بخشی از مقاله
چکیده
حکیم ناصرخسرو قبادیانی را باید از پیشاهنگان توانمند و ممتاز شعر متعهد پایداری در سدههای پنجم و ششم هجری قلمداد کرد. اتحاد شوم ارباب قدرت سیاسی و متولیان نابکار دین یا به تعبیری اتحاد »شمشیر« و »محراب« در عهد ناصرخسرو و پیامدهای ناگوار این اتحاد در لایههای گوناگون اجتماع، این شاعر آرمانخواه خراسانی را بر آن میدارد تا وجه اصلی همتش را مصروف روشنگری و بیدارسازی مردم از رهگذر ترسیم و افشاسازی کژیها و کاستیهای نهفته در ساختار تباهیزده جامعه روزگار خود و انتقاد و تحذیر از آنها و برملا کردن سیمای راستین عاملین این نابسامانیها سازد و بدینترتیب برجستهترین و شورانگیزترین سرودههای متعهد پایداری در سده پنجم و ششم هجری را پدید آورد. او در سرودههای پایداری خود همه اقشار اجتماع، از امرا، فقها، قضات و خطبا گرفته تا تودههای مردم عادی و موضوعات و مقولات متنوعی همچون دین، ارزشهای دینی، اخلاقیات و... را به باد انتقاد میگیرد اما وضعیت بغرنج دین در این عصر سبب گردیده که دین و هر آنچه حیثیت این ودیعه الهی را به مخاطره میافکند، در کانون توجه ناصرخسرو قرار گیرد و به محور اصلی اشعار پایداری وی بدل گردد. بر همین اساس، عمدهترین مضامین در اشعار پایداری او عبارتند از: تحریض به دینداری مخلصانه و محققانه، برحذر داشتن از دو شائبه ریا و تقلیدگرایی در امر دین-داری، عرضهداشت دین بر خرد و پرهیز از قشریگری در مباحث دینی و پایداری در برابر نفس و تمنیات نفسانی. در حقیقت نقض گردیدن تمامی این موارد از سوی اصحاب قدرت سیاسی و دینی در عهد ناصرخسرو، این شاعر اندیشمند خراسانی را بر آن میدارد تا با ایستادگی در برابر چنین رویهای، همگان را به ایجاد تغییر در وضعیت موجود فرا بخواند. در این نوشتار برآن بودهایم تا عمده-ترین جلوههای ادب پایداری را در اشعار ناصرخسرو با رویکردی تحلیلگرانه بکاویم.
کلیدواژهها: ناصرخسرو، شعر پایداری، بنمایههای ادب پایداری، دین.
-1 مقدمه
ادبیات پایداری یا ادبیات مقاومت به گونهای از آثار ادبی متعهد و ملتزم، اعم از شعر و نثر اطلاق میگردد که »از طرف مردم و پیشروان فکری جامعه در برابر آنچه حیات مادی و معنوی آنها را تهدید میکند به وجود میآید و هدفش جلوگیری از انحراف در ادبیات، شکوفایی و تکامل تدریجی آن است. « - بصیری، - 26 :1381 یا به تعبیری دیگر ادبیات پایداری »بازتاب دردهای مشترک میان تمام جوامع بشری است که شاعران، به عنوان وجدان بیدار جامعه آنها را فریاد میزنند. - «کافی، - 389 :1387 بنابراین جان-مایهاین قبیل آثار قاعدتاً مبارزه با بیدادگریهای داخلی و یا تجاوزهای بیرونی در همه حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و به طور کلی استقامت در برابر جریانهای ضد آزادی است. - سنگری، 1383، - 45 اکثریت قریب به اتفاق صاحبنظران ادبی، تعیین حد و مرز ادبیات پایداری را امری دشوار و نزدیک به محال قلمداد کرده و دامنه آن را هر نوع ایستادگی و رویارویی انسان در قالب نظم و نثر دانستهاند. - صرفی، - 210 : 1393 از نظرگاه آنان جنگ، یگانه عامل پدید آمدن ادبیات پایداری نیست، بلکه تحولات اجتماعی چون استبداد و اختناق داخلی، ظلم و تعدی به حقوق مردم نیز میتواند بسترساز پیدایش این نوع ادبیات باشد. - امیری خراسانی، - 13 -10 :1388 دکتر سنگری حوزه ادبیات پایداری را بسیار وسیع دانسته گفتهاند، پایداری انسان در برابر همه عناصر زیر را شامل میشود:
- طبیعت و مظاهر آن
- حکومتهای بیگانه و غاصب
- اندیشه ها و باورها
- خود - خواستهها، آرزوها، کشش ها و کشمکش ها - - سنگری، - 17 :1389
در نگاهی کلی در شعر فارسی، دعوت به پایداری به سه حوزه قابل تقسیم است: .1 پایداری در برابر دشمن خارجی، .2 پایداری در برابر دشمن داخلی و .3 پایداری در برابر نفس - صهبا، - 313 :1384؛ و بنمایههایی همچون ظلمستیزی، عدالتطلبی، آزادیخواهی، عشق به میهن، دعوت به همبستگی ملی، اعتراض علیه فقر و فساد، دردمندی و تألم شاعر از بیتفاوتی برخی از اقشار، ترغیب به مبارزه، تقدیس شهادت، مرثیه سرایی برای شهدا، ستایش شخصیتهای انقلابی، تطبیق تاریخ - تلمیح به گذشته و همانندسازی با آن - و مواردی از این دست، مضامین معمول و متداول در این شاخه از ادبیات شمرده شدهاند. ادب پایداری در هر سه حوزه مذکور در ادوار گوناگون تاریخ ادبیات فارسی پیشینهای قابل ملاحظه دارد. در هر دورهای همواره بودهاند شعرای آزاده و آرمانخواهی که دل در گرو آرمانهایشان داشتهاند و در مقابل بیدادگریهای حکام وقت و شرایط نامساعد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی عصر خود، تاب سکوت نیاورده و اشعارشان عرصه ظهور انتقادات و اعتراضات گاه ملایم و ضمنی و گاه صریح و خصمانهشان گردیده است. حکیم ناصرخسرو قبادیانی، در میان این دسته از نامداران پایداریسرای شعر و ادب پارسی، جایگاهی ممتاز و متعالی دارد.
شرایط تاریخی و اجتماعی زیستگاه این شاعر آزاده و تعهد آرمانخواهانه او به دین و ارزشهای دینی، خرد و خردورزی و جانبداری از فرقه اسماعیلیه که آنها را یگانه جانشینان برحق آل پیامبر میداند، پهنه اشعار او را به عرصه تخاصم و تهاجم علیه همه عناصری که در ضدیت با این آرمانها قرار دارند، بدل ساخته است. چنانکه منتقدان و پژوهش-گران آثار ناصرخسرو نیز اذعان داشتهاند، شعر برای این شاعر اندیشمند خراسانی جنبه تفننی نداشته و نظیر شعرای همعصرش ابزار حصول منافع دنیایی نیز نبوده، بلکه به مثابه »سلاح برنده مبارزه در مقابل جمود فکری و سنان نافذ در افکار عامه مردم« به شمار میآمده است. - عبدل زاده، - 112 :1390 بر همین اساس در این نوشتار درصدد بودهایم تا جلوههای گوناگون ادبیات پایداری را در سرودههای وی بکاویم و مورد تحلیل قرار دهیم.
-1-1 پیشینه پژوهش در خصوص ناصرخسرو و اشعار و آثار او تحقیقات و تألیفات متعددی در قالب کتاب، مقاله و پایاننامه صورت پذیرفته است که در هر یک، نگارندگان کوشیدهاند بخشی از زوایای مغفول و ناشناخته ذهن و زبان این شاعر فحل خراسانی را بشناسانند؛ برخی از آنها از این قراراند: ناصرخسرو نیای نواندیشی تألیف محمود درگاهی، تولی و تبری در شعر ناصرخسرو تألیف دکتر احمد احمدی، جهان-بینی ناصرخسرو تألیف دکتر جلیل نظری، دریافتهای هرمنوتیکی ناصرخسرو به قلم مرتضی براتی و نصراالله امامی، بررسی اغراض-های بلاغی خبر و انشا در سبک تعلیمی ناصرخسرو نگاشته مریم محمودی و بسیاری از مقالات دیگر که ذکر نام همه آنها در گستره این نوشتار نمیگنجد. اما باید گفت که به طور مستقل و مبسوط، پژوهشی با موضوع نوشتار حاضر انجام نگرفته است.
-2 بن مایه های ادب پایداری در اشعار ناصرخسرو قبادیانی حکیم ناصرخسرو قبادیانی یکی از چهرههای شاخص و سترگ فرهنگ و ادب ایران زمین است که پیرامون جنبههای گوناگون شعر و شخصت وی میتوان در قالب کتابها و مقالات مفصل و مبسوط، سخنها گفت. آنچه در این نوشتار، بدان پرداختهایم تنها معطوف به یک بعد از ابعاد متنوع و ممتاز سرودههای این سخنور عظیمالشأن خراسانی است. ناصرخسرو به مثابه یکی از برجستهترین نمایندگان و پیشتازان شعر پایداری در قرن پنجم هجری از ارج و اهمیت ویژهای برخوردار است. او خود را در برابر جامعهای که به سبب سیطره همه جانبه امرای کوردل دنیاطلب و فقهای فریبکار درباری، از هر سو غرق در تباهی و فساد شده است، صاحب رسالتی پیامبرگونه میداند. بر همین اساس، وجهه اصلی همتش را مصروف روشنگری و بیدارسازی مردم از رهگذر افشاسازی کژیها و کاستیهای نهفته در ساختار تباهیزده جامعه روزگار خود و انتقاد و تحذیر از آنها و نیز آشکارسازی سیمای راستین عاملان این نابهنجاریها میسازد. مهمترین این نابهسامانیها که فریاد خشم و اعتراض وی را برانگیختهاند، از این قراراند: پایمال شدن دین و ارزشهای دینی، بیکفایتی و بیدادگری دستگاه حاکم، رواج یافتن ریا و تزویر در همه سطوح اجتماع، فساد فقها و رجال دینی، جهل و غفلتزدگی اقشار فرودست اجتماع، بیاعتباری خرد و خردورزی و بیمنزلتی ارباب فضل و اندیشه.
نکتهای که در خصوص شعر متعهد پایداری ناصرخسرو گفتنی است آن است که همه تحذیرها و تنبیهها در اشعار وی حول محور دین و دینداری و متعلقات آن میچرخد. او همگان را از شاه و خلیفه و فقیه دینی گرفته تا تودههای مردم عادی به پایداری در برابر تمنیات نفسانی و بازگشت به دین راستین - که در نظر او یگانه تجلی آن، تشیع اسماعیلی است - فرا میخواند. خرد هم همواره در شعر او در کنار دین مطرحستا و در اصل، ابزاری است برای تأمل و تفکر در مباحث مختلف دینی و اصلاً خردی که در نهایت سلسله تأملات خود، دین و دیانت را تأیید و تصدیق نکند، در قاموس ناصرخسرو ارج و اعتباری ندارد. سیطره جهانبینی دینی بر نظام فکری ناصرخسرو تا بدانجاست که سلجوقیان را هیچگاه به مثابه دشمنانی بیگانه که خاک سرزمینش را به تصرف خود درآوردهاند، مورد نکوهش قرار نمیدهد؛ بلکه در نظر او آنان صرفاً از آن حیث مورد مذمتاند که به منظور تأمین مطامع دنیایی و تمناهای نفسانیشان به پشتیبانی از خلفای غاصب و نالایق عباسی و سرکوبگری مخالفان آنها برخاستهاند. حاصل سخن آنکه شعر پایداری در دیوان ناصرخسرو به طور غالب بر اصولی همچون ترغیب مخاطبان به برحذر بودن از نفس و تمنیات نفسانی، تحریض به دینداری مخلصانه و محققانه و نه مقلدانه، عرضه داشت دین بر خرد، فراروی از سطح و رویه دین و احکام دینی، پرهیز از تحجر فکری و قشریگری در مباحث دینی استواراست؛ و نقض گردیدن تمامی این موارد از سوی اصحاب قدرت سیاسی و دینی در عهد ناصرخسرو، این شاعر فکور خراسانی را بر آن میدارد تا با ایستادگی در برابر چنین رویهای، همگان را به ایجاد تغییر در وضعیت موجود فرا بخواند. در ادامه سخن برآنیم تا جلوههای گوناگون ادب پایداری را در اشعار ناصرخسرو که غالباً رویکردی دین-محور دارند، بکاویم و مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
-1- 2 ایستادگی در برابر دین رسمی - مذهب تسنن - و دعوت به دین راستین دین در نظام عقیدتی ناصرخسرو، والاترین جایگاه را به خود اختصاص داده است. به عبارتی، دین به ستونی استوار در ساختار ذهنی او بدل گشته است که همه چیز در مقام مقایسه با آن از درجه اعتبار ساقط میشود و رنگ میبازد. بر همین اساس است که وی وجهه غالب همت خود را مصروف دعوت مردم به دینورزی و اقامه ارزشها و آموزههای دینی میکند؛ چراکه او نیز بسان مولایش امیرالمؤمنین علیعَلیکَ - - باور بِالآخرهِداردکه:» تَأتِکَ الدُُنیا صاغِرَهً: تو مراقب آخرت خود باش، دنیا خود ذلیلانه نزد تو میآید« - غررالحکم: . - 144
چو تو سالار دین و علم گشتی شود دنیا رهی پیش تو ناچار - ناصرخسرو، - 19 :1389
او که خود با گرویدن به مذهب خلفای فاطمی که آنان را یگانه جانشینان بر حق آل نبی - ص - میداند، راه سعادتمندی و رستگاری را یافته، مشفقانه درصدد است مردم را از ضلالت و گمراهیِ اطاعت از خلفای عباسی رهانیده، به این شاهراه هدایت رهنمون سازد.
شجر حکمت پیغمبرما بودوبرو هریک ازعترت اونیز درختی ببرند
سپس آن پسران رو پسرا زآنکه تو را پسران علی و فاطمه زآتش سپرند
سپس باقر و سجاد روم در ره دین تو بقر رو سپس عامه که ایشان بقرند
شیعت فاطمیان یافته اند آب حیات خضر این دور شدستند که هرگز نمرند - همان: - 66
ناصر که این خلفای مصرنشین فاطمینژاد را مظهر عدالت و دیانت راستین میپندارد، همواره آرزوی به حمکرانی رسیدن و رواج یافتن مذهب آنان - تشیع اسماعیلی - را در سر میپروراند و لذا هر آنچه مانع از تحقق چنین آرمانی است، آماج تازیانه انتقادات وی قرار میگیرد. یکی از عظیمترین موانع در مسیر دستیابی به این آرمان در نظر ناصر خسرو، سلاطین سلجوقیاند که به مثابه مدافعان سرسخت حکومت سنی مسلک خلفای عباسی و ستونهای پایدار بنای خلافت آنان، به نابودی همه مخالفان همت گماشتهاند و در این راه از انواع سختگیریها و جنایات مضایقه نمیورزند. او آنان را از حیث خبث طینت و درجات ضلالت به شیاطینی مانند می-کند که امارتشان بر خراسان جز ویرانی و تباهی حاصلی نداشته است: جزیره خراسان چو بگرفت شیطان درو خار بنشاند و برکند عرعر