بخشی از مقاله
چکیده
شهر به عنوان موجودی زنده و پوبا همواره دستخوش تغییرات گوناگونی بوده، و تحولات مختلفی را تجربه میکند. یکی از این تحولات پدیدهی انقلاب و جنبشهای اجتماعی بوده که عموما در بستر شهرها به وقوع میپیوندد. مقالهی حاضر تلاشی است برای پاسخ به این سوال، که چرا منشا شکلگیری انقلابها شهرها بوده و رخداد انقلاب به عنوان یک پدیدهی شهری تلقی میشود.
به همین جهت در این نوشتار ابتدا به بررسی تعاریف شهر از دیدگاههای گوناگون، ویژگیهای شهرها از ابعاد مختلف با تاکید بر بعد روانشناختی و اجتماعی پرداخته و سپس نظریات تئوریپردازان در این زمینه، مورد واکاوی قرار گرفته و مفاهیم مرتبط با ابعاد روانشناختی و اجتماعی انقلابها تبیین میشود. پس از آن مسائل و مشکلات موجود در شهرها جمع آوری شده و در نهایت با جمعبندی اطلاعات حاصله از مراحل قبل به بررسی ارتباط میان محرومیتهای نسبی، مسائل شهری، نقشهای اجتماعی افراد و مغایرت این نقشها با تصورات فردی، و تاثیر این عوامل در شکلگیری و افزایش محرومیت نسبی و ارتباط آن با افزایش احتمال بروز انقلاب، پرداخته میشود.
نتایج حاکی از آن است که با توجه مسائلی از قبیل حاشیه نشینی، فقر شهری، مهاجرت بیرویه، اختلاف طبقاتی و قشربندی اجتماعی، توزیع نامتعادل امکانات و خدمات، مغایرت و عدم تطابق میان نقشهای اجتماعی و انتظارات فردی، محرومیت نسبی و به تبع آن نارضایتی عمومی شکل گرفته، که موجب افزایش احتمال بروز انقلاب میشود. در نهایت، در صورت وجود عوامل ارادی و وقوع کنشهای انقلابی، با رخداد شهری انقلاب روبهرو خواهیم بود.
مقدمه
بررسی تاریخچه و روند شکلگیری و وقوع انقلابها در جهان موید آن است که در رخداد انقلاب، شهرها نقشی اساسی و کلیدی را ایفا نموده، تا آنجا که می توان گفت انقلابها پدیدههایی شهری هستند که در بستر شهر شکل گرفته و به منصه ظهور میرسند. همین امر موجب شکلگیری این سوال در ذهن میشود که چرا انقلابها در شهرها رخ میدهند؟ و شهری بودن انقلابها، با توجه به ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و فرهنگی شهرها، توسط کدام یک از نظریات مرتبط با علل شکلگیری انقلابها قابل توجیه است.
بررسیها نشان میدهد که نقش عوامل روانشناسی اجتماعی از سهم بالاتری نسبت به سایر عوامل در شکلگیری انقلابها برخوردار است. به همین جهت با مرور نظریات مختلف، در ارتباط با علل وقوع رخداد انقلاب، میتوان به نظریهی تد رابرت گر اشاره کرد، که با طرح مفهوم محرومیت نسبی به واکاوی انقلابها میپردازد. با توجه به ماهیت روانشناختی انقلابها، نظریهی تد رابرتگر و وقوع انقلاب در شهرها، این مقاله در در پی توجیه شهری بودن پدیدهی انقلاب، از طریق توصیف ویژگیهای شهر و شهرنشینی، بررسی مسائل و مشکلات موجود در شهرها با تاکید بر ابعاد اجتماعی، و در نهایت ارتباط این مطالعات با ابعاد روانشناختی و نظریهی تد رابرتگر است. به منظور در نهایت به این هدف از فرآیند زیر استفاده شده است.
شکل :1 فرآیند پاسخ به پرسشهای تحقیق.
