزات شهری از مهمترین عوامل کیفیت زندگی شهری می باشد. همچنین مشخص گردید که بر اساس شاخص های کیفیت زندگی شهری، شهرستان قزوین بهترین وضعیت را دارا می باشد، پس از آن به ترتیب شهرستان های البرز، تاکستان، بوئین زهرا، آبیک و آوج از کیفیت زندگی مطلوب تری برخوردار می باشد.
.1 مقدمه
همزمان با افزایش جمعیت، رشد شهرنشینی ونیاز به توسعه شهری و همچنین تحت تاثیرتحولات مدرنیسم در عرصه شهرسازی، جامعه شهری با مشکلات ومسایل متعدی درعرصه اجتماعی وفرهنگی و ... مواجه شدند که به طور کلی کاهش کیفیت زندگی شهری و منطقه ای را در آن ها موجب شده است. هدف اصلی طرحهای توسعه شهری و منطقه ای، تامین رفاه نسبی شهروندان و بهبود کیفیت زندگی شهری و رضایتمندی سکونتی در محلات و مناطق شهری است. برای این منظور مدیریت شهری همیشه بر آن بوده است تا به مدد راهبردها، سیاست ها و برنامه های درون سازمانی و بین سازمانی در تعامل با سایر نهادهای تاثیرگذار بر توسعه شهری به این هدف دست یابد و محیط شهری زیست پذیر را برای ساکنان آن برنامه ریزی کند. علاوه بر برنامه ها و طرحهای توسعه شهری، برنامه های سازمان ها و نهادهای دولتی و خصوصی نیز که به نوعی با جامعه شهری و سا کنین آن در ارتباط بوده اند کیفیت زندگی شهروندان را تحت تاثیر قرار داده اند. اکنون دردوره ای به سر می بریم که مسائل شهرسازی و نیز مفاهیم شهری وشهروندی به مهمترین مسائل موثر بر ابعاد کمی وکیفی زندگی انسان مبدل شده است پیش از این دوره نیز شهر در مفهوم عام آن اهمیت داشته اما در دوران معاصر این اهمیت توسط طیف وسیع تری از مردم ونیز طیف فراتری از متخصصان ادراک شده است. از اینرو پرداختن به تئوری های جدید شهرسازی که هریک با هدف حل مشکلات شهری و پیشبرد شهر به سوی مطلوبتر شدن، مطرح شده اند، بیش ازبیش مهم است .[1]
-2 بیان مسئله
یکی از انتقادات اساسی به برنامه ریزی سنتی در قالب طرحهای جامع و تفصیلی، تأکید بیش از حد آنها بر اهداف کالبدیBکارکردی و عدم توجه کافی به اهداف و ارزش های اجتماعیBاقتصادی بوده است. به مرور زمان و با افزایش اهمیت روزافزون مفاهیم چند بعدی مرتبط با زندگی بشر در آینده و وارد شدن آنها در برنامه اقتصادی نسبت به توسعه در برنامه ریزی ها ، دیدگاه صرفا جای خود را به دیدگاه توسعه پایدار و همه جانبه داد و در میان این تحوالت، مفاهیم جدیدی همچون کیفیت زندگی به وجود آمد که تأثیرات شگرفی بر جریانهای فکری و برنامه ریزیهای توسعه ای گذاشت و روز به روز نیز ارزش و اهمیت آنها در حال افزوده شدن است .[1] عدم توجه به سلسله مراتب فضایی در ساماندهی سکونتگاه ها، پیامدهایی چون ظهور پدیده نخست شهری و تمرکز امکانات و به تبع آن جمعیت، در یک، دو و حداکثر در چند شهر خاص و ایجاد شبکه شهری لگام گسیخته و نامتوازن در سطح مناطق و از بین رفتن نقش و عملکرد شهرهای کوچک و میانی در سلسله مراتب فضایی شبکه شهرهای کشور و بر هم خوردن تعادل و توازن در سطوح ملی و منطقه ای و گاه حذف حلقه های واسط و مکمل در شبکه توزیع شهرها را با خود به همراه دارد. از این رو در راستای همگن سازی مناطق به لحاظ برخورداری از امکانات و تسهیلات که بتواند چهارچوب هر نوع برنامه ریزی فضایی را در سند توسعه کشور سازماندهی نماید لازم است سازماندهی ساختار روابط میان انسان، فضا و فعالی تها طوری صورت گیرد که بتواند در کنار توسعه پایدار اقتصادی و بهبود شاخص های اجتماعی و تفاوت منطقی میان مناطق، با تبیین شبکه سلسله مراتبی از شهرها با عملکردهای مختلف، باعث ایجاد توسعه ای منطقی و پایدار گردد .[2] در دنیا، مطالعات زیادی در رابطه با ارزیابی کیفیت زندگی در سطوح مختلف از جمله روستایی ، شهری ، منطقه ای و ملی انجام شده است. بدون شک در طول سه دهه اخیر، کیفیت زندگی به عنوان جانشینی برای رفاه مادی، به اصلی ترین هدف اجتماعی کشورهای مختلف تبدیل شده است .[3] علی رغم تحقیقات صورت گرفته در ارتباط با کیفیت زندگی و تحلیل مکانی آن، در جامعه ما، آنچنان که باید الگوهای فضایی و ابعاد مختلف کیفیت زندگی مورد سنجش قرار نگرفته است. همچنین به علت فقدان اطلاعات لازم در زمینه کیفیت زندگی، برنامه ریزی صحیحی جهت افزایش سطوح کیفی زندگی شهروندی چه در سطح حکومت مرکزی و ملی و چه در سطح حکومت های محلی انجام نشده است .[2]
به طور کلی دو رویکرد برای مطالعه کیفیت زندگی در نواحی شهری و منطقه ای وجود دارد که عبارتند از شاخصهای ذهنی و عینی . شاخصهای ذهنی، منعکس کننده ارزیابی ذهنی افراد از زندگی میباشند. این ارزیابی با استفاده از اطلاعات افراد که وضعیت رفاهی خود را از طریق پرسشنامه های مختلف و یا سرشماری ها، اظهار نموده اند، به دست می آید .[4] از این رو در این مطالعه به بررسی و تحلیل مکانی شاخص های عینی کیفیت زندگی در مقیاس منطقه ای پرداخته، و در نهایت به بررسی الگوی فضایی مناطق شهری قزوین از نظر کیفیت زندگی منطقه ای پرداخته شده است.
-3 پیشینه پژوهش
سابرجیت گوهاثکورتا و یینگ کاو در مقالهای تحت عنوان تغییرات کیفیت عینی زندگی شهری در منطقه کلانشهری فونیکس، به بررسی سطح کیفیت زندگی جوامع کلانشهر فونیکس در ایالت اورگن ایالات متحده آمریکا پرداختند. هدف آنها رتبه بندی جوامع کلانشهر فونیکس بر اساس شاخصهایی بود که از بررسی شاخصهای نهگانه مطالعات موسسه موریسون به دست آورده بودند. کاو و همکارش دادههای خود را به جای مرکز آمار از سازمان بررسی جامعه آمریکا - ACS - جمع آوری کردند زیرا دادههای این سازمان به روزتر بود و با فواصل کمتری مورد بازبینی قرار میگرفت. آنها سپس دادههای به دست آمده از سالهای 2005 تا 2008 را بر اساس شاخصهای تعریف شده مقایسه کردند و به این نتیجه رسیدند که وسعت و قدمت جوامع ارتباطی با کیفیت زندگی آنها نداشته و در عوض وضعیت اقتصادی ساکنان در میزان امکانات رفاهی، ارائه خدمات و در نتیجه سطح کیفیت زندگی تاثیر داشته است .[5] در مقاله اندازه گیری کیفیت زندگی غیر اقتصادی در سطح زیر ملی، استفانی روسو و گیل پککو به رتبه بندی مناطق نیوزلند بر اساس شاخصهای انسانی و جغرافیایی کیفیت زندگی طی سالهای 1986 تا 2006 پرداخته اند. آنها برای این کار ابتدا شاخصهای مورد نظرشان را به منظور قابل مقایسه شدن به دو دسته تقسیم کردند:
1. آن دسته از شاخصهایی که مستقیما مربوط به انسان و هر آنچه ساخته انسان است، میباشند.
2. دسته دیگر که دارای ویژگیهای جغرافیایی میباشند. سپس با استفاده از تجزیه تحلیل مولفههای اصلی برای هر دامنه شاخصی تالیف نمودند. و بعد از روشی که مک گیلیوری در سال 2005 برای تشخیص اجزای اقتصادی و غیراقتصادی شاخص توسعه انسانی - - HDI ابداع کرده بود، بهره بردند. در انتها به مقایسهای از مناطق مختلف نیوزلند بر اساس شاخصهای کیفیت زندگی دست یافتند .[6]
-3 کیفیت زندگی
واژه کیفیت زندگی سرچشمه روشنی ندارد. کیفیت زندگی اگر چه جذابیت و معنی عام دارد، یک تعریف پذیرفته عام ندارد. هر عبارتی که در تعریف کیفیت زندگی بکار رود، کیفیت زندگی یک فرد به حقایق عینی و خارجی زندگی اش و دریافت ها و ادراکات درونی و ذهنی او از این عوامل و نیز از خودش وابسته است. هر تعریفی از کیفیت زندگی باید شامل دو عنصر - ویژگی - اساسی باشد. : 1 ساختار ذهنی - درونی - روانشناختی فیزیولوژیکی که حس رضایتمندی را فراهم می کند. .2 پدیده های خارجی که آن ساختار را ضمانت می کند.کیفیت زندگی مفهومی است بسیار انتزاعی که نمیتوان برای آن تعریفی جامع و مانع ارائه داد. برای ارزیابی میزان کیفیت زندگی شهری شاخصههای بسیاری وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به شاخصهای اقتصادی، اجتماعی، محیطی، کالبدی و زیست محیطی اشاره نمود .[7]