بخشی از مقاله

چکیده

طلاق به عنوان یک مسئله اجتماعی که دربرگیرنده انحلال قانونی ازدواج و جدایی زن و شوهر میباشد، به لحاظ تأثیرات گسترده بر جامعه و همچنین دگرگونی ساختار خانواده حائز اهمیت بسزایی میباشد از این رو این تحقیق با توجه به روند رو به رشد نرخ طلاق در شهر بوشهر طی سالهای اخیر به دنبال پاسخ به این سوال است که عوامل روانشناختی مؤثر در افزایش طلاق زوجین در شهر بوشهر کداماند؟

در چهارچوب نظری پژوهش از نظریههای بوهانین، سیستمی خانواده، دلبستگی استفاده شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه زوجینی که واقعه طلاقشان در دفاتر ثبت طلاق شهر بوشهر در سال های 1390 لغایت 1393 ثبت گردیده، بودهاست که تعداد 2020 زوج است. حجم نمونه با قرار دادن این عدد در فرمول کوکران تعداد 158 زوج از آنان به طور تصادفی ساده انتخاب شد.

تکنیک و ابزار گردآوری اطلاعات از طریق پرسشنامهای است که از تلفیق چند پرسشنامه استاندارد و میزان شده در تحقیقات پیشین ساختهشدهاست که دارای اعتبار صوری و اعتماد - ضریب آلفای کرونباخ - 0/89 میباشد یافتههای پژوهش نتایج چنین بدست آمدهاست. در بررسی فرضیه تحقیق دریافت شد که با توجه به p<0/001 بین متغیرهای روانشناختی از قبیل اعتیاد به مواد مخدر، روابط قبل از ازدواج، عدم تفاهم زوجین، عدم درک متقابل زوجین، مشکلات روانشناختی، ویژگیهای شخصیتی، عدم شناخت کافی و عدم ارتباط خویشاوندی با وقوع طلاق رابطه میتقیمی وجود دارد. 

-1 مقدمه

ازدواج و تشکیل خانواده از قدیمیترین نهادهای زندگی بشر است که از دیرباز مورد توجه متفکرین علوم اجتماعی، علوم اخلاقی، علمای مذهبی و سایر دانشمندان قرارگرفتهاست. در دهههای اخیر به علت پیچیدگی امور مربوط به ازدواج، دامنهی مسائل مربوط به آن به قلمروهای علوم دیگری همچون حقوق، اقتصاد و جمعیت شناسی کشیده شدهاست. هریک از این علوم به فراخور حیطهی تخصصیشان به جنبههایی از مسئله ازدواج پرداخته و به تبین مسائل مربوط به آن و نیز ارائه راهحلهایی برای زدودن نابهنجاریهای عارض بر آن با توجه به فرهنگ، مذهب و شرایطی اقلیمی گوناگونی که در جوامع مختلف وجود دارد، کوشیدهاند. ازدواج و تشکیل زندگی مشترک در واقع تشکیل یک کانون اجتماعی است.

این بدان معنی است که همراه با مفهوم ازدواج یکسری انتظارات وابسته به فرهنگ نیز وجود دارد و بدینگونه مردان با این اقدام کاری بیش از شروع یک زندگی ساده با یک زن را آغاز میکنند و در واقع با این عمل خود را به مجموعهای از قوانین قراردادی و انتظارات متصل میسازند.3 خانواده واحدی عاطفی اجتماعی است که کانون رشد و  تغییر و تحول و آسیبشناسی اعضاء و روابط بین آنهاست.

همچنین خانواده عامل همبستگی و شرط تعادل اجتماعی و رکن اصلی جامعه است که در هر عصری و نسلی عملکرد دارد و معمولاً این عملکرد در الگوهای تعاملاتی اعضایش تجلی میکند.4 خانوداه هم باید با تغییرات محیط بیرونی - جامعه - و هم با رشد و تغییرات اعضایش برون سازی کند، بنابراین کارایی آن در دو بعد درون خانواده و بیرون خانواده تابع اوضاع جامعه و آرایش اعضاء و ساختار خانواده است.

ملاک کارایی خانواده این نیست که در آن منشأ روانی، تعارض و مشکل وجود نداشتهباشد بلکه این است که خانواده تا چه اندازه در تحقیق وظایف و کارایی آن روابط اعضاء را سست میکند و طلاق میتواند ثمره ناکامی اعضاء در تحقیق وظایف محول شده باشد. از حوادث بسیار ناخوشایند زندگی خانوادگی، طلاق یا جدایی رسمی زن و شوهر از همدیگر به حدی که نزد خداوند منفورترین و ناخوشایندترین حلال شمردهشدهاست.

 -2 نظریات روانشناختی طلاق

متفکران و جامعهشناسان طلاق را یکی از آسیبهای اجتماعی به شمار میآورند و بالاترین میزان آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقی و بهمخوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی محسوب میدارند؟

-1-2 نظریه بوهانین در مورد 6 مرحله طلاق8

پاول بوهانین میگوید که افراد برای تکمیل فرایند طلاق، باید 6 مرحله موازی را سپری کنند9؟

-1-1-2 طلاق عاطفی

طلاق عاطفی شامل دورهای است که هر یک از زوجین نسبت به دیگری تصور خوبی ندارد و دیگری را به صورت منفی میبیند. این طلاق زمانی بوجود میآید که هر یک از زوجین بپذیرد که آینده خوشی با همسر خود ندارد در این وضعیت فرد به اهداف و امیال همسر خود توجه ندارد. گزارش بسیاری از محققان نشان میدهد که زنان به علت علاقه به حفظ زندگی زناشوئی در زمان پیش از طلاق حالت پر استرستری دارند و بیشتر از مردها مشکلات پیش از طلاق را شناسایی میکنند.

برای آنها زمان طلاق عاطفی سال ها قبل از درخواست طلاق قانونی به وقوع میپیوندد. مردها قالباً از مشکلات زناشوئی بیخبر هستند و ممکن است درخواست طلاق را به صورت یک شک نگاه کنند. مرد از بحث و مذاکره با همسرش جلوگیری میکند تا از تحریکات روانی که در نتیجه تعارض با همسرش حاصل میشود؛ خود را حفظ نماید؛ زن اختلافات و مشکلات را در خود نگه میدارد تا جایی که کاملاً از مرد متنفر میشود.

طلاق عاطفی، معمولاً بیش از سه تا پنج سال قبل از وقوع طلاق اتفاق میافتد. مردان به طور کلی، تمایل بیشتری به بازگشت و آشتی از خود نشان میدهند. بهانین در مورد طلاق عاطفی به موارد زیر اشاره میکند:

الف- مردها اغلب پس از طلاق ناراحتی، عصبانیت، گله، افسردگی را تجربه میکنند و در نهایت به پذیرش درونی از طلاق دست مییابند. آنها کاملاً طلاق عاطفی را تجربه نمیکنند، مگر اینکه به مرحله آخر برسند.

ب- تلاش مردها در مرحله طلاق عاطفی ممکن است به شکلهای مختلف مثل عصبانیت، تهاجم و افسردگی شدید نمود پیدا کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید