بخشی از مقاله

چکیده

نگاهی عمیق به پیشینه روابط و تحولات ایران،افغانستان و پاکستان نشان می دهد که این سه کشور به علت همسایگی، مسائل تاریخی، فرهنگی، زبانی و دینی دارای تاثیرات متقابل بر یکدیگر هستند. در عین حال وجود برخی عوامل تنش زا در روابط این کشورها عاملی برای تشدید ناامنی منطقه و بی ثباتی در مرزهای جنوب شرقی ایران می باشد. مهمترین منابع تنش زای سیاسی - امنیتی در روابط ایران با افغانستان و پاکستان را می توان در مولفه هایی همچون قاچاقچیان مواد مخدر، فعالیت گروه های تروریستی، حضور مهاجرین افغان و تبعات ناشی از این حضور، مسأله اقوام و مذاهب در دو سوی مرزها، اختلافات ارضی و مرزی، حضور نیروی های فرامنطقه ای در پاکستان، ورود، حمل و خرید و فروش سلاحهای جنگی غیر مجاز و جرائم خشن جستجو کرد.

با توجه به یافته های این پژوهش می توان ادعا کرد که تمامی مولفه های تأثیرگذار در تأمین امنیت داخلی کشور به نوعی متأثر از متغیرهای خارج از مرزهای سرزمینی است لذا هر گونه آسیب پذیری در روابط کشور با همسایگان زمینه نقصان در امنیت داخلی و امنیت ملی را فراهم می نماید. در این پژوهش، ضمن بررسی محیط امنیتی ایران، منابع تنش زا در روابط ایران با افغانستان و پاکستان با تأکید بر مرزهای مشترک سه کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.نوشتار حاضر ضمن تبیین برخی از این عوامل تنش زا در روابط ایران با افغانستان و پاکستان، در تلاش است تا راهبردی مناسب برای افزایش امنیت مرزهای مشترک جمهوری اسلامی ایران ارائه بنماید.

مقدمه

دو کشور افغانستان و پاکستان در کمتر از چندین سال و با حمایت آشکار دول قدرتمند پا به به نقشه جهان نهادهاند. اختلافات قومی و مذهبی مردمانی که از لحاظ قومی و ریشه های مشترک تاریخی، همسانی بسیاری دارند، در کنار وضعیت مبهم مرزی و عدم آشنایی مقامات مرکزی ایران در دوره های گذشته با هیدروپولیتیک منطقه از مهمترین عوامل ایجاد تنش در نقاط مرزی و مابین دولت ها بوده است. هر چند که تمرکز اصلی سیاست خارجی ایران در سه قرن اخیر بر روی مرزهای غربی معطوف بوده است، اما عملاً این کشور از سوی مرزهای شرقی خود دچار صدمات مهمی شده است، به نحوی که به ویژه پس از تقسیم شبه قاره به سه کشور مستقل در سال 1947 و وقوع اختلافات مرزی میان هند و پاکستان از یک سو و پاکستان و افغانستان از سوی دیگر و نیز وقوع کودتای کمونیستی در افغانستان در سال 1979 ، ایران همواره با معضلات امنیتی در مرزهای شرقی خود مواجه بوده است.

اثرات منفی ناشی از بروز تنشها و بیثباتیها در میان کشورهای شرقی، همواره بر ایران مترتب شده است و نگرانی های امنیتی در شرق را به یکی از معضلات اصلی ایران مبدل ساخته است. عدم وجود ثبات لازم در کشورهای افغانستان و پاکستان، ریشه در عوامل متعدد ساختاری و سابقه مداخلات بیگانه در این کشورها دارد. در افغانستان، دولت تنها بر بخشهای معدودی از کشور احاطه دارد و نیروهای نظامی طالبان مجدداً در حال گسترش مناطق تحت نفوذ خود می باشند.

طالبان در برخی مناطق افغانستان از جایگاه قدرتمندی برخوردارند و دولت افغانستان، علی رغم بهره مندی از حمایت نیروهای خارجی و برخی چهرههای سیاسی داخلی، هنوز موفق به گسترش مقبولیت خویش در بسیاری از مناطق افغانستان نگردیده است. در پاکستان نیز وجود مشکلات سیاسی و معضل هویتی که یکدیگر را تشدید می کنند، موجب بی ثباتی بیشتر و اختلاف میان گروه ها و اقوام مختلف و در نهایت ضعف دولت شده است. در افغانستان عدم وجود دولت مقتدر و مسلط و وجود مشکلات اقتصادی فراوان، تولید مواد مخدر را از 2200 تن به 8500 تن افزایش داده است. همچنین ترانزیت مواد مخدر و روند مهاجرت به شدت افزایش پیدا کرده است و تمام این مشکلات به ایران به عنوان همسایه بزرگ افغانستان، سرایت می کند که علاوه بر مشکلات اقتصادی، اجتماعی، پیامدهای منفی امنیتی مهمی نیز برای ایران به همراه آورده است.

گسترش افراط گرایی مذهبی در اطراف ایران جریان هایی هدفمند نزاع مذهبی در منطقه را تشدید میکنند که پیامد منفی آن، برای ایران نیز تهدید امنیتی به همراه دارد و عملاً تمامی نوار مرزی شرقی ایران را با این چالش مواجه ساخته است. - واعظی، - 12 :1386تمامی این دلایل باعث شده محیط امنیت ملی ایران در شرق، منطقه ای بی ثبات و پر آشوب قلمداد شده و از لحاظ اقتصادی و اجتماعی نیز از فقیرترین مناطق جهان محسوب می شود.

مهمترین منابع تنش زای سیاسی- امنیتی در مرزهای ایران و افغانستان شامل مواد مخدر،پناهندگان افغانی، مذهب، تروریسم، نیروهای خارجی در افغانستان، حقابه رودخانه هیرمند و بین ایران و پاکستان در مولفه هایی چون: مواد مخدر، مسأله اقوام و مذاهب در دو سوی مرز، جرائم سازمان یافته، مسأله بلوچ ها، اختلافات ارضی و مرزی، حضور نیروی های فرامنطقه ای در پاکستان، قدرت هسته ای پاکستان و رقابت در آسیای مرکزی، مسئله وهابیت، موضوع تروریسم، مسأله افغانستان و ترددات گسترده مرزی، ورود، حمل و خرید و فروش سلاحهای جنگی غیر مجاز و جرائم خشن جستجو کرد. که در حیطه ی روابط ایران و پاکستان، سرنوشت دو کشور را به هم پیوند می زند و آنها را به همکاری نزدیک و مشترک وادار می کند.

با توجه به این مطالب می توان ادعا کرد که تمامی مولفه های تأثیرگذار در تأمین امنیت داخلی کشور به نوعی متأثراز متغیرهای خارج از مرزهای سرزمینی است لذا هر گونه آسیب پذیری در روابط کشور با همسایگان زمینه نقصان در امنیت داخلی و امنیت ملی را فراهم می نماید. در این پژوهش، ضمن بررسی محیط امنیتی ایران، منابع تنش زا در روابط ایران با افغانستان و پاکستان با تأکید بر مرزهای مشترک سه کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

روش انجام تحقیق

روش در تحقیق علمی راه دستیابی به شناخت است. روشهای تحقیق در علوم اجتماعی روشهای انطباق آگاهی با شناخت است. با توجه به اهمیت مطالب و به روز بودن آنها و ملاحظات مرتبط با متغیرها و گزاره های دخیل در روند تحقیق و ابعاد گسترده مسائل امنیتی- سیاسی میان دو کشور ایران و افغانستان از چهارچوب روش توصیفی - تحلیلی استفاده شده است. پرسش اصلی این پژوهش، این است که مهمترین منابع سیاسی، امنیتی تنش زا در روابط ایران با دو کشور افغانستان و پاکستان کدامند؟ و فرضیه اصلی بر این پایه استوار گردیده است که»مؤلفه هایی چون : قاچاق مواد مخدر، پناهندگان افغانی، مسأله اقوام و مذاهب در دو سوی مرزها، تروریسم، حضور نیروهای فرا منطقه ای در افغانستان، اختلافات ارضی و مرزی و ... عواملی هستند که چگونگی حل و فصل آنها در حیطه ی روابط ایران با افغانستان و پاکستان سرنوشت این منطقه را تحت تاثیر خود قرار می دهد.

پیشینه روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و افغانستان

افغانستان بخشی از سرزمین های است که به لحاظ فرهنگی وتاریخی در گستره سرزمینهای ایرانی قرار می گرفته ودر قرون 18 و 19 میلادی از ایران تجزیه گردید. پیش از آن این سرزمین همواره بخشی از خراسان بزرگ را که خاستگاه بسیاری از برونداد های فرهنگی ایرانی بوده ، در بر می گرفت . این سرزمینها تا پیش از جدایی در میان ایرانیان بخشی از خراسان به شمار می آمد وبخشهای از آن نیز به کابلستان شهرت داشت.

ناگفته پیداست که به سبب وجود پیوندها و پیوستگی های کتمان ناپذیر فرهنگی، سیاسی، جغرافیای و اقتصادی، میان سرزمین جدا شده افغانستان با سرزمین اصلی ایران، در تمامی سال های جدایی این اقلیم نیز روابط و مناسبات پیوسته ای میان دو کشور وجود داشته است. اما در میان تمامی سطوحی که روابط دو کشور در آن جاری بوده، روابط درسطح سیاسی به میزان زیادی وابسته به نقش و حضور عوامل بیرونی یعنی قدرت های بزرگ با حضور منطقه ای یا فرا منطقه ای بوده است.

با توجه به جایگاه »پیرامونی« دو کشور ایران و افغانستان در نظام بین الملل، بدیهی است که نمی توان بدون توجه به نقش قدرت های بزرگ که در موقعیت »کانونی« در نظام جهانی واقع اند، به بررسی روند روابط سیاسی دو کشور پرداخت. دراینجا ما صرفا دوره پهلوی دوم و دوره انقلاب اسلامی ایران که شامل جنگ با شوروی - - 1989-1979 دوره طالبان - - 2001-1995 دوره استقرار دموکراسی - 2001 به بعد - می شود را بصورت اجمالی بررسی می کنیم.

روابط ایران افغانستان در دوره پهلوی دوم

روابط ایران وافغانستان در دوران محمد رضا شاه را باید با زمینه های وضعیت آن روز ایران بررسی کرد . بعد از انکه دکتر مصدق سیاست موازنه منفی را اعلام کرد و شعار خود را عدم وابستگی به ابر قدرت ها قرار داد ، جوی جهانی چنین اقتضا می کرد که باید کشورها ی با قدرت متوسط به یکی از بلوک های قدرت پیوند برقرار کند . همین سیاست دکتر مصدق باعث شد که کودتای مرداد 32 بر علیه او شکل بگیرد وسرانجام دکتر مصدق از عرصه قدرت پایین امد.

پس از سقوط دکتر مصدق بود که دولت وقت ایران گزینه اتحاد با بلوک غرب را برگزید و وارد خرگاه کشورهای طرفدار غرب گردید. با ورود ایران به پیمان امنیتی بغداد - سنتو - به سوی اتحاد وائتلاف با غرب روی اورد.در این سالها سیاست خارجی ایران در راستای همسویی هرچه تمامتر به سوی غرب وامریکا شکل گرفت. دولت وقت ایران در همین دوران جهت تحقق سرمایه گذاری های لازم برای پیشبرد برنامه های توسعه اجتماعی خود ، تلاش های فراوانی جهت جذب سرمایه های خارجی به کشور صورت داد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید