بخشی از مقاله
چکیده
هنر و ادبیّات، با وجود استقلال ظاهری، دارای مشترکاتی هستند که نشان از قرنها تعامل با یکدیگر دارند. این دو رشته گاهی آن-قدر به هم نزدیک میشوند که به ظاهر، تفاوتی ندارند و میتوان عنوان هنر ادبی و یا ادبیّات هنری بدانها اطلاق کرد. از مصادیق بارز تلفیق ادبیّات و هنر و تأثیر آن دو بر یکدیگر نمایشنامهایی است که در دیرینه فرهنگ ما و دیگر ملّتها نوشته شده و در ادبیّات فارسی زنی راه یافته است تا اینکه در عصر مشروطه به دلیل اوضاع سیاسی و اجتماعی آن روزگار، ادبیّات نمایشی ظهور ممتازی پیدا کرد.
از نمایشنامهنویسان دوره مشروطه میرزاده عشقی است که علاوه بر تفکرات انقلابی، سیاسی و اجتماعی، دارای ذوق ادبی و هنری فوقالعادهای است. او توانست پارهای از مسائل حاد اجتماعی عصر خویش را در اثری فاخر به نام ایدهآل یا سه تابلوی مریم به زبان دراماتیک درآورد.
بر اساس نتایج این تحقیق، نمایشنامه سه تابلوی مریم نقطه آغازی بر ورود مفاهیم سیاسی اجتماعی در یک اثر ادبی و هنری، در قالب نمایش و به زبان شعر فارسی است و به همین دلیل ارزش فوقالعادهای دارد اما زبان سیاست و اجتماع و اولین تجربه شاعر در این عرصه، موجب سبکی و سطحی شدن لفظ و معنای این اثر گردیده است.این مقاله ضمن اشاره به ادبیّات نمایشی عصر مشروطه، زندگی و آثار میرزاده عشقی را بررسی کرده و به تحلیل سه تابلوی مریم پرداخته است.
مقدمه
ادبیّات، دامنه وسیعی از فرهنگ و تمدن جهانی را در برمیگیرد بهگونهایکه برای تعیین هویّت و تاریخ یک کشور، میتوان به آثار ادبی مراجعه کرد. از همان گذشتههای ور،د ادبیّات حوزه بسیار گستردهتری از سایر رشتهها داشته و پیوند نا گسستنی را با دیگر رشتههاآغاز کرده، از جمله پیوند ادبیّات و هنر که خود مسیر تازهای برای آفرینش آثار ادبی- هنری است.
نمونه بارز پیوند ادبیّات و هنر را میتوان در آثار شاعران و نویسندگان بزرگ مشاهده کرد، آنگاه که دست به خلق اثری میزنند که هم ادبی و هم هنری است، نمونه آن برخی آثار سهراب سپهری که هم شعرهایش نقاشیوار و هم نقاشیهایش شعروار است.
یکی از انواع هنر که با ادبیّات پیوند گسترده و دیرینهای برقرار کرده، نمایش است. بسیاری از نویسندگان بزرگ، نمایشنامه نویسی و ادب نمایشی را در تقسیمبندی انواع ادبی قرار داده و آن را گونهای ادبی دانستهاند و بسیاری دیگر معتقدند: نمایش، از همان دوران کهن، یعنی قرن پنجم پیش از میلاد در یونان پدید میآید امّا نویسندهای با نام فرهاد گشایش در کتاب خلاقیّتهای نمایشی این نظریه را رد میکند و معتقد است: »تئاتر از یونان آغاز نشد و خلاف آنچه تصور میشود که تئاترهای کهن ریشه در یونان دارد، طبق کشفیات و پژوهشهای انجام شده و با یافتن متون نمایشی مصری، ثابت گشت که حداقل هزار سال پیش از شکوفایی و ظهور تئاتر در یونان، در مصر باستان تئاتر وجود داشته است.
در ایران قبل از ظهور اسلام رگههایی از این هنر دیده میشود از جمله: سوگ سیاوشان - عزاداریی در مرگ سیاوش - یا نمایش مغکشی - مگافونیا - ، »به یاد قتل "گئومات"مغ غاصب که به جای بردیا پسر کورش بر تخت نشست
این روند مسیر را خود را ادامه میدهد تا به دوران اسلامی میرسد، در دوران اسلامی، نمایش در ایران، شامل: تعزیه، تقلید، خیمه شب، معرکه، نقالی و.... میشد، با وجود این، تعزیه نمود بارز و بیشتری داشت و سابقه آن به پیش از ظهور اسلام میرسید، شاید علّت اصلی گسترش آن در این دوره، آیینی بودن تعزیه و پرداختن به واقعه کربلا بود.
تعزیه در طول سالهای مختلف تحولاتی پیدا می کند تا اینکه از دستههایی عزاداری به گروههای نمایشی تبدیل می شود. »تحول تعزیه، از دستههای عزاداری به گروههای نمایشی، بیشباهت به تحول هنر نمایش در یونان باستان - قبل از تسلط متن و زبان نوشتاریو - خصوصاً تحول هنر نمایش، در اروپای قرون وسطی نیست.
این روند در هنر نمایش، همچنان مسیر خود را طی میکند تا به عصر مشروطه میرسد که مورد نظر در این مقاله است.
بحث:
-1ادبیّات نمایشی در دوره مشروطه
باشروع مشروطیّت، هنر نمایشنامهنویسی، همانند دیگر موارد از جمله: روزنامهنویسی، صنعت چاپ، ترجمه و... مورد توجه روشنفکران جامعه قرار میگیرد، تا آنجا که روزنامهای به نام تئاتر منتشر میشود، این روزنامه در سال 1326 در تهران توسط میرزا آقاخان نایینی طباطبایی دایر گردید. نمایشهای پیش از این دوره بیشتر تقلیدی از آثار نمایشنامهنویسان غربی به خصوص مولیر و در واقع تقلید و تعزیه بود. نخستین گروههای نمایشی در این دوره، به این گونه بود »که تنی چند از رجال و معارف پروران مشروطهخواه دور هم جمع شده و با اتکا به آشنایی مختصری که یکی از آنها به هنر نمایش داشت کار خود را شروع میکردند که نه آموزشی در کار بود و نه آگاهی درستی از آنچه که بدان دست یازیده بودند.
با توجه به اوضاع جامعه این گروههای نمایشی، همانند طنز بیشتر نقش انتقادی داشتند تا جایی که بیشتر نمایشنامهها سیاسی-انتقادی شده و به دست روشنفکران افتاده بودند. از سوی دیگر در این دوران، توجه به علم و دانش زیاد شده بود این موضوع سبب شد تا آموزش در زمینه تئاتر مورد توجه قرار گیرد و افراد با استعداد در این زمینه آموزش داده شوند. تا جایی که »در دوره بعدی به یمن همین آموزشهای دورهمشروطیّت، نمایش ایران صاحب چندین استعداد نمایشی در زمینه کارگردانی و بازیگری و نمایشنامهنویسی گردید.
استعدادهایی که تا این تاریخ هم نظیرشان را کمتر داریم بهترین نمایشنامهنویسان، بازیگران و کارگردانهای دوره 1300 تا 1320 شمسی را باید از میان استعدادهایی که در دوره مشروطه آموزشهای نخستین را با خصلتهای دموکراتیک و ناسیونالیستی دیدند جستجو کرد.
در این دوره، گروههای نمایشی زیادی در پایتخت و شهرهای بزرگ دیگری، مانند: تبریز، رشت، اصفهان، مشهد ایجاد شد. از جمله گروههای نمایشی پایتخت میتوان انجمن اخوت و شرکت علمیه فرهنگ تئاتر ملی را نام برد.
در میان نویسندگان این دوره،دو تن حقّ خود را در این زمینه - نمایش - به خوبی ادا کردند بهگونهای که میتوان آنها را پیشگامان نمایشنامهنویسی مدرن ایران خواند. آن دو تن، کسانی جز میرزا احمد محمود کمالالوزراء و مرتضی قلیخان مؤیّدالممالک فکری نبودند.
همانطور که پیش از این گفته شد، نمایشنامهها در این دوره بیشتر جنبه سیاسی و انتقادی داشت. از نویسندگان و روزنامهنگاران بزرگ و سیاسی این دوره، باید از میرزاده عشقی یاد کرد که شش نمایشنامه سیاسی، اجتماعی و کمدی را خلق کردکه از مهمترین آثار این دوره میباشند، و یکی از اثرهای با ارزش و به یاد ماندنی این نویسنده،"سه تابلوی مریم" است.
-2 زندگینامه میرزاده عشقی
سیدمحمدرضا میرزاده عشقی، فرزند ابوالقاسم کردستانی، در سال 1272ش. در همدان زاده شد، ابتدا در مکاتب محلی، سپس در مدارس آلفت و آلیانس تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان زبان فرانسه را آموخت. مدتی در تجارتخانه بازرگانی فرانسوی، مقیم همدان، به کار مترجمی مشغول شد، سپس روزنامه"عشقی" را به راه انداخت و به هواخواهی از عثمانیها به همراه جمعی از فعالان سیاسی، راهی ترکیه شد. مدتی در آنجا، زندگی کرد و برخی آثارش همانند: نوروزینامه و رستاخیز شهریاران ایران را همانجا خلق کرد. تا اینکه، در سال 1300، روزنامه" قرن بیستم" را راهاندازی کرد و مقالات تند سیاسی- اجتماعی از جمله عید خون را در این نشریه به طبع رساند. این روزنامه نگاری و مقالات تند سیاسی، آغازی برای دشمنی حکومت علیه او بود.
سرانجام »سه نفر ناشناس برای دیدار عشقی چند بار به خانهاش آمده موفق به ملاقاتش نمیشوند، حدود ساعت 8 صبح پنجشنبه، دوازده تیرماه 1353 که او در خانه تنها بوده شاعر انقلابی و آزاده را هدف تیر قرار داده و بلافاصله فرار میکنند. متأسفانه معالجه و مداوای اطبا شهر مثمر ثمر واقع نشده و شاعر چهار ساعت بعد در بیمارستان شهربانی تهران به گناه ملّتخواهی و ایران دوستی و ستایش آزادی جان داده و فردای آن روز در ابن بابویه به خاک سپرده شد.
-3آثار میرزاده عشقی
میرزاده عشقی از برجستهترین شعرای عصر مشروطه، انقلاب جدیدیدر ادبیّات فارسی ایجاد کرد. در واقع »نزدیکترین شخصیّت ادبی ایران به نیما یوشیج بود؛ مردی نیالوده به سیاست و بهقدر کافی بردبار و متفکر که به برکت وجودش دگرگونی ساختاری شعر فارسی از بنیان نظری قرص و محکمی برخوردار شد.
آثار او را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
نویسنده مقالات آتشین سیاسی و اجتماعی، از جمله: عید خون، جمهوری قلابی، جمهوری نابالغ، الفبای فساد اخلاق، آدمهای تازه برای کار و.... مهمترین این مقالات، مقاله عید خون بود، به قول دکتر آرینپور »تنها عنوان این مقاله کافی بود، که بغض و کینه عمّال سیاست روز را بر وی برانگیزد
همچنین در مورد ارزش ادبی این مقالات می نویسد: »مقالات سیاسی و اجتماعی عشقی دارای ارزش ادبی چندانی نیست.« - همان، - 366 از دیگر آثار عشقی نمایشنامههایی است که از وی به جای مانده است و »عشقی با ورود به "کمدی ایران" کار نمایش را آغاز کرد.
نمایشنامههای عشقی شامل شش نمایشنامه تراژدی-کمدی- تاریخی و اجتماعی است.
-1 ایده آل - در سه تابلو منظوم - که دیباچه انقلاب ادبی است.
-2 نمایشنامه جمشید ناکام: از این نمایشنامه تحت عنوان بیچارهزاد نیز یاد شدهعلّت، نوشتن این نمایشنامه خودکشی نابه-هنگام برادر میرزاده عشقی، میرعبدالعلی بوده و شاعر این نمایشنامه را به پاس سوگواری از این مصیبت بزرگ نوشته است.
-3 نمایشنامه کفن سیاه: این نمایشنامه، از نوآوریهای عشقی در قالب شعری است، زرقانی در این مورد مینویسد: »در شعر کفن سیاه شعر فرم جدیدی دارد. پنج مصراع بر یک وزن و قافیه و سپس دو مصراع در پایان با یک وزن و قافیه مجزا، در بند دیگر، تعداد مصراعها کم و زیاد میشود این شعر در هیچ یک از قالب کلاسیک نمی گنجد.
در این نمایشنامه، شاعر به سرنوشت زنان ایرانی میپردازد. گویا شاعر نمیتواند تاریخ و سرنوشت زنان ایرانی را نادیده بگیرد تا آنجا که »موضوع این منظومه نو و شیوا: سرگذشت یک زن باستانی به نام خسرو دخت و سرنوشت زنان ایرانی در نظر او، هنگام ورود به مه آباد است.
-4 نمایشنامه حلواءالفقرا: موضوع این نمایشنامه از زبان عشقی: »از آنجا که باز هم در این اوان که متأسفانه دوره تجدّد ایران نامیده شد، دیده میشود بازرگانان خرافات، همواره وارد این پارک و آن قصر شده با متاع پوچ و هیچ خویش، این ساده بیچاره و آن صاف قلب بدبخت را به خاک سیاه مینشانند، نگارش این یک پرده نمایش - حلواءالفقرا - را واجب شمردم و شب دوشنبه بیست و هفتم جمادیالثانی در اصفهان، و شب بیست و نهم شعبان 1339 در تهران به معرض نمایش گذارده شد
-5رستاخیز شهریاران ایران: این بار شاعر ایران باستان و طاق کسری را هدف قرار داده است. ویرانههای شهر بزرگ مداین، نویسنده را به سرودن این نمایشنامه نظوم، که خودآن را اُپرا مینامد وا میدارد. ساختمان نمایش ساده است، صحنه، ویرانههای یکی از کاخهای دربار ساسانی را نشان میدهد، و تنها شخصیّت حقیقی در این نمایشنامه خود نویسنده است که به عنوان مرد مسافر، وارد صحنه میشود.