بخشی از مقاله
چکیده
شعر »حلبچه« که در قالب غزل-مثنوی و با رویکردی روایی سروده شده است، حکایت آمد شدِ زبان راویگونهای است که از مبدأ توصیف شهادت هموطنان کُردزبان حلبچه در دههی هفتاد شروع میشود و پس از عبور زبان ِ لکنت گرفتهی شاعر از گردنههای تصاویر دلخراش و توالی و تکرار روزهای تلخ، به مقصد شهامت شاعر در اعتراف به اغفال زبان شعرش به واسطهی چشم و ابروی »غزال و غزل« و اذعان به بیهودگی سرودههای تغزلیاش - پیش از این - منتهی میشود. پیداست که حجم دلتنگی شاعر که در این سروده به نوعی مرثیهگوی غیبت ابدی هموطنان خویش است،
تنها در چهارچوب تنگ کدهای ادبی و استعاری قابل انتقال است و در این بین، هر بیت صرفاً گویای بخش مختصری از عظمت عاطفهی اصیل و ایلیاتی شاعر است که به مدد تخیل قوی خود صحنههای بدیعی را - بر بستر زبانی چالاک و یکدست - در ذهن مخاطبان خود بازسازی میکند. شعر روایی »حلبچه« هم از نظر کیفیت زبان شعری قالبهای کلاسیک دههی هفتاد و هم از حیث الگوی شعر پایداری آن دهه دارای تشخص قابل استنادی است. در این مقاله بر آنیم تا عنصر روایت را با زیر شاخه هایی چون روایت خطی، فضاسازی، تصاویرموازی و روایت حال اخلاقی، در این غزلمثنوی تحلیل و بررسی کنیم و الگویی هرچند متوسط برای تحلیل آثاری از این دست در حوزهی اشعار روایی ادب پایداری ارائه دهیم.
مقدمه
ادب پایداری یا ادب مقاومت در دورهی انقلاب اسلامی، شامل بیان ادبی تجربهها، عواطف و آرمانهای ملت ایران است که در طول هشت سال دفاع مقدس، جلوه های بسیاری، از رشادتها، شهادت طلبیها، مقاومت و... را از خود نشان دادهاند. اگر بخواهیم تعریفی از ادب مقاومت ارائه کنیم باید گفت که ادب مقاومت شامل »سرودهها و نوشتههایی است که به هشت سال دوران جنگ تحمیلی و تبعات آن - بازگشت آزادگان، بازگشت پیکر پاک مفقودالاثرها، موضوع شهادت، بسیج و بسیجیها، دلواپسی کم رنگ شدن ارزشهای به یادگار مانده از شهیدان و رزمندگان و... - اختصاص دارد.«
پیوند و گرهخوردگی مفاهیم ادب پایداری با مردم و آرمانها و اهدافشان، پیوندی دیرینه و دیرپاست که با گذشت زمان نیز فراموش نمیشود و در لایههای ذهنی و زبانی مردم همواره حضوری پایدار و مستمر دارد »ادبیات مقاومت، صدای مقاومی است که هرگز خاموش نمی شود و پایان نمی شناسد و تعبیری است که هیچ گاه از مردم فاصله نمیگیرد؛ اگرچه شمشیرها و سرنیزهها مردم را رها کرده باشند. محتوای ادبی مقاومت، بیان تلاش ها، اخلاصها، ایثارها، رزمها، محرومیتها و مظلومیت ملتی است که برای دفع تجاوز نظامی، فرهنگی، دینی، سنتی و ملیِ دشمنان قدبرافراشته است و در این مسیر رنج دیده و حرمان کشیده است.« - آیینه وند، - 34 :1370
شعر پایداری دههی هفتاد با نمونهها و نمایههای قابل توجه، به عنوان بازتاب کم فاصلهای - به لحاظ زمانی - از واقعیت و تعقیب و گریز جنگ، کارکرد ادبی ویژه ای به ظرفیت عظیم شعر فارسی افزوده است. همچنین میتوان ادعا کرد که تنها رویکرد شعر معاصر پس از انقلاب که توانسته است دامنهی تخیل شاعران را به گونهای تحت سلطهی واقعیتهای ملموس جنگ در آورد، همین نوع ادبی ادبیات پایداری است؛ چرا که این جنگ و اشعار مربوط به آن به لحاظ اینکه بخش عمدهی تجربهی زیستهی ایرانیان را شامل میشود، به نسبت دیگر دورههای شعری باورپذیرتر است.
گفتنیتر این که شعر شاعرانی که زیستگاهشان اصطلاحاً »جنگزده« بوده است به لحاظ ماهوی دارای نوعی فخامت و مرجعیت ادبی در حوزهی شعر و ادبیات پایداری بوده و هستند؛ چرا که ملموسترین وقایع تلخ جنگ را همین شاعران یا نزدیکترینهای ایشان تجربه کراندهو از قِبَل انباشت تجربههای گزندهی جنگ، موفق به خلق و آفرینش اشعار و آثار بکری شدهاند که امروزه قابلیت نقد در محافل و رسانههای هنری یافتهاند. از منظری دیگر باید به شعر پایداری مناطق کردنشین و به ویژه ایلام اشاره کرد که بر زبان زخمخوردهی شاعران مطرح این حوزه جاری و ساری شده است؛