مبانی نظری
-1-2 معرفی تعاریف و دیدگاه های مختلف به مفهوم شهر
شهر، مفهومی است پیچیده که به نظر یداالله فرید ارائهی تعریفی جامع و مانع از آن امکان پذیر نبوده؛ و هر نظریه پرداز و به اقتضای نیاز، فرهنگ و زاویهی دید خود به ارائهی تعریفی از مفهوم شهر پرداخته است.به نظر فن ریشتفن، شهر اجتماعی از انسانها در مکانی معیین بوده که فعالیت ساکنین آن نه بر مبنای فعالیت کشاورزی، بلکه عمدتا بر پایهی صنعت و خدمات شکل گرفته است. به گفتهی ماکس و انگلس، شهر محل تقسیم کار مادی و فکری، تمرکز جمعیت و ابزار تولید یا سرمایه است. از دیدگاه روانشناسان، شهر محل تبادل اندیشهها، متحرک و محل انعکاس تخیلات و بیخبریهای جمعی است .از منظر جامعه شناسان، شهر، تشکیلات اجتماعی متبلور، محل ممتاز اعمال قدرت و زندگی اجتماعی است. از نظر شیعه، شهر را میتوان یک واحد اجتماعی، یک واحد فعالیتی، فیزیکی و جمعیتی دانست
بنابراین و با توجه به تعاریف متعددِ ارائه شده از شهر میتوان گفت که شهر مکانی با جمعیت بالا، با اقتصادی مبتنی بر صنعت و خدمات، با طبقات مختلف اجتماعی، محل ظهور افکار مختلف و تضارب آرا، سطح آگاهی و دانش بالاتر از روستاها، علاقهمند به پیشرفتهای جدید، دسترسی به وسایل ارتباط جمعی است که در آن گروههای اجتماعی مختلف با ویژگیها و خصوصیات مختلف، شکلگرفته و هر فرد در آن به ایفای نقش اجتماعی خود متناسب با انتظارات جامعه و گروهی که در آن عضویت دارد، میپردازد.
-2-2 معرفی مشکلات شهری از بعد اجتماعی
از لحاظ اجتماعی شهر جایی است که در آن بسیاری از مظاهر ستوده زندگی آدمی که در گذشته اساسی استوار داشت، اکنون دستخوش تزلزل گشته است. گسیختگی روابط خانوادگی در شهرها، امکان آلودگی به فساد، از مظاهری است که در شهرها به وجود میآید یا میتواند به وجود بیاید. شهرهای پر ازدحام کنونی همچنان که بر دامنهی آسایش انسان افزودهاند، محدودیتها و فشارهای گوناگونی نیز به بار آوردهاند. کوتاهی عمر انسان شهرنشین نسبت به روستانشین، وجود کجرویها و بیماریهای روانی، از مظاهر زندگی شهری است و در روستاها کمتر به چشم میخورد
یکی دیگر از مشکلات شهری که تبعات اقتصادی، کالبدی و به خصوص اجتماعی و فرهنگی داشته، مسئلهی شکلگیری حاشیهنشینی، زاغهنشینی و بافتهای اسکان رسمی بوده؛ که عمدتا مهاجرین روستایی و تهیدستان شهری را در خود جای میدهند ؛ از نگرش جامعهگرایان، حاشیهنشینی مولود نابرابریهای اقتصادی- اجتماعی، شهرنشینی ناهمگون و انتقال فقر روستا به شهر است
مهمترین پیامدهای حاشیهنشینی، فرهنگ فقر و محرومیت نسبی است .از نظر میشل فوکو، حاشیهنشینی بازگو کننده-ی وضعیت گرهها و افرادی است که از حلقهی فعال و اصلی یک جامعه رانده شدهاند، از نظر او حاشیه نشینان در گسترهی فعالیتهای شهری نقشی نیمه فعال یا غیر فعال دارند، در مجموع میتوان چنین گفت که مسائل اجتماعی خود ناشی از پیدایش وضعیت حاشیهنشینی- متننشینی در نظام اجتماعی شهری است.بنابراین میتوان گفت که یکی از پیامدهای شهرنشینی، شکلگیری پدیدهی حاشیهنشینی و محرومیتهای نسبی است.
شهرها جهت بهبود بخشیدن به شرایط زندگی از امکانات و تسهیلات فراوانی برخوردار میباشند. اما این امکانات و تسهیلات میان اقشار مختلف به طور مساوی تقسیم نشده و شهرها به بخشهای دارار و ندار تقسیم میگردند و هر قشری دارای روشهای متفاوت زندگی میباشد. فساد مالی، شفاف و واضح نبودن برخی از امور، عدم مسئولیت پذیری، تمرکزگرایی نامناسب، برنامهریزی ضعیف و خدمترسانی نامطلوب از جمله عواملی هستند که میتوانند منابع را از دسترس قشر فقیر و نیازمند جامعه خارج کرده و در اختیار افراد ثروتمند و متمول قرار دهند.
-3-2معرفی ویژگیهای جوامع شهری و شهرنشینی
دانیل لرنر معتقد است که توسعه شهرنشینی موجب حرکت جوامع سنتی به سمت مدرنیزه شدن گردیده و متغییرها و الگوهای خاصگرایی، اخذ نقشهای انتسابی، ادغام نقشها ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی را موجب میشود .لرنر تاکید میکند که اگر با دقت به محیط شهری توجه نماییم در مییابیم که که آن ویژگیهای خاص نوگرایی مانند باسوادی و نظم و تلاش بیشتر را مورد توجه قرار میدهد
مانوئل کاسلز به تحلیل جنبشهای اجتماعی شهری در ارتباط با جوامع شبکهای پرداخته و قائل بر نقش پررنگ رسانههای جمعی در شهرها بوده و معتقد است که فضای جریان ها یا حاکمیت وسائل ارتباط جمعی در شکلدهی به افکار عمومی مردم شهرنشین، اثر گذار است
کارل مارکس بر این اعتقاد است که شهری شدن گامی در جهت انقلاب است، زیرا شهر مکانی است که کارگران به شکل توده های عظیم در آن متمرکز میشوند و امکان پیدایش روابط اجتماعی جدیدی فراهم میآید، جایی که طبقه کارگر میتواند سازمان یابد و به آگاهی دست پیدا کند. البته فقر و شرایط نامناسب زندگی یکی دیگر از ابعاد شهرهای قرن نوزدهم بود که مارکس به آن توجه داشت.
در عین حال مارکس معتقد بود که پیوندهای سنتی اجتماع روستایی با پیدایش جامعه شهری سودمندگرا از بین می رود، اما جوامع کوچک روستایی دچار رکود هستند و تغییرات در آنها کمتر واقع میشود. در این شرایط انسان تسلیم شرایط بیرونی است. تمدن بورژوا و فلسفه بورژوا در شهرها پدید میآید و شرایط را برای روابط تولیدی بالاتر فراهم میسازد. در نهایت میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که در بینش مارکس ، تضاد فضایی میان مرکز و پیرامون، میان محلههای اعیان نشین و حومههای فقیرنشین و تضاد میان شهر و روستا، به عنوان مسایل اصلی مورد توجه در نظر گرفته می شود
آنتونی گیدنز در کتاب تجدد و تشخص به بررسی روانشناختی انسان مدرن پرداخته و اعتقاد دارد که هویت شخصی انسانها در این جوامع، مدرن و متمایل به جهانی شدن است. این امر پیامدهای ژرفی برای فعالیتهای شخصی در بر داشته و هویت شخصی افراد عملا براساس روایت خاصی از خود باطنی ساخته و پرداخته میشود که برحسب بازتابهای متغیر نهادهای اجتماعی مدرن مورد تجدید نظر مداوم قرار میگیرد
مهرداد نوابخش، شهرنشینی را با ویژگیهایی از قبیل تراکم جمعیت، روابط ثانویه و صوری شهروندان، استفاده گسترده از وسایل ارتباط جمعی، تخصصی شدن و سازماندهی عقلانیت، حضور تکنولوژیهای پیشرفته با عنایت به امکانات و تسهیلات موجود در شهرها توصیف کرده و معتفد است وجود آسیبها و مشکلات موجود در شهرها مانع از روند رو به رشد مهاجرت گسترده به شهرها نشده و همچنان افزایش شهرنشینی روی میدهد
از دیدگاه گوردون چایلد، شهرها عرصههایی هستند که مبتنی بر اقتصاد غیر کشاورزی، نخبه گرایی، وجود روابط سازمان یافتهی سیاسی و حکومتی به جای روابط قومی، بوده و از طبقات مختلف اجتماعی تشکیل میشود