بخشی از مقاله
چکیده
پیشرفت به عنوان کلانترین آرمان سند الگو، تعیینکنندهی هویت همهی آرمانهایی است که در ذیل آن قرار میگیرند. نسبت منطقی که در میان این آرمان ها وجود دارد، از یک سو توجیهگر وجود و نحوهی حضور یک آرمان در سند الگو است و از سوی دیگر افق، رسالت و مسیر وصول به آن آرمانها را مشخص میکند. بنابراین همهی داستان به این بر می-گردد که اساساً پیشرفت چیست و چه صورتهی آرمانی در ذیل آن قرار میگیرند.؟ پاسخهایی متنوعی به این سؤال داده شده و میشود؛ لکن مسلماً یکی از بهترین و مطمئنترین پاسخها، پاسخی است که ما در استمداد از قرآن تحصیل می-کنیم.
این وجیزه تلاشی است در راستای یافتن پاسخ این پرسش که ماهیت پیشرفت، ارکان و مقومات آن بر اساس آیات شریفهی قرآن چیست؟ نگارنده با تمهید مقدماتی، از طریق تحلیل عقلانی ظواهر برخی از آیات به این نتیجه میرسد که، پیشرفت در یک شیء یا جنبهای از آن بدین معناست که شیء به گونهای متحول گردد که آثار متوقع از طبیعت آن نمایان شده و با سایر اجزاء و بخشهای در ارتباط با او سازگار باشد.
این مفهوم از پیشرفت با سه مفهوم اساسی و عام عقلانیت، معنویت و عدالت ملازمه دارد. چنانچه هریک از این سه مفهوم نیز در معنای قرآنی خود ملازم با دو دیگر است؛ لازمهی عقلانیت حرکت به سوی معنویت و عدالت بوده و معنویت مطلوب قرآن در گرو عقلانیت و عدالت است و هر دو اینها زمانی به معنی واقعی خود محقق میشوند که عدالت محقق شده باشد. پیشرفت در معنای قرآنی خود در هر مرحله یا عرصهای از عرصههای آن متوقف بر تحقق این سه رکن است و بدون تحقق هر کدام از این سه معنا نمیتوان سیر تحولی را پیشرفت قلمداد نمود.
مقدمه
طرح مسألهی تمدن نوین اسلامی، پیشرفت و الگوی اسلامی آن از سوی رهبر معظم انقلاب در واقع پردهبرداری و عمومی کردن مسالهای بود که روشنبینان متأخر حوزهی اندیشهی اسلامی به ویژه امام خمینی ره از منظری دیگر و با ادبیاتی متفاوت آن را مورد تأکید قرار داده بوده و دنبال کرده بودند. اما نحوهی ورود رهبر معظم انقلاب در این عمومیسازی به گونهای بود که موجب شد مسألهی پیشرفت و تمدن نوین اسلامی، تبدیل به مسالهی نخست بسیاری از متفکران، پژوهشگران و حتی دانش پژوهان در حوزه و دانشگاه شده و میدانی برای طرح و نقد ایدهها و دیدگاههای مرتبط با این موضوع هویدا گردد. دیدگاهها و تئوریهای اسلامگرا در این میان توانستند به عیان نشان دهند که میتوان براساس آموزههای اسلامی شیعی گونهی دیگری از تمدن، پیشرفت و تکامل و به تعبیری توسعه را در قبال توسعه و تمدن غربی توجیه نموده و ایجاد کرد.
مقالات و نوشتههای متعددی در مفهوم و ماهیت، روش و پارادایم، مشکلات و موانع، شاخصها و مولفهها و... پیشرفت و تمدن اسلامی مطرح شد. لکن علیرغم همهی این تلاشها برخی مدعی بودند که این مطالب از حاق قرآن و مفاهیم دینی قابل استخراج نیست. از اینرو اکنون بار دیگر، ضرورت باز پژوهیدن- و یا شاید از نو پژوهیدن- مسائل پیشرفت با رویکرد استخراج از متون دینی- قرآن و احادیث - به گونهای دیگر نمایان شده است.
ما درخصوص پیشرفت و تمدن اسلامی با پرسشهای جدی و دقیقی مواجهیممثل. اینکه آیا اساساً پیشرفت در عرصه-های حیات دنیوی و تأسیس تمدنی مرتبط با ابعاد دنیوی حیات از نگاه دینی برای انسان مطلوب است؟ ماهیت، ارکان و مولفههای آن کداماند؟
این پیشرفت در عرصههای حیات دنیوی چه نسبتی با رشد تکوینی و اخلاقی انسان دارد؟ آیا پیشرفت یک حقیقت انضمامی و قابل تجزیه و انفکاک است یا دارای حیثیتی بسیط است که با حاصل نشدن آن ملاک نمیتوان مدعی پیشرفت شد؟
اگر قابل تجزیه و انفکاک است آیا دارای نصابی معین است یا اینکه هرگونه تحول مطلوبی را میتوان پیشرفت نامیده و آن را مرحلهای از مراحل پیشرفت تلقی نمود؟ هدف پیشرفت اسلامی چیست؟ چه نسبتی میان هدف پیشرفت از یک سو و هدف خلقت از سوی دیگر وجود دارد؟ عرصهها و ابعاد پیشرفت چیست؟ لوازم و بایسته-های آن کدام است و...؟
اما واقعیت این است که متأسفانه گفتمان پیشرفت نتوانسته است به عنوان یک اندیشهی بنیادین دارای توجیه فلسفی، در میان اندیشمندان مطرح، مقبول بیافتد. به نظر ما این اشکال از آنجا ناشی میشود که گفتمان پیشرفت فاقد چیزی به نام فلسفه پیشرفت است؛ فلسفهی پیشرفت دارای مفاهیم عامی است که در همهی مباحث، مراحل و بخشهای پیشرفت حضوری محوری دارد و طبق همان سیستم معرفت شناختی و روش شناختیای که قرار است پیشتیبان و قالب پرداخت نظریهی پیشرفت باشد با دیگر مفاهیم موجود در سایر بخشها دارای نسبت مفهومی قابل توجیه است.
این است که وقتی نیم نگاهی به سند الگو میافکنیم، از تکثر مفهومی که در بخش آرمانهای سند دیده میشود تا اهداف متکثری که در بخشافق سند وجو دارد و تا تشتّتی که در قسمت رسالت دیده میشود همه و همه بیشتر به مانیفستی میماند که قرار است مبنای عمل یک گروه همداستان باشد. فقدان سازمان مفهومی مزبور، جریان پیشرفت را به شدت دچار آسیب خواهد نمود و انضمام مبانی معرفتشناختی، هستی شناختی و انسانشناختی مشکل را حل نخواهد کرد.
این نوشتار تلاش دارد به نوبهی خود و به یاری خداوند بخش کوچکی از این کار را به عهده بگیرد. مساعی این پژوهش معطوف به این بوده است که ابتدا با اصطیاد مفهومی جامع از پیشرفت در قرآن کریم و ارائهی تحلیلی متقن از ماهیت آن و سپس از طریق استقراء آیات شریفهی قرآن، کلانترین مفاهیمی که میتواند سرنخ دیگر مفاهیم موجود در آرمان-ها، افق، رسالت و ... باشد را بازیابی کرده و بخش اساسی سازمان مفهومی که در گفتمان پیشرفت به آن نیازمندیم را فراهم کند.
البته ما در اینجا به جهت ضیق مجال سخنی از مراحل استقراء آیات شریفه برای اصطیاد این مفاهیم نمی-آوریم. اما همینقدر اشاره میکنیم که این استقراء از یک سو متکی بر کاوشی در زمینهی مفاهیم مورد نیاز در بحث پیشرفت بوده است که درعمدتاً در مقالات و نوشتههایکاملاً مرتبط و نسبتاً مرتبط موجود است و از سوی دیگر بر استقراء آیات مرتبط با ابعاد مختلف تمدن و پیشرفت تکیه دارد. امید است این اندک مورد توجه حضرت حق قرار گیرد.
-1مفهوم شناسی
بخش نخست این مقاله مثل هر پژوهش دیگر اختصاص به تحلیل مفاهیمی دارد که در طول مقاله با آنها سر و کار خواهد داشت. تحلیل مفهومی واژههای اصلی بحث، مراد نویسنده را در مواردی که از آنها سخن به میان میآورد روشن می-سازد. ما در این بخش مفهوم پیشرفت را به صورت اجمالی معرفی خواهیم نمود. اما در ادامه به تناسب تحلیلی که قرار است در خصوص ماهیت پیشرفت و ارکان آن ارائه دهیم سایر مباحث مقاله را به مسألهی اصلی -پیشرفت- اختصاص خواهیم داد.
-1-1مفهوم شناسی پیشرفت
پیشرفت مصدر مرخم مرکب پیش رفتن و به معنای حرکت کردن به جلو در مقابل پس رفتن و معادل انگلیسی واژهی progress است که در ابتدای ورود به زبان فارسی به صورت "پروغره" تلفظ میشد. بعدها در فرهنگستان اول و در زمان رضا شاه واژهی »پیشرفت« به عنوان معادل این واژه انتخاب شد
استعمال اولیه این واژه مربوط به دانش فیزیک به معنای حرکت رو به جلو، فعال و پویا در فضا است و بعدها در علوم اجتماعی برای اشاره به جنبشهایی که برآیند آنها نتایج و اثرات مفیدی باشد اطلاق گردید
بنوئیست به وجود نوعی مثبت گرایی را در مفهوم پیشرفت اشاره نموده و آن را فرآیندی فزاینده و رو به گسترش تعریف میکند که آخرین مرحله آن را مطلوبترین و بهترین حالت آن محسوب میکند.
گوئی تلقی عرفی و اولیه از این واژه نیز همین است. لکن با این وجود میتوان اذعان نمود که هیچ ضرورتی ندارد حرکت و تغییر یک شیء به سمت غایتی مطلوب باشد تا ما بتوانیم از واژهی پیشرفت در خصوص آن استفاده کنیم چنانچه یک بیمار آن واژه را در خصوص پیشرفت بیماری خود و یک آسیب شناس آن را در خصوص آسیبهای اجتماعی بدون هیچ تلقی مجازگویی به کار میبرد. از اینرو بسته به غایتی که گوینده برای تغییر در نظر میگیرد حرکت رو به جلوی شیء متحرک را میتوان پیشرفت آن به سوی غایت و نتیجه توصیف کند و سخن پژوهشگرانی که این واژه را ملازم با تکامل موضوع، تغییر یا رضایت گوینده از فرآیند تغییر دانستهاند دقیق به نظر نمیرسد.
با این حال گاهی استعمال واژهی پیشرفت بیانگر نگاه تکاملی، مثبت و در مواردی رضایت گوینده از فرآیند تحول است. مثلا وقتی که سخن از پیشرفت فرد یا جامعه به میان میآید گوینده در سدد بیان تکامل جامعه یا فرد به سوی هدفی که برای او یا جامعه مطلوب است، میباشد.
کاربرد دیگر این واژه به این صورت است که آن را به عنوان وصفی برای بیان تکامل واقعی متعلق پیشرفت در نظر گرفته میشود. در این کاربرد این طور تصور میشود که شیء مورد نظر با توجه به خصوصیات ذاتی و نیز شرائط پیرامونی دارای وضعیتی مطلوب است که حرکت به سمت آن وضعیت مطلوب برای آن چیز پیشرفت نامیده میشود. ویژگی این کاربرد این است که نحوهی نگرش فاعل شناسا در آن تاثیر ندارد و مهم این است که متعلق پیشرفت منطبق با شرائط واقعی ذات و نیز شرائط پیرامونی به سوی کمال واقعی خود حرکت کند.
پیش فرض این کاربرد آن است که واقعیتی که متعلق پیشرفت میباشد، فی نفسه جهتدار است به گونهای که اگر و تنها اگر به آن سو حرکت کند متصف به پیشرفت میشود به عنوان مثال اگر در الهیات و انسان شناسی به این نتیجه برسیم که کمال انسان تنها به این است که تقرب به حضرت حق پیدا کند پیشرفت برای انسان زمانی معنا خواهد داشت که به مرتبهای از تقرب به خداوند برسد بنابراین هیچ نسبیتی در مورد پیشرفت فرد انسانی به این معنا که چون انسانها اهداف و غایات مختلفی دارند بالنسبه به هر فرد پیشرفت معنا و مصداق متفاوتی دارد، قابل پذیرش نخواهد بود.
خلاصه اینکه باتوجه به کاربردهای این واژه سه معنای عام، خاص و اخص برای آن میتوان در نظر گرفت؛ معنای عام پیشرفت مطلق حرکت و تحول یک چیز به سوی هدف و نتیجه است اعم از اینکه آن هدف و نتیجه مطلوب باشد یا مطلوب نباشد و اعم از اینکه متعلق پیشرفت جزء، بخش یا حیثیتی از حیثیات یک شیء باشد یا اینکه شیء به صورت یکجا به سوی هدف حرکت کند.