بخشی از مقاله
چکیده
در پژوهش حاضر، تفاوت تاریخ و داستان در جلد سوم تاریخ جهانگشا از عطاملک جوینی بررسی شده است. هدف از انجام این پژوهش بررسی ساختار گزارش تاریخی و لایههاو عناصر روایی جلد سوم تاریخ جهانگشاست؛ به همین منظور، از روش تحلیلی توصیفی براي کشف لایهها و عناصر این اثر بهره برده ایم. در این پژوهش، پاسخ به دو پرسشمدنظر است:آیا میان روایت داستانی و روایت تاریخی همانندي وجود دارد؟ پرسش دوم اینکه نقش گزارههاي داستانی در کنار گزارههاي تاریخی در ساختار این اثرچیست؟
بنابراین، با مطالعه گزارهها و عناصر داستانی در کنار گزارههاي تاریخی در پی یافتن کمیت و کیفیت هماننديهاي موجود میان روایتهاي داستانی و تاریخی این اثر هستیم.
.1مقدمه
گفته شودمی تاریخ صرفاً بازسازي ناب رویدادها نیست و در وراي گزارش داستانی ،همواره تجربه اي واقعی میتوان یافت که به روایت الهام میدهد تا اشتیاق شنیدن برانگیزاند. عنصري داستانی در تاریخ هست همانگونه که گونهاي از حقیقت در داستان میتوان یافت. بنابراین، تاریخ همچون داستان جز مجموعهاي از روایتها نیست
در نثر تاریخ جهانگشا، با اینکه ارزشهاي تاریخی،ادبی و زبانی بسیاري وجود دارد ولی به دلیل دشواري امکان باز کردن متن و ویژگیهاي ساختاري آن بهراحتی میسر نیست. ازاینرو، با ظاهر دشوار و ستیزندة این کتاب انگیزة کافی براي تحلیل و بررسی متن فراهم نمیشود. به همین جهت نمایان کردن سطوح ظریف ادبی، روایی و تاریخی باارزش وراي این لایهسخت و سنگی اهمیت خاصی پیدا می کند.
در این راستا میکوشیم به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که آیا روایت تاریخی را میتوان مانند یک روایت داستانی بررسی کرد؟ بررسی هماننديهاي موجود میان روایت داستانی و روایت تاریخی و همچنین نقش گزارههاي داستانی در کنار گزارههاي تاریخی در ساخت تاریخ جهانگشااز موارد مهم دیگري است که تاکنون در نثر مصنوع به آنها پرداخته نشده است. بنابراین جاي چنین تحقیقی در ادبیات کلاسیک و نثر مصنوع خالی است. پرداختن به نثر متکلف و ادبیات کلاسیک کمک میکند ظرفیت و قابلیتهاي موجود در این متون کشف و پردازش شود.
در این مطالعه، عناصر روایی و غیر روایی از دل گزارشهاي تاریخی استخراج شده تا به هماننديها و تفاوتهاي میان روایت تاریخی و روایت داستانی دست یافته شود.
تحقیق موجود برمبناي ماهیت، توصیفی- تحلیلی؛ بر مبناي پیشینه توسعهاي- ترویجی و بر مبناي گردآوري اطلاعات اسنادي- کتابخانهاي است و شامل بررسی سه روایت جلوس منکوقاآن، فتحالموت، و واقعه بغداد از جلد سوم کتاب مذکور است. همه عناصر روایی ازجمله شخصیتپردازي، توالیهاي زمانی و علّی، فضاسازي زمان و مکان، رخدادهاي هستهاي، واسطهاي، و مکثهاي توصیفی و زاویه دیددر این سه داستان ارزیابی و تحلیل میشود. به این منظور نقش رخدادهاي واسطهاي میان رخدادهاي اصلی و توالیهاي علّی و زمانی مشخص شده؛ و سپس نقش این عناصر در میان گزارشهاي تاریخی تبیین خواهد شد.
.2پیشینه تحقیق
آثار متعددي در خصوص بررسی روایت و تاریخ بهتفکیک نگارش شده است اما دربارة تفاوت میان روایت تاریخی و داستان آثار اندکی مانند روایت و تاریخ ترجمه جلال فرزانه دهکردي، زندگی در دنیاي متن اثر پل ریکور به چشم میخوردوعموماً، به بررسی این حوزه در مقالاتی اندك بسنده شده است.
برخلاف اهمیت آثار مصنوع و فنی در ادبیات فارسی تاکنون امکان شناخت افتراق بین روایت تاریخی و داستان در نثر مصنوع و فنی مانند تاریخ جهانگشااز سوي آگاهان این حوزه فراهم نشده است.
مایکل استنفورد در مقاله»تفاوت تاریخ با داستان« تفاوت روایت تاریخی و روایتهاي خیالی را در 10 عنصربیان میکند: روایتگر،فاعل،رویداد، شخصیتها،صحنه،طرح، زاویه دید، واقعنمایی،انتخاب پایان مناسب، و حقیقت.از دید او در آثار تاریخیمورخ نسبت به داستاننویس از قدرت مانور کمتري برخوردار است چنانکه قادر به انتخاب و پردازش هیچ یک از عناصر بالانیست. بنابرتاریخاین صرفاً گزارشی گذراست.
امیرعلی نجومیان در مقاله»تاریخ،زبان و روایت« اساس و پایهي تاریخ را بر مبناي شواهد و رخدادهاي واقعی زندگی انسان استوار میداند و معتقد است تاریخنگار یا بهواسطه روایت این رخدادها و یا بهواسطه شنیدن از طریق شاهدان سعی در توصیف، تجزیه و تحلیل علمی آنها دارد البته، توصیفها و تحلیلها بهصورت اسناد مکتوب براي آیندگان به ارمغان گذاشته میشود. به بیان دیگر حاصل تمام این مشاهدهها و تحلیلها از طریق متن، که یکی از نظامهاي ارتباطی زبانی است، امکان شکوفایی مییابد. او تفاوت اساسی میان روایت تاریخی با روایت داستانی را در این میداند که در روایت تاریخی از معلول به علت میرسیم؛ حال آنکه در روایت داستانی عکس آن اتفاق می افتد.