بخشی از مقاله
چکیده
در بسیاري از حکایات بوستان و گلستان سعدي، رویکردهاي هنري و حسی بسیاري وجود دارد، که نقش مهمی در ایجاد و القاي ظرفیتهاي بالقوه دراماتیک در این حکایتها ایفا میکنند: روایت مؤثر و پر فراز و فرود، کنش مندي روابط، حسی و تصویري ساختن موقعیتها و فضاها و گفتوگوها، جذابیتهاي بصري و عاطفی و تنوع بینظیر شخصیتهاي داستانی، کشمکشها و ماجراهاي متعدد و گاه تودرتوي حاصل از تضادهاي هماهنگ در سراسر داستان، تعلیقسازيهاي هوشیارانه، در کنار بهرهمندي از زبان تمثیلی و نمادین، که ظرفیت تبدیل به المانهاي دیداري و شنیداري را در اجراي نمایش دارند، بخشی از استعداد و توانمندي حکایات بوستان و گلستان سعدي را در فرایند تبدیل به آثار نمایشی نشان می دهد. در این مقاله به بررسی و تحلیل ساختارگرایانه و نشانهشناختی حکایت فقیه کهنه جامه تنگدست - از باب چهارم بوستان - ، از منظر عناصر و ظرفیتهاي تبدیل این اثر ادبی- داستانی، به یک اثر نمایشی پرداختهایم.
مقدمه
ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد، تقسیم بندي دوگانه اي براي هنر قائل بود و آن را تحت عنوان هنرهاي "پدیداري و نمایشی" و هنر "شاعري" طبقه بندي نمود - پارسایی، 1388، - 13؛ این طبقهبندي نشان میدهد که ادبیات و هنرهاي نمایشی از کهنترین دوران حیات بشر، از چه اهمیت و جایگاه والایی برخوردار بوده است، تا آن حد که فیلسوف و دانشمند یگانهاي چون ارسطو -که همواره درصدد نشان دادن رابطه جداییناپذیريِ عالم محسوسات و عالم معقولات بوده است- بر جدایی ناپذیر بودن هنر ادبی و نمایشی از زندگی انسان - و البته از همدیگر - تاکید میورزد.
ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی با یکدیگر شباهتهاي فراوانی دارند و » بسیاري از اصطلاحاتی که براي نامیدن و توصیف عناصر ادبیات داستانی وضع شده است، در حوزة ادبیات نمایشی به کار میروند« - ناظرزاده، - 27 :1373 ، زیرا بسیاري از این مفاهیم از حوزة ادبیات نمایشی وام گرفته شدهاند بدین علت که »داستان و نمایشنامه هر دو بیانگر رفتار شخصیتها و حوادث زندگی آنانند« - همان، - 257؛ در عین حال، داستان و نمایش تفاوت ماهوي با هم دارند، یکی ایجاد میشود تا خوانده شود و آن دیگري ایجاد میگردد تا به اجرا درآید، بنابراین نمایش و تئاتر از ابعاد گستردهتري نسبت به ادبیات برخوردار است. ماري جوري بولتون دربارة نمایشنامه میگوید: »نمایشنامه واقعی، سه بعدي است، ادبیاتی است که راه میرود و پیش چشم ما حرف میزند« - بولتون، - 53 :1380 اما بیان داستانی در واقعتک» بعدي است و این ذهن خواننده است که آن را - بنا به وضع و حال ذهن خود - به بیان دیگري تبدیل میکند« - ناظرزاده،. - 260 :1373
کلمات آثار داستانی هرگاه که دیده و شنیده شوند، یا به اصطلاح به اجرا در آیند، شکل نمایشی مییابند؛ از این رو است که از قرنها پیش تلاشهاي بسیاري براي به اجرا در آوردن آثار داستانی ادبیات کلاسیک فارسی شکل گرفته استنقّالی،: رامشگري، و پردهخوانی گوشههایی از این فعالیت هستند: »پرده هاي نقالی که تصاویر روایی منظومه داستانی را براي بیننده ترسیم می کنند، عوامل کمکیاي در جهت فهم بیشتر مخاطبان و درگیري عاطفی بیش از پیش آنان با قصه است« - غفاري مرند، - 101 : 1371؛ این گامها نخستین اقدامات براي تغییر ادبیات به نمایش بوده است و »قصهگوي خوب، دستکم بعضاً سعی می کند که الگوي شخصیت، اعمال، و طرز سخنگفتنِ داستان را اختیار کند؛ در واقع گاه رویدادها کم و بیش چنین ایجاب میکنند که نشان داده شوند تا به اجرا درآیند.«
هر اثر ادبی-داستانی، قابلیت تبدیل شدن به یک اثر نمایشی را ندارد. زیرا با آن که ادبیات و هنرهاي نمایشی هر دو از زبان بهره میگیرند اما کاربري عنصر زبان در متون نمایشی با متون ادبی تفاوت دارد: »در تئاتر ]بر خلاف ادبیات[زبان موجز، داراي انعطاف و سهولت براي بیان توسط بازیگر وضمناً تحت الشعاع ذهنیتها و گزارههاي بصري و ایماژگونه است. نویسنده جز در مواردي که موقعیتها اجازه می دهند و یا پرسوناژي دغدغهها و درگیريهاي درونی خود را در قالب مونولوگ بیان می کند، از طولانی بودن عنصر زبان اجتناب میورزد. - پارسایی، - 9 :1388 بنابراین یک اثر ادبی براي تبدیل شدن به یک اثر نمایشی باید حاوي شرایطی باشد که آن را مستعد این فرایند تبدیلی میسازد.
خصوصیت بارز یک اثر ادبی براي تبدیل شدن به یک اثر نمایشی، همانا قابلیتها و داشتههاي دراماتیک و بصري آن است که به کمک ساختاري منسجم، این قابلیت را ایجاد میکند که دو عنصر اندیشه و عینیت را به طور همزمان و با ارجاع مداوم به همدیگر، به هم مرتبط سازد و تماشاگر را با یک روند هدایت گر به تشریک عاطفی و ذهنی امور ترغیب و وادار نماید: »آثار داستانی حادثه محور یا شخصیتمحور با رویکرد بیرونی به واقعیات داستان از زمینههاي لازم براي آدابته شدن به نمایش برخوردارند؛ شروط لازم و کافی این نوع متون عبارتاند از: رویکرد بیرونی به واقعیات؛ تاکید بر دادههاي بصري و نمایشی؛ قابل تغییر بودن گفتار به دیالوگ؛ تعلیقزا و کنش مند بودن موضوع و رخدادها؛ قابل درك بودن مضامین و رخدادها براي مخاطب به طور همزمان.« - همان: - 8 توجه به این نکته هم ضروري است که در فرایند تبدیل یک اثر ادبی-داستانی به یک اثر نمایشی، اثر ادبی بسیاري از عناصر اولیه و اساسی خود،مثلاً روایت، را از دست می دهد و در عوض عناصر بصري و شنیداري، جاي روایت را میگیرد.
بنابراین می توان گفت در حالت عادي یک اثر ادبی بسیار جذابتر از اثر اقتباسی خود - در شکل نمایش، تئاتر و... - است، مگر آن که عناصر دیداري و شنیداري که در جریان تبدیل روایت اثر داستانی-ادبی به اثر نمایشی، گنجانده میشود، آن اندازه قوي و تاثیرگذار باشد که بتواند جانشین خوبی براي عنصر روایت آن اثر ادبی باشد. به بیان دیگر خلق درام از آثار ادبی کار آسانی نیست و عناصر ارتباطی آن با مخاطب باید آنچنان منسجم، حساب شده و هنري باشد تا یک اثر نمایشی بتواند مزة عینی شدة آن اثر ادبی را به مخاطبش منتقل کند.
بیان مسأله
مساله اصلی این پژوهش، جستجو و تبیین استعدادها و قابلیتهاي احتمالی موجود در آثار داستانی سعدي جهت تبدیل به اثر نمایشی است . بدین منظور، از میان حکایتهاي فراوان بوستان و گلستان سعدي براي ارزیابی میزان توانمندي و ظرفیت نمایشی این آثار، یکی از حکایات باب چهارم از بوستان سعدي - باب تواضع - برگزیده شد. در ادامه، سعی این نوشتار بر آن بوده است که با کاوش در ساختار این حکایت و تجزیه و تحلیل عناصر و اجزاي ساختاري آن و همچنین با تحلیل نشانه شناختی این حکایت در جهت نشان دادن عناصر نمایشی موجود در متن این داستان، ساختمایههاي دراماتیک این حکایت جذاب را برجستهتر نماید.
بحث
تقرباًی از نخستین سالهاي آشنایی ایرانیان با هنر تئاتر و نمایش - به شیوة غربی - همواره این مساله مطرح بوده است که ما ایرانیان، به واسطه دارا بودن یکی از دیرپاترین و عظیمترین تمدنهايِ فرهنگی جهان و با توجه به داشتن گنجینه اي سترگ و بینظیر ادبی-داستانی، باید بتوانیم که تئاتر و هنرهاي نمایشی خود را از داراییهاي کمیاب ادبی و فرهنگی خویش غنی سازیم . هر یک از آثار کهن ادبیات فارسی نظیر شاهنامه، مثنوي مولوي، مثنويهاي نظامی و عطار، آثار نظم و نثر سعدي و ... هر کدام قادرند که قرنهاي متوالی، خوراك معنوي و طرحهاي اصلی نمایشهاي ما را مستغنی و سرشار سازند. »اجرایی شدن این امر نیاز به برنامهریزي دارد،مثلاً براي دراماتیزه کردن شاهنامه به نیروهاي مختلفی از جمله پژوهشگر، درامنویس، عوامل هنري و ...نیاز است« - آرامی، - 35 :1388
بوستان یا سعدينامه از مثنويهاي مشهور و تاثیرگذار تعلیمی-تمثیلی ادب فارسی است و به عقیدة بسیاري از سعديپژوهان، برجسته ترین اثر شیخ اجل شمرده میشود. »برخی آن را هنريترین و شاعرانهترین مثنوي حکمی-اخلاقی در ادب پارسی می دانند « - دادبه،. - 8 :1384 سعدي در این مثنوي براي رسانیدن پیامهاي خود از ابزار و رسانه پر تأثیر و مخاطبپسند "حکایت" بهرة فراوان برده است. »در مجموع، 183 حکایت یا حکایتوارة کوتاه و بلند در بوستان –بر اساس نسخه مرحوم یوسفی- وجود دارد که بی تردید از لحاظ هنري و زیباییشناسی همه در یک پایه نیستند« - صیادکوه،. - 107 :1389 ساختار حکایات سعدي اغلب بر بنمایههاي هنري و زیباییشناختی استوار است. در ادامه مقاله، براي شناخت بیشتر این ظرایف و دقایق هنري، به موشکافی در ساختار و عناصر حکایت فقیه تنگدست میپردازیم.
معرفی حکایت فقیه تنگدست
حکایت منتخب این مقاله، حکایتی است از باب چهارم، باب "تواضع" از بوستان سعدي، کهمعمولاً با عنوان حکایت "فقیه تنگدست" و یا "دانشمند" شناخته میشود. اعمال و حرکات و نوع داستانپردازي در این حکایت بر اساس تجربه انسانی است که به بیان اندیشه و افکار خویش در بارة فاصله طبقاتی، ظاهربینی مردم، اشرافیگري جوامع و ... میپردازد و در وجودش به این نتیجه میرسد که به منظور انتقاد و اصلاح دیدگاههاي عمومی مردم، باید تصویري از آنچه که در محیط خویش میبیند به نمایش گذارد.:
1فقیهی کهن جامه اي تنگدست در ایوان قاضی به صف برنشست
2نگه کرد قاضی در او تیز تیز معرف گرفت آستینش که: "خیز
3ندانی که برتر مقام تو نیست؟ فروتر نشین، یا برو، یا بایست
4نه هرکس سزاوار باشد بهصدر کرامت به فضل است و رتبت به قدر
5دگر ره چه حاجت به پند کست؟ همین شرمساري عقوبت بست
6به عزت هر آن کو فروتر نشست به خواري نیفتد ز بالا به پست
7به جاي بزرگان دلیري مکن چو سر پنجه ات نیست شیري مکن"
8چو دید آن خردمند درویش رنگ که بنشست و برخاست بختش به جنگ،
9چو آتش برآورد بیچاره دود فروتر نشست از مقامی که بود
10فقیهان طریق جدل ساختند لم و لا اسلم درانداختند
11گشادند بر هم در فتنه باز به لا و نعم کرده گردن دراز
12تو گفتی خروسان شاطر به جنگ فتادند در هم به منقار و چنگ