بخشی از مقاله
خلاصه
هدف پژوهش حاضر تحلیل انواع صفت در کتاب داستانهای تألیفی کودک در گروه سنی »الف« و »ب« است. بدین منظور 16 کتاب داستان تألیفی از هر گروه سنی به طور تصادفی انتخاب و تکرارکاملِ انواع صفت مطابق مدل معرفی شده کتاب انوری و احمدی گیوی - 1389 - از دو حیث ساخت و مفهومی شمارش شد. نتایج آمار استنباطی خیدو در سطح معنیداری p= 0 .05 نشان داد بین دو گروه سنی »الف« و »ب« و انوع صفت در دو طبقه مذکور تفاوت معنیداری وجود دارد. همچنین با افزایش سن، بسامد کلی صفات و نیز استعمال ساختار پیچیده افزایش مییابد.
1. مقدمه
زبان عنصر اصلی علم زبانشناسی و ابزاری جهت برآوردن نیازهای ارتباطی بین گویشوران یک جامعه زبانی است. از طرفی ادبیات نیز که با زبان آمیخته شده است نشان از رابطه تنگاتنگ این دو حوزه دارد. زبان بنمایه بزرگترین هنر بشر یعنی ادبیات است.
فرشیدورد 1382 - ، ص - 23 معتقد است که بدون زبان شعر و ادبیاتی نخواهیم داشت.
رقیه حسن1989 - 1، ص - 94 نیز زبان ادبیات را زبانی والا2 و خلاق خوانده که بیان کننده عواطف است. از سویی دیگر نیاز به ادبیات در بین افراد جامعه تنها مختص به رده سنی بزرگسالان نیست. کودکان نیز در این میان جهت رفع حاجتهای اجتماعی خود ملزم به روی آوردن به حوزه ادبیات و هنر هستند. بدین ترتیب زبان به عنوان ابزارکلیدیِ ایجاد ارتباط با کودکان جایگاه ویژهای را به خود اختصاص میدهد. ادبیات اقسام مختلفی دارد که یکی از آنها ادبیات کودک و نوع داستانی است. تعریف ادبیات کودک چندان ساده نیست
دلیل دشواری این مسئله را در آن میداند که برخی کتابها برای گروه سنی بزرگسال تدوین شده اما به اشتباه برای کودک خوانده میشود. این واقعیت را میتوان اینگونه توجیح نمود که آگاهیها و شناخت کودکان و نوجوانان در مقایسه با بزرگسالان محدودیت بیشتری دارد. با این وجود صاحبنظران ادبیاتِ کودک را هر یک بر مبنای خاصی تعریف نمودهاند. برخی نویسندگان معتقدند تفاوت ادبیات کودک و برزگسال تنها در اندازه متنی داستان است
بوتیقمیر - 1998 - 6 بر این باوراستوار است که ادبیات کودک سیستم خاص خود را داراست بدان معنی که مطالبی که در حوزههای مختلف برای کودکان نوشته میشوند باید از کیفیت خوبی برخوردار باشند. مولکا - 2001 - 7 نیز بر اهمیت کیفیت مناسب کتاب داستان کودکان واقف است و اظهار دارد دوران کودکی نقش به سزایی در رشد کودک دارد به همین خاطر است که باید کتابها کیفیت لازم و کافی را داشته باشند. گروهی دیگر ادبیات کودک را بسته به نوع هدف اعم از سرگرمکننده وآموزشی تعریف میکنند
نقطه مشترک تعاریف بررسی شده در حوزه ادبیات کودک حاکی از تاکید بر نوشتن کتاب داستانهایی است که با درنظرگرفتن فضای فکری و قدرت انتقال مفاهیم ذهن کودک باشد و بتواند به سادهترین شکل تأثیر لازم را بر ذهن و اندیشه کودک بگذارد و پاسخگوی نیازها و علایق کودک باشد.
نقش ادبیات کودکان در زمینههای مختلف از جمله زبانآموزی، گسترش فرهنگ ذهنی واژگان2 و نیز جملهسازی را از عوامل اساسی این حوزه باید دانست.
وینچ - 2004 - 3 و وانزی - 1982 - 4 معتقدند اهمیت ادبیات کودک در رشد زبانی و شناختی، ذهنی و روانشناختی وی نباید از نظر نویسندگان پوشیده بماند زیرا کتاب داستانها ضمن پرورش تواناییهای شنیداری وکلامی کودک هدف و جهت فکری آنها را نیز مشخص میکند. همچنین نوع داستانهایی که برای کودکان خلق میشود با سن آنها در ارتباط مستقیم است. بنابراین نویسندگان کتاب کودک متناسب با گروه سنی مخاطب خود باید از زبان کودکانه بهره برند.
نورتون - 1382 - معتقد است در روند رشد کودکان پشت سر گذاشتن مراحل زبانی، شناختی، شخصیتی و اجتماعی در میان همه کودکان یکسان نیست با این حال باید این واقعیت را پذیرفت که در بسیاری از کودکان ویژگیهای رشد در سن معینی بروز میدهد، بدین ترتیب برای گذر از هر مرحله رشد کودکان به کتابهای ویژه آن دوره نیاز دارند تا ورود آنها به مرحله بعد با سهولت بیشتری همراه شود.
هانت - 1991 - 5 در این باب به نقل از نیکولاس تاکر میآورد: هرگاه» مخاطبِ نویسنده گروه جوانی است، نویسنده موظف است تا به ضرورت خود را در عرصههای خاص تجربه و زبانی به ویژه واژگان محدود نماید.« چنین مینماید که گفته تاکر قابل تعمیم به گروه کودک و بزرگسال نیز است. گروه سنی »الف« و »ب« به ترتیب سالهای پیش از دبستان و سالهای اول و دوم دبستان را شامل میشود. ادبیات کودک در ابتدا و پیش از سده بیستم جزء بخشی از ادبیات شفاهی بوده است که در گذر زمان پس از گردآوری و کتابت ادبیات شفاهی صورت مکتوب یافت
کودکان برای درک صحیح معانی و فهم دقیق پیام داستان باید بتوانند هنگام خواندن داستان بین قسمتهای مختلف یک متن و ایجاد زنجیرههای واژگانی6 در ذهن خود روابط معنایی بین آنها را درک کنند. به منظور بررسی و تجزیه و تحلیل روابط معنایی متن در کتابهای داستان باید پا فراتر از سطح جمله و روابط درونی عناصر زبان گذاشت. در زبانشناسی نقشگرا7 که در مقابل زبانشناسی صورتگرا8 قرار میگیرد مطالعات زبانی بر پایه رویکردهای فراجملهای، نقشهای اجتماعی و بافتی زبان است. بدین ترتیب از منظر زبانشناسی نقشگرا به بررسی داستانها خواهیم پرداخت. مدلی از دستور که هلیدی در دهه 1960 آن را ارائه نمود دستور نقشگرای نظاممنداست.
تحلیل کلام10 که مطالعه نظاممند چگونگی آرایش جملهها در متن و ارتباط آن با بافت غیر زبانی11 - موقعیت و فرهنگی - و مشارکین را نشان میدهد
در رویکرد زبانشناسی نقشگرا جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. یکی از ابعاد تجزیه و تحلیل کلام انسجام12 متن است که بین جملات یک متن روابط معنایی ایجاد میکند و آن را از مجموعه جملاتی که به طور تصادفی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند متمایز میسازد - همان - . انسجام خود در دستور نقشگرایی ذیل فرانقش متنی مطالعه میشود. فرانقش متنی بیانگر توانایی افراد به سازماندهی مطالب به صورت بافتی خاص و معنیدار است. این نقش به تنظیم متن زبانی که دارای انسجام است میپردازد و »متن را از غیرمتن یعنی نمونههای ساختگی یا ناکارآمد مجزا میسازد
هلیدی و حسن اولین بار در سال 1976عوامل انسجام را در زبان انگلیسی معرّفی کردند. آنها عناصر انسجام را به دو دسته انسجام دستوری1 و واژگانی2 تقسیم نمودند که هر کدام به طور مستقل انواعی دارد. انسجام واژگانی که پژوهش حاضر حول محور آن است به دو نوع تکرار3 و باهمآیی4 تقسیم میشود. تکرار به کاربرد واژگانی اشاره دارد که به نحوی در متن به واژههای قبل ارجاع مییابد و شامل تکرار کامل5، ترادف6، واژه عام7 و شمول معنایی8 است.
تاکی - 1378 - در معرفی دسته اول انسجام واژگانی یعنی تکرار، و ذیل عنوان تکرار کامل، از تکرار اسم، فعل، ضمیر، صفت، قید، واو عطف و نشانه ندا، نشانه مفعول و حروف اضافه نام میبرد.
هلیدی و حسن - 1976 - نیز معتقدند منظور از تکرار کامل، تکرار کلمات محتوایی است که نبودشان موجب نارسایی و ابهام در متن میشود. کلمات محتوایی، آن دسته از کلماتاند که حاوی پیام و مفهوماند و به تنهایی معنایی مستقل دارند در مقابل کلمات دستوری تنها ایفاکننده نقش دستوری و رابط بین مفاهیماند و به تنهایی کاربردی ندارند.
بدین ترتیب در شمارش تکرار کامل در این پژوهش سعی شد تا بر اساس مدلهای معرفیشده کتاب انوری و احمدی گیوی - 1389 - انواع صفت در کتاب داستانهای تألیفی گروه سنی »الف« و »ب« شمارش شود.
صفت »حالت، مقدار و شماره یا یکی دیگر از چگونگیهای اسم را میرساند« و اسمی را که صفت درباره آن توضیحی میدهد موصوف مینامند
انوری و احمدی گیوی صفت را در پنج دسته از حیث مفهوم، ساخت، اشتقاق، جایگاه نسبت به موصوف و سنجش جای دادهاند. انواع صفت به لحاظ مفهوم عبارتند از:صفت بیانی، اشاره، شمارشی، پرسشی، تعجبّی و مبهم. صفات بر اساس ساخت در سه مقوله صفات ساده، مرکب و گروه وصفی قرار میگیرند. صفات از جهت اشتقاق در دو دسته جامد و مشتق، از حیث جایگاه نسبت به موصوف در دو جایگاه پسین و پیشین و در نهایت از جهت سنجش به سه طبقه صفات مطلق، برتر و برترین تعلق دارند. این پژوهش انواع صفت را در دو طبقهبندی از لحاظ مفهومی و ساخت بررسی خواهد نمود.
واژگان پایه که متشکل از مجموعه واژههای هر زبان با بالاترین بسامد رخداد در گونههای گفتاری و نوشتاری زبان است ، عنصر اصلیِ یادگیری و آموزش زبان به شمار میآیند. پنج مقوله دستوری از واژگان پایه که همواره در کتاب داستان کودکان با تکرار بالا همراه بوده است اسم، فعل، صفت، قید و ضمیر است.
در این بررسی برآنیم تا به مقایسه بسامد انواع صفات در کتاب داستانهای تألیفی »الف« و »ب« بپردازیم زیرا کاربرد صفت در داستان ضمن ایجادهیجان و تشویقِ کودک به افزایش خلاقیت و تخیل وی، اطلاعات تکمیلی را درباره چرایی و چگونگی اسم نیز در اختیارشان میگذارد. صفت توضیحات تکمیلی درباره اسم را که از ارکان اصلی جمله در کتاب کودک است در اختیار مخاطب قرار میدهد. محققانی از جمله - نعمتزاده و همکاران، - 1384 و عامری و ذوالفقاری - 1391 - نیز در مطالعات خود حول محور تحلیل واژگان کتاب کودک سه مقوله اسم، صفت و فعل را به موجب بسامد
بالای آنها برگزیدند. بنابراین به نظر میرسد آنچه در نشان دادن چگوگی کاربرد اسم مؤثر است درخور توجهی زبانی است.
علاقهمندان به حوزه ادبیات داستانی و به طور اخص ادبیات کودک پژوهشهای متعددی را در خصوص تحلیل واژگانی و انسجام به ثمر رسانیدهاند که به چند مورد از آنها در ذیل اشاره خواهد شد:
ابراهیمی - 1378 - به نقل از سیفی - 1387 - نتایج تحقیقات خود را در عرصه کتاب کودکان اینگونه برمیشمارد: استعمال صفات و قیود به صورتی پیچیده و پشت سر هم سدی برای درک معناست، درک جملات مرکب و درونهای برای کودک بس دشوار است و هرچه تعداد پیامهای موجود در متن داستان کمتر باشد، فهم و درک آن از سوی کودک نیز با سهولت بیشتری همراه خواهد بود.
رضویزاده و آقاگلزاده - 1391 - ، در مقالهای به بررسی ویژگیهای واژگانی ادبیات داستانی کودکان در سه گروه سنی »الف«، »ب« و »ج« پرداختهاند. نتایج مطالعه آنها نشان داد واژگان ساده و گفتاری در گروه سنی »الف« در مقایسه با واژگان مرکب بسامد بالایی را به خود اختصاص دادند